(روزنامه آرمان ـ 1394/10/23 ـ شماره 2949 ـ صفحه 7)
** بنده اصلا قصد كانديداتوري در انتخابات را نداشتم. با اين وجود به دليل اينكه اصفهاني هستم دوستان اصفهان اصرار زيادي كردند كه از حوزه انتخابيه آنجا براي انتخابات ثبت نام كنم.
* اين مساله كه برخي از شخصيتهاي شناختهشده اصلاحطلب كه داراي وجهه ملي هستند در كلانشهرها و استانهايي به جز تهران كانديدا شدند، با تصميم شخصي خود اين افراد بوده يا اينكه استراتژي از پيش تدوين شده اصلاحطلبان است؟
** تا آنجا كه بنده اطلاع دارم هيچگونه برنامهريزي خاصي در اين زمينه صورت نگرفته و اين مساله كاملا اقتضائي و طبيعي بوده است. دليل اصلي اين مساله تقاضاهاي حوزههاي انتخابيه بوده است. به هر حال بسياري از افراد داراي تعلق خاطر به شهرهاي محل تولد يا تحصيل خود هستند و هنگامي كه دوستداران آنها تقاضا ميكنند كه اين افراد از حوزه محل تولد خود در انتخابات حاضر شوند اين مساله محقق ميشود. برای مثال بنده اطلاع داشتم كه اصلاحطلبان شيراز از مدتها قبل به دنبال حضور آقاي دكتر معين در اين حوزه انتخابيه بودند و در اين زمينه تمهيدات لازم را انديشیده بودند. استراتژي اصلي اصلاحطلبان حضور فعال در عرصه انتخابات است. متاسفانه مجلس نهم از بسياري جهات ناكارآمد بود و در اغلب مقاطع ظهور و بروز افكار و رفتار افراطي در آن غلبه داشت. به همين دليل مجلس آينده حتما بايد از عقلا و دلسوزان كشور و مردم تشكيل شود تا رويكرد افراطي را به رويكرد عقلاني و ملي تبديل كنند. به همين دليل استراتژي اصلي اصلاحطلبان حضور همهجانبه و موثر اين جريان در تهران و ساير نقاط كشور بوده است. اصلاحطلبان بيش از آنكه به دنبال استراتژي جناحي انتخاباتي باشند به دنبال جلوگيري از ظهور دوباره افراطيگري و تقويت رويكرد عقلانيت و تدبير در اداره كشور هستند. به همين دليل از پتانسيلهاي خود در همه نقاط كشور استفاده كردهاند تا بتوانند به رويكرد عقلاني در مديريت كشور دست پيدا كنند. اين مساله كه چه كسي از كدام حوزه انتخابيه در انتخابات شركت كند در برنامههاي اصلاحطلبان جايي نبوده و صرفا تاكيد شده است كه هر كس در خود شايستگي حضور در اين عرصه را احساس ميكند با قبول و تعهد به اجماع اصلاحطلبان حوزه انتخابيه اقدام كند و اغلب افراد با تصميمات شخصي يا براساس تقاضاهاي هواداران خود در استانهاي مختلف ثبت نام كردهاند.
* شما براي اينكه در كدام حوزه انتخابيه در انتخابات ثبت نام كنيد با رئيس دولت اصلاحات مشورت نكرديد؟
** ايشان در مسائل موردي و جزئي دخالت نميكنند و تصميمگيري را برعهده افراد ميگذارند. مهمترين اقدام و اولويت براي ايشان وحدت و اجماع بين جريان اصلاحات و تصميمگيري براساس خرد جمعي است و مهمترين دغدغه رئيس دولت اصلاحات رعايت مصالح ملي، تحقق و حفظ وحدت ملي، وحدت اصلاحطلبان و حل شدن مشكلات مردم و پيشرفت و تعالي كشور است و ايشان در تمام جلسات اصلاحطلبان به اين نكات اشاره ميكنند.
* چه اتفاقي در فضاي سياسي كشور رخ داده كه اعتدالگرايان نقش محوري در فضاي انتخاباتي پيدا كردهاند و مرزبنديهاي سياسي تا حدود زيادي كمرنگ شده است؟ آيا گفتمان اعتدال سبب به هم ريختگي آرايش سياسي سنتي در ايران شده است؟
** البته فكر نميكنم مرزبنديها كمرنگ شده باشد، بلكه شرايط كشور به گونهاي در آمده است كه چنين تلقي ميشود. اين مساله به دو دليل اتفاق افتاده است. نخست اينكه ما هنوز ساماندهي و آرايش سياسي مناسبي در بين جريانهاي سياسي كشور به وجود نياوردهايم. نمونه بارز اين مساله نيز فقدان گفتوگو و تعامل سازنده بين جناحهاي سياسي، نقص در رقابت سازنده و پويا و عدم وجود احزاب سازمانيافته و تاثيرگذار در فضاي سياسي كشور است. اين مساله به صورت خواسته يا ناخواسته فضاي سياسي ايران را در برخي بزنگاههاي سياسي و مقاطع انتخاباتي به صورت «ژلهاي» درميآورد. به همين دليل نميتوان مرزبنديهاي سياسي را به خوبي مشاهده كرد. مساله دوم به شرايط و مقتضيات زمان بستگي دارد كه در شرايط كنوني به نظر من اين مساله مهمتر از مساله نخست است. بنده معتقدم مقتضيات زماني و دغدغههاي مقطعي عامل اصلي عدم شفافيت مرزبنديهاي سياسي در شرايط كنوني شده است.
جريان تندرو يك دهه ميداندار فضاي سياسي ايران بود و پيامدهاي بسيار منفي براي منافع ملي به بار آورد. منشأ اين جريان افراطي نيز به نحوي به جريان اصولگرايي مربوط ميشود. تندروها از دل جريان اصولگرا برخاستهاند. به همين دليل جريان اصولگرايي بيش از همه جريانهاي سياسي از اين تندروی آسيب ديده و با مشكلات بيشماري روبهرو شده است. در شرايط كنوني اكثر جريانهاي سياسي به اين نتيجه رسيدهاند كه رويكرد افراطي بايد در همه جنبهها كنترل و مهار شود و تندروها نبايد اجازه مانور در عرصه تصميمگيري داشته باشند. گفتمان اعتدال نيز در پاسخ به همين مطالبه عمومي در كشور ايجاد شده و تلاش ميكند رويكرد افراطي را به رويكرد منطقي و عقلاني تبديل كند. مساله اشتباهي كه در اين زمينه صورت گرفته اين است كه برخي اين مطالبه عمومي و گفتمان اعتدال را به مثابه يك جريان جديد سياسي تلقي كرده و گمان ميكنند گفتمان اعتدال به يك جريان سوم سياسي در كشور تبديل شده است. به نظر من اين تحليل اشتباه است و نبايد گفتمان اعتدال را به مثابه يك جريان سياسي جديد قلمداد كرد. در شرايط كنوني هر دو جريان سياسي كشور در صحنه سياسي حضور موثر دارند و همچنان به نقشآفريني خود ادامه ميدهند. با اين وجود قاطبه اصلي اصلاحطلبان و بخشي از جريان اصولگرا به اين نتيجه رسيدهاند كه راهحل برونرفت كشور از بحران، رويكرد اعتدالي مبتني بر خرد جمعي و عقلانيت است. در نتيجه مقتضيات زمان جريانهاي سياسي را به اين سمت هدايت كرده كه رويكرد اعتدال را به عنوان راهحل انتخاب كنند.
* شما قائل به حضور جريان سومي در فضاي انتخابات نيستيد؟
** خير، به نظر من بازيگران اصلي در فضاي انتخابات اصلاحطلبان و اصولگرايان و شاخههاي آنها هستند و عمده اينها مشي اعتدالي را براي ادامه مسير حركت خود انتخاب كردهاند.
* اما حزب اعتدال و توسعه و هواداران دولت تدبير و اميد تا حدودي از جريان اصلاحات فاصله گرفتهاند و قصد دارند ليست مستقل انتخاباتي ارائه كنند. نظر شما در اين باره چيست؟
** ما بيش از صد حزب در كشور داريم كه بسياري از آنها هم ليست انتخاباتي ارائه ميكنند. اينطور نيست كه هر حزب يك جناح خاص و مستقل سياسي را تشكيل دهد. بالاخره احزاب به نحوي مرتبط به يكي از جناحهاي اصلي سياسي هستند. هر حزب سياسي اين اختيار را دارد كه براي انتخابات ليست مستقل ارائه كند. مساله مهم اينجاست كه استقلال يك حزب در ارائه ليست انتخاباتي را نبايد به مثابه يك جناح يا جريان سياسي جديد تلقي كرد. شما در هر انتخابات شاهد فهرستهاي مختلف هستيد كه جنبههاي مشترك و اختصاصي دارند اما هيچگاه جناحهاي سياسي به تعداد احزاب و فهرستهاي انتخاباتي نبوده و نخواهد بود. فهرستهاي اصلي نيز مربوط به جناحهاي اصلي خواهد بود. گفتمان اعتدال هم راهحلي است كه جريانهاي سياسي براي حل كردن مشكلات كشور برگزيدهاند. بنابراين اين گفتمان قابليت و ويژگيهاي تبديل شدن به يك جريان سياسي جديد را ندارد و نميتوان آن را ضلع سوم انتخابات پيش رو تلقي كرد.
يك يا چند جريان سياسي ميتوانند يگ گفتمان جديد سياسي را به وجود بياورند اما يك گفتمان هيچگاه نميتواند به يك جريان مستقل سياسي تبديل شود. در شرايط كنوني گفتمان اعتدال يك استراتژي است كه توسط جريان اصلاحات تعيين شده است. همچنين ادغام اصلاحطلبان و اصولگرايان در يك جريان جديد نه امكانپذير و نه مفيد خواهد بود. دليل اين مساله نيز اين است كه در حكومتهاي مردمسالار كه مبتني بر آراي مردم است حداقل بايد دو جريان مهم در فضاي سياسي وجود داشته باشند كه با رقابت بين خود فضاي بانشاط و دموكراتيكي را در فضاي سياسي به وجود بياورند. دموكراسي الزاما نيازمند تعدد و تكثر است. در نتيجه يكپارچهسازي و يكسانپنداري جريانهاي سياسي برخلاف مشي دموكراتيك است و هيچ ثمرهاي براي جامعه در پي نخواهد داشت. نكته ديگر اينكه جريان اصلاحات در چند انتخابات گذشته با مساله رد صلاحيتهاي گسترده در فضاي انتخاباتي مواجه بوده است. اين مساله يك واقعيت مهم است كه گاهي بر سرنوشت انتخابات در ايران تاثيرگذار بوده و غيرقابل كتمان است. در نتيجه اصلاحطلبان در انتخاباتهاي گذشته با يك مسير سخت و پرسنگلاخ روبهرو بودهاند. اين در حالي است كه جريان اصولگرا به عنوان رقيب جريان اصلاحات همواره با يك مسير اتوباني روبهرو بوده و هيچگونه مانعي در مسير آنها قرار نگرفته است. به همين دليل يكي از دغدغههاي اصلاحطلبان همواره اين بوده كه اگر با موانع نظارتي روبهرو شوند بايد چه استراتژيای را براي ادامه حركت خود برگزينند.
* اغلب چهرههاي مطرح اصلاحطلبي مورد تاييد هیأتهاي اجرايي قرار گرفتهاند. به نظر شما شوراي نگهبان نيز به تصميم هياتهاي اجرايي مهر تاييد خواهد زد يا اينكه اصلاحطلبان در نهايت با ريزش چهرههاي خود مواجه خواهند شد؟
** اگر ما به وضعيت تاييد صلاحيتها در مجالس هفتم، هشتم و نهم نگاه كنيم كه اصلاحطلبان به صورت وسيع رد صلاحيت ميشدند اين نگراني به وجود ميآيد كه ممكن است در انتخابات مجلس دهم نيز اصلاحطلبان با ريزش مواجه شوند. البته ما تلاش ميكنيم با عينك خوشبيني به عملكرد شوراي نگهبان نگاه كنيم و اميدواريم عملكرد اين شورا در راستاي ايجاد شور و نشاط انتخاباتي، رقابت عادلانه و حفظ منافع ملي و مردم باشد. شوراي نگهبان بايد براي تصميمات خود دليل و مدرك معتبر قانوني داشته باشد، يعني در صورت عدم تاييد هر كدام از نامزدها و چهرههاي سياسي بايد دليل و سند قانوني و شفاف وجود داشته باشد كه مردم به خوبي از پشت پرده تصميمگيري در اين زمينه مطلع شوند. من اميدوارم شوراي محترم نگهبان رويكرد مثبت و منطقي در مساله تاييد صلاحيتهاي انتخابات آينده در پيش بگيرد تا جريانهاي سياسي بتوانند در يك فضاي آزاد و عادلانه براي تصاحب كرسيهاي مجلس به رقابت بپردازند و مردم هم با شرايط مناسبتر و متنوعتري در انتخابات خود مواجه شوند.
* اگر اصلاحطلبان در انتخابات آينده با ريزش مواجه شوند چه استراتژيای را بايد در دستور كار خود قرار بدهند؟
** اگر چنين اتفاقي رخ بدهد اصلاحطلبان مجبور هستند از آلترناتيوهاي خود استفاده كنند. اما نكته مهم آن است كه جريان اصلاحات داراي پايگاه اجتماعي گسترده در بين اقشار مختلف جامعه است و اگر چهرههاي اصلي اين جريان مورد تاييد شوراي نگهبان قرار نگيرند ممكن است نوعي سرخوردگي و نااميدي در جامعه شكل گيرد كه به هيچ عنوان به مصلحت انتخابات و كشور نيست. در صورت رد صلاحيت گسترده شخصيتهاي اصلاحطلب اين جريان از چهرههاي مستقل و معتدل كه منافع ملي را بر منافع حزبي ترجيح بدهند حمايت خواهند كرد. هدف جريان اصلاحات شكلگيري يك مجلس متعهد و كارآمد براي حل مشكلات مردم است. اصلاحطلبان همواره به دنبال پيشرفت و اعتلاي كشور هستند و در آينده هم خواهند بود. با اين وجود وضعيت سياسي كشور در آستانه انتخابات به صورت سيال و غيرقابل پيش بيني درميآيد كه نميتوان از هماكنون براي آن راهبردهاي قطعي، روشن و نهايي ترسيم كرد. اصلاحطلبان بايد هوشمندانه تمام جنبههاي انتخابات آينده را بررسي كنند و براي هر كدام، راهكارهاي مناسب، سنجيده و منطبق با واقعيتهاي اجتماعي در نظر بگيرند. اصلاحطلبان بايد با راهبردهاي مرحلهاي براي تمام اتفاقاتي كه احتمال رخ دادن آن در زمان انتخابات وجود دارد برنامه داشته باشند و براي هر كدام راهحل مناسب در نظر بگيرند. نكته ديگر اينكه اصلاحطلبان بايد تحليل مناسبي از آرايش سياسي رقبا در فصل انتخابات داشته باشند تا بتوانند اقدامات خود را در جهت موفقيت تنظيم و ترسيم كنند.
* علي لاريجاني به صراحت عنوان كرد كه به صورت مستقل در انتخابات شركت كرده است. «نه» بزرگ وي به ائتلاف اصولگرايان چه پيامدهايي براي وي و همچنين اصولگرايان به همراه خواهد داشت؟
** به نظر من جريان تندروی اصولگرا در گذشته ضربات سهمگيني به اين جريان وارد كرده كه در شرايط كنوني اين جريان دچار سرگشتگي انتخاباتي شده و برخي از چهرههاي اصولگرايي رفتارهايي از خود نشان ميدهند كه تاملانگيز است. در شرايط كنوني جريان اصولگرا دچار نوعي «آنومي» سياسي شده است. علي لاريجاني از جمله چهرههاي اصولگرايي است كه به خوبي طعم تلخ تندروي را چشيده است. به همين دليل از جمله پيشگامان اين جريان بوده كه مسير خود را تغيير داده و خط خود را از تندروها جدا كرده است. قبل از ايشان علي مطهري خط خود را از تندروها جدا كرده بود و البته قبل از همه شخصيتهايي مثل آقاي ناطق نوري راه خود را جدا كرده بودند. به نظر من اين اتفاقات مثبت و مباركي است كه در فضاي سياسي كشور رخ داده و بقيه چهرههاي اصولگرا نيز بايد به تبعيت از آقاي ناطقنوري و مطهري و لاريجاني خط خود را از تندروها جدا كنند و رويكرد عقلاني و منطقي در پيش بگيرند تا در نهايت منافع ملي حفظ شده و مشكلات مردم كمتر شود. بنده اميدوارم بقيه چهرههاي معتدل اصولگرايي نيز خود را از مخمصه تندروها نجات دهند و با يك رويكرد عقلاني در فضاي انتخابات حاضر شوند.
* اين اقدام آقاي لاريجاني مانعي براي اجماع اصولگرايان نخواهد بود؟
** اين مساله نوعي آسيب براي جريان اصولگرايي تلقي خواهد شد. حضور آقاي لاريجاني در ائتلاف اصولگرايي ميتوانست اين جريان را به وحدت و انسجام بيشتري نزديك كند. اما حضور و ميدانداري برخي تندروها چنين اجازهاي را نداده است. چهرههاي اصولگرايي بايد هرچه زودتر خط خود را از تندروها جدا كنند و به ارزشها اصيل خود روي بياورند. اگر چنين اتفاقي رخ بدهد اين جريان ميتواند با اطمينان بيشتري وارد فضاي انتخابات شود و درصد موفقيت بيشتري خواهد داشت. در شرايط كنوني تندروها مانند استخوان در گلوي اصولگرايان هستند و اين جريان سياسي را آزار ميدهند.
* نظر شما درباره حضور آقاي عارف در انتخابات مجلس شوراي اسلامي چيست؟آيا ايشان به كانون اجماع اصلاحطلبان تبديل خواهند شد؟
* حضور آقاي عارف در انتخابات را بايد در چارچوب گفتمان اصلاحات مبني بر اجماع و خرد جمعي تحليل كرد. از پيش از پيروزي آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري جريان اصلاحات به يك بالندگي و بلوغ فكري و جرياني رسيده است. به همين دليل در طول سالهاي گذشته در انديشه تدوين استراتژي مناسب و عقلاني براي آينده كشور بوده است. اصلاحطلبان به دليل اهميت انتخابات مجلس و خبرگان تلاش كردند با برنامهريزي مناسب وارد رقابتهاي انتخاباتي شوند. آقاي عارف نيز كه يكي از چهرههاي تاثيرگذار جريان اصلاحات است با توجه به مقتضيات زمان تلاش كردند همراه با ديگر چهرههاي اصلاحطلب در انتخابات مجلس فعاليت كنند. سابقه آقاي عارف در عرصههاي مختلف و همچنين محبوبيتي كه پس از كنارهگيري در انتخابات رياستجمهوري در بين مردم پيدا كرد، سبب شده كه ايشان به عنوان رئيس شوراي عالي سياستگذاري انتخابات اصلاحطلبان انتخاب شود. طبعا ايشان در فهرست انتخاباتي اصلاحطلبان در تهران نيز سرليست خواهد بود.
* در صورت حضور عارف و لاريجاني در مجلس آينده احتمال رقابت اين دو چهره سياسي براي رياست مجلس وجود دارد؟
** اين مساله بستگي به تركيب مجلس آينده دارد. اگر اصلاحطلبان اكثريت مجلس آينده را در اختيار بگيرند به صورت طبيعي آقاي عارف به رياست مجلس خواهد رسيد و در حالت عكس اگر اصولگرايان در انتخابات پيروز شوند احتمال رياست علي لاريجاني بر مجلس دهم بسيار بالا خواهد بود. با اين وجود اين احتمال وجود دارد كه تركيب مجلس آينده به صورت نسبي بين اصلاحطلبان و اصولگرايان تقسيم شده باشد و تعداد نمايندگان هر دو طرف به هم نزديك باشد. در چنين شرايطي تعيين رئيس مجلس آينده به نحوه تعامل جريانهاي سياسي و همچنين شرايط كشور بستگي خواهد داشت.
* ارزيابي شما از تركيب مجلس آينده به چه صورت است؟ به نظر شما اكثريت مجلس آينده در اختيار كدام جريان سياسي قرار خواهد گرفت؟
** از هماكنون پيشبيني اين که اكثريت مجلس متعلق به كدام جريان سياسي خواهد بود مشكل است. چون اين مساله مقداري به عملكرد شوراي نگهبان در مساله تاييد صلاحيتها و ساير شرايط بستگي دارد. البته فضاي جامعه در انتخابات پيش رو از جنبههاي مختلف به سود اصلاحطلبان است و به نظر ميرسد سبد رأي جريان اصلاحات بيشتر از اصولگرايان خواهد بود. اصولگرايان نيز به صورت غيرمحسوس به اين نتيجه رسيدهاند و اين مساله را به خوبي ميتوان در رفتارهاي اين جريان سياسي مشاهده كرد. بسياري از مردم شرايط دولت اصلاحات را با دولت احمدينژاد به عنوان يك اصولگرا مقايسه ميكنند و به اين نتيجه رسيدهاند كه اصلاحطلبان از جنبههاي مختلف، عملكرد بسيار بهتري نسبت به اصولگرايان در مديريت كشور داشتهاند. با اين وجود بنده معتقدم اگر اصلاحطلبان بتوانند حضور موثري در انتخابات داشته باشند احتمال پيروزي آنان در مجلس آينده بالاست. اما آنچه از هماكنون ميتوان بهطور صريح پيشبيني كرد اين است كه اكثريت مجلس آينده را عناصر معقول و منطقي و معتدل تشكيل خواهند داد.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/140301
ش.د9405209