تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۷  ، 
کد خبر : ۲۹۰۷۸۸
مناظره «ایران» به مناسبت 16 آذر، میان دو فعال دانشجویی - سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا

یک دهه تحولات دانشگاه در ایران از اصولگرایان تا اعتدالیون

اشاره: خون سه جوان آزادیخواه ایرانی است که نام دانشجو را در شانزدهم آذرماه هر سال در خاطره ها زنده نگاه می‌دارد. امروز روزی است که به نام «عدالتخواهی» و «آزادی طلبی» گره خورده. روز دانشجو که می شود, دانشگاهیان هر کدام به دنبال آرمان‌های خود مطالباتی را مطرح می‌کنند. برخی حرف هایشان از جنس علم و پژوهش است و عده‌ای دیگر دغدغه‌ای از جنس سیاست دارند. این موضوع نه فقط در این سال‌ها بلکه در دهه‌های قبل هم در میان دانشگاهیان مطرح بوده است. بسیاری از فعالان سیاسی بر این باورند اگر دوره ریاست جمهوری دولت نهم و دهم دوره افول تشکل‌های سیاسی باشد دوران اوج پویایی سیاسی در دانشگاه‌ها مربوط به دوره اصلاحات است؛ دوره‌ای که جنبش دانشجویی شکوفاتر از گذشته عمل کرد و بروز و ظهوری عیان‌تر یافت. در دوران اصلاحات هر چند وقت یکبار نگاه‌های مردم به دو جریان فکری حاکم بر دانشگاه جلب می‌شد، با این همه دولت های نهم و دهم آمد و خط بطلانی بر فعالیت دانشجویی کشید. دانشجویان 8سال پرفراز و نشیب را در دولت سابق پشت سر گذاشتند برای همین درانتخابات یازدهم مطالبات مختلف‌شان را از رئیس دولت خواستار شدند. موضوعی که حسن روحانی شنید و به آن پاسخ داد. دو طیف اصلاح‌طلب و اصولگرا در روز دانشجو با یک صندلی فاصله روبه‌روی هم نشستند تا مطالباتشان را از دانشگاه هر یک به زبانی روی میز رسانه‌ای ما بریزند... «دولت نهم و دهم فضای بسته را به دانشگاه آورد و هنوز که هنوز است تبعات فعالیت این دولت در دانشگاه ماندگار شده است.» اینها حرف‌های حسین نقاشی دانش آموخته حقوق عمومی از دانشگاه تهران است؛ جوانی که به نمایندگی از تشکل بزرگ انجمن اسلامی پشت صندلی مناظره دانشجویی روزنامه ایران نشسته است، صندلی مقابل او متعلق به حسین شاهمرادی فعال سیاسی و دبیر سابق جامعه اسلامی دانشجویان است. او که کارشناس ارشد روابط بین الملل دانشگاه علامه است حرف اصلی‌اش مهندسی فرهنگی در دانشگاه‌هاست... شاهمرادی مدام در طول مناظره تأکید می‌کند تا زمانی که دانشگاه‌های کشور الگو و سند راه مشخصی نداشته باشند، نمی‌توانند در پیشبرد انقلاب اسلامی موفق عمل کنند. جنس حرف هایشان اگر چه یکی نیست، اما دغدغه‌هایشان یکی است. آزادی بیان در دانشگاه، پرهیز از تنش زایی در دانشگاه‌ها، مبارزه با فساد علمی و پویایی سیاسی در دانشگاه جزو همان مخرج مشترک‌های حرف‌های نقاشی و شاهمرادی در یک مناظره 2 ساعته بود.
پایگاه بصیرت / هدی هاشمی
(روزنامه ايران - 1394/09/16 - شماره 6095 - صفحه 15)

* «ایران»: بیش از دو سال از ریاست جمهوری آقای روحانی می‌گذرد. او بعد از آنکه از سوی مردم به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد تأکید کرد که نگاه ویژه‌ای به مطالبات دانشگاهیان دارد. او بارها تصریح کرد که فضای امنیتی را از دانشگاه دور می‌کند و اعلام کرد دولت باید مطالبات دانشجویان را به طور جدی پاسخ دهد. برای شروع بحث بفرمایید تا چه اندازه وزارت علوم و رؤسای دانشگاه‌ها به این مطالبات پاسخ داده‌اند؟

** نقاشی: بحث پاسخگویی به مطالبات دانشجویی را کمی فراتر از مطالبات دانشجویان می‌بینم، چرا که معتقدم بحث دانشگاه فقط عرصه دانشجو نیست بلکه در این دانشگاه استادان و کارکنان هم هستند که مطالبات مخصوص خود را دارند. با این حال گمان می‌کنم در دولت آقای روحانی چند اتفاق بزرگ افتاد که این اتفاق‌ها می‌تواند به نوعی نشان دهنده بازگشت به مسیر صحیح دانشگاه باشد که در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد انحراف پیدا کرد. در زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد فضایی در دانشگاه حاکم شد که شرایط برای استادان و دانشجویانی که منتقد سیاست‌های ایشان بودند سخت شد. در حقیقت فعالیت برای آن دسته از دانشگاهیانی که به نوع نگرش و فهم اصولگرایان از سیاست، مذهب، اقتصاد و اجتماع انتقاد داشتند، سخت‌تر شد.

دولت پیش به همراه همفکران خود در پارلمان، فضایی را در دانشگاه‌ها حاکم کردند که برای برخی افراد منتقد غیر قابل تحمل بود، نمی‌گویم که فضا فقط برای اصلاح‌طلب‌ها تنگ شد بلکه این وضعیت برای افراد و استادانی که مطالبات خاص توسعه گرایانه هم داشتند و الزاماً اصلاحطلب هم نبودند سخت شد. منظورم فقط جریان سیاسی خاصی در دانشگاه نیست. به طور مثال جریان‌های دانشجویی روشنفکری، دانشجویانی که به دنبال توسعه، عدالتخواهی و دموکراسی در جامعه بودند دیگر فضای دانشگاه را برای ادامه حیات سیاسی و فرهنگی خود مناسب نمی‌دیدند. با این حال جریانی 8 سال روی کار بود که تبعاتی هم برای دانشگاه داشته است که از جمله آن بحث بازنشستگی پیش از موعد استادان و ستاره دار کردن دانشجویان و فساد علمی از مهمترین آنهاست.

در دولتهای نهم و دهم این وضعیت بسیار برای آنها سخت‌تر شد. یعنی دولت سابق تلاش می‌کرد فضا را برای دانشجو و استاد به هر طریقی ببندد. به نظرم در دوران اصلاحات شاهد شکوفایی فعالیت سیاسی و فرهنگی دانشجویان بودیم. نشانه‌اش هم راه‌اندازی تشکل‌های مختلف دانشجویی در آن دوره است. در اوایل دهه 80 اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل که یک تشکل اصولگراست در دولت اصلاحات با همه حواشی که وجود داشت، تأسیس شد. بسیج دانشجویی در آن زمان فعالیت خودش را انجام می‌داد. جامعه اسلامی هم که یک تشکل اصولگرا است به طور ویژه فعالیت می‌کرد، این تشکل‌ها در نقد دولت اصلاحات هم فعال بودند. وزارت علوم در آن زمان محدودیتی برای جریان‌های سیاسی قائل نبود.

بعد از وقایع دانشگاه پلی‌تکنیک در دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد به نظرم سیر برخورد با تشکل‌های دانشجویی در سراسر کشور شدت گرفت. با این حال با توجه به همه آسیب‌هایی که دانشگاه دید در دولت آقای روحانی وضعیت کمی بهتر شد. با توجه به مقدورات و توانایی‌هایی که دولت آقای روحانی داشت شرایط امنیتی را از بین برد. البته معتقدم با توجه به اتفاق‌های بدی که طی 8 سال دولت های نهم ودهم به وجود آمد بازگشت به دوران پیش از او یک حرکت جهادی می‌خواهد. مسیرهایی را برای نفوذ در دانشگاه باز گذاشتند و نهادهایی در خارج از دانشگاه در مواردی دخالت می‌کردند که اصلاً به آنها ارتباطی نداشت، به عنوان مثال برخی نهادها در دعوت سخنران‌ها در برگزاری نشست‌ها و مناظره‌ها دخالت می‌کردند.

پایه‌گذار همه این بدعت‌ها دولت سابق بوده است . به طور مشخص فضاها و انحراف از معیارهایی را در کل سازمان‌ها به وجود آورد که دانشگاه هم نمونه آن است. با این عمق انحراف از معیارها بازگشت به معیار زمان می‌برد و به نظرم در طول این دو سال آقای روحانی تا حدودی توانست فضا را به آن شعارهایی که داد برگرداند. این موضوع در بازگشایی تشکل‌های اصلاح‌طلب که خودش به نوعی نشان دهنده پویایی فضای سیاسی و فرهنگی دانشگاه‌ها است مشخص می‌شود.

* «ایران»: پس شما معتقدید در زمان آقای روحانی فضا باز‌تر از قبل شده است. آقای شاهمرادی شما این موضوع را قبول دارید؟

** شاهمرادی: من ابتدا چند مقدمه را عرض کنم. مقدمه اول اینکه اگر بخواهیم درباره دانشگاه حرف بزنیم و آن را ارزیابی کنیم، باید مشخص کنیم، «در حال حاضر» از دانشگاه چه می‌خواهیم. باید ملاک‌های دانشگاه خوب را مشخص کنیم و بعد با توجه به آن معیارها، ببینیم آیا می‌توان این دانشگاه را دانشگاه خوب تلقی کرد یا خیر؟ علاوه بر این، اگر بخواهیم ببینیم که از دانشگاه چه می‌خواهیم، باید مشخص کنیم از کدام دانشگاه چه می‌خواهیم.

مثلاً اگر همین دانشگاه تهران را از این کشور بردارند و با همین ویژگی‌ها به کشور دیگری ببرند، قطعاً مطالبه‌ای که ما از آن خواهیم داشت، متفاوت خواهد بود. چون اقتضائات متفاوت است، ما نمی‌توانیم دانشگاه را مستقل از فضا و زمینه ای که در آن قرار دارد، ببینیم. پس اگر بخواهیم درباره دانشگاه حرف بزنیم باید درباره دانشگاه در جمهوری اسلامی ایران در سال 94 و با اقتضائات این دوره حرف بزنیم، بعد می‌شود در این موارد بحث کرد. این مقدمه اول.

مقدمه دوم اینکه، می‌خواهم بگویم جمهوری اسلامی در این سال‌ها به چند سؤال کلیدی پاسخ داده است. سؤال اول که برخی قبل از انقلاب مطرح می‌کردند، این بود که آیا اسلام می‌تواند انقلاب کند؟ این سؤال قبل از انقلاب بین برخی مخالفان رایج بود. انقلاب اتفاق افتاد و جوابی که به این سؤال دادیم، «آری» بود. سؤال بعدی که به‌وجود آمد، این بود که آیا این انقلابی که بر مبنای اسلام تحقق یافته است، می‌تواند تشکیل حکومت بدهد و اصلاً آیا مدل حکومتی دارد؟ جمهوری اسلامی به‌وجود آمد و جواب شد: «آری». سؤال بعدی این بود که حالا این حکومتی که تشکیل شده، می‌تواند دوام و استمرار داشته باشد؟ خب، انقلاب تا امروز، 37 سال دوام داشته و جواب آن سؤال هم «مثبت» بوده است.

سرانجام سؤال چهارم که سؤال حال حاضر است، مطرح می‌شود که به نظرم باید برای این سؤال پاسخی تدارک ببینیم و سؤال این است که آیا حکومتی که بر مبنای اسلام به‌وجود آمده و استمرار هم داشته، کارآمدی دارد؟ این سؤال حال حاضر ماست که هم‌اکنون باید به این سؤال پاسخ دهیم. جوابش هم البته این نیست که بگوییم بله یا خیر، بلکه باید برای مثبت شدن این پاسخ، شرایط را فراهم کنیم. یکی از رسالت‌های دانشگاه پاسخ به این سؤال است. دانشگاهیان ما باید توجه‌شان را به این سؤال جلب کنند. پس یکی از ملاک‌های ارزیابی دانشگاه امروز این است که ببینیم آیا می‌تواند برای این سؤال پاسخی تدارک کند؟

مقدمه سوم هم این است که ما در حال حاضر، در یک شرایط جنگی به سر می‌بریم و بنابراین آرایش مملکت ما هم باید یک آرایش جنگی باشد. البته این موضوع مختص امروز هم نیست. ما از بعد از انقلاب، همیشه درگیر جنگ‌های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و... بوده‌ایم. الان هم درگیر یک جنگ تمام‌عیار فرهنگی هستیم. بسیاری از اتفاق‌هایی که امروز در جامعه ما می‌افتد، ظاهراً سیاسی است، ولی ریشه همه اینها فرهنگ است.

در حقیقت، سیاست بر مبنای فرهنگ شکل می‌گیرد و بنابراین اگر ما بتوانیم از فرهنگ‌مان حراست کنیم، مسائل سیاسی ما هم حل خواهد شد. یکی از مراکزی که باید در این جنگ فعلی که در سطح کلان، بین لیبرالیسم و اسلام شکل گرفته است، به کمک کشور بیاید و مهمات این جنگ را تولید و رزمندگان آن را تغذیه کند، دانشگاه است. به نظرم، یکی از معیارهای ارزیابی دانشگاه امروز ما این است که ببینیم آیا این دانشگاه، در جنگ با لیبرالیسم به کمک ایران اسلامی می‌آید یا خیر؟ آیا مهمات مورد نیاز جنگ فرهنگی کشور ما را تأمین می‌کند یا خیر؟ این سؤال بسیار مهمی است که تا حد زیادی تکلیف ما را با دانشگاه روشن می‌کند.

* «ایران»: سؤال مشخص ما این است که درحال حاضر دولت یازدهم توانسته است پاسخی به مطالبات دانشگاهیان بدهد؟

** شاهمرادی: اجازه دهید به این سؤال در بخش دوم صحبت‌هایم پاسخ دهم. معتقدم بخشی از مشکل ما اساساً مربوط به دولت آقای روحانی و احمدی‌نژاد نیست، ناظر بر خود دانشگاه و جریانی است که طی سال‌ها در آن شکل گرفته است. بله، البته بخش دیگری هم متأثر از سیاست‌های کلی حاکم بر دولت است که در مورد آن نیز صحبت خواهم کرد.

** نقاشی: با این توضیحات آقای شاهمرادی بنده متوجه شدم نگاهم نسبت به آرمان‌های انقلاب اسلامی با او متفاوت است. دو جریان قدیمی اسلامگرا که نوع نگاهشان از انقلاب تا به امروز با هم متفاوت بوده است. نگاه آقای شاهمرادی مهندسی فرهنگی است و می‌گوید که باید این دانشگاه این پاسخ را بدهد و برایش مهم نیست که ممکن است در این دانشگاه کسان دیگری هم باشند. به هر حال یک نگاه متفاوتی استاد و دانشجو در کلاس دارند که حق دارند آن را ابراز کنند. وقتی آقای شاهمرادی می‌گوید باید به آنجا برسیم یعنی اگر کسی در دانشگاه در آن مسیر قدم برندارد حذف می‌شود. آقای شاهمرادی در مهندسی فرهنگی‌شان معتقد است راه یک راه است و این مسیر مهندسی شده است و باید به آن افقی که ما می‌گوییم برسیم.

یعنی افراد و آن کسانی که در محیط دانشگاهی هستند و صاحبنظرند در تعیین آن افق و چشم‌اندازها بی‌تأثیرند. این افق را ما نوشتیم و باید همگان در دانشگاه تلاش کنند به آنجا برسیم. این معنای مهندسی دارد و از دل آن چیزی جز تمامیت‌خواهی بیرون نمی‌آید. این نوع نگاه با آرمان‌های انقلاب اسلامی در تضاد است.

اساساً انقلاب نکرده‌ایم که دانشگاه‌ها را مهندسی کنیم و همه صاحبنظران و افراد را هم‌شکل و همتراز کنیم. مهندسی فرهنگی تمامیت‌خواهی را به دنبال دارد. تمامیت خواهی هم یعنی با گزینش با مصاحبه و با انواع دستورالعمل‌ها و آیین‌نامه‌های یکجانبه دست به همسان‌سازی استاد و دانشجو بزنیم. با مورد و بی‌مورد استاد و دانشجو را از دانشگاه حذف کنیم. می‌خواهم بگویم در انقلاب هم مطهری‌ها و بهشتی‌ها این طرف مرز هستند و در سوی دیگر عزیزان دیگری هستند.

آقای مطهری می‌گوید در دانشگاه‌های ما باید همه افکار وجود داشته باشد. او می‌گوید ما می‌خواهیم در دانشگاه‌مان استاد مارکسیست هم داشته باشیم.

ایشان تأکید می‌کند استادی را که به مارکسیسم اعتقاد داشته باشد جذب دانشگاه کنید. حالا دوستان ما وارونه نمایی می‌کنند و می‌گویند آزادی عقیده را قبول داریم اما اگر متوجه شویم استاد یا دانشجویی آزادی توطئه را ترویج می‌دهند، نمی‌خواهیم. افراد مختلف از اصولگرایان در مناظره‌هایی که در جاهای مختلف داشته‌اند، عین همین سخن را تکرار می‌کنند! یعنی برای اینکه خود را در برابر آرا و نظرات بزرگانی چون مطهری و بهشتی قرار ندهند، می‌گویند که اصل آزادی را قبول داریم ولی خب اینها آزادی نقد نمی‌خواهند، آزادی توطئه می‌خواهند. در واقع با یک پیشداوری و مبتنی بر سوابق ذهنی پیشینی می‌خواهند سخنان آن بزرگان را دور بزنند.

فکر می‌کنند اگر دانشجو و استادی در دانشگاه انتقادی نسبت به نصب و عزل کارگزاران نظام داشته باشند یعنی لیبرالیسم یا به صرف انتقاد یا اعتقاد نکردن به الگوی‌های پذیرفته شده سیاسی یا فکری در نظام، اینها از دایره نظام و شهروندی خارج شده‌اند. رویکرد رهبران اولیه انقلاب مهندسی فرهنگی و سیاسی نبوده است. آنها به پذیرش تکثر ذیل قانونی منصفانه و عادلانه در جریان انقلاب اعتقاد داشتند. بنابراین اینکه برادران ما می‌گویند هرکس در مسیر آرمان‌های انقلاب اسلامی باشد با ماست و اگر نقدی دارد مقابل ما، این در دانشگاه هم معنا دارد. بنده معتقدم همان قدر که آقای شاهمرادی با طیف فکریش می‌تواند تشکل فرهنگی و سیاسی در دانشگاه داشته باشد حسین نقاشی هم با همین دیدگاه می‌تواند تشکل داشته باشد.

حتی می‌گویم کسانی که اسلامگرا نیستند و نوع نگرش‌شان متفاوت با من و آقای شاهمرادی است هم باید به رسمیت بشناسیم و به آنها هم حق بیان نظراتشان را بدهیم. به خاطر اینکه ما جمهوری اسلامی هستیم. امام(ره) در فرانسه سخن روشنی داشتند وقتی از ایشان پرسیدند: «جمهوریت به چه معناست»؟ اعلام کردند: «جمهوریت به همان معنا که در همه جا است، به‌علاوه اسلامیت». این مفاهیمی نیست که به همین راحتی بتوانیم از آن بگذریم و این مفاهیم را وارونه نمایی کنیم. بگوییم این وارونه‌هایی که ما می‌گوییم اصل است. ما حرفمان به دوستان اصولگرا این است شما از موضع خودتان از اسلام‌گرایی حمایت کنید ما از موضع خودمان. همچنین آن دانشجو یا استاد دگراندیش هم از دیدگاه خودش حرف بزند.

** شاهمرادی: ما وقتی از نظام اسلامی حرف می‌زنیم، عقل حکم می‌کند که این نظام یک کارکردی داشته باشد. یعنی باید بپرسیم اصلاً نظام اسلامی برای چه به‌وجود می‌آید؟ نظام یک وظیفه‌ای در قبال مردم دارد. این را به صراحت می‌گویم که این موضوع اختلاف نگاه ماست. معتقدم نظام اسلامی در قبال مردم وظیفه هدایت‌گری دارد.

نظام باید بستر حرکت مردم به سمت افق‌های متعالی انسانی را فراهم کند و از آن طرف، جلوی انحراف آنها را هم بگیرد. اگر نظام اسلامی این کارکرد را نداشته باشد، چه فرقی می‌کند که جمهوری اسلامی بر سر کار باشد یا لیبرال دموکراسی یا یک نظام پادشاهی. خوب اگر همه قرار است کار خودشان را بکنند و حاکمیت هیچ وظیفه‌ای نسبت به مردم نداشته باشد، وجود یک نظام اسلامی چه توجیهی دارد؟

ما کی گفتیم کسانی که با ما هم‌نظر هستند، باشند و دیگران باید حذف شوند؟ ما کجا گفتیم که نگاه حذفی داریم که بی‌دلیل بگوییم شما باش و شما نباش. شما حرف بزن شما حرف نزن. با تدریس استاد معتقد به مارکسیسم در دانشگاه‌ها هم مخالفتی نداریم. مگر همین امروز که استادان معتقد به لیبرالیسم، به‌وفور در دانشگاه‌های ما تدریس می‌کنند، کسی جلویشان را گرفته است؟ ما آن‌قدر منطق خودمان را قوی و محکم می‌دانیم که ترسی از حضور افکار و افراد دیگر نداریم.

همه بیایند حرفشان را بزنند. معیار هم «من» نیستم که بگویم حالا با من هستی، انقلابی هستی و چون با من نیستی، انقلابی نیستی یا تا جایی که با من هستی، انقلابی هستی از جایی که با من نیستی، منحرف هستی. معیار انقلابی بودن، مشخص است.

مبانی اسلام و انقلاب مشخص است. البته این‌گونه هم نیست که چون به‌دنبال این نیستیم که به این و آن برچسب ضدانقلاب بزنیم، هرکس هرچه گفت، بگوییم او هم به‌نوعی انقلابی است. این دیگر ربطی به ما ندارد که کسی اول انقلاب یک حرفی می‌زده و حالا به‌دلیل ضعف ایمان یا هر چیز دیگری، یک حرف دیگر. ما هم تعهدی نداریم که با این افراد همراه باشیم.

نکته دیگر اینکه، بله درست است، من معتقد به مهندسی فرهنگی هستم، اما کجای مهندسی فرهنگی به معنای این است که این و آن را حذف کنیم و تمامیت‌خواه باشیم؟ شما از کجای حرف من نتیجه گرفتید که من معتقد به حذف افراد هستم؟ از کجا می‌گویید مهندسی فرهنگی در اندیشه رهبران انقلاب نبوده و نیست؟ اصلاً اصطلاح مهندسی فرهنگی اصطلاح خود رهبری انقلاب است.

* «ایران»: منظور آقای نقاشی این بود وقتی صحبت از مهندسی می‌شود یعنی راه مشخص است و همه یک روش را باید داشته باشند.

** شاهمرادی: اجازه دهید من یک چیزی بگویم. مهندسی فرهنگی اصلاً به معنای کانفورمیسم و هم‌شکل کردن همه افراد جامعه نیست که مثلاً همه باید کلاه پهلوی سر کنند یا همه باید با یک روش حرکت کنند. کسی نمی‌خواهد جامعه را یک‌شکل کند. جامعه‌ای که تنوعش را از دست بدهد و یک‌شکل شود، می‌میرد و تبدیل به مرداب می‌شود. مهندسی فرهنگی اصلاً به این معنا نیست. مهندسی فرهنگی به‌طور مختصر به این معناست که یک برنامه‌ریزی نظام‌مند و عالمانه برای هدایت جامعه به سمت یک وضعیت فرهنگی مطلوب داشته باشد. این وظیفه حاکمیت است و من هم معتقد به این موضوع هستم.

همان‌طور که می‌گوییم وزارت بهداشت باید وجود داشته باشد تا نظارت جدی بر کارخانه‌هایی داشته باشد که غذای مردم را تولید می‌کنند، همین اتفاق باید در فضای فکری و اندیشه‌ای و فرهنگ هم وجود داشته باشد. ممیزی کتاب و... هم که اتفاق می‌افتد فلسفه‌اش همین است. بنده معتقدم که ما دو ساحت داریم؛ یک ساحت بحث‌های علمی و تخصصی که جایش در دانشگاه است و یک ساحت هم تبلیغ عمومی که در جامعه است. دانشگاه محل بحث علمی و تخصصی است. افراد باید بیایند حرفشان را در دانشگاه بزنند.

مارکسیست‌ها هم می‌گویید، بیایند حرفشان را در دانشگاه بزنند، لیبرال‌ها هم حرفشان را بزنند، اما معتقدم که در حال حاضر و در شرایط فعلی که توان خنثی‌سازی و پاسخگویی به این حرف‌ها در سطح عمومی وجود ندارد، نباید به این تفکرات اجازه داد که در جامعه و در میان مردم تبلیغ کنند. جریان فکری لیبرال هم این حق را ندارد که در میان مردم تبلیغ کند. اندیشه رهبران انقلاب هم همین بوده و هست. اندیشه‌های حضرت امام‌(ره) را بخوانید. نوع نگاه ایشان در برخورد با لیبرال‌ها و... را بررسی کنید، خواهید دید که اندیشه ایشان هم همین بوده است.

** نقاشی: من فکر می‌کنم شما عمیقاً بر این باورید که دگراندیشان نباید کرسی دانشگاهی داشته باشند. مسأله این است که شما حق اکثریت شدن را به آنها نمی‌دهید. شما گمان می‌کنید این افراد این حق را ندارند و نباید در دانشگاه حق اکثریت شدن را داشته باشند.

** شاهمرادی: بگذارید یک مقدار واقعی‌تر بحث کنیم. هیچ نظامی در دنیا اجازه نمی‌دهد اندیشه‌ای که بنیان‌های آن نظام را تهدید می‌کند، در آن کشور غالب شود. من به هر آزادی اعتقاد ندارم. بحث علمی و تخصصی در محیط علمی با تبلیغ در میان مردم متفاوت است. معتقدم در کشور فیلم و کتاب و هر نوع کالای فکری که مردم از آن استفاده می‌کنند، باید سالم باشد. ما مجاز نیستیم به بهانه آزادی و اینکه مردم به قول شما رشید هستند، اجازه بدهیم در معرض هر نوع اندیشه یا کالای فرهنگی قرار بگیرند و دفاعی از خود نداشته باشند.

این هم به معنای بگیر و ببند نیست و تزاحمی هم با آزادی در اندیشه اسلامی ندارد. البته این هم که می‌گوییم اگر جریانی به اصل نظام ضربه بزند، باید کنترل و محدود شود، مختص نظام اسلامی نیست و در همه جهان همین‌طور است. شما در امریکای لیبرال هم که معتقد به آن جنس آزادی لیبرالی و آن حرف‌هاست، باز می‌بینید اتفاقی تحت عنوان مک‌کارتیسم رخ می‌دهد و رسوایی برای آنها به‌بار می‌آورد. البته من از مک‌کارتیسم حمایت نمی‌کنم، بلکه صرفاً می‌خواهم بگویم که مصون‌سازی جامعه در مقابل تهدیدات فرهنگی درونی و بیرونی، طبیعی‌ترین کاری است که هر نظام انجام می‌دهد.

** نقاشی: مشکل اصلی این است که خوانش متفاوت در این باره داریم. دوستان در حرف حق را می‌دهند در عمل خیر. باید این زبان، عرصه عمل داشته باشد. من نوعی باید به طور مشخص روزنامه داشته باشم. کرسی دانشگاه داشته باشم و فعالیت کنم، حتی نماینده سیاسی به طور مشخص داشته باشم. اما این وضعیت در دانشگاه‌ها وجود ندارد.

* ایران: به طور مشخص می‌گویید این وضعیت الان در دانشگاه نیست؟

** نقاشی: بله وجود ندارد، نگاه کنید زمانی این وضعیت وجود داشت. در دولت اصلاحات، کسانی در وزارت علوم بودند که اعتقاد به آزادی اندیشه در دانشگاه داشتند اما در دولت اصولگرا مدیران دیگری بودند که اعتقادی به این فضا نداشتند. شما آقای شاهمرادی صحبت‌تان این است که دگراندیشان باید در فضای دانشگاهی حضور داشته باشند آن هم در حد سخنرانی، اما تشکل و نشریه دانشجویی نباید داشته باشند.

** شاهمرادی: شما از طرف من حرف می‌زنید؟

** نقاشی: از ناحیه شما نه. از جریان اصولگرایی می‌گویم. شما می‌توانید بگویید این جریان اصولگرا را نمی‌شناسید. آنچه جریان اصولگرایی می‌گویند این است که دگراندیشان حق تشکل‌یابی ندارند. حق حضور در فعالیت فرهنگی و صنفی به عنوان مدیریت ندارند. آنها هیچ گونه آزادی بیان در دانشگاه ندارند.

** شاهمرادی: من درباره این حرف‌های شما یک سؤال دارم. آیا حکم ارتداد سلمان رشدی خلاف آزادی بیان است؟

** نقاشی: امام‌(ره) فتوا داده است.

** شاهمرادی: شما چطور این را برای خودتان حل میکنید؟

** نقاشی: این با حرف من خیلی تفاوت دارد ببینید توهین کردن و به سخره گرفتن انبیا عظام و ادیان الهی خلاف است ولی این چه ربطی به سخن من دارد؟!

** شاهمرادی: با منطق شما، سلمان رشدی هم حق دارد بیاید حرفش را بزند. اصلاً یک سؤال دیگر! شما به ممیزی کتاب اعتقاد دارید؟

** نقاشی: به این معنا خیر.

** شاهمرادی: خب شما مرز خودتان را با اندیشه امام‌(ره) اعلام کنید.

** نقاشی: معتقدم کتاب‌هایی که الگوی غیر اخلاقی و خشونت و نزاع‌های قومی را ترویج می‌کنند باید محدود شوند، اما اگر کتابی در قالب طنز نقد سیاستمداری را داشت ممیزی نمی‌خواهد.

** شاهمرادی: پس شما هم محدودیت‌هایی قائلید؟

** نقاشی: بله در همه دنیا هم محدودیت ایجاد می‌کنند.

** شاهمرادی: خب ما هم همین را می‌گوییم. هر چیز ضوابطی دارد. نکته‌ای که من می‌گویم این است که ما نمی‌توانیم جامعه را رها کنیم به هر سمتی که خواست برود و نظر شما را هم ندارم که جامعه خودش رشید است و می‌تواند تشخیص دهد. می‌گویم حاکمیت وظیفه دارد جلوی چیزهایی را بگیرد: مثلاً همین مسائل غیراخلاقی که شما هم می‌فرمایید، یا مثلاً جلوی اختلاف‌افکنی میان اقوام، یا مسائلی از این دست. بله. نقد آدم‌ها ایرادی ندارد، کسی هم مشکلی با آن ندارد. ما هم معتقدیم که اندیشه‌ها باید نقد شوند.

الان جریان‌های غالبی که در کشور وجود دارند، کدامشان حرفشان به گوش مردم نمی‌رسد؟ در دانشگاه هم به همین شکل! البته من به این مسأله هم معتقدم که جریان اسلامی دانشگاه را باید در مقابل جریان‌های دیگر تقویت کرد. چرا؟ چون معتقدم جریان لیبرال به‌واسطه سیطره‌ای که طی سال‌ها داشته است، در حال حاضر توان و امکان بیشتری نسبت به جریان اسلامی دارد و باید جریان اسلامی را در مقابل این جریان‌ها تقویت کرد. خجالت هم ندارد. کاملاً هم عادلانه و عاقلانه است. دانشگاه باید انقلاب اسلامی را در جنگ با لیبرالیسم تجهیز کند. من معتقدم جریان حاکم فکری بر دانشگاه ما مقوم جریان انقلاب اسلامی نیست.

* «ایران»: این دانشگاه در ارزیابی‌ها چگونه دانشگاهی است؟

** شاهمرادی: یک بخش از آن فارغ از دولت‌هاست. یعنی ربطی به دولت آقای روحانی و آقای احمدی‌نژاد ندارد. ویژگی‌هایی است که در طی سال‌ها با گوشت و پوست دانشگاه آمیخته شده است. یک بخش هم رویکرد کلان دولت‌هاست. اگر بخواهیم درباره خود دانشگاه صحبت کنیم و اینکه در دوران آقای روحانی دانشگاه چه تغییری کرده است، ما نمی‌توانیم بدون توجه به نگاه‌ها و سیاست‌های کلانی که بر دولت حاکم است، درباره این دانشگاه حرف بزنیم. مثلاً وقتی مشاوران ارشد دولت کسانی هستند که معتقد به لیبرالیسم هستند، چگونه می‌توان انتظار داشت که برآیند کلی خروجی دانشگاه‌های ما چیزی علیه لیبرالیسم باشد و ما را در آن جنگ یاری کند؟ یا مثلاً من معتقدم که دولت برای حل مشکلات کشور، بیشتر از اینکه به ظرفیت‌های درونی کشور نگاه کند، نگاهش به بیرون از کشور است.

چطور می‌توان از دانشگاه در دولتی که چنین نگاهی دارد، انتظار داشت در عمل و نظر، به کمک اقتصاد مقاومتی بیاید؟ توجه کنید که سیاست‌های کلان یک دولت، تعیین‌کننده جهت‌گیری دانشگاه است. دانشگاهی که جهت‌گیری‌اش به سمت تولید علم باشد، دانشگاهی که جهت‌گیری‌اش به سمت تضمین استقلال کشور باشد و... با دانشگاهی که این جهت‌گیری را ندارد، از زمین تا آسمان متفاوت است و این جهت‌گیری متأثر از سیاست‌های کلان دولت است.

** نقاشی: من دغدغه‌ام این است که نباید سیاستگذاری به مهندسی تبدیل شود به این سبک که شما بگویید که این راه است و لاغیر. می‌توانید یک سیاستگذاری را ترسیم کنید ولی این آدم‌هایی را که متفاوت‌تر از شما هستند نباید با چماق حذف از میان بردارید یا اینقدر اعمال محدودیت یا تحقیر کنید که طرف فرار را بر قرار ترجیح دهد و ترک وطن کند. من می‌گویم دانشجو و استاد منتقد را نباید حذف کرد باید به افکار آنها هم توجه داشت. بحث ستاره دار کردن دانشجویان بحث اخراج استادان، تعیین سرفصل‌های کتاب‌های درسی در حوزه علوم انسانی و مدیریت دانشگاه از بیرون همه تبعات مهندسی فرهنگی است که منجر به حذف می‌شود. یعنی شما می‌گویید این را درس دهید و لاغیر. برخی استادان هم چون در این مسیر قرار نمی‌گیرند باید حذف شوند. ممکن است برادر ما بگوید نه من اینچنین فکر نمی‌کنم اما در عرصه عمل باید ببینیم چگونه است؟

** شاهمرادی: این نوع برخوردها ارتباطی با مهندسی فرهنگی ندارد. بخشی از این اتفاق‌ها، فارغ از اینکه درست یا غلط باشند، کاملاً وابسته به نگاه و عملکرد مدیران دانشگاه است. ما هم مدیریت اصلاح‌طلبان را بر دانشگاه تجربه کرده‌ایم و برخوردهای محدودکننده آنها را دیده‌ایم. این را به پای چه چیزی باید نوشت؟ آیا همان‌طور که شما رفتارهای دیگر را به پای مهندسی فرهنگی می‌نویسید، ما هم باید آن را پای نگاه اصلاح‌طلبی بنویسیم؟ اینها ربطی به مهندسی فرهنگی ندارد. مهندسی فرهنگی چیز دیگری است.

ضمن اینکه هر نوع برخوردی که با دانشجو یا استادان می‌شود، الزاماً به‌معنای محدود کردن آزادی نیست. بله، مسئولان و مدیران باید سعه صدر داشته باشند، اما اگر دانشجویی خلاف قانون عمل کرد، نباید انتظار داشته باشد با او برخورد نشود. دانشجو باید قانون‌مندترین اقشار باشد و بهترین و عالمانه‌ترین راه را برای بیان حرفش انتخاب کند. حالا فراتر از رفتارها و شعارها آنچه در عمل اتفاق می‌افتد مهم است. شما نقد دارید ما هم نقد داریم. ما معتقدیم در دولت آقای روحانی یکسری تغییرات در دانشگاه رخ داده است که این تغییرات خوب نیست. آن را می‌گوییم و با ما برخورد می‌شود. وقتی شخص اول دولت سعه صدر کافی ندارد و مخاطبان خود را با الفاظ مختلف خطاب قرار می‌دهند، چطور می‌توان انتظار داشت که دانشگاه‌ها در مقابل دانشجویان سعه صدر داشته باشند.

* «ایران»: از نگاه شما چه اتفاقی در دانشگاه‌ها می‌افتد که مناظره‌ها و سخنرانی‌های مختلف به تنش کشیده می‌شود؟ مگر نباید کرسی‌های آزاداندیشی را گسترش دهیم.

** نقاشی: آنچه این روزها اتفاق می‌افتد در بهترین حالت نشان از سعه صدر نداشتن و در یک نگاه دیگر نشان دهنده سازماندهی برای اعمال محدودیت برای یک طیف در دانشگاه دارد. البته گاهی ممکن است از سوی دانشجویان اصلاح‌طلب نیز این عدم بردباری رخ دهد. اما بی‌شک تشکل‌ها و دانشجویان اصولگرا در یک مقیاس بالا چنانکه در اخبار هم می‌بینیم نسبت به برگزاری و حضور فعالان سیاسی اصلاح‌طلب صبوری نشان نمی دهند و با برخوردی نیز مواجه نمی‌شوند. این موضوع خلاف شأن دانشجو است. البته نکته دیگری را می‌خواستم بگویم کارکرد اصلی تشکل‌های دانشجویی رسیدگی به وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه است.

در 8 سال دولت قبل به دلیل نبود تشکل دانشجویی منتقد، بسیاری از فسادهای علمی در دانشگاه اتفاق افتاد. این هم از تبعات دولت قبل است کسی هم در آن زمان متوجه نشد و حالا باید ببینیم چه افرادی درباره این فسادها افشاگری می‌کنند. اگر در آن زمان تشکلی براحتی می‌توانست نظر دهد و پیگیری کند شاهد این وضعیت نبودیم.

* «ایران»: به نظر شما تشکل دانشجویی این همه اختیار دارد؟

** نقاشی: بچه‌های انجمن اسلامی این موارد را پیگیری می‌کنند. باید یک رویکرد ضد فساد بدون اینکه در کدام دولت هستیم در دانشگاه‌ها شکل بگیرد.

* «ایران»: خب شما می‌دانید فشارها و محرومیت‌های چنین دانشجویانی چقدر است؟

** نقاشی: ببینید خیلی از دانشجویان می‌توانند درس‌شان را بخوانند و دکترا بگیرند و تدریس کنند. وقتی دانشجویی پایش به تشکل دانشجویی باز می‌شود یعنی این چیزها را قبول کرده، ببینید ما باید از یک جایی برای رفع تبعیض و فساد شروع کنیم و دانشگاه هم بهترین جا است. البته معتقدم که تبعیض در دانشگاه هم وجود دارد مثلاً همین دوستان اصولگرا 4 تشکیلات دارند به‌علاوه مجموعه دفتر تحکیم وحدت موجود و اصلاح‌طلبان همچنان از داشتن یک اتحادیه محروم هستند و در این دوسال کم کم تشکل هایشان بازگشایی یا تأسیس شده است. البته بحث تبعیض فقط به این امور متوقف نیست، قوانینی که موجب محدودیت برای حضور زنان در دانشگاه بشود یا همین پولی شدن آموزش نیز از زمره تبعیض است. امروز عملاً می‌توانی با پول مدرک بخری!

** شاهمرادی: اجازه دهید یک نکته را عرض کنم. ببینید، با وجود اعتقاد برخی دوستان اصلاح‌طلب که معتقد به وجود دشمن نیستند، ما دشمن داریم و نباید از آن غافل شویم. ولی نکته این است که دشمن من، این آقای نقاشی نیست و نباید وقتم را صرف دشمنی با او بکنم. ما وقتی از مؤلفه‌های قدرت ملی حرف می‌زنیم، یکی از آنها «جمعیت» است. وقتی هم در مورد جمعیت صحبت می‌کنیم، اتحاد و روحیه حاکم بر این جمعیت از مؤلفه‌های مهم قدرت کشور است. لذا نباید با دشمن فرض کردن همدیگر، اختلافات داخلی را تشدید کنیم و انرژی را که می‌توان صرف ساخت کشور کرد، در این دشمنی‌ها هدر دهیم.

البته کتمان نمی‌کنیم که دشمن بیرونی، ایادی داخلی هم دارد، ولی به‌طور عمومی نباید یک اختلاف سلیقه سیاسی را به دشمنی ختم کنیم. لذا فکر می‌کنیم اتفاق‌هایی که در دانشگاه‌ها می‌افتد، ناشی از این است که دشمن اصلی را گم کرده‌ایم. مضاف بر این، به نظرم افرادی که این جنس رفتارها را دارند، دانشجو نیستند. شاید کارت دانشجویی هم داشته باشند و در دانشگاه درس هم بخوانند، اما از نظر ما دانشجو نیستند. دانشجویی که نتواند حرفش را آرام و متین بیان کند، دانشجو نیست. منطق این افراد داد و فریاد است و این روند، قطعاً به دانشگاه آسیب می‌زند. اما خب چه می‌شود کرد که عده‌ای حیاتشان در داد و فریاد است.

http://iran-newspaper.com/?nid=6095&pid=15&type=0

ش.د9404577

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات