(روزنامه اطلاعات ـ 1394/08/20 ـ شماره 26301 ـ صفحه 12)
اوباما مشاركت در 3 جنگ را به ارث ميگذارد
تصمیم باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا برای گسترش اقدامات جنگی کشورش در عراق و سوریه بازتاب از فشاری است که این جنگ بر یک فرمانده وارد کرده است؛ فرماندهای که شک دارد نیروهای نظامی به تنهایی بتوانند به درگیریها در این دو کشور خاتمه دهند اما همزمان احساس میکند که باید در مقابل این چالشها و تهدیدهای روزافزون علیه آمریکا دست به اقدام بزند.
روزنامه واشنگتنپست در یادداشتی تصمیم باراک اوباما، رئیسجمهوري آمریکا را در اعزام 50 سرباز ویژه آمریکایی به مناطق جنگی شمال سوریه را مورد تحلیل قرار داده و نوشته است: «رئیسجمهوري آمریکا تصمیم خود را مبنی بر اعزام حدود 50 نیروی زمینی عملیات ویژه به شمال سوریه با هدف همکاری با مبارزان عرب و کردی که با داعش میجنگند، اعلام کرد. این تصمیم هرچند کوچک اما اولین استقرار کامل نیروهای آمریکایی را از این کشور بحرانزده رقم میزند.
این نیروها در کنار حملات بیشتر هوایی آمریکا قرار است در نزدیکی مرز ترکیه مستقر شوند و برنامه دارند حملات مشترک بیشتری را برای دستگیری و قتل فرماندهان داعش انجام دهند.مقامات ارشد دولت میگویند: استقرار این نیروها، افزایش حملات هوایی و برنامهریزیهای جدید بیانگر تشدید استراتژی موجود رئیسجمهوري است. شمار اندکی از این مقامات با این حال معتقدند این اقدامات برای خارج کردن درگیریها از بنبست فعلی کافی خواهد بود.یکی از مقامات دولتی آمریکایی که خواست نامش فاش نشود در این باره میگوید: جنگ سوریه جنگ بسیار پیچیدهای است و ما مانند گذشته مستقیماً وارد آن نمیشویم.وی ادامه میدهد: با توجه به اینکه یک استراتژی اساسی برای حل این درگیری وجود ندارد، ما به آهستگی به حل مسائل میپردازیم. اكنون هدف فقط تقویت حوزههای فعال خودمان است.
اوباما دور دوم ریاستجمهوریاش را با پایان دادن به جنگ عراق و تعهد برای بازگرداندن سربازان آمریکایی از افغانستان آغاز کرد. برای رسیدن به این اهداف، وی محدودیتهای شدید و زمانبندی دقیقی برای استقرار و خروج سربازان آمریکایی تعیین کرد.پیش از استقرار نیروها، اوباما مکرراً از فرماندهان خود توضیحاتی درباره تئوری پشت این اقدام میخواست. این مساله محرک برنامه آموزش مخالفان سوری رئیسجمهور و تردید وی درباره این موضوع بود که قدرت نظامی آمریکا میتواند تغییرات پایداری در این دو کشور درگیر جنگ ایجاد کند. اوباما تضمین میخواست که آیا این عملیات موثر خواهد بود و کی و چگونه پایان مییابد.
با نزدیک شدن پایان دوران ریاستجمهوریاش، اوباما با این چشمانداز مواجه است که کاخ سفید را در حالی ترک میکند که نیروهای زمینیاش در سه نقطه جنگی مستقر هستند.ماه گذشته رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد که 5500 نیروی زمینی خود را برای مشاوره به ارتش افغان و مبارزه با القاعده در افغانستان حفظ خواهد کرد. در عراق و سوریه، اوباما با اعزام چندصد نیروی زمینی در عراق طی سال 2014 پس از شکست ارتش عراق در موصل افزایش حضور نیروهای نظامیاش را آغاز کرد.
رئیسجمهور آمریکا 450 مستشار و مربی دیگر نیز پس از شکست ارتش عراق در رمادی عازم عراق کرد. این نیروها قرار بود با ارتش عراق در بازپس گیری رمادی همکاری کنند. یکی از مقامات ارشد آمریکایی دخیل در برنامهریزی جنگ این کشور میگوید: ما چهار محور در رمادی داشتیم و تا به امروز در هیچیک از این محورها شاهد پیشروی نبودهایم.اوباما خسته از عدم پیشرفت در میدان جنگ، در ماه ژوئیه در بازدید از پنتاگون تلاش کرد تا اشتون کارتر، وزیر دفاع و فرماندهان ارشدش را برای افزایش عملیات نظامی نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق بدون حضور نیروهای زمینی تحت فشار قرار دهد.
در این میان اقدامات بلندپروازانهتر و پرهزینهتری چون ایجاد منطقه پروازممنوع یا منطقه امن نیز که به دهها هزار سرباز برای حمایت از غیرنظامیان نیاز دارد عملاً محلی از اعراب ندارند. هیلاری کلینتون، نامزد پیشتار دموکراتها در انتخابات آتی ریاستجمهوری آمریکا گفته است که ایجاد منطقه پروازممنوع در سوریه را ترجیح میدهد. پیشنهادهای مخاطرهآمیزتری چون اعزام هلیکوپترهای آپاچی یا مستشاران نظامی در خطوط مقدم یا حمله هوایی و تشویق عراق برای حمله به رمادی هم کاملاً رد نشده اما اکنون غیرضروری به نظر میرسند.
تصمیم نهایی رئیسجمهوري آمریکا در خواسته او برای انجام اقدامی بیشتر و همزمان جلوگیری از حضور عمیق نیروهای آمریکایی در این درگیریها به نوعی تعادل ایجاد کرده است.50 نیروی زمینی عملیات ویژه و حملات هوایی جدید در سوریه، نیروهای عرب سوری و کرد را که توانستند طی تابستان به دستاوردهایی مقابل داعش دست یابند، تقویت و پشتیبانی خواهد کرد.یکی از مقامات ارشد دفاعی آمریکا که عملیات این کشور در منطقه را پیگیری میکند، در این باره میگوید: موفقیت در شمال سوریه ناشی از هیچ برنامهریزی استراتژیکی نبود. در حقیقت این شانسی بود که به ما رو کرد.نیروهای عرب سوری و کرد به 30 مایلی رقه، مرکز حضور داعش رسیدهاند. با کمکهای اضافی آمریکا، مقامات واشنگتن میگویند این مبارزان خواهند توانست این شهر را به انزوا کشانده و خطوط منابع آن را قطع کنند.
در طولانیمدت، مقامات آمریکایی میگویند که ائتلافی آماده از سوریها، ترکمانها و کردها ممکن است تا 68 مایلی مرز سوریه فضایی را برای استقرار پناهجویان ایجاد کنند.اما حتی خوشبینترین مقامات آمریکایی هم معتقدند دستیابی به چنین نتیجهای سالها زمان میبرد.این مقامات معتقدند، در کوتاهمدت ترکیبی از فشار حملات هوایی بیشتر آمریکا، حملات بیشتر نیروهای عراقی علیه داعش در رمادی در کنار اقدامات کردها و اعراب سوری در رقه و مرزها میتواند شرایط را در میدان جنگ تغییر دهد.تاکنون این استراتژی است که از سوی واشنگتن حمایت چندانی نشده است، جمهوریخواهان و برخی دموکراتها که اوباما را برای انجام اقدامات بیشتر تحت فشار قرار میدهند، محتاط بودن رئیسجمهور را زیر سوال برده و از آن انتقاد میکنند.میشله فلورنوی، رئیس مرکز امنیت جدید آمریکایی که در میان گزینههای وزارت دفاع اوباما قرار داشت، در این باره میگوید: رویکرد افزایش گام به گام اوباما تلاشی برای کنترل کردن خطرات و وقایع در ماموریت است.
وی معتقد است: اضافه کردن کنترلگرهای هوایی آمریکایی برای تشدید حملات هوایی و به کار گرفتن هلیکوپترهای آپاچی در کنار اقداماتی که رئیسجمهوري اکنون هم دستور انجام آنها را داده ممکن است شرایط جنگ را تغییر دهد.وی میگوید: اگر او همه این اقدامات را همزمان انجام دهد تاثیر بیشتری خواهد داشت.برخی لیبرال دموکراتها اقدامات اوباما را حرکت آهسته آمریکا در حضور نظامی عمیقتر در منطقه میدانند. یکی از اعضای این حزب اطلاعیه اخیر رئیسجمهور را "تازهترین نمونه از سری نشانههای هشداردهنده دانست که نشان میدهند جنگ آمریکا علیه داعش در غیاب تایید کنگره رو به افزایش است.مقامات کاخ سفید در همین حال اقدامات رئیسجمهوريشان را محصول دروس سختی میدانند که از جنگهای پیچیده و آشوبزده گرفته است.
نگاهی آماری به داعش در یک سال گذشته
داعش در یک سال گذشته 15 هزار نفر از نیروهای خود را از دست داده است که در این میان نیمی از فرماندهان کلیدی داعش هم کشته شدهاند.گروه تروریستی داعش که پس از اشغال عراق توسط آمریکا و با انشعاب از گروه تروریستی القاعده شکل گرفته است حالا به یکی از پدیدههای روز جهان و سوژه اصلی گزارشها و تحلیلها در رسانهها تبدیل شده است. گروه داعش در بحران سوریه با حمایت کشورهای عربستان، ترکیه، قطر از نظر مالی و تجهیزات جهت مقابله با دولت و ارتش سوریه تقویت شد به طوری که توانست در سومین سال آغاز بحران به عنوان اصلیترین گروه مسلح مخالف دولت سوریه وارد میدان شود.داعش سال گذشته همزمان با بحران سیاسی در عراق و ناتوانی طرفهای سیاسی در تشکیل دولت به ناگاه به شهر موصل در استان نینوای عراق حمله کرد و این شهر را به اشغال درآورد.
چندی پیش هم، این گروه توانست با وجود ادعاهای آمریکا در زمینه مبارزه با داعش در عراق شهر الرمادی (مرکز استان الانبار در غرب عراق) را به اشغال خود درآورد و حالا به تهدیدی برای امنیت کل منطقه بدل شده است.
جنگ با داعش در دو مرحله، اول، اعلام جهاد مرجعیت عراق که منجر به تشکیل نیروهای موسوم به «الحشد الشعبی» در عراق شد و دوم، آغاز حملات روسیه به تروریستها در سوریه شاهد تحول چشمگیری بود.
در این میان تلویزیون سومریه عراق در گزارشی به بررسی آمار شماری از تروریستهای داعشی که در یک سال گذشته کشته و زخمی شدهاند، پرداخت.بر اساس این گزارش، داعش که طی یک سال گذشته شمار زیادی از نیروهای خود را از دست داده، همچنان دارای توان بالایی در جذب نیرو در دو کشور عراق و سوریه است به طوری که در هر ماه براساس گزارش منابع امنیتی در این دو کشور 500 نفر به داعش می پیوندند.
با تشدید نبردها در عراق سوریه و عملیات های گسترده توسط نظامیان دو کشور به ویژه عراق، طی یک سال گذشته 15 هزار نفر از نیروهای داعش کشته شدهاند که 11 هزار نفر از این کشته ها در عراق و 4000 نفر نیز در سوریه جان خود را از دست دادهاند. براساس این گزارش که منبع آن دستگاه اطلاعاتی عراق است، به طور میانگین طی یکسال گذشته 650 نفر به طور ماهانه از نیروهای داعش کشته میشوند و تاکنون بیش از نیمی از 40 فرمانده کلیدی داعش در حملات هوایی، کماندویی و نبردهای میدانی کشته شدهاند.
از سوی دیگر داعش 25 درصد از مجموع 50 هزار نیروی شبه نظامی خود را در درگیری با نیروهای سوری و عراقی در این دو کشور از دست داده است و بیش از 25 هزار تن نیز در نبردهای اخیر زخمی شدهاند. این درحالی است که داعش در هر ماه حدود 500 نیرو جذب میکند که 400 نفر از این افراد عراقی و سوری و 100 تن هم از دیگر کشورها هستند.
این آمار و ارقام از یک طرف نمایشی بودن حملات ائتلاف آمریکایی موسوم به ضد داعش را نشان میدهد و از طرفی دیگر نمایان میکند که این گروه با وجود ضربات سختی که در یک سال اخیر از ارتش و نیروی بسیج مردمی عراق و ارتش سوریه و حزبالله دریافت کرده، -که حالا با حملات هوایی گسترده روسها تشدید شده-، همچنان دارای توان عملیاتی و قدرت جذب نیرو است و این نشان میدهد که مستقیم و غیرمستقیم مورد حمایت چندین کشور از جمله چند کشور منطقه است.
آموزش و تجهیز تروریست ها و توهم «خاورمیانه جدید» با برهم خوردن ساختار ژئوپلیتیکی منطقه مواجه شد و این امر غرب را بر آن داشت تا کوچ اجباری نایبان اجارهای خود به آسیای مرکزی را در دستور کار قرار دهند.
از طرفی، زمانیکه «کاندولیزا رایس» مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا در سال ۲۰۰۶و در جریان تهاجم رژیم صهیونیستی به لبنان از «خاور میانه جدید» سخن گفت، تحلیل ها بیشتر معطوف به نقشه آمریکا برای حمایت از این رژیم و تداوم اشغالگری های آن معطوف شده بود؛ حال آنکه افشاگریهای ویکی لیکس مبنی بر تلاش آمریکا برای سرنگونی حکومت سوریه و ایجاد جنگ های داخلی در این کشور از سال ۲۰۰۶با عنوان «آمریکا نابودی سوریه را از ۲۰۰۶پیگیری می کرد»، پشت پرده هایی را فاش کرد که نشان می دهد دسیسه اقدامات تروریست ها در سوریه از پنج سال پیش از آغاز آن کلید خورده بود.
اما آنچه کمتر به آن پرداخته شده است، مقوله برهم خوردن ساختار ژئوپلیتیکی منطقه حساس خاورمیانه است. با کمک های مستشاری ایران و حملات هوایی روسیه به در خواست حکومت قانونی دمشق، معادلات محور غربی-عربی در این منطقه با چالشهای جدی مواجه شد؛ به گونهای که اربابان نمیتوانند شاهد ماندن تروریستهای اجارهای خود و هلاکت آنها باشند؛ گویا متوجه اتلاف هزینه هایی شده اند که مصروف آموزش و تجهیز تروریست ها کرده اند.
افزایش تلفات گروه های مختلف تروریستی در سوریه از یک سو و پیگیری دیگر اهداف راهبردی آمریکا و متحدان غربی آن در موازنه قدرت با ایران و روسیه در منطقه خاورمیانه و قفقاز از سوی دیگر، انتقال تروریست ها به این منطقه را در دستور کار قرار داده است.
در بخش اول این گزارش، پس از بررسی ادبیات پیشین دسیسه شوم غرب برای خاورمیانه، مقدمه ای بر تحلیل اهداف استراتژیک آن ها برای تثبیت حضور در آسیای مرکزی ارائه شده و در بخش دوم پیرامون ابعاد مختلف اهداف محور غرب در تسلط بر این منطقه مطالبی بیان خواهد شد.بررسی سیر تحولات چند دهه گذشته به ویژه از زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق در ۳دی ۱۳۵۸مصادف با ۲۴دسامبر ۱۹۷۹تا کنون، از یک راهبرد هر چند خطرناک اما قدیمی پرده برمی دارد که در جریان آن ناتو تحت امر آمریکا در هر نقطه ای از جهان که به موازنه قدرت یا حضور استعماری نیاز باشد با مستمسک قرار دادن بهانههایی از قبیل حقوق بشر، سلاحهای کشتار جمعی، حمایت از تروریست ها و ... به آنجا یورش برده و با پوشش تبلیغاتی بنگاه های رسانه ای خود به توجیه فجایع ناشی از آن می پردازد.
پیشتر غالباً حضور مستقیم و جنگ سخت نیات شوم آمریکا در برخی نقاط جهان را محقق می کرد؛ اما در عصر حاضر مصنوعات دست سازی مانند القاعده، طالبان، داعش و ... برای نیل به اهداف استعماری از طریق «جنگ نیابتی» ابزارآلات خوبی محسوب می شوند.تجمع اهداف راهبردی متعدد آمریکا در خاورمیانه باعث شد تا خلق داعش و گروه های متنوع تروریستی مانند جبهه النصره و احرارالشام دراین منطقه تسریع تا از این رهگذر رؤیای شوم تحقق «خاورمیانه جدید» و تقسیمات ارضی آن بر اساس منافع آمریکا ترسیم شود.
بدیهی است حمایت های مستقیم و با واسطه رسانه ای و اطلاعاتی آمریکا و برخی از سران حاشیه خلیج فارس در این راستا ادامه یافت تا زمانیکه کمک های مستشاری ایران و حملات هوایی روسیه در سوریه، راهبرد از پیش ترسیم شده آمریکا در این منطقه را به چالش کشاند؛ راهبردی که به گفته «هنری کیسینجر» وزیر امور خارجه اسبق آمریکا موجب بر هم خوردن ساختار ژئوپليتیکیِ ۴۰ساله در این منطقه شد.
در این شرایط آمریکا چاره ای جز یکی از گزینه های زیر را ندارد :
1-نگهداشتن نایبان خود در منطقه و افزایش کمک های مستقیم و غیر مستقیم به آنها؛ که البته نوعی اتلاف کمک ها و حمایتهای این کشور به آنها تلقی میشود. لذا این رویکرد نمیتواند ادامه سیاستهای آشوب طلبانه غرب برای تداوم حضور را دنبال نموده و بالتبع مطامع محورغربی- عربی را نیز به مخاطره می اندازد.
2-کوچ اجباری (احتمالاً) موقت مهرههای شطرنج ایجاد خاورمیانه جدید (تجزیه شده و در تعارض با یکدیگر) به نقاطی دیگر برای پیگیری سایر نقشه ها، انتخاب دومی است که سردمداران تروریسم دولتی به پیگیری آن مشغول شده اند. این امر به معنی کنارگذاشتن یا فراموش کردن خاورمیانه جدید با استفاده از عوامل نیابتی نیست؛ بلکه به این معنی است که برای جلوگیری از تلفات بالای آنها در شرایط کنونی، تروریستهایی که پیشتر آموزش دیده اما مبتدی محسوب میشدند اما اکنون تجربه زیادی را نیز کسب کردهاند به نقطه دیگری منتقل شوند تا هم پیگیری سایر اهداف از دستور کار آمریکا خارج نشود و هم در صورت نیاز بتوان آنها را زنده به خاورمیانه برگرداند.
خارج کردن تروریست ها از جبهه های عملیاتی سوریه و اعزام برخی از این نایبان به «عدن» در جنوب یمن و برخی دیگر به منطقه راهبردی «آسیای میانه و قفقاز» اکنون به سرعت در حال پیگیری است. در این راستا ۲۵مهر ماه گذشته، برخی رسانه ها اعلام کردند که هواپیماهای عربستان و ائتلاف ضد یمن با فرود در برخی مناطق تحت اشغال داعش در سوریه (که اماج حملات هوایی روسیه قرار گرفته اند) اقدام به انتقال آنها به شهر عدن در جنوب یمن می کنند؛ چرا که پس از ناکامی های مکرر ائتلاف به سرکردگی عربستان از طریق تجاوز به یمن، استفاده از داعش در عدن یکی دیگر از تلاشهای آنها برای تقویت تجاوز و اشغالگری محسوب میشود. خبر پنجم آبان تلویزیون سوریه مبنی بر ورود ۵۰۰عنصر تکفیری داعش به فرودگاه استان عدن شاهد دیگری بر صدق کوچ اجباری عمال اجاره ای محور غربی-عربی به شمار می آید. اما آنچه در این گزارش به دنبال آن هستیم، دلالت های حضور و تقویت تروریست های داعش در منطقه استراتژیک «آسیای میانه و قفقاز» بوده و اهداف انتقال تروریست ها به یمن را به گزارش های آتی موکول می کنیم.
واکاوی علل و عوامل کوچ اجباری تروریست ها به آسیای مرکزی
برای درک بهتر این موضوع، ابتدا باید با موقعیت جغرافیایی این منطقه بیشتر آشنا شویم. آسیای مرکزی یا آسیای میانه عرصه پهناوری در قاره آسیا و شامل کشورهای امروزی افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان است.
با فرو پاشی شوروی سابق و ظهور جمهوری های استقلال یافته در سال ۱۹۹۱، منطقه آسیای میانه و قفقاز، آماده شد تا در زمینه های مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی با همسایگان و سایر قدرت های فرا منطقه ای به توسعه مناسبات بپردازد. این منطقه به لحاظ استراتژیک و به دلیل وجود ذخایر زیرزمینی نفت و گاز و موقعیت جغرافیایی آن در ارتباط با دریای خزر و دریای سیاه، از منطقه ای بی اهمیت و دور از محوریت به منطقه ای مورد توجه قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای تبدیل شده است.
پس از پایان دوران جنگ سرد و پدید آمدن خلاء قدرت در برخی از مناطق جهان تشکلهای چندجانبه و سازمانهای منطقهای رشد قابل ملاحظهای یافتند. آسیای مرکزی از جمله مهمترین مناطقی بود که در نظام جدید بینالملل با خلاء قدرت مواجه شد و فدراسیون روسیه به عنوان میراث دار اصلی اتحاد جماهیر شوروی از یک سو و مجموعه جهان غرب از سوی دیگر تلاش کردند با اتخاذ شیوههای گوناگون از این شرایط به نفع خود بهره برداری کنند. تشکیل و تقویت سازمانهای منطقهای از رویکردهای دو طرف برای همسو کردن کشورهای آسیای میانه و قفقاز با اهداف، منافع و سیاستهای خود به شمار میرود. روسیه برای ارتقای جایگاه خود در نظام بین الملل، بازسازی کنترل خود بر بخش انرژی کشورهای آسیای مرکزی با استفاده از اهرم نفت و گاز را مورد توجه قرار داده است.
روسیه از سویی به تشکل هایی مانند «سازمان کشورهای مستقل مشترک المنافع» که ۹کشور جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان، بلاروس، تاجیکستان، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان و مولداوی را به عنوان اعضاء اصلی و ترکمنستان را نیز به عنوان عضو ناظر این سازمان در خود جای داده است، روی آورد و آمریکا نیز از سوی دیگر حرکت آرام و خزنده ای را از عضویت لتونی، لیتوانی، مولداوی در اتحادیه اروپا تا استقرار سامانه های موشک های بالستیک و تجهیزات جنگی سنگین در شرق اروپا و مرزهای غربی روسیه به انجام رساند. گویا بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای دست به دست هم خواستار گسترش و تقویت حضور در این حوزه هستند.