(روزنامه ايران - 1395/02/22 - شماره 6210 - صفحه 17)
مزایای سیستم آموزشی حوزههای علمیه
«رابطه انسانی و اخلاقی میان طلاب و اساتید حوزه» چنان است که ظرفیت «مباحثه و گفتوگوی فکری» میان طلاب و اساتید را هرچه بیشتر فراهم میکند. از این رو، طلبهها این جسارت را مییابند که به نقد بحث استاد بپردازند و این حق به عنوان حقی شرعی از سوی استاد و طلبه پذیرفته شده است. و این از نقاط مثبت سیستم آموزشی در حوزههای علمیه بهشمار میرود.
«احساس مسئولیت دو طرفه میان استاد و طلبه» از دیگر مزایای این سیستم آموزشی است که در واقع، فضای تعلیم و تربیت را فراتر از رابطه استاد-شاگردی میکند و میتواند برای پرورش فکر و تعلیم و تربیت بستر بهتری فراهم آورد.
«متن محور بودن» در نظام آموزشی حوزههای علمیه از دیگر مزایای این سیستم است؛ بر این اساس، طلاب باید متون تخصصی را بفهمند و یاد بگیرند. به همین خاطر متن عربی، منطق، فقه و ... توسط استاد تدریس میشود و خارج از متن نیز توضیحاتی ارائه میگردد تا طلبهها نسبت به متن تسلط داشته باشند. شناخت متون اصلی علوم حوزوی از محورهای سیستم آموزشی در حوزههای علمیه است که میتواند فواید بسیاری برای طلاب داشته باشد.
«مباحثه و حتی پیشمطالعه» را نیز میتوان از وجوه مثبت نظام آموزشی حوزه برشمرد. اگرچه در مورد «پیش مطالعه»، برخی از طلاب خود را موظف به انجام آن میدانند اما «مباحثه» را تقریباً تمامی اساتید حوزه محل تأمل خود قرار میدهند. این در حالی است که پس از پایان مباحثه این امکان وجود دارد که طلبهها اشکالاتشان را مجدداً طرح کنند و در این راستا، در کنار هر استاد یک استادیار است که به رفع اشکال طلبهها کمک میکند و این را میتوان از نقاط قوت این سیستم آموزشی برشمرد.
برخی از آسیبهای سیستم آموزشی حوزههای علمیه
نکاتی که در فوق برشمردیم از امتیازات نظام آموزشی در حوزههای علمیه بهشمار میرود اما در کنار این مزایا، ممکن است آسیبهایی هم بر هر سیستم آموزشی مترتب باشد که از جمله میتوان به این آسیبها و چالشها در نظام آموزشی حوزهها اشاره کرد.
گاهی شاهد هستیم که بعضی از دروس تلخیص میشوند و ممکن است که برخی از طلاب تنها به مطالعه تلخیصها بسنده کنند و بیتوجه به متن اصلی و بدون اینکه واقعاً به تمام وجوه آن درس تسلط کافی بیابند، آزمون آن را قبول شوند و این میتواند یکی از آسیبهای این سیستم آموزشی باشد هر چند امتحانات شفاهی در کنار امتحانات کتبی میتواند تا حدودی از این آسیب جدی جلوگیری کند.
یکی از آسیبهای دیگری که در نظام آموزشی حوزههای علمیه بهطور بارز به چشم میخورد «غفلت از پژوهش» است؛ چرا که حوزه بیشتر «آموزش محور» است تا پژوهشمحور. از این رو، میبینیم که بسیاری از طلاب پس از سالها آموزش در حوزه، توان تحقیق و پژوهش ندارند مگر آنکه خودشان به کمک استادی توانسته باشند راه پژوهشی خود را بیابند. از آنجایی که پژوهش در تولید نظریه و نظریهپردازی بسیار نقش مؤثری دارد و با پرداخت به آن میتوان به خلأ نظریهپردازی نیز پاسخ گفت به این اعتبار لازم به نظر میرسد که در سیستم آموزشی حوزههای علمیه «پژوهش» بیشتر محل تأمل قرار گیرد.
پاسخ به منتقدان
اما گاه شاهد هستیم برخی از داخل یا خارج نظام آموزشی حوزههای علمیه، نقدهایی را به این سیستم آموزشی وارد میکنند که در ادامه سعی میکنیم برخی از این نقدها را طرح کنیم و این اظهار نظرها را مورد ارزیابی قرار دهیم.
برخی این انتقاد را بر نظام حوزه وارد میدانند که تولید فکر و نظریهپردازی در حوزهها با مضیقههایی روبهرو است. در این رابطه میتوان گفت تولید نظریههای مربوط به علوم حوزوی به آگاهی از علوم جدید نیاز دارد. نظریهپردازی مستلزم اطلاع از نیازهای روز جهان است تا در استنتاج خود جامعالاطرافتر عمل کنیم و در مرحلهای بالاتر بتوانیم به پرسشهای برگرفته از نظریات مدرن پاسخ دهیم. از این رو، بر طلاب لازم است که با توجه به نیازهای روز جامعه با علوم جدید و نظریهپردازیهای جدید آشنا باشند و در کنار علوم حوزوی، علوم جدید را هم در دایره مطالعاتی خود بیش از پیش محل توجه قرار دهند.
برخی معتقدند امروزه جایگاه حوزه نسبت به قبل از انقلاب تغییر کرده است و این تغییر بر انگیزه طلاب برای تحصیل علم دینی تأثیر گذاشته است. در پاسخ به این اظهار نظرها باید گفت طبیعی است که «حوزه قبل از انقلاب» نسبت به «حوزه بعد از انقلاب» تغییر کرده باشد، این تغییر از جهتی مثبت و از جهتی منفی است. با این حال، معتقدم تغییرات مثبت این تحول بیش از بعد منفی آن است.
«حوزه قبل از انقلاب» فقط حوزه «فقه و اصول» بود اما «حوزه بعد از انقلاب» حوزه «دینشناسی» است؛ یعنی فقه، اصول، تاریخ، علوم اجتماعی، علوم اخلاق، علوم تربیتی، علوم اقتصادی و .... را هم محل تأمل قرار میدهد و با شناسایی علوم مدرن و با روش اجتهاد به آن مباحث میپردازد که تا پیش از آن زمان به آن پرداخته نمیشد و اگر هم پرداخته میشد به صورت خودجوش بود و نه ساختارمند؛ همچون تلاشهای شهید مطهری.
واقعیت این است که رژیم سیاسی قبل از انقلاب، یک رژیم ضد حوزه بود و اساساً اعتقادی به حوزه علمیه نداشت. رژیم پهلوی اساساً دغدغه اجرای احکام اسلامی در جامعه را نداشت اما بعد از پیروزی انقلاب، نظام سیاسی به اهمیت حوزه علمیه اعتقاد دارد و از رشد و توسعه آن حمایت میکند و طبیعتاً اگر حمایتهای نظام سیاسی نبود، حوزه امروز با چنین رشدی همراه نبود. در اینجا برخی اشکالی را مطرح میکنند و معتقدند که چون حوزه بعد از انقلاب حامی نظام سیاسی است و از طرف دیگر از حمایت نظام سیاسی هم برخوردار است لذا رویکرد انتقادی به سیاستها ندارد و این امر باعث میشود تا آسیبهایی در نظام آموزشی حوزه ایجاد شود.
در پاسخ به این دیدگاه میتوان چنین اظهار نظر کرد که رویکرد انتقادی داشتن دو حالت دارد؛ اگر مقصود ما از رویکرد انتقادی این باشد که حوزه، اصل جمهوری اسلامی و اصل حاکمیت اسلامی را زیر سؤال ببرد، این یک پارادوکس است؛ چرا که تفکر حوزهها، تفکر جامعیت اسلام و نقد سکولاریزم است و این انتقاد، در واقع، دفاع از سکولاریزم است و با مبانی حوزه علمیه هماهنگی ندارد. اما اگر مقصود این است که حوزههای علمیه عملکرد مسئولان نظام و سیاستگذاران جامعه را رصد کنند و چنانچه اعوجاجی از آموزههای اسلام دیدند به آنها متذکر شوند، این خواسته درستی است و من نیز معتقدم که اگر چنین رویکردی در حوزههای علمیه ما کمرنگ است باید این اتفاق بیفتد و این رویکرد برجستهتر شود اما نقد باید نقدی منصفانه و عقلانی باشد.
هستند کسانی که بر این باورند که طلاب در قبل از انقلاب انگیزه و خلوص بیشتری برای کسب علم داشتند. به این اظهارنظر هم میتوان چنین پاسخ گفت که میزان خلوص افراد در انجام یک عمل، موضوعی نیست که بتوان براحتی در مورد آن نظر داد؛ چون اخلاص و قصد قربت یک امر قلبی و درونی است و ما واقعا نمیتوانیم بگوییم خلوص قلبی طلاب بعد از انقلاب بیشتر یا کمتر شده است. بنابراین در این زمینه باید با احتیاط و تأمل بیشتری به اظهارنظر پرداخت.
بدل شدن به کارمند اداری به جای تفقه و تحقیق
شخصاً معتقدم ایرادی که بعد از انقلاب در حوزههای علمیه و جامعه طلاب شاهد هستم این است که بعد از انقلاب، برخی از طلبهها وقتی که وارد فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و اداری شدند، مسئولیت طلبگی خود را که عبارت از تفقه و تحقیق در دین است، فراموش کردند و به کارمند اداری و نظامی بدل شدند، در حالی که یک روحانی باید همواره روحیه فرهنگی خود را حفظ کند و روز به روز اطلاعات و معرفتش را بیش از پیش کند و رویکرد فرهنگی را در جامعه رواج دهد که متأسفانه این آسیب به صورت موجبه جزئیه در میان جامعه طلابی که وارد تشکیلات اداری میشوند، مشاهده میشود.
http://iran-newspaper.com/newspaper/page/6210/17/129466/0
ش.د9500143