٣٧ سال از ١٠ اردیبهشت ٥٨ میگذرد؛ روزی که روابط تهران و قاهره رسما قطع شد. در این مدتزمان طولانی پیچیدگیهای موجود در روابط این دو کشور همچنان باقی است. فرازوفرودهای بسیاری طی شده و رفتنوآمدن دولتها نیز کاری از پیش نبرده است. مسیر بهبود روابط، ناهموارتر و اختلافات عمیقتر از آن است که بهسادگی حذف یا تغییر نام یک خیابان، ابراز تمایل به بازکردن سفارت ظرف یک نیمروز و... طی شود. حتی اهم فیالاهمکردن چالشهای فیمابین نیز کار سادهای نیست. سالها از کمپ دیوید و دیگر مسائل مورد اختلاف گذشته اما هنوز هم روابط سیاسی و بهتبع آن روابط اقتصادی و فرهنگی دو کشور ناپایدار و آسیبپذیر است و راهکار برونرفت از این شرایط را نیز نمیتوان در جایی غیر از تاریخچه روابط دو کشور پیدا کرد.
شاهزادهخانم مصری در تهران
ایران و مصر صمیمانهترین روابط خود را در دوران پهلوی و همانوقتی تجربه کردند که شاهزادهخانم مصری به تهران آمد تا در درباری کمشکوهتر از آنجا که بزرگ شده بود، ملکه باشد. جدایی ملکه فوزیه از محمدرضاشاه پهلوی گام نخست در تخریب روابط فیمابین بود، سرنگونی نظام سلطنتی در مصر، پیروزی انقلاب اسلامی، حمایت انورسادات از خاندان پهلوی، کمپ دیوید و... همهوهمه در کنار هم سبب شد تا پلهای این روابط یکی پس از دیگری خراب شوند.
مرور تاریخچه روابط ایران و مصر را باید از سال ١٣٠٠ و تأسیس سفارت ایران در مصر آغاز کرد. ایران یکی از نخستین کشورهایی بود که مصر را به رسمیت شناخت و به سمت گسترش روابط با قاهره حرکت کرد. خاندان فؤاد و فاروق در مصر همان روشی را دنبال میکردند که رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه و اماناللهخان در افغانستان به کار گرفته بودند. ازهمینرو دو کشور مشترکات بسیاری داشتند که به تعمیق روابط کمک میکرد اما برخی از اتفاقات موجب شد روابط دو کشور از این مدار خارج شده و وارد سراشیبی شوند؛ همان ازدواجی که سمبل روابط صمیمانه دو کشور بود به طلاق رسید. از طرف دیگر دربار ایران شاهد استقبال مصر از نخستوزیری بود که بهعنوان رهبر ملی شدن صنعت نفت، میانه خوبی با دستگاه سلطنت نداشت. حمایت از مبارزات ایرانیان برای ملیشدن صنعت نفت و استقبال از مصدق که در بازگشت از نیویورک - حضور در سازمان ملل - به قاهره رفته بود آغاز تیرگی روابط بود. در ادامه بهقدرترسیدن جمال عبدالناصر و اوجگیری ناسیونالیسم عربی که در راستای آن خلیجفارس را چيز ديگري مینامید موجب سردی هرچهبیشتر روابط شد چراکه ایران دولت همپیمان خود را در قاهره از دست داده بود.
انعقاد پیمان بغداد (سال ١٩٥٤) و نقش فعال ایران در آن نیز رویداد بسیار مهمی بود که متغیرهای سیاسی منطقه خاورمیانه را دگرگون کرد و روابط ایران و مصر را به حالت رقابت و رویارویی درآورد. در همین راستا جمال عبدالناصر (در تابستان ١٣٣٩) در پی نطق شدیداللحنی علیه حکومت شاه، دستور قطع رابطه سیاسی با تهران را به دلیل آنچه «همپیمانی شاه با اشغالگران صهیونیست» مینامید صادر کرد. این قطعی روابط نیز همچون صمیمیت قبل از آن خیلی ادامهدار نبود و یک ماه پیش از مرگ ناصر؛ درست همان وقتی که سادات در دوره بیماری منجر به فوت ناصر زمام امور را به دست گرفته بود، مجددا برقرار شد. بهبود روابط دو کشور در زمان انورسادات به این خاطر بود که دوستی محمدرضا پهلوی با رئیسجمهوری وقت مصر فراتر از روابط دیپلماتیک بود و کمکهای ایران به مصر در جنگ یوم کیپور و حمایت انورسادات از خاندان پهلوی بعد از انقلاب اسلامی را نیز در همین چارچوب میتوان تعریف کرد.
دلخوریهای پس از انقلاب
پناهدادن به محمدرضا پهلوی و خانوادهاش در آن روزهایی که تهران به بازگرداندهشدن آنها اصرار داشت همان خشتی بود که در روابط دو کشور کج نهاده شد. انورسادات پای دوست قدیمی خود ایستاد و برای او مراسم تدفین باشکوهی در مسجدالرفاعی برگزار کرد. بعد هم ماجرای کمپ دیوید و بهرسمیتشناختن اسرائیل پیش آمد و ایران و مصر در سال ۱۳۵۸ و به فرمان امامخمینی روابط خود را قطع کردند. دلخوری ایران از مصر به حدی بود که بعد از ترور انورسادات در یک رژه نظامی (مهرماه ١٣٦٠) خالد اسلامبولی را شهید نامید و یک خیابان در تهران به نام او کرد. از سوی دیگر نمیتوان نادیده گرفت که مصر در سالهای جنگ ایران و عراق از دشمن ما حمایت میکرد.
٢٠ سال به همین روال گذشت تا اینکه رئیس دولت اصلاحات در ژنو و در حاشیه یک دیدار بینالمللی با حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر، ملاقات کرد و باب دیدارهای دیپلماتیک باز شد اما مخالفتهای گسترده داخلی مانع از آن شد که در آن زمان تغییر زیادی در روابط دو کشور ایجاد شود. همچنین تلاشهایی که در زمینه تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی صورت گرفت نیز به جایی نرسید. ناگفته نماند که کمی پیش از آن نیز تلاشهایی صورت گرفته بود. برای مثال آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی در گفتوگویی که در آذرماه ١٣٧٨ در روزنامه انتخاب منتشر شد به مصوبه شورایعالی امنیت ملی برای برقراری رابطه با مصر اشاره میکند.
دولت نهم نیز به بهبود روابط با مصر علاقهمند بود و تلاشهایی در این راستا کرد. برگزاری اجلاس وزرای خارجه کشورهای همسایه عراق فرصتی شد تا احمد ابوالغیظ، وزیر خارجه مصر، به تهران بيايد و میهمان منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت، باشد؛ پس از آن دیدارهای دیگری نیز صورت گرفت. مقام بالاتر از متکی یعنی محمود احمدینژاد که به برقراری روابط دو کشور خوشبینتر بود، در اردیبهشت ١٣٨٦ یک گام فراتر رفت و در پاسخ به یک خبرنگار مصری گفت که «آماده هستیم تا اگر همین امروز دولت مصر اعلام آمادگی کند، سفارتمان را در آن كشور دایر کنیم». این اظهارنظر او اگرچه فضا را در مصر برای نزدیکی بیشتر دو کشور مساعدتر کرد اما پاسخ سردی از سوی ابوالغیظ، وزیر خارجه مصر، گرفت. او در گفتوگویی با روزنامه الشرقالاوسط حذف نشانه خالد اسلامبولی را پیششرطی دانست که ٩٠ درصد مشکلات را حل خواهد کرد و پس از آن گفتوگو در مورد روابط دو کشور ممکن خواهد بود.
فیلم در مقابل فیلم
درهمینحال که نام یک خیابان میتوانست سرنوشت روابط دو کشور مهم منطقه را تعیین کند، چالش دیگری ایجاد شد. فیلم مستندی به نام اعدام فرعون (تیرماه ١٣٧٨) ساخته و از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد؛ فیلمی که در آن از انور سادات، بهخاطر آشتی با اسرائیل بهعنوان یک «خائن» و از عامل ترور او بهعنوان یک «قهرمان» یاد شد. دولت مصر نیز به پخش این فیلم از تلویزیون ایران شدیدا اعتراض کرد و آن را غیرمسئولانه خواند. معاون وزیر خارجه مصر در امور آسیا، رئیس دفتر حفاظت از منافع ایران در قاهره را فراخواند و تأثیر این فیلم در روابط دو کشور را منفی عنوان کرد. مصریها به همین هم اکتفا نکرده و در واکنش به این فیلم که «ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام» آن را ساخته بود، دفتر شبکه عربزبان «العالم» را با دخالت پلیس قاهره پلمب کردند. لغو مسابقه دوستانه میان تیمملی فوتبال ایران و تیمملی فوتبال مصر نیز یکی دیگر از پسلرزههای انتشار فیلم مذکور بود. ماجرا به همینجا ختم نشد و پس از آنکه دانشگاه الازهر - یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام - در اعتراض، خواستار سوزاندن این فیلم شد، سخنگوی رسمی حزب ملی حاکم در مصر، از آغاز به کار یک پروژه تولید فیلم علیه جمهوری اسلامی خبر داد. رسیدن موج «بیداری اسلامی» به مصر و مواضع ایران نسبت به آن نیز از دیگر عوامل اثرگذار بر روابط دو کشور بوده است.
اجلاس غیرمتعهدها در تهران و حضور مرسی نیز یکبار دیگر دو کشور را به بهبود روابط امیدوار کرد اما نتیجهای نداشت. او در تهران، ایران را کشور دوست و برادر خواند و در حاشیه نشست با احمدینژاد گفت: «احساس دوستی و برادری میان مردم ایران و مصر احساسی متقابل بوده و ما همواره از مواضع و حرکت روبهجلو و سازنده ملت ایران در رشد و توسعه و پیشرفت تجلیل میکنیم». وی در پاسخ سخنان احمدینژاد که مصر را شریک راهبردی ایران خوانده بود نیز گفت: «مصر نیز ایران را شریک راهبردی خود میداند».
گناه نابخشودنی
همه اینها یک طرف و اختلافات در مورد اسرائیل نیز یک طرف. بهجرئت میتوان گفت یکی از عمیقترین مشکلات دو کشور ایران و مصر به نوع مواجهه با اسرائیل مربوط میشود. درواقع امضای پیمان کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل در زمان مناخیم بگین و انورسادات از نظر ایران همیشه یک گناه نابخشودنی بوده است و به همین خاطر هم بود که دولت موقت در ایران پنج هفته پس از آن با فرمام امامخمینی روابط خود را با قاهره قطع کرد. ایران بهعنوان کشوری که سالهاست رژیم اسرائیل را به رسمیت نشناخته و از محور مقاومت حمایت میکند هنوز از اینکه مصر بهعنوان اولین کشور، اسرائیل را به رسمیت شناخت ناراحت است؛ در سال ٢٠٠٨ نیز سیاست دولت مصر در مورد محاصره نوار غزه از سوی اسرائیل مورد اعتراض برخی از دانشجویان در تهران قرار گرفت و به تظاهرات در مقابل دفتر حفاظت منافع مصر در تهران و شعاردادن علیه حسنی مبارک انجامید. این دانشجویان در نامهای، به رئیس دفتر حفاظت منافع مصر فرصت دادند که در صورت بازنشدن مرز مصر با غزه، خاک ایران را ترک کند. وزارت خارجه مصر نیز با صدور بیانیهای نسبت به این اقدام واکنش نشان داد. این نگاه گذرا به فرازوفرودهای روابط دو کشور به این خاطر است که روشن شود اگر دولت یازدهم بهبود روابط با این کشور را در راستای سیاستهای منطقهای خود در نظر داشته باشد باید از کجا شروع کند و چگونه وارد عمل شود. کمااینکه رویکرد دولت روحانی در این مدت نشان داده است که برای گشودن فصل تازه روابط، بر نقاط مشترک موجود همچون مبارزه با تروریسم و حل مسائلی همچون پرونده سوریه تأکید دارد.
برخی از تحلیلگران مصری نیز همین نظر را دارند. بهعنوانمثال مصطفی زهران، تحلیلگر سیاسی مصر در گفتوگو با شبکه العالم در بهمن ١٣٩٣ گفته بود: «هماهنگی میان ایران و مصر بهویژه در زمینه مبارزه با تروریسم و مقابله با خطر گروه تروریستی داعش در سطح بالایی قرار دارد؛ خطری که هماکنون در دو کشور بزرگ عرب یعنی سوریه و عراق در حال امتدادیافتن است. هماهنگی سیاسی میان ایران و مصر درخصوص پروندههای دیگر نیز در سطح بالایی قرار دارد و تنها نکته باقیمانده آن است که روابط دو کشور نه در سطح کاردار در قاهره و تهران بلکه تا سطح مبادله سفرا بالا برود». عصام شریف، هماهنگکننده جنبش جوانان برای عدالت و آزادی مصر، نیز گفته بود: «زمان آن فرارسیده که ایران و مصر پروتکل همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم را به امضا برسانند».
از نظر ناظران سیاسی، این اظهارات بیانگر خواست مصریها برای گشودن افقهای همکاری اقتصادی و تجاری با تهران است اما دیدن این نشانهها بههیچوجه برای دستیابی به هدف - بهبود روابط دو کشور- کافی نیست و باید منتظر ماند تا اختلافات کهنه یکبار برای همیشه حلوفصل شوند.
http://www.sharghdaily.ir/News/91652
ش.د9500278