تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۱  ، 
کد خبر : ۲۸۹۸۲۹
گزارش آفتاب يزد از فاز تازه اصرار معنادار احمدي‌نژادي‌ها بر جدايي مشايي از احمدي‌نژاد

جدايي بودار

پایگاه بصیرت / مريم عليزاده‌منصوري

(روزنامه آفتاب يزد ـ 1394/08/16 ـ شماره 4470 ـ صفحه 2)

دو نفر در يك قاب. نفر اول با كاپشن بهاري و معروف خود به افق خيره شده است و پيشاني خود را به صورت نفر دومي چسبانده كه وي را از پشت احاطه كرده است و در حالي كه لبخندي بر لبانش نقش بسته به نفر اول خيره شده است و در گوش وي، نجوا مي‌كند. قطع به يقين در تصور رئيس دولت نهم و دهم و سردمدار «جريان خاص»، هم نمي‌گنجيد كه روزي اين پرتره دو نفره‌شان در جامعه جهاني زبانزد خاص و عام شود و خبر از شدت و حدت علاقه و نزديكي اين دو نفر به يكديگر دهد. پيش و پس از اين پرتره‌ي معروف، محمود احمدي‌نژاد و اسفنديار رحيم‌مشايي به انحاء مختلف علاقه و ارتباط نزديكشان را به يكديگر ابراز مي‌نمودند. احمدي‌نژاد در هشت سال رياست جمهوري‌اش، مشايي را «خارق‌العاده و خردمند» ناميد، شعار «زنده‌باد بهار» داد و به تمجيد او با توصيفاتي چون «مشايي قلبي چون آينه دارد» پرداخت، به او نشان فرهنگ اعطا كرد، او را به 300 سفر خارجي فرستاد و اگر حكم معاون اولي مشايي را در مردادماه 88 به شمار نياوريم، در مجموع احمدي‌نژاد، مشايي را در 18 پست ثبت شده به خدمت گرفت. اما اوج اين الطاف و مهرباني‌ها و عشق‌ورزي‌هاي احمدي‌نژاد ـ مشايي زماني بود كه رئيس دولت نهم و دهم،‌ در آخرين روز و واپسين ساعت ثبت‌نام كانديداهاي انتخابات رياست جمهوري 92، اسفنديار رحيم‌مشايي را به عنوان نامزد مورد نظر خود، همراهي نمود و در جمع خبرنگاران اعلام كرد كه «براي پيروزي مشايي سه روز، روزه و چهار هزار صلوات نذر كرده است و به خاطر مشايي مرخصي گرفته و حضور او به هنگام نامزدي مشايي غير قانوني نيست.» با اين حال سردمدار جريان مذكور توسط شوراي نگهبان رد صلاحيت شد و با شكست سعيد جليلي يعني كانديداي تاييد صلاحيت شده‌ي مورد حمايت احمدي‌نژاد از حسن روحاني، يك تصور عمومي ايجاد شد كه جريان احمدي‌نژاد ـ مشايي و به طور كلي جرياني كه به تاريخ پيوست و آنچه ماند از اين جريان براي آيندگان تنها عبرتي بود و بس. اما اولين سفر استاني محمود احمدي‌نژاد خط بطلاني بر اين تصور همگاني كشيد و گواه آن بود كه اين جريان همچنان ادامه دارد.

جدايي اسفنديار از محمود

راي‌هاي مردم در يازدهمين انتخابات رياست جمهوري به حسن روحاني، براي احمدي‌نژاد و مشايي همچون آب يخي بود كه بر سرشان ريخته شد و آن‌ها را به خود آورد و واداشت تا به ابراز علاقه به يكديگر و حمايت‌هايشان از همديگر ادامه دهند اما اين بار در خفي و ديدارهايشان را هم محدود كنند به هفته‌اي يكبار در دانشگاه بدون مجوز ايرانيان و در ساختمان ولنجك. اين تغيير رويكرد يك سال و نيم پس از روي كار آمدن دولت تدبير و اميد براي نخستين بار مشاهده شد به طوري كه سردمدار جريان خاص در 30 آذر 93 در يك جلسه سخنراني اعلام كرد: «امروز كه به حوادث 5 سال اخير نگاه مي‌كنم با خود مي‌گويم همان موقع كه رهبر معظم انقلاب در پندي حكيمانه معاون اولي اينجانب را موجب سرخوردگي دوستداران آقاي احمدي‌نژاد خواندند ديگر به مصلحت نبود كه اينجانب در صحنه و در كنار آقاي احمدي‌نژاد بمانم و حتي كانديداي رياست جمهوري شوم. در يكسال اخير براي ايجاد انسجام ميان احمدي‌نژادي‌ها براي هميشه از سياست كنار كشيدم. اگر جبهه پايداري و حزب‌اللهي‌ها به دليل نزديكي من با آقاي احمدي‌نژاد از ايشان حمايت نمي‌كنند من از همين الان اعلام كناره‌گيري از ايشان مي‌كنم.» و بدين ترتيب جدايي اسفنديار از محمود اعلام گرديد تا راه براي فعاليت‌هاي رئيس دولت نهم و دهم بازگردد.
احمدي‌نژاد استارت سفرهاي استاني خود را در آستانه 22 بهمن همان سالي زد كه مشايي جدايي خود را اعلام كرد. رئيس دولت نهم و دهم از «سينه‌ي پرحرفش» سخن گفت و از «پيرمرد 90 ساله بودايي كه تمام عمرش به دنبال شنيدن حرف‌هاي احمدي‌نژاد بوده است» و به صورت منظم و در مناسبت‌هاي مختلف تا به امروز به سفرهاي استاني رفت و اعلام كرد كه قصد شركت در هيچ انتخاباتي را ندارد و اگر ضرورت ايجاب كند و مردم فشار بياورند قضيه متفاوت خواهد بود و او به فشار مردم پاسخ مثبت خواهد داد و بدين‌سان رئيس دولت نهم و دهم بدون مغز متفكر خود يعني اسفنديار رحيم‌مشايي در مقابل لنزهاي دوربين ظاهر شد و باز هم از مردم هزينه كرد، با اين تفاوت كه اين بار مشايي در لفافه قرار داشت نه در متن اصلي.

جدایی بودار

از همان زمانی که مشایی در ساز جدایی از احمدی‌نژاد نواخت، پر واضح بود که این «فصل» کاملا تصنعی، ساختگی و نمایشی است. درست است که رئیس دولت نهم و دهم از بسیاری از نزدیکان و همراهانش چون محمد رضا رحیمی، معاون اول و علی سعید لو ، رئیس سازمان تربیت بدنی وقت، تبری جست اما بارها در سخنرانی‌های مختلف اعلام کرد که از مغز متفکر خود یعنی اسفندیار رحیم مشایی جدا نخواهد شد به طوری که در آخرین اظهار نظرخود قویا از مشایی حمایت نمود و این شائبه را در اذهان ایجاد کرد که حمایت اخیر احمدی‌نژاد از مشایی، خبر از ورود مجدد سردمدار جریان خاص به سیاست را می‌دهد اما علی اکبر جوانفکر از نزدیکان محمود احمدی‌نژاد این موضوع را تکذیب نمود و اظهار داشت:« خداحافظی "اسفندیار رحیم مشایی" از دنیای سیاست دو سال پیش اتفاق افتاده است.» پیش از جوانفکر عبدالرضا داوری مشاور رئیس دولت نهم و دهم هم اعلام کرده بود که مشایی قصد ورود به دنیای سیاست را ندارد. این تایید‌های مداوم جدایی مشایی از احمدی‌نژاد و کناره گیری ناگهانی وی از عالم سیاستی که روزی به جولانگه وی مبدل شده بود، حاوی پیام‌های بسیار زیادی است و می‌توان آن را ترفند جدیدی دانست از جانب اتاق فکر محمود احمدی‌نژاد. به این دلیل که احمدی‌نژادی‌ها نیک می‌دانند که مدت هاست در میان اصلی ترین حامیان خود یعنی اصولگرایان هم حنایشان رنگی ندارد و کمتر روزی است که یکی از چهره‌های شاخص اصولگرا از آنها تبری نجوید. از همین روی بهترین و آسان ترین راه را جدایی اسفندیار یا جریان انحرافی از محمود و سیاست دانستند تا شاید بتوانند وجهه ی از دست رفته شان در میان مردم و به ویژه اصولگرایان را دیگر بار به دست آوردند و راهشان را برای انتخابات مجلس دهم و دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری هموار سازند.

فصل محال اسفندیار از محمود

آنچه مبرهن است این است که نقشه اعلام برائت سردمدار جریان انحرافی از احمدی‌نژادی‌ها و خداحافظی وی از سپهر سیاست کشور برای آنکه احمدی‌نژاد را مبری از وی نشان دهند، نقش برآب است. چرا که از یک سو احمدی‌نژاد به کرات و حتی در سخنرانی اخیرش از مشایی یا مغز متفکر خود به طرق مختلف حمایت کرده است و از سوی دیگر مشاییِ مورد حمایتِ احمدی‌نژاد، سردمدار جریانی خاص است که مسئولان نظام بارها این جریان را محکوم کرده اند. با نگاهی به هر دو طرف ماجرا یک معادله پایاپای به دست می‌آید و آن هم این است که ذات و ریشه محمود احمدی‌نژادی با ذات و ریشه اسفندیار رحیم مشایی برابری می‌کند و در نتیجه فصل احمدی‌نژاد از جریان خاص امکان پذیر نیست.

حال باید دید این پلتیک جدید احمدی‌نژادی‌ها در آستانه انتخابات مجلس دهم و همینطور انتخابات ریاست جمهوری 96 چقدر در میان اصولگرایان خریدار دارد و بر روی آنها تاثیر می‌گذارد چرا که اصولگرایان روزی «حمایت احمدی‌نژاد از مشایی را متافیزیکی» می‌دانستند و بر این باور بودند که «آدمی که حاضر باشد همه چیزش را فدای یک نفر بکند عقلش را در اختیار دیگری قرار داده است.» یا اصولگرایان سنتی چون نبی حبیبی دبیر کل حزب موتلفه اسلامی زمانی گفته بود:« آیت الله مصباح در خصوص خانه‌نشینی رئیس جمهوری در سال گذشته فرموده بودند که اگر حمایت از آقای احمدی‌نژاد مستلزم ترویج مشایی شود، حمایت از احمدی‌نژاد حرام است.» این وسط تنها یک گروه باقی می‌ماند که در تمام هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد هزینه ی سیاست‌های ناکارآمد او را پرداختند؛ ملت ایران. قطعا این رشته جدیدی که احمدی‌نژادی‌ها بافته اند یعنی بازی ندادن مشایی در ظاهر، خیلی زود توسط مردم پنبه خواهد شد و کشتی به گل نشسته دولتی که مهری نورزید و عدالتی را در محوریت کار خود قرار نداد به این زودی‌ها به دریای سیاست ایران باز نخواهد گشت. حتی اگر باز هم اصولگرایان بازی بخورند و به پشتیبانی از جریان احمدی‌نژاد – مشایی برخیزند، قطعا این ترفند جدید در میان آحاد ملت ایران محلی از اعراب نخواهد داشت.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=18399

ش.د9404317

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات