(روزنامه اطلاعات ـ 1394/07/18 ـ شماره 26274 ـ صفحه 12)
سرويس خارجي: تحولات روزهاي گذشته نشان داد که حساسيت ها در مورد مساله فلسطين رو به افزايش است و واقعيت هاي مربوط به نقش بنيادين رژيم صهيونيستي در شکلگيري بحران هاي منطقه روز به روز برجستگي بيشتري مي يابد.
در همين رابطه،پارلمان اروپا در يک اقدام قابل تامل پشتيباني خود را از برچسب گذاري کالاهاي توليد شده در شهرکهاي صهيونيست نشين اعلام کرد. اين موضوع که در جلسه نوزدهم شهريورماه پارلمان اروپا به راي گذاشته شد، با 525 راي موافق، 70 راي مخالف و 31 راي ممتنع به تصويب رسيد. بر اساس اين قانون، کالاهايي که در شهرک هاي صهيونيست نشين کرانه باختري رود اردن، بلندي هاي جولان و شرق بيت المقدس (منطقه هاي اشغال شده در جنگ 1967) توليد مي شود برچسب مخصوصي ميخورند که نشان مي دهد اين کالاها در شهرک هاي ياد شده توليد شده است.
همزمان با اين اقدام پارلمان اروپا، مجمع عمومي سازمان ملل با نظر موافق بيشتر اعضا به برافراشته شدن پرچم فلسطين در مقر اصلي اين سازمان راي مثبت داد. اين براي نخستين بار است که مجمع عمومي سازمان ملل موافقت مي کند تا پرچم دولتي ناظر که عضويت کاملي در اين سازمان ندارد در ورودي مقر برافراشته شود.
اين طرح با 119 راي مثبت، هشت راي منفي و 145 راي ممتنع تصويب شد. اين اقدام مي تواند گام مهمي در پذيرش عضويت فلسطين در سازمان ملل متحد به شمار آيد. پيش از اين در پاييز 2012 ميلادي (1391 خورشيدي) با اکثريت آراي مجمع عمومي سازمان ملل وضعيت فلسطين از «نهاد ناظر» به «دولت ناظر غيرعضو» ارتقا يافت.
اين رويدادها با سفر «بنيامين نتانياهو» نخست وزير رژيم صهيونيستي به لندن همراه شد. در سفر هفته پيش وي به انگليس و در ديدار با «ديويد کامرون» نخست وزير انگليس، آغاز گفتوگوهاي بدون پيش شرط با مقامهاي فلسطيني يکي از محورهاي رايزني بود.
اين در حالي است که نتانياهو همواره در زمره مهمترين مخالفان و علت هاي شکست گفت وگوها قرار داشته و حتي در آخرين انتخابات پارلماني، مخالفت با تشکيل دولت فلسطيني را به عنوان يکي از مهمترين محورهاي تبليغات سياسي قرار داده بود.
سفر نتانياهو به انگليس با حاشيه هاي بسياري نيز همراه بود. چند روز پيش از اين سفر شماري از مردم انگليس يعني نزديک به يکصدهزار نفر با امضاي توماري در تارنماي وزارت امور خارجه اين کشور خواستار محاکمه نتانياهو به دليل جنايت هاي جنگي اش در غزه شدند .
کنار هم قرار دادن اين رويدادها نشان از تحولاتي قابل تامل در مساله فلسطين دارد که مي تواند فشارهاي بين المللي بر رژيم صهيونيستي را تشديد و به کاهش پيچيدگي هاي مساله فلسطين کمک کند.
در اين پيوند بايد گفت، خاورميانه اکنون بيش از هر زماني درگير بحران فعاليت گروه هاي تروريستي و بي ثباتي در قلب جهان عرب به ويژه در عراق، يمن، سوريه و لبنان است. ناتواني اين دولت ها در اعمال حاکميت کامل بر کشور يا کنترل اوضاع منجر به ايجاد فضاهايي براي رشد گروههاي تروريستي شده است.
بسياري از تحليلگران، ريشه اين چالش را تنها در ناکامي برخي دولت هاي عربي براي اعمال حاکميت در قلمروي خود جستوجو مي کنند، بنا بر اين تلاش دارند با برجسته سازي تکسونگرانهي اين عامل، بحرانهاي کنوني در خاورميانهي عربي را تجزيه و تحليل کنند.
بر همين پايه، راهکارهايي که ارائه شده تنها بر تقويت دولتها، افزايش توان نظامي، گسترش اتحادها و ائتلافهاي امنيتي يا حرکت به سوي مردمسالاري و ارتباط متقابل دولت و مردم تاکيد دارد. چنين راهکارهايي بر اين فرض استوار است که ريشه اصلي بحران ها در خاورميانه عربي به ناقص ماندن فرايند دولت- ملتسازي، شکل گيري دولتهاي چندقومي و ملت هاي بدون دولت بازميگردد.
چنين تحليلهايي پشتوانه شماري از سياست گذاري ها در خاورميانه ي عربي -از جمله طرح خاورميانه بزرگ- طي سال هاي اخير بوده است. اين نوع نگاه به ويژه پس از گسترش بي سابقه فعاليت گروه هاي تروريستي در سطحي گسترده در خاورميانه ميزان قبول بالايي يافته است.
مساله تروريسم و ناکامي دولت ها در دفع گروه هاي تروريستي هر چند به چالشي بنيادين در خاورميانه عربي تبديل شده است، اما بايد توجه داشت در طول دهه هاي گذشته هيچگاه گروه هاي تروريستي از چنين فضاي مساعدي براي گسترش فعاليت هاي تروريستي در اين منطقه برخوردار نبوده اند. به همين دليل رشد گروه هاي تروريستي را بايد در عامل ديگري غير از وجود دولت هاي ناکام جستجو کرد و اين عامل وجود رژيم صهيونيستي و ناديده گرفته شدن حقوق مردم فلسطين است که بر موضوع ضعف مردمسالاري در جهان عرب بار شده و به بحراني با ابعاد گسترده تبديل شده است.
مساله فلسطين از همان آغازين روزهاي شکل گيري رژيم صهيونيستي به مهم ترين چالش براي منطقه تبديل شد و نخستين جنگ درون منطقه اي نيز به دليل شکل گيري همين رژيم رخ داد. جبهه بندي هاي بعدي در منطقه و به ويژه در جهان عرب پيرامون محور مساله فلسطين چرخيده است. به اين ترتيب مساله فلسطين و اشغالگري صهيونيست ها به چالشي بنيادين براي خاورميانه تبديل شده که پيامدهاي آن همچنان دامنگير خاورميانه است.
بر مبناي اين استدلال بايد گفت:هرچند در شرايط کنوني مساله تروريسم و به ويژه نوع «داعشي» آن به مهم ترين بحران در خاورميانه تبديل شده است، اما ريشه هاي اين بحران و ناکامي دولت هاي عرب براي مقابله با آن به حل نشدن مساله ي فلسطين و تداوم جنايت هاي رژيم صهيونيستي باز مي گردد.
جهان عرب اکنون بيش از هر زمان ديگري دچار چند دستگي است و همبستگي جاي خود را به رقابت ها و تعارض هاي مذهبي، قومي، ايدئولوژيک و سياسي داده است اما کيست که نداند نخستين عامل ايجاد شکاف در جبهه ي عربي وجود رژيم صهيونيستي است.
به همين دليل است که بسياري از تحليلگران مسائل جهان عرب از جمله «مالکوم کِر» از جنگ سرد عربي بر سر مساله ي فلسطين در اوج بحث هاي اتحاد جهان عرب سخن به ميان مي آورند که در يک طيف آن کشورهاي محافظهکاري همچون عربستان سعودي قرار داشتند و در طيف ديگر مصر حضور داشت که زير رهبري «جمال عبدالناصر» مي رفت تا جهان عرب را به صورت يکپارچه پيرامون محور مساله فلسطين و ايده وحدت عربي گرد هم آورد. بنابراين در شرايط کنوني نيز ريشه بسياري از چالشهاي سياسي و امنيتي را بايد در حل نشدن مسالهي فلسطين جست.
کمتر از سه دهه پيش، فرايند صلح «اسلو» در دهه 1990 ميلادي مي رفت تا فصل تازه اي در روابط اعراب و رژيم صهيونيستي ايجاد کند و بنا بود دولت فلسطيني در مرزهاي پيش از 1967 شکل بگيرد اما کارشکني هاي رژيم صهيونيستي دستاوردهاي اسلو را به باد داد و مساله فلسطين به عنوان يک بحران در خاورميانه باقي ماند.
پس از سال ها، تحولات اخير در جهان عرب با فضاسازيهاي گسترده رسانه اي و به دليل عمق تاثيري که از خود بر جاي گذاشت باعث شد براي مدتي مساله فلسطين از يادها فراموش شود. به همين دليل در اين فضاي پرآشوب، بسياري از تحليلگران ريشه مشکلات خاورميانه را در جاي ديگري جست وجو ميکنند.
آنها غافل از اين هستند که ريشه و بنياد بيثباتيهايي که به وضعيت بحراني کنوني در خاورميانه انجاميده است به حلنشدن مساله فلسطين باز ميگردد و تا زماني که اين مساله حل نشود بحرانها به شکلهاي گوناگون همچنان ادامه خواهد داشت.
با وجود فضاي ملتهب و پرابهام خاورميانه، نکته مثبت اينجا است که افکار عمومي بين المللي همچنان نسبت به مساله فلسطين حساس است و البته جنايتگريهاي مکرر صهيونيستها از جمله حمله سال گذشته به غزه سبب پابرجايي اين حساسيت شده است.
اين مساله به ويژه براي دولتهاي اروپايي که افکار عمومي در آن جا نسبت به مسايل حقوق بشري حساس است از اهميت بالايي برخوردار شده است. به همين دليل زير فشار گروه هاي حقوق بشري، پارلمان اروپا به اين خواسته مردمي براي برچسپزدن کالاهايي که در سرزمين هاي اشغالي توليد مي شود، تن داد.
از سوي ديگر، بي ثباتي ها در خاورميانه و افزايش فعاليتهاي تروريستي منجر به حساسيت دولتهاي اروپايي نسبت به پيامدهاي بحران در خاورميانه براي امنيت در اروپا شده است. رهبران اروپايي به خوبي مي دانند که تا زماني که مساله فلسطين حل نشود گرههاي ناگشوده در خاورميانه کورتر خواهد شد و بحران از پي بحران اين منطقه را در بر مي گيرد و دير يا زود اروپا بايد با پيامدهاي آن دست و پنجه نرم کند. نفوذ گروه هاي تروريستي در اروپا و مساله آوارگان به خوبي کشورهاي اروپايي را با پيامدهاي بحران در خاورميانه آشنا ساخته است.
به همين دليل، فشارها از سوي گروههاي مردم نهاد و دولتهاي اروپايي بر رژيم صهيونيستي براي به رسميت شناختن دولت فلسطيني افزايش يافته است.با توجه به فضاي ملتهب کنوني در خاورميانه که ناشي از گسترش گروه هاي تروريستي است، تحولاتي از قبيل تصويب پارلمان اروپا براي برچسب زدن به کالاهاي توليد شده در شهرکهاي يهودي نشين در منطقه هاي اشغالي پس از جنگ 1967 ميلادي و موافقت مجمع عمومي سازمان ملل براي برافراشته شدن پرچم فلسطين در مقر ورودي اين سازمان نشان از اين دارد که مساله فلسطين در مجامع بين المللي همچنان به عنوان يکي از مهم ترين مسايل خاورميانه به شمار مي آيد.
زير چنين فشارهايي، به نظر مي رسد مسئولان رژيم صهيونيستي نيز از خطرهاي پيشرو آگاه شدهاند و تلاش دارند اين مساله را در مسير مورد نظر خود مديريت کنند. تلاش نتانياهو براي پذيرش از سرگيري گفتوگوها با طرف فلسطيني نشان از اين واقعيت دارد.
در اين حال،اگر اين گروه انصارالله يمن بود که به مسجد الاقصي يورش ميبرد شايد ميديديم که جنگندههاي کشورهاي عربي از جديدترين نوع خود که در کارخانههاي آمريکا ساخته ميشود به همراه هزاران سرباز براي دفاع از مسجد الاقصي به پرواز درميآمدند اما اين يهوديان تندرو هستند که به تجاوز عليه مسجد الاقصي ميپردازند براي همين واکنش رسمي کشورهاي عربي تنها به درخواستهاي عاجزانه از شوراي امنيت و رهبران آمريکايي و اروپايي براي اعمال فشار بر اسرائيل محدود شده است مثل همان کاري که ملک سلمان بن عبدالعزيز، پادشاه عربستان و چندين مقام و پادشاه ديگر کردند .
عبدالباري عطوان، سردبير روزنامه مستقل راي اليوم در تحليلي در خصوص يورشهاي مکرر شهرک نشينان به مسجد الاقصي نوشت: يورش يهوديان به مسجد الاقصي مساله خيلي مهمي نيست، تلاش براي تقسيم مکاني و زماني آن خيلي خطرناک نيست و تجاوز به نمازگزاران و نگهبانان مسجد الاقصي يک مساله عادي است که نياز به اقدام فوري ندارد و حرفهايي از اين قبيل.
اين چيزي است که نبيل العربي، دبيرکل اتحاديه عرب به ما ميگويد. همان زماني که گفت وزراي خارجه عرب يکشنبه آينده در حاشيه نشستهاي مجمع عمومي سازمان ملل براي بررسي نقضهاي مکرر اسرائيل گرد هم خواهند آمد.بايد از نبيل العربي بپرسيم که چرا اين نشست بايد در نيويورک و نه در قاهره، امان، الجزاير يا موگاديشو برگزار شود. العربي اين گونه به ما پاسخ ميدهد که به تاخير انداختن اين نشست به اين دليل است که وزرا گرفتار سفر به نيويورک هستند. آيا آنها با شتر به سفر ميروند؟
نبيل العربي براي توجيه شانه خالي کردن وزراي عرب از زير بار هرگونه مسئوليتي پاسخ ميدهد که سازمان همکاري اسلامي 30 سپتامبر نشستي را با حضور وزراي خارجه اين سازمان برگزار ميکند. اين نشست بهتر از نشست اتحاديه عرب است چرا که اين سازمان متشکل از 57 کشور است.موضوع براي آقاي العربي بر سر آمار و ارقام است نه عمل و اقدام. به عقيده او نشست 57 وزير خارجه بهتر از 22 وزير خارجه است.
اينجا بايد به اظهارات عبدالفتاح سيسي، رئيس جمهوري مصر بپردازيم که نسبت به عواقب وخيم تجاوزات مکرر به مسجد الاقصي هشدار داد و از اسرائيل خواست اقدامات جدي را براي خاموش کردن آتش بحران اتخاذ کند .
بايد از سيسي بپرسيم که اگر اسرائيل شعله بحران را خاموش نکند و همچنان به تجاوزات خود ادامه بدهد چه کار خواهد کرد؟ آيا از نيروهاي مصري در سيناء ميخواهد تا با تانکهاي پيشرفته و جنگندههاي اف 16 به سمت شهرک ايلات بروند يا براي هشدار دادن بر فراز اين شهرک پرواز کنند؟ بگذاريد واکنش نظامي را کنار بگذاريم تا براي هزارمين بار به تحريک متهم نشويم. بهتر است سوالي مسالمت آميزتر بپرسيم؟ آيا سيسي سفارت اسرائيل را که تنها يک هفته پيش باز گشايي کرده است به خاطر حمايت از مسجد الاقصي ميبندد؟سيسي را رها ميکنيم و به اردن ميپردازيم. 50 نماينده پارلمان اردن بيانيهاي را امضا کرده و در آن خواهان بستن سفارت اسرائيل و لغو توافقنامه وادي عربه براي پاسخ به تجاوزات اسرائيل عليه مسجد الاقصي شدند. بايد اينجا سوال کنيم که آيا پادشاه اردن به طور عملي به اين بيانيه پاسخ خواهد داد و سفارت اردن را خواهد بست به ويژه اينکه خود وي قيموميت اماکن مقدس در قدس را برعهده دارد و نگهبانان اردني مورد ضرب و شتم از سوي نيروهاي اسرائيل قرار گرفتند.
بر اين باور نيستيم که تهديدهاي توخالي کشورهاي عربي و هياهوي آنها از دور نتيجهاي بدهد بلکه اين سرو صداها تنها با عبارتهاي انشايي گفته ميشود به اين اميد که اوضاع آرام شود يا اينکه بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي ترجيح بدهد که آنها را از بحراني خارج کند که در يک زمان نامناسب اتفاق افتاده است چرا که آنها به يک مساله سرنوشت ساز مهمتر در يمن مشغول هستند. يا اينکه نتانياهو حداقل به يهوديان تندرو سفارش کند که چند روز براي احترام به دوستان قديمي و جديد عرب استراحتي کنند و بعد دوباره به يورشهاي از پيش طراحي شده خود بازگردند يعني زماني که غبار تهديدهاي توخالي کشورهاي عربي فرو بنشيند .
مطمئنا اينها نبايد باعث شود که محمود عباس، رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين و نيروهاي امنيتي وي را فراموش کنيم که تنها براي تظاهرکنندگان فلسطيني شير ميشوند که با برادرانشان در مسجد الاقصي اعلام همبستگي ميکنند. آنها حتي جرأت ندارند که يک تار موي يک شهرک نشين را که در محوطه مسجد الاقصي عربده ميکشد، بکنند.
کسي که يکي از نيروهاي امنيتي عباس را ببيند که يک نوجوان بسيار نحيف را از اردوگاه "الدهيشه" در بيت لحم سيلي و لگد ميزند قطعا پي خواهد برد که يهوديان تندرو چرا با چنين اعتماد به نفس و بدون هيچ هراسي دست به جنايت ميزنند.
عباس به روزنامههاي اراضي اشغالي ميگويد که "بمبي" را در سخنراني خود در سازمان ملل منفجر خواهد کرد اما زماني که آمريکاييها وي را به گرفتن تنها سلاحي تهديد ميکنند که مردم فلسطين را "خار کرده" و مساله آن را به جايگاهي پست رسانده است يعني سلاح "پول" اظهارات برعکسي را ايراد ميکند؛ اظهاراتي که مقدمهاي براي کناره گيرياش از بمب صوتي است که کشورهاي عربي و آمريکا اين روزها براي عدم منفجر شدن آن بر فلسطين فشار ميآورند.
هيچکس خواهان برگزاري نشست وزراي خارجه عرب و سازمان همکاري اسلامي نشد؛ سازماني که 99 درصد مسلمانان جهان مقر و دبيرکل آن را نميشناسند و حتي نميدانند که چنين سازماني وجود دارد.
براي همين به اينها ميگوييم که به يمن، سوريه يا عراق برويد و مسجد الاقصي را براي نگهباناني بگذاريد که با خون و جان خود ميجنگند و طالب شهادت هستند. شما شايسته آن نيستيد و مسجد الاقصي نيز نيازي به شما و ناتواني ساختگيتان و دست داشتنتان با کساني که پنهان و آشکار خواهان يهودي سازي قدس هستند، ندارد.