(روزنامه جوان - 1394/08/19 - شماره 4673 - صفحه 1)
پس از طرح مسئله نفوذ به عنوان يكي از پيامدهاي پسابرجام، رسانههاي يك جناح كشور به صورت مطلق نسبت به آن سكوت كردند. برخي از افراد و رسانهها به تبيين چيستي آن پرداختند و برخي نيز با نگاه سطحيتر به دنبال مصاديق انساني ـ امنيتي آن ميگردند. برخي آن را به سخره گرفتند، برخي تلاش نمودند با جاخالي دادن خود را از اتهام برهانند و برخي ديگر آن را در حد دستگيري چند خبرنگار تقليل دادند و سعي كردند بقيه عرصهها، افراد و خود را تبرئه كنند.
برخي بدون اينكه به موضوع وارد شوند و به آن باور و اعتقاد داشته باشند، رقيب را به «بازي با نفوذ» متهم كردند و ... واقعيت چيست؟ سؤال اين است كه آيا امريكاييها در طول 36سال گذشته از مسئلهاي به نام نفوذ در ايران غافل بودهاند و يا راهبرد آنان اينگونه نبوده است؟ بدون ترديد مسئله نفود و اختلال در ايران هميشه مدنظر بوده و ابعاد امنيتي ـ اطلاعاتي و فرهنگي آن به مراتب بيشتر و مستمرتر بوده است. ترور دانشمندان، اخلال در سيستمهاي هستهاي با ويروس و كودتاي نوژه، نمونههايي از اين نفوذ است.
براي درك نفوذ پسابرجام بايد با انگارههاي ذهني پيشين قدري فاصله گرفت و واقعيت صحنه را طور ديگري ديد و مختصات جديد آن را شناخت. سطح، حيطه، عمق، ابعاد، جهتگيري و اولويتهاي نفوذ اگر به درستي تبيين نشود، ممكن است توسط عوامل نفوذ به ضد خودش تبديل شود يا توسط مفسران كمدرك به انحراف و فراموشي سپرده شود يا به مسئلهاي سياسي ـ جناحي تقليل و به ابزاري براي متهمسازي تبديل شود.
اما تفاوت در نحوه مواجهه امريكا با ايران پس از برجام موضوع نفوذ است. اكنون راهبرد «تقابل» به «تعامل» تبديل شده است. امريكاييها اصرار بر تعاملات رسمي، علني و حكومتي با ايران دارند و براين باورند كه در دوران پسابرجام ميتوانند با حفظ اهداف پيش، با روشي كمهزينهتر به اهداف خود دست يابند. زمينههايي كه مسئولان امريكايي را به اين باور رساند، ميتوان به شرح ذيل بر شمرد:
1 ـ احساس آنان مبتني بر تعميمپذيري مدل برجام و تأسي به مدل كوبا و قرابت و اشتراك درك اين موضوع بين مسئولان امريكايي و بخشي از حاكميت در ايران.
2 ـ امريكاييها بر اين باورند كه با تعامل ميتوانند سريعتر به اهداف خود برسند و هزينه كمتري پرداخت نمايند. به طور مثال اگر در سوريه نتوانستند با جنگ نظامي به اهداف خود برسند از طريق تعامل و نفوذ در اراده و تصميمات مسئولان ايران ميتوانند اين مطالبه را محقق نمايند.
3 ـ احساس امريكا اين است كه بعد از برجام حالت دوپارگي بين مسئولان ايراني ايجاد شده است و با فشار بر اين منفذ ميتواند اين دوپارگي را برجسته و با يك طرف احساس هارموني برقرار نمايد.
4- نفوذ سياسي در اراده، تصميمات و معادلات درون نظام با دو هدف اساسي صورت ميگيرد. اول اطمينان و اطلاع از ميزان خطر نظام برابر صهيونيستها و اطلاع از راهبردها و تدابير ايران در منطقه و دوم تأثيرگذاري بر ماهيت حقيقي نظام در يك پروسه 10 ساله كه به «راز محدوديتهاي 10 ساله» ايران در برجام برميگردد. امريكاييها به جاي براندازي بر اين باورند كه ابتدا بايد نظام را از شعارهاي انقلابي و استكبارستيزانه تهي نمود و براي رسيدن به اين هدف علاقهمند به استمرار جرياناتي در قدرت هستند كه اصرار بر مرگ بر امريكا و استكبارستيزي نداشته باشند. بنابراين نفوذ امري پيچيده زيرزميني و مخوف نيست بلكه تمايل امريكا به حاكميت جرياني است كه عامدانه به شعارهاي انقلاب اصرار ندارد و در خيرانديشانهترين حالت به دنبال اشتغال، توسعه و ... ميباشد. به همين دليل رئيسجمهور امريكا در مجمع عمومي سازمان ملل اعلام ميدارد: «ايرانيها بايد بدانند كه شعار مرگ بر امريكا براي آنان اشتغال ايجاد نميكند.»
او فهميده است كه بخشي در داخل ايران شرط تحقق اشتغال و گشايش را ارتباط با امريكا دانستهاند و همين مجرا را براي نفوذ تقويت ميكنند. رئيسجمهور امريكا در جاي ديگري ميگويد: «بعد از توافق وين طرفداران ما در ايران حاكميت را تحت فشار قرار خواهند داد» و چندي بعد نامهاي منسوب به تعدادي استاد خطاب به رئيسجمهور صادر ميشود كه از شعار مرگ در مراكز مذهبي(بخوانيد مرگ بر امريكا بعد از نمازهاي جماعت در مساجد) جلوگيري نماييد. اصرار امريكاييها بر ادامه مذاكرات با تماسهاي مكرر با مسئولان ايراني براي اطلاع از تصميمات ايران در منطقه است و ميدانند تا وارد ارتباطات رسمي نشوند، نميتوانند از كنه تصميمات نظام مطلع شوند. رئيسجمهور امريكا در نامه به مقام معظم رهبري تأكيد ميكند كه به دنبال براندازي نظام جمهوري اسلامي نيست و در عين حال از سطح و نوع دشمنيها هم كاسته نميشود.
بنابراين اصرار بر مذاكره و رابطه با اين هدف است كه مقدمه و پيشنياز هرگونه براندازي، تهي كردن نظام از شعارهاي انقلابي است و بر اين باورند كه توانستهاند بين «توسعه» و «رفاه» با استمرار روح اسلام انقلابي يك مناظره برپا نمايند كه ادارهكنندگان و برگزاركنندگان اين مناظره در درون ايران يافت ميشوند. لذا اين فرصت را براي نفوذ و تقويت اين مناظره مدنظر دارند، به همين دليل نبايد دستگيري چهار خبرنگار كه از امريكا پول ميگرفتهاند را در قامت نفوذ طرح كرد و بقيه را معاف نمود. از ارتباط با دگرانديشان يا اپوزيسيون در درون ايران نميتوان تلقي نفوذ داشت بلكه نفوذ به معني تأثير بر نيروهاي درون حاكميت است و شرطيسازي بخشي از مردم به اميد گشايش پسابرجام از بزنگاههاي اين نفوذ است. بنابراين استمرار حاكميت جرياني كه صرفاً به «پسوند اسلامي» در عنوان نظام معتقد باشد، در حال حاضر (تا 10 سال) براي امريكاييها مطلوب است و تلاش دارند طرفداران «جمهوري اسلامي اسمي» را با طرفداران انقلاب اسلامي به هماوردي بكشانند و احساس ميكنند زمينه آن در حاكميت وجود دارد.
بنابراين نفوذ سياسي معبري براي ورود به ابعاد اقتصادي و فرهنگي كشور از طريق بخشي از حاكميت است اما حوزه اجتماعي را خود نيز مستقيماً به وسيله شبكههاي ارتباطي فرامرزي و فراملي و گوشيهاي هوشمند دنبال ميكنند. بنابراين نفوذ را اگر با فضاي پسابرجام همسو بدانيم نميتوانيم آن را خارج از حاكميت تعريف كنيم. در عين حال معني سخن اين نيست كه بخشي در حاكميت خائناند، بلكه امريكاييها به دنبال هارموني با كساني هستند كه در مسير انقلاب اسلامي به يك دو راهي رسيدهاند كه در سر اين دو راهي توسعه و رفاه از ارزشها و آرمانها مجزا ميشود و هر كس در راه توسعه و رفاه باشد مورد تأييد و هر كس در مسير ديگري باشد نه به عنوان انقلابي كه به عنوان مخل رفاه و توسعه مردم معرفي خواهد شد و متأسفانه در تلقي دوم بين بخشي از حاكميت و مسئولين امريكايي هارموني نانوشته وجود دارد.
مسئولين امريكايي براي قانع كردن كنگره براي رأي مثبت به برجام ابايي نداشتند كه كوتاه آمدن احتمالي خود را به سرنوشت بخشي از جريانات يا افراد داخلي گره بزنند كه «اگر توافق نميكرديم معلوم نبود در انتخابات آينده بر سر... چه ميآمد». بنابراين نفوذ در انتخابات نيز بدين معني نيست كه عدهاي خائن، وابسته، حقوق بگير و ضد انقلاب وارد مجلس ميشوند، مطلوب امريكايي ورود افرادي است كه علاقه به مرگ بر امريكا و اسرائيل و برگزاري 13 آبان نداشته باشند و ارتباط با امريكا را تنها راه نجات اقتصاد كشور بدانند. فهم نفوذ به همين سادگي است، نبايد آن را انتزاعي، تخيلي، صرفاً امنيتي و اطلاعاتي به حساب آورد. درك متقابل بخشي از حاكميت و امريكاييها پله و شروع نفوذ در تصميمات کشور از يك سو و شروع ترديدها نسبت به گذشته انقلاب اسلامي از سوي ديگر است.
http://javanonline.ir/fa/news/752501
ش.د9404401