(روزنامه كيهان ـ 1394/07/16 ـ شماره 21177 ـ صفحه 8)
عوامل اطلاعاتی نوکرانی همانند ترکیه و پاکستان و عربستان، طیف بسیار گستردهای از خبیثترین آدمکشان تاریخ از منش سکولار در قالب ارتش به اصطلاح آزاد سوریه تا دستچین شدههایی از القاعده پشت نقاب اسلامی و به نام جبهه النصره و غیره و ذالک و نهایتا دولت اسلامی عراق و شام یعنی داعش فراهم آورده و آنها را با بیرحمی و خشونتی هر چه تمامتر به جان دولت و مردم بیگناه سوریه انداختند تا این نزدیکترین جبهه مقامت در برابر صهیونیسم بینالملل را از میان بردارند. آنچه در این چهار سال ضربات این آدمکشان با کاملترین حمایتها و تدارکات دهها کشور دارای قدرتهای بزرگ اقتصادی و نظامی و در راس همگی ابرقدرت شیطان بزرگ بر یک کشور متوسطی چون سوریه وارد آمد بدان میمانست که محکوم بیگناهی را بارها تیرباران کرده باشند و او همچنان سر پا ایستاده باشد!
بلای ندیدن حقیقت امروز برای آمریکا تنها واگذاری پیروزی در عرصه مهم سوریه به حریف نیست بلکه انزوای کاملتر خود در منطقه، بلکه بهرسمیت شناختن هر چهار گروه ائتلاف جدید بهعنوان قدرتهای تاثیرگذار خاورمیانه جدید اما نه خاورمیانه جدید بر باد رفته او، بلکه تحکیم قدرت بشاراسد در سوریه و حتی در منطقه، بلکه کمک به سقوط اردوغان و ایده حماقت بار و بیجایش، بلکه کوبیدن میخهای آخری به تابوت آلسعود، بلکه زنگ خطری برای حکومت آلثانی در قطر، و بلکه حتی شنیدن تحقیر از روسها نیز هست. بیبیسی با قلم تحلیلگرش جان سپول در فردای حمله روسیه به تروریستهای داخل سوریه نوشت «یک ژنرال سه ستاره روس از سفارت روسیه در بغداد خارج میشود و در سفارت آمریکا را میزند و درخواست ملاقات با وابسته نظامی آمریکا در عراق را میکند. او به نظامی آمریکایی میگوید نیروهای روسی طی یک ساعت آینده حملات خود را آغاز میکنند و پیشنهاد میکند آمریکاییها محدوده هوایی سوریه را تخلیه کرده و اگر تجهیزاتی روی زمین دارند، آنها را به جایی دیگر ببرند! 60 دقیقه پس از آن، بمباران آغاز شد «گرچه باز هم تاکید داریم حملات روسیه به آدمکشان دست پرودهای که در چهارساله اخیر هزاران زن و مرد و کودک بیگناه سوریه را به فجیعترین اشکال کشتهاند یا به بردگی بردهاند و تقریبا نیمی از جمعیت این کشور را آواره کردهاند و زیرساختهای اقتصادی و نظامی را نابود کردهاند تقدیری است در خور مکافات آن جنایتها، لیکن در عین حال این عملیات را به درستی میتوان یکی از حرفه ایترین و حساب شدهترین عملیات نیم قرن اخیر در جهان نیز محسوب نمود و اعتقاد به تقدیر محتوم آن، چیزی از لطف و شیرینی این عملیات نظامی فوقحرفهای نمیکاهد.
ایالات متحده آمریکا از اواسط سال 2011 یا کمی بیشتر از آن، با تجربه موفقی که با راهاندازی القاعده و طالبان داشت در ابتدا جبهه جامع و گستردهای از انواع تروریستهای با ایدئولوژیها و روشها و حتی با اهداف گوناگون علیه بشار اسد ترتیب داد که به طور آشکار از مخالفان سکولار ارتش آزاد و به طور نیمه آشکار از تروریستهای تکفیری مذهبی جبهه النصره که به قول خود، نماینده القاعده در سوریه بودند و در نهایت به طور پنهان از تروریستهای دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش کذایی تشکیل میشد و در سازمان ملل نیزبا کمک متحدان غربی تا اندازه زیادی مشروعیت دولت قانونی و منتخب بشار اسد را زایل کرده بود به همین خاطر کمپهای آموزش نظامی گستردهای برای مخالفان اسد با خرج دلارهای نفتی سعودی و قطر در خاک ترکیه ترتیب داده و آنها شروع به دستاندازی به قلمرو سوریه و تصرف حلب و سایر شهرها و حتی نواحی اطراف پایتخت نمودند و مردم و نظامیان سوری را اسیر کرده و یا میکشتند و همه این اعمال با قدرت فوقالعاده رسانههای غربی و عربی و صهیونیستی به عنوان جنگ داخلی میان حکومت و مخالفان دیکتاتوری یک حاکم نهچندان قانونی و مشروع تصویر میگردید.
مقاومت طولانی مدت دولت و ارتش و انزجار مردم سوریه از این به اصطلاح مخالفان دیکتاتوری، تا اندازه زیادی تبلیغات دروغین رسانهای را نزد افکار مردم منطقه خنثی کرد بنابراین آمریکا به دو کار دیگر دست یازید اول تکنیکهای پیچیدهتری از جنگ رسانهای و ساختن فیلمهایی که با شباهتی تام به واقعیات، تصرف دمشق و تسلیم ارتش و فرار مقامات را نشان میداد با هدف ارعاب و فریفتن مردم و حتی مقامات و نظامیان و از میان بردن روحیه پایداری آنان و اقدام دوم بیرون کشیدن شمشیر داعش از نیام و به راه انداختن بساط سلاخی مردم، در طول دو سال و نیم کردار پلشت این گروهک، جنایاتی رخ داده و ادامه دارد که اگر گازهای شیمیایی صدام را کنار بگذاریم از کشتار یک میلیون ارمنی در ترکیه و اعمال ژاپنیها در جنگ منچوری در اوایل قرن بیستم به این سو در چنان سطحی کمتر سابقه داشته است.
افزون بر هزاران مردم عادی، حتی خبرنگاران و گروگانهای خارجی کشتار شدند. با همه این پلیدیها مقاومت جانانه مردم و نظام سوریه با پشتگرمی متحدان وفاداری چون ایران و روسیه و حزبالله لبنان به درازا کشید تا اینکه درسال گذشته اوباما اولتیماتوم یک هفتهای برای تسلیم بشار اسد صادر کرد و علناً شمارش معکوسی را هم رسانههای مزدور غربی عربی عبری آغاز کردند تا دلهره مردم را به نهایت رسانده و فشار مضاعفی روی مقامات سوری اعمال نمایند! آنچنان که بعدها معلوم شد، در پس پرده و برای نخستین بار روسیه و سپس چین مقابل آمریکا قد برافراشتند و اعلام کردند درصورت حرکت نظامی غرب، مقابل آن خواهند ایستاد. یک هفته سپری شد و اوباما پا پس کشید ولی برای نباختن عرصه سیاسی اعلام کرد آمریکا به این نتیجه رسیده است که درصورت سقوط بشار اسد، تروریستها این کشور را به آشوب کشیده و این ناامنی برای همسایگان و از جمله اسرائیل خطرناک خواهد بود و فعلاً آمریکا برای برکناری بشار اسد پافشاری نمیکند البته کارشناسان سیاست میدانستند این بهانهای برای حفظ آبرو بیش نیست چراکه قبلاً آمریکا به دو کشور افغانستان و عراق حمله برده و طالبان و صدام را سرنگون کرده و زمام امور دو کشور را به دقت به دست گرفته و به آشوبهای پسماندههای بعثی و طالبان وقعی ننهاده بود وانگهی در سوریه سازمان دقیق و آماده ارتش آزاد را هم در دست داشته و میتوانست در صورت سرنگونی اسد تا اندازه قابل قبولی امنیت موردنظرش را پیاده کند.
از انصراف آمریکا و سازش تحمیلی با پوتین به بعد، عرصه تا حدی برای ترکتازی یکجانبه اردوغان آماده شد و داعش با کمک ترکیه و قطر دائماً به کشتار مردم و نیروهای نظامی سوریه ادامه داد تا آنها را به فرسایش بکشاند. نتیجه این کشتارهای جدید و ارعاب فزاینده مردم بخصوص در مناطق کردنشین سوریه، آوارگی گستردهتر و به دنبال آن به راه افتادن سیل پناهندگانی بود که در ابتدا کوشش میشد با اسکان موقت آنها (البته در بدترین شرایط انسانی) در ترکیه و اردن، هم سر و ته قضیه را به هم آورند و هم خود را مدافع انسانهایی جا بزنند که از مظالم اسد گریختهاند. وقتی شمار پناهندگان از توان اردوگاههای اردوغان و شاه اردن فراتر رفت و از سویی آنها هم از شل دادنهای آمریکا دلسرد شده و تمایلی برای هزینه بیشتر و آماده کردن کمپهای جدید اسکان پناهندگان نشان ندادند، سیل آوارگان سوری به ناچار به سوی اروپا متمایل شده و قاره سبز را غافلگیر کردند و علاوه بر آن، غرق مظلومانه شمار زیادی از پناهندگان در مدیترانه و در نزدیکی مردم این قاره، و پذیرش نکردن مقامات اروپایی و برخوردهای خشونتآمیز پلیسی با آوارگان تأثیر قابل توجهی در افکار مردم اروپا گذاشت و موجب راهپیماییهای گستردهای در حمایت از دادن اجازه اقامت پناهندگان در خاک اروپا شد.
حرکت سنجیده روسها
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق در طول هفتاد سال دیکتاتوری متمرکز حزب کمونیست بر گسترهای که یک ششم کل خشکیهای سیاره را در بر میگرفت و بیست ودومیلیون کیلومتر مربع پهنه آن بود، نسل نوی از رهبران و تکنوکراتهایی را پدید آورد که سنجش موقعیتها و فرصتها بارزترین خصلت آنها بود. آنها که سالها در دستگاه حزب و دولت کار میکردند به رأیالعین میدیدند هوش و توانمندی شخص هنگامی نتیجهبخش است که از هیچ یک از فرصتها و موقعیتها غفلت نکرده باشد. این رویکرد البته منحصر به سیاست داخلی نبود و به نحو احسن در پیشبرد سیاست خارجی و به ویژه در تقابل با آمریکا در صحنه جنگ سرد کاربرد پیدا میکرد.
به هر حال علیرغم تغییر ایدئولوژی در روسیه و روی آوردن به کاپیتالیسم و به اصطلاح بازار آزاد، گویا این خصلت نهادینهشده در مقامات و رهبران روسی هنوز نیز در آنان ماندگار شده باشد در اینجا بیآنکه بخواهیم و نیازی باشد که کوچکترین انتقادی به روسها که اینک یکی از بهترین متحدانمان را در مهمترین مسائل جهانی و منطقهای تشکیل میدهند داشته باشیم، این رویکرد کاری را که شاید هم کوچکترین ایراد و اشکالی نداشته باشد در حرکت نظامی اخیر و سرنوشتساز روسیه در حمایت جانانه از دولت خط مقدم جبهه مقاومت به خوبی میبینیم. برای توجیه درست و منطقی و توضیح دقیقتر به مثالی بسنده میکنیم. لیونل مسی قهرمان جهانی و سوپراستار فوتبال آرژانتین در بازی جام جهانی مقابل ایران تا دقایق نزدیک به آخر بازی به خاطر بازی عالی و بسیار قدرتمند ایرانیها نتوانست به پیروزی برسد تا اینکه خصلت فرصتسنجی که در او در اندازه نبوغآمیزی بالا میباشد فرصت دروازه کوتاهتر از یک ثانیهای را درون ذهنش به تصویر کشید و او از جایی که تا پیش از شوت او کسی جز خودش نمیدید توانمندیاش را به کار انداخت و دروازه ایران را گشود.
از آنچه در پس مذاکرات پنهانی پوتین و سرگئی لاوروف با غربیها گذشته است و اینکه پوتین از آچاری به نام سیلویو برلوسکنی و یکی دو رهبر کنار گذاشته شده غربی چگونه استفاده خواهد کرد، شاید تا دههها کسی مطلع نگردد، همین اندازه مسلم است که از نگاه روسی این فکتها (امر مسلمها) در قضایای منطقه و اوضاع جهانی حاکم است:
1- نیروی نظامی ایالات متحده آمریکا هنوز به آن سطح از مدرنترین فناوریها نرسیده که با اطمینان بیش از 50 درصد بتواند نیروی نظامی روسی را در یک جنگ متعارف (غیرهستهای، غیر بیولوژیک و غیر شیمیایی) ناکار کند.
2- فناوری روسیه در سامانههای پدافند هوایی و جنگندههای تهاجمی و سامانههای جنگال (جنگ الکترونیک) در آن اندازه اطمینانبخش هست که در برتری هوایی با آمریکا به مصاف بپردازد.
3- افکار عمومی جهان متأثر از داعش، سرخورده از سیل آوارگان و بیزار از مبارزهجویی خستهکننده و ویرانگر آمریکا میباشد.
4- روی کمک و همراهی ایران و حزبالله میتوان صددرصد حساب کرد.
5- چین اگر همراهی هم نکند به هیچوجه مخالفتی با اقدام نظامی روسیه حتی در کل خاورمیانه نخواهد داشت.
6- دولت، ارتش و به خصوص مردم سوریه خواستار و نیازمند حمایت نظامی از خود در برابر تروریستها هستند.
7- ناتو از خود رأسا و بدون سرکردگی آمریکا اراده و تمایل مستقلی برای مقابله ندارد.
8- دولت دموکرات آمریکا، هم به دلیل باقی نگذاشتن نام بد و جنگافروزانه از اوباما در آخر دوره ریاستش و هم برای چیدمان و محبوبیت کاندیدای برگزیده خود در انتخابات آتی، هرگز تمایلی به جنگافروزی نشان نخواهد داد.
9- دولت اسرائیل توان مخالفت با راهبردهای جهانی آمریکا و عمل متقابل در برابر روسیه را ندارد.
10- هزینههای حملات برای روسیه قابل محاسبه و پرداخت است.
حملات از چهارشنبه گذشته و یک ساعت پس از اطلاع وابسته نظامی ایالات متحده آمریکا در بغداد با قدرت و شدتی حیرتانگیز که شاید از این حیث بیسابقه باشد آغاز شده و به اظهار رسمی مقامات روسی تا چهار ماه آینده بیوقفه ادامه مییابد. گزارش شده هر دو دقیقه یک هواپیمای روسی بر زمین مینشیند یا برمیخیزد. گزارش شده که هواپیماهای جنگنده تهاجمی روسی پس از بمباران و آتشسوزیهای گسترده پیشآمده از آنها، مقادیر فراوانی بنزین روی آتشها میریزند تا با اطمینان 100 درصد صحنه را ترک کنند و گویا مقامات روسی به خوبی از همراهی افکار عمومی از اروپای پناهندهپذیر تا مردم ستمکشیده خاورمیانه آگاهند. هدایت این جنگ سرنوشتساز با هدایت جنگ رسانهای از سوی پوتین نیز همراه بوده است! او که میدانست رسانههای غربی بلافاصله پس از آغاز عملیات، روسیه را به بمباران مخالفان غیرداعشی و تروریستهای میانهرو متهم میکنند، در ابتدا آنها را با خیال راحت بمباران کرد تا ضمن اصل غافلگیری، تحرک و امکان کمک به داعش را از آنها بگیرد و هم کاری کند که رسانههای غربی برای نخستین بار دروغ نگفته باشند.
حال باید منتظر ماند و دید پس از ریشهکنی تروریسم در سوریه ابعاد آن به دیگر کشورهای قربانی تروریسم هم خواهد کشید یا خیر و پیامدهای آن و نتایج این عملیات چه تاثیراتی در تحولات آتی نهتنها در خاورمیانه بلکه در چهره جهان پس از آن خواهد داشت.