چنین و چنان صفحه ای است که در آن داستان ها و حکایت های کوتا با موضوعات اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... برای استفاده مخاطبین به صورت روزانه بارگذاری می شود.
شخصى چنين گفته است: وارد كوفه شدم ديدم كودكى در كنار شكاف ديوارى ايستاده
است و نانش را تكّه مىكند و به كنار شكاف مىگيرد و مىخورد. در همان هنگام كه من
ناظر عمل او بودم، پدرش رسيد و عمل فرزندش
را ديد و پرسيد: چه كار مىكنى؟ گفت: در اين خانه آش مىپزند و بوى آش از شكاف
ديوار بيرون مىآيد و من نانم را كنار شكاف مىگيرم و با بوى آش آن را مىخورم.
پدرش سيلى محكمى زير گوش پسرش زد و گفت: پدر سوخته، از كوچكى خودت را عادت مىدهى
كه نان را بدون خورش نخورى!».
حكايت اخير در مجدى، زينت المجالس، ص 632