(روزنامه آفتاب يزد – 1395/02/15 – شماره 4604 – صفحه 15)
آن روز که آقای حسن روحانی به پاستور آمد با خود کلیدی داشت که واژه های اعتدال، تدبیر، امید و دولت راستگویان بر آن حک شده بود. از آن روز حدود سه سال میگذرد و امروز هرکسی به زعم خود عملکرد او و یارانش را به طریقی مورد قضاوت خویش قرار می دهد که آیا آن کلید گشایشی در پی داشته است؟ آنچه در این میان بیش از همه در کارنامه روحانی به چشم می خورد عزم راسخ و قابل تقدیر او در دفاع از عزت و کرامت انسانی ملت بزرگ ایران اسلامی در چارچوب منافع ملی بوده است.
دفاع تمام قد روحانی از صلح و امنیت جهانی در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2013 باعث صدور قطعنامه ای علیه خشونت و افراطی گری در جهان شد. روحانی در سیاست خارجی از یک طرف چهره ای ممتاز از اعتدال و انسان دوستی ایرانیان در قالب گفتمان اعتدالگرایی به تصویر کشید و از طرف دیگر چهره خشونت و افراطی گری زورگویان عالم را بیش از پیش نمایانتر کرد. درمجموع پیشبرد منافع ملی هدف و تز اصلی دکتر حسن روحانی در سیاست خارجی در این مدت کوتاه بوده است و این دقیق ترین تعریف از سیاست خارجی در روابط بین الملل است.
دولت یازدهم در سیاست داخلی هم با تدبیر، امید و عقلانیت بر مدار اعتدال چرخید و لنگرگاه حرکت خود را در امورات پیش روی بر گرای وحدت و اتحاد ملت ایران میزان کرد تا در راستای حصول منافع ملی گام بردارد. با این حال گروهی امروز از عملکرد وی راضی هستند و عده ای هم منتقد، حال کدام دسته درست می گویند آن قضاوتی است که باید به مردم سپرد و یقینا انتخابات پیش روی دور دوازدهم ریاست جمهوری بهترین محک و آزمایش این سوال مهم است. به هر حال دکتر حسن روحانی در کوران سخت و دشوار انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری وعده هایی به مردم داد. این وعده ها به طورکلی یکی در حوزه سیاست خارجی خصوصا حل و فصل کردن پرونده هسته ای و دیگری در حوزه داخلی به طور ویژه برطرف کردن چالش ها و مشکلات پیش روی اقتصاد کشور بود. البته هرچند که قضاوت درباره عملکرد دولت تدبیر و امید هنوز زود است اما برای این مهم نباید از این نکته غافل شد که روحانی در چه شرایطی دولت را به دست گرفته است. در اوضاع و احوال آن روزها همین بس، آن کسی که شعار "کلید" سر داد پیروز آن شرایط شد.
به راستی فلسفه کلید شیخ حسن روحانی در آن زمان چه چیزی میتوانسته باشد. مگر از دریچه نگاه ایشان چه قفل هایی پیش روی توسعه و پیشرفت کشور قرار داشت که ایشان باید با کلید خود آنها را بگشاید؟ وضعیت اقتصاد کشور در آن زمان به چه شکلی بوده است؟ نرخ تورم، وضعیت بازار، ارزش سهام و ... در چه وضعیتی بوده است؟ در بعد سیاست خارجی چه فضایی پیش روی دستگاه دیپلماسی کشور قرار داشت؟ و ... سوالات متعدد دیگری که برای پیدا کردن جواب آنها شاید راه سختی درپیش نداشته باشید کافی است که تنها یادی از آن شرایط و روزها بکنید. حال وقتی که به جوابی دست پیدا کردید وجدانتان را قاضی کنید شروع کنید به اندازه گرفتن و متر کردن عملکرد این دولت، منتها از 24 خرداد 92 به بعد؛ از تورم 45 درصدی شروع کنید، از رشد اقتصادی منهای 5/5 درصدی، از قطعنامه ها یا همان کاغذ پاره ها، از تحریم ها به این ور ... حساب کنید.
پرواضح است که برای قضاوت درباره عملکرد دولت یازدهم انصاف این است که متر را از نقطه و زمانی بگیریم که آنها دولت را به دست گرفتند! کما اینکه اغلب کارشناسان در حوزههای مختلف بر این باورند اگر دولت یازدهم تنها بتواند شرایط را در شاخص های مختلف به زمانی که دولت نهم قدرت را به دست گرفت برگرداند تازه به نقطه آغاز کار خود رسیده است و البته رسیدن به چنین نقطه ای نه تنها گام به عقب بلکه حرکتی روبه جلو نسبت به حرکت معکوس دولت های نهم و دهم تلقی می شود. در اینجا برای روشن شدن بحث به طور نمونه به وضعیت دولت های نهم و یازدهم هنگام تحویل گرفتن دولت اشاره می شود:
احمدی نژاد در سال 84 دولت را چگونه تحویل گرفت؟
1-تورم 14 درصدی
2-موجودی سی هزار میلیاردی صندوق ذخیره ارزی
3-آرامش و ثبات در سیاست خارجی
4-آرامش در بازار و بهبود وضعیت کسب وکار
5- سرمایه گذاری های خارجی و در نتیجه افزایش اشتغال
روحانی در سال 92 دولت را درچه شرایطی تحویل گرفت؟
1-رشد اقتصادی منهای 5/5 درصد
2-تورم 45 درصدی
3-میزان بدهی به بخش خصوصی و پیمانکاران حدود 200 هزار میلیارد تومان
4-تعطیلی هزاران واحد تولید و صنعتی
5-تشتت سیاسی در سیاست داخلی
6-فرار سرمایه ها به خارج ازکشور
7-وضعیت نابسامان اقتصادی و کشف اختلاس های میلیاردی
8-رشد نقدینگی حدود 600هزار میلیاردی
9-تحریم های گسترده
10- تقریباخالی شدن صندوق ذخیره ارزی علیرغم فروش 700 میلیارد دلاری نفت
اکنون نگاهی به حاصل تفریق این دو وضعیت یاد شده بیندازید، این همان بار اضافی و کمرشکنی بوده که ظرف این سه سال روی گرده دولت یازدهم سنگینی کرده حال شما تصور بکنید برای یک گام به جلو رفتن دولت چقدر باید وقت و هزینه صرف کند. با این تفاسیر و علی رغم برخی کمی و کاستی هایی که در دولت یازدهم وجود داشته که البته آن هم ناشی از عوامل مختلف بوده و ذکر آنها از حوصله این بحث خارج است باید اذعان کرد که کارنامه دولت تدبیر و امید در مجموع مثبت ارزیابی می شود. در این راستا حتی می توان چنین عنوان کرد که دکتر حسن روحانی نسبت به خرداد 92 محبوب تر هم شده است، چرا که او در این مدت کوتاه ثابت کرده است پای وعده های خود ایستاده است و مردم وفای به عهد او را در قضیه پرونده هسته ای به وضوح مشاهده کرده اند.
با این وصف همزمان با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید گروهی به بهانه های مختلف دلواپس شده اند و به نام مردم علیه منتخب مردم موضع گیری ها و انتقادهای تند و سختی در پیش گرفتند. همان کسانی که در 8 سال دولت گذشته یکه تازی کردند و مسبب وضعیتی شدند که حتی اصولگرایان آن را بر گردن نگرفتند! حال آنها به جای صاف کردن بدهی های خود به ملت، طلبکار همه شده اند و به انحای مختلف دولت نوپای یازدهم را زیر تیغ نقد خود قرار داده اند. نقد و تخریب دولتی که امروز نماد و تبلور حق الناس است و به عنوان نماینده قانونی مردم و نظام مشغول به خدمت است. نکته جالب در این میان این است که منتقدان بیشترین نقد خود را در ارتباط با برجام که اتفاقا به زعم اغلب کارشناسان و صاحب نظران امر نقطه قوت دولت تدبیر و امید هست انجام می دهند. البته شاید خود آنها هم می دانند که کارنامه این دولت در سیاست خارجی برتر از دوران خود بوده است، اما ناچار هستند به زعم خود برای برگشتن به قدرت این دستاوردهای مهم را نفی و انکار کنند! در این زمینه عملکرد دلواپسان در قضیه برجام شبیه کسانی بود که در رقابت تیم ملی با کشورهای دیگر به جای تشویق تیم کشورمان ناخواسته برای تیم رقیب کف و هورا می کشیدند! آنها باید بدانند که در قضیه برجام کارشان از آن جهت اشتباه است که مواضعی همسو با جمهوری خواهان (طیف تندرو) آمریکا و رژیم صهیونیستی در پیش گرفته اند! وقتی که نامزد تندروی جمهوری خواه در امریکا بی مهابا به برجام حمله می کند و آن را سند به زانو درآوردن امریکا می داند حال این سندی که طبق گفته جمهوری خواهان، امریکا را به زانو درآورده است چرا در داخل چنین بی مهابا مورد حمله قرار می گیرد! سندی که قضیه PMD را با آن داستان سازی های دروغین به زباله دان تاریخ سپرد، سندی که قطعنامه های 12 گانه را لغو کرد، سندی که بازارهای جهانی را به روی ایران گشود، سندی که حقانیت ایران در استفاده صلح آمیز هسته ای را به بهترین شکل ممکن ثابت کرد و تز ایران هراسی و اسلام هراسی غربی ها را با شکست مواجه کرد و ... سندی که در نهایت زبان زورگویان عالم را به تکریم ایران گشود و قدرت بلامنازع ایران را در منطق بلند گفتگو در عالم دیپلماسی به معرض نمایش گذاشت.
با این همه منتقدان فراموش نکنند که برجام یک سند ملی است و همه باید برای برآورده کردن مطالبات آن، همدل و همزبان باشیم و در این راه اگر نقدی هست دلسوزانه و منصفانه مطرح کنیم به طوریکه این نقدها به تخریب منتهی نشوند و از طرفی اصلاح را درپی داشته باشد. اما در طول یک سال گذشته ظاهرا برخی منافع حزب و گروه خود را ارجح تر از منافع ملی می دانستند تا در سال دولت و ملت همدلی و همزبانی کمترین تعامل را با دولت داشته باشند. به عبارتی آنها به جای همدلی و همزبانی زخم زبان های زیادی به دولت فراجناحی وارد کردند. از این رو اگرچه دولت یازدهم چه در شعار و چه در عمل فراجناحی عمل کرد ولی منتقدان بیشتر دلواپس منافع جناحی و حزبی خویش بودند. زمانی همین منتقدان همه را به توپ انتقاد بستند حال از روشنگری دولتمردان درباره وضعیت کشور در دولت های گذشته ناراحت هستند.
امروز آنها این حق را به خود داده اند که شتاب زده نه تنها در مورد عملکرد دولتی که هنوز تمام نشده قضاوت کنند بلکه به خود اجازه می دهند حتی در باره برجام که خود یک فرآیند زمانبر است بر اساس گمانه زنی های خود عمل کنند و آنچه را که در ذهن دارند به زور به مردم و افکار عمومی بقبولاناند! این در حالی است که منتقدان که اغلب از هواداران متعصب دولت گذشته هم هستند در پاسخ به انتقادات بیشمار از سیاست تنش زای خارجی زمان خود که تحریم های گسترده را سبب شد از تحریم ها به عنوان کاغد پاره یاد می کردند و حال در یک پارادوکس آشکار بر سر همان کاغذپاره ها دولتی را به چالش می کشند که در یک تورنمنت سخت و نفسگیر نه با ادبیاتی تنش زا بلکه با منطق گفتگو بر اساس احترام متقابل باعث رفع تحریم ها شد.
همان کسانی که دیروز دولت های ماقبل خود را زیر سوال بردند و با نفی آنها سعی کردند خود را پاک ترین دولت طول تاریخ بنامند، امروز هم بر همان مدار قدیمی می چرخند و کسی جز خود را قبول ندارند وگرنه روحانی در این مدت زمان کوتاه چه باید می کرد و نکرد که حال باید اینچنین مورد حمله دلواپسان قرار بگیرد؟نکند منتقدان انتظار داشتند که روحانی همان راه دولت قبل را برود! بر این اساس روحانی باید در سیاست خارجی به جای تنش زدایی با رفتاری تهاجمی تنش بیشتر درست می کرد، در ادامه تحریم های بیشتری دست وپا می شد و اگرچه این رویه در نهایت کشور را درگیر بحران کرد اما در این میان نان گروهی ویژهخوار در روغن بود تا کماکان به جای دور زدن تحریم ها منافع مردم را دور بزنند! به هر حال منتقدان باید بدانند که با مشغول کردن دولتمردان به پاسخگویی سوالاتی که خود هم پاسخ آنها را به خوبی می دانند جز ضرر و زیان و خسران برای کشور چیزی در پی نخواهد داشت.
واقعیت آن است که این روزها یک جنبه کار دولت و شخص رئیس جمهور صرف پاسخگویی به گمانه زنی ها و شائبه هایی می شود که برخی به انحای مختلف دوست دارند در افکار عمومی انتشار دهند و بذر ناامیدی بکارند! البته مردم ایران در 24 خرداد 92 تکلیف همه را مشخص کردند و به تغییر چنین رفتارهایی رای دادند تا از آن پس تدبیر و امید اعتدال خروجی رفتار دولتمردان باشد. جان کلام اینکه روحانی اعتدالگرا هر کاری بکند باز یک عده ای که گفتار و رفتارشان خارج از اعتدال است علیه او هستند و البته روحانی می تواند در این وادی با سعه صدر به انتقادات منصفانه گوش دهد و در جهت رفع آنها عمل کند، اما در مقابل تخریب ها نباید کوتاه آمد، چراکه آنچه مهم تلقی می شود اراده و عزم راسخ رئیسجمهور در کسب منافع ملی است که امروز رضایت مردمی را درپی داشته است.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=35578
ش.د9500231