تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۹۱۷۵۲
گفت‌وگو با حجت‌الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی

پیاله بچه‌های دانشگاه امام صادق(ع) را نپذیرفتم

اشاره: طبق تجربه‌ای اثبات‌شده همیشه «ناگفته‌ها»ی مسئولان فرهنگی، هنری – دست‌کم در حوزه مربوط به ما - بیشتر از «گفته‌شده‌ها»یشان است. دلیل ساده‌ای هم دارد. چون بیان هر کلمه‌ای جدا از چارچوب‌های تعیین‌شده در دایره قدرت، قطعا برای مسئول دولتی تبعاتی خواهد داشت، حالا بماند که بیشتر ابعاد چارچوب متغیر هستند! شرایط اما وقتی پیچیده‌تر می‌شود که حرف‌های ناگفته و سؤالات بی‌جواب مخاطبان تلنبار و مشمول مرور زمان شده و آنجا که مسئولان محترم باید پاسخ‌گو باشند که متأسفانه نبودند، تنها میراث برجای‌مانده‌شان چیزی جز مطالبات معوقه نیست و صدالبته دردسر‌های مدیر بعدی را بیشتر می‌کنند. چنین دردسرهایی گریبانگیر حجت‌الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی، هم شده است. او که در سه‌سال گذشته سعی کرده به سینما آرامش بدهد و برزخ بی‌اعتمادی را با چاشنی سکوت و امید قابل‌تحمل کرده، حالا سعی می‌کند صریح‌تر صحبت کند. ایوبی این‌بار راحت‌تر توانسته حرفش را بزند. چون معتقد است مردم پشتوانه خوبی برای حرکت‌های فرهنگی - هنری هستند.
پایگاه بصیرت / فرانک آرتا

(روزنامه شرق ـ 1395/02/21 ـ شماره 2579 ـ صفحه 14)

* با توجه به اینکه برایند تحلیل‌ها از دومین دوره برگزاری مستقل جشنواره جهانی فجر مثبت بود، آینده این جشنواره را چگونه می‌بینید؟

** پیش از هر چیز از توجه و دقت نظرتان تشکر می‌کنم. به نظرم جامعه خبرنگاران آشنا به فرهنگ و هنر، به طور کلی نقش برجسته‌اي در نقد اصولی، بدون غرض، پیشرفت سینما و فرهنگ دارند. قطعا حساب خبرنگاران صاحب فکر و اندیشه در مطبوعات از کارمندان ارگان‌های حزبی جداست؛ اگرچه ارجاع به گذشته را نمی‌پسندم، ولی گاه ناچارم؛ زیرا گاهی تنها در مقام مقایسه می‌توان تحولات را فهم کرد. اگر به سه سال قبل برگرديد و وضعیت سینما را از نقطه‌نظر مخاطبان، مشارکت سینماگران، نحوه برگزاری جشنواره فیلم فجر، گیشه سینماها و... با امروز مقایسه کنید،‌ پیشرفت را حس خواهید کرد. کلا دو نگاه در مدیریت سینما وجود دارد؛ یکی اینکه از اهالي سينما و به طور کلی فرهنگ و هنر به‌مثابه ابزاری در دست دولتمردان استفاده می‌شود و براي آنها بالاتر از اين حقي هم قائل نیستند.

نگاهي كه قبلا در عرصه‌های مختلف در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شاهدش بودیم. این حاصل نگاه مديراني بود كه فكر می‌‌كردند تعهد، ‌ديانت، سوابق و دلسوزي‌شان برای نظام جمهوری اسلامی ایران بیشتر از اهالي سينما، فرهنگ و هنر است. در اين نگاه اهالي فرهنگ و هنر جايی در تصميم‌سازي، تصمیم‌گیری و مديريت پروژه‌هاي فرهنگی و هنری ندارند! بنده این نگاه را نادرست و نوعی خودشیفتگی و خودبزرگ‌پنداری می‌دانم. اما نگاه دیگری وجود دارد که من هم به آن معتقدم که تعهد و دلسوزی اهالی سینمای ایران برای كشور، انقلاب و نظام و علاقه‌شان به اعتلای فرهنگ و هنر ایران‌‍‌زمین از ما، نه‌تنها كمتر نيست، بلكه در مواردی بيشتر هم هست. خیلی از بزرگان سینما موقعیت‌های بسیار خوبی برای زندگی بی‌حاشیه در بهترین کشورهای دنیا را داشتند و دارند، ولی بودن در ایران و خدمت به فرهنگ و هنر را به آسایش و رفاه ترجیح دادند. نشستن روی صندلی ریاست چیزی را تغییر نمی‌دهد. ما مدیران می‌آییم و می‌رویم. برای مدیران صندلی‌های سینما یک موقعیت است، ولی برای سینماگر، سینما همه زندگی اوست و طبیعی است که دلسوزتر از هر مدیری باشد. اگر به سوابق بعضی مدیران نگاه كنيد، می‌بینید چون روي صندلي صدارت نشستند، مدعی‌اند باید اهالی فرهنگ و هنر در خدمت‌شان باشند. آنها بايد حکم دهند و بقيه اطاعت كنند! اما مجموعه سازمان سینمایی فعلی معتقد است کارها باید به دست اهلش سپرده شود. اتفاقي كه در دو جشنواره اخير؛ جشنواره ملی و جشنواره جهانی فیلم افتاد حاصل این باور قلبی است. اینکه خانه را باید به دست صاحبخانه سپرد. ما مستأجریم، نه صاحب این خانه زیبا و باشکوه.

* برچه اساسی به افرادی همچون حیدری و میرکریمی اعتماد کردید؟

** گمان می‌کنم هم محمد حیدری و هم سیدرضا میرکریمی در عمل به این پرسش پاسخ دادند. دو جشنواره باشکوه و کم‌نظیر را اجرا کردند. هر دو دبیر، خوش‌فکر با انرژی و معتمد اهالی سینما هستند.

* اما برخی معتقدند مسئولیت‌های متعدد آقای میرکریمی در کسوت مدیرعامل خانه سینما، دبیر آینده جشنواره جهانی فیلم فجر و اشتغال در امر فیلم‌سازی باعث می‌شود از یک‌سو کارها فقط به یک جریان فکری سپرده شود و از سوی دیگر، روی کیفیت برگزاری جشنواره تأثیر می‌گذارد.

** شما سال‌هاست که فعال مطبوعاتی هستید و با سینما به‌خوبی آشنایید. هیچ انتخابی با موافقت صدرصدی همراه نخواهد بود. به‌‌هر‌حال هر صنفی درون خودش دسته‌بندی‌ها و مسائل خودش را دارد. انتخاب از درون یک صنف، حتما با مخالفت عده‌ای رو‌به‌رو خواهد شد، ولی نتیجه برای همه، حتی مخالفان هم رضایت‌بخش خواهد بود. برگزاری جشنواره‌ای باشکوه و جهانی سودش برای همه سینماست، حتی برای مخالفان آقای میرکریمی. چه به این موفقیت‌ها اعتراف بکنند یا نکنند. خلاصه همه سوار یکی کشتی‌اند. وقتی کشتی به ساحل نجات برسد، منتقد و غیرمنتقد، موافق و مخالف همه به ساحل امن رسیده‌اند.

* در کشورهای توسعه‌یافته، اداره امور هنری و فرهنگی را به مدیران متخصص و کاردان می‌سپارند و فارغ از اینکه کدام حزب سیاسی در انتخابات ریاست‌جمهوری پیروز می‌شود، به کارشان ادامه می‌دهند؛ مثلا مدیر موزه «لوور» ٢٠ سال در پست حساس خود می‌ماند یا سال‌ها رئیس جشنواره فیلم «کن» یک نفر است. چرا چنین نگاهی در فرهنگ و هنر ما وجود ندارد؟

** امیدوارم ما هم به این پختگی برسیم و مدیریت فرهنگی را از مدیریت حزبی و سیاسی جدا کنیم.

* یکی از مشکلات این دوره جشنواره، فضای کوچک پردیس چارسو بود، هر چند دکوراسیون داخلی آن دلپذیر بود. برای رفع این مشکل چه تمهیدی در نظر گرفته‌اید؟

** خب واقعا فضا کوچک بود! چون در ايران كاخ جشنواره نداريم. ساختن کاخ جشنواره از توان بنده هم بیرون است. بااین‌حال مناسب و گرم بود. سالن‌ها و لابي خوبي داشت. وسط شهر و محيط زندگي مردم بود و همه ویژگی‌های متناسب جشنواره را هم داشت. اميدوارم به اين نتيجه برسيم كه از جشنواره فجر نترسيم و به استقبالش برویم. بپذيريم جشنواره فیلم فجر، فرزند حلال‌زاده و خلف نظام جمهوری اسلامی ایران است. رصدخانه‌ها و توپخانه‌ها را به سمت‌های دیگر نشانه بگیریم.

* بااین‌حال هنوز برخی‌ها «دل‌نگران» سینما هستند. برای آنها چه می‌کنید؟

** دل‌نگرانی یا دلواپسی بر دو نوع است؛ دلواپسان حقیقی دغدغه‌هایی دارند و نگران فرهنگ و تعالی ارزش‌های دینی‌اند. این دلواپسی محترم و مورد توجه همه ماست. اما عده‌ای که شغل شریف‌شان دلواپسی است،‌ دلواپس چیزهای دیگری‌اند. قدرت به کام‌شان شیرین افتاده بود. حالا دست‌شان از بیت‌المال کوتاه شده. آنها دلشان برای حاتم‌بخشی‌های‌شان تنگ شده! آنها دلواپس مؤسسات صوری هستند که برای گرفتن پول مردم تأسیس می‌شدند! خطاب به دلواپسان واقعی می‌گویم جشنواره‌ای که برگزار شد آبروي نظام جمهوري اسلامي ايران بود. این همه افراد برجسته و هنرمند در كشوری امن و آرام دور هم جمع شدند و کار فرهنگی بزرگی را رقم زدند. اهالی فرهنگ با اين دولت و مردم كار کردند.

براي خلق اين تصاوير ماندگار هرچقدر هزينه كنيم كم است. اگر «دل‌نگران‌نماهای کاسب» ذره‌ای دنیا را بشناسند و قدری دلشان برای این کشور بسوزد به تابلوهايي كه در این شش روز در دل و ذهن هنرمندان و مردم خلق و حک شد، ارج می‌گذاشتند،‌ دیگر ناگزیر بودند از همدلی صحبت کنند و نه اینکه تنور خصم را گرم‌تر و برافروخته کنند! اصلا من نه به عنوان رئیس سازمان سینمایی، بلکه به عنوان عضو کوچک اين مجموعه بزرگ و عمیق، می‌خواهم بدانم حس‌وحال «دل‌نگران‌ها» در برابر این موفقیت که در اصل توفیق سیاست‌های فرهنگی نظام است، چیست؟ وقتی با میهمانان خارجی صحبت می‌کردم ما را تحسین و نسبت به ایران و فرهنگش ابراز عشق می‌کردند. چرا نباید قدر بدانیم؟ اگر قدر ندانیم، ناشی از نبود خودباوری ماست. چون ما چیزی از دیگران کم نداریم؛ اما نمی‌دانم چرا می‌خواهند همه چیز را تلخ ببینند؟ به کسانی که دلشان واقعا براي «مقاومت» مي‌سوزد می‌گویم که اگر نام سی‌وچهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر را «جشنواره مقاومت» مي‌گذاشتيم بجا بود. چون فیلم‌هایی که انتخاب کردیم درباره مرحوم صدر، مسائل کشور عراق، گروه تروریستی داعش و... بود. همین‌طور فیلم‌های ایرانی همچون «نفس» و «اروند» یادآور روزهای پیروزی انقلاب و دفاع مقدس بودند. در این جشنواره بزرگداشت آقاي سلحشور برگزار شد. بچه‌هاي جشنواره عمار در بخش «دارالفنون» حضور داشتند. واقعا این کارها قابل دیدن نیست؟ من از این‌همه انکار متحیرم!

* کلا در مسائل فرهنگی و هنری نسبت به برخی از کشورها دیرتر وارد گود می‌شویم که متأسفانه دیگر دوران آن سپری شده! به طور مثال این روزها گروه‌های مختلف سیاسی با توجه به قدرت سینما، ارادت ویژه‌ای به آن پیدا کردند. اما یادشان رفته که استفاده تبلیغاتی از فیلم و سینما از نوع فیلم «پیروزی اراده» به کارگردانی لنی ریفنشتال که درجهت حمایت از سلطه‌طلبی مخرب «هیتلر» بوده تاریخ مصرفش گذشته است. انگار سینما به‌مثابه ابزاری در جهت «جنگ قدرت» قرار گفته که طبعا درآینده خروجی خوبی نخواهد داشت. فقط متأسفانه همچنان شاهد سیطره سیاست بر هنر سینما هستیم!

** ولی این نکته‌ای که به آن اشاره کردید برای خود اهالی سینما و کسانی که عاملان و خالقان هنر فیلم‌سازی هستند، این‌گونه نیست. جشنواره جهانی برای آقای میرکریمی و گروهش نه براي نمايش و نه در جهت تظاهر بود. نه ناني داشت و نه معبری بود برای ترقی. البته می‌دانم و متوجه حرفتان هستم که قبلا برای خیلی‌ها نان و آبی داشت!

* آقای ایوبی! کار از تعجب گذشته! شاید زورشان زیاد است و همچنان می‌توانند سؤال کنند! بگذریم! با این نگاه دولت پيشنهادي براي ساخت کاخ جشنواره ندارد؟

** دست نیازم را به سوي مردم دراز مي‌كنم؛ همان مردمي كه سالن‌های «چارسو» و «کورش» را ساختند. امیدوارم برای هنر و سینمایی که به آن باور و دوستش دارند همت کنند و کاخ جشنواره بسازند. بنده هم به عنوان نماينده دولت نهایت همکاری را می‌کنم که چنین امری محقق شود.

* البته فکر می‌کنم ریاست‌جمهوری می‌تواند دراین‌خصوص نقش بسزایی داشته باشد. به‌خصوص که شاهد بودیم با وعده دکتر روحانی و عملکرد دکتر جنتی ارکسترسمفونیک تهران احیا شد. آیا شما پیشنهاد ساخت کاخ جشنواره را نمی‌توانید مطرح کنید؟

** من هم امید فراوان دارم که چنین شود. امیدوارم دولت با همه گرفتاری‌هایی که دارد بتواند دراین مسیر کمک کند. یادم می‌آید بعد از حضورم در سازمان سینمایی برای نخستین‌بار که با شما گفت‌وگو می‌کردم، لطف مي‌كرديد و به من مي‌گفتيد خوشبين و حتی خوش‌خيال هستید. ولی الان می‌خواهم بگویم خرسندم که این خوشبینی فراگیر شده. دیدید که سینما دوباره برخاست و جان گرفت. الان هم به شما نويد مي‌دهم روزهای خوبی در انتظار فرهنگ و هنر ایران است. اين را به شما اطمينان مي‌دهم حضوري كه مردم الان در ساخت‌وساز سالن‌های سینما دارند آينده روشني را رقم می‌زند.

* هر جشنواره درجه الف، مدير هنري و سفیران قاره‌اي دارد كه نمايندگان جشنواره برای کشف استعدادها و انتخاب فیلم‌های جریان‌ساز به کشورهای مختلف سفر می‌کنند؛ برای مثال سال گذشته خانم آنِکه،‌نماینده جشنواره برلین، به ایران آمد و فیلم‌هایی همچون «رؤیای دمِ صبح» و « اژدها وارد می‌شود» را انتخاب کرد.آنها به مسائل سینمای ایران این‌قدر تخصصی و هدفمند نگاه می‌کنند؛ اما چنین نگاهی در کشور خودمان وجود ندارد. دراین‌زمینه جشنواره چه برنامه‌ای دارد؟‌

** صحبت شما کاملا درست است. ما هم در حال انجام همین کاریم. در واقع تا امروز جشنواره بين‌المللي فجر ما دوساله بوده! بدون‌تعارف همه می‌دانیم تا به حال چیزی به نام جشنواره بین‌المللی فیلم فجر نداشتیم. امسال هم شاهد بودید كه چقدر ايده‌هاي خوب و نو در این جشنواره نوپا اجرا شد. يكي از پروژه‌هاي فوري ما اين است كه براي جشنواره‌های مهم دنيا كه احتمال مي‌دهيم بتوانیم فیلم‌های خوبی در آنجا کشف کنیم، افرادي را آموزش دهیم يا از حرفه‌ای‌ها و آموزش‌ديده‌ها کمک بگیریم و اعزام‌شان کنیم.

* آیا مدیران و هنرمندان زن هم همچون مردان مشارکت فعال در این بخش خواهند داشت؟

** حتما خواهند داشت.

* یعنی امیدوار باشیم که تعداد بانوان به یک نفر محدود نمی‌شود؟ به عبارت دقیق‌تر زنان به‌مثابه زینت‌المجالس حضور پیدا نمی‌کنند؟

** سعي‌مان را خواهيم كرد. چرا كه نه. حضور بانوان باسواد، فرهیخته و توانا باعث افتخار خواهد بود.

* جشنواره‌هاي الف دنيا زير نظر «فدراسیون بین‌المللی انجمن تهیه‌کنندگان فیلم» (FIAPF) فعالیت می‌کنند. همان‌طور که می‌دانید این فدراسیون بر كيفيت و كميت جشنواره‌ها تأثير می‌‌گذارد. از آقاي اسفندياري که چنین سؤالی را پرسیدم، گفتند ما نگاه ویژه‌ای به جشنواره جهانی داریم، ولی تاکنون درخواست عضویت دراین فدراسیون را نکرده‌ایم. نگاه شما دراین‌باره چیست؟

** به نظرم با همین شیوه که در پیش گرفته‌ایم اگر جشنواره‌مان را درست اداره کنیم، پیشرفت خواهیم داشت. قرار نیست خودمان را با استانداردهاي «فياپف» مطابق کنیم، بلکه باید جشنواره را با نگاه و قرائت خودمان برپا کنیم.

* این صحبت شما نظیر این است که کشور ما درعین اینکه موافق «معاهده منع گسترش هسته‌ای» است، ‌خود را عضوی از «ان.پی.تی» نداند!

** همین روش که در پیش گرفته‌ایم، خودبه‌خود باعث می‌شود دیگران هم ما را به رسميت بشناسند و مطمئن باشيد به رسميت خواهند شناخت.

* آیا نگاه‌تان دراین جشنواره با توجه به بضاعت فیلم‌های ایرانی، جذب حداکثری فیلم‌های خارجی است تا در جهت گسترش منافع نظام جمهوري اسلامي و جهان اسلام عمل کنید؟

** كاملا درست است. چون قرار نیست شماره ٢ جشنواره کن را برگزار کنیم.

* اگر هم بخواهید، نمی‌توانید!

** نمي‌خواهيم ولی حتما می‌توانیم. چرا نتوانیم؟!

* در این دوره خواستید نظرات طيف‌هاي مختلف سينمايي را جلب کنید. چرا؟!

** بنا به فرمان رهبری دوست داريم جاذبه‌مان بيشتر از دافعه‌مان باشد. جذب حداكثري و دفع حداقلي هدف‌ ماست. معتقدم براي كمك به سينماي ايران، آنهايي كه سينماگر و هنرمندند بايد جذب شوند. در عوض كساني را كه دنبال منافع شخصي و حزبي در سينما هستند بايد از سينما طرد كرد. به نظرم حذف آنها خدمت بزرگي به سينماي كشور است. همان‌هایی که نفس سینما را به شماره انداخته بودند. همان‌ها که می‌خواستند کاخ‌های نخوت و کینه خود را بر ویرانه‌های سینما بنا کنند که خوشبختانه نتوانستند.

* برای حذف آنها زورتان می‌رسد؟

** مردم آنها را حذف کردند.

* آیا برگزاری مراسم بزرگداشت آقای سلحشور درجشنواره هم در راستای همین جذب حداکثری بود؟

** بله.

* در آن مراسم در سخنانی گفتید که نمايندگان سفراي كشورهاي مختلف درملاقات با شما، آثار آقاي سلحشور را طلب مي‌كردند؟

** بله.

* در این میان سفرای کشورهایی مثل فرانسه، آلمان و ایتالیا چنین درخواستی هم داشتند؟

** منظورم بیشتر سفرای كشورهاي اسلامي بود...

* شهرت آقای سلحشور درزمینه ساخت سریال‌های تلویزیونی است و نه فیلم‌های سینمایی که دراین‌صورت برگزاری چنین مراسمی در جشنواره تخصصی فیلم فجر موضوعیت نداشت؟

** ايشان خودش هم مدعي سينما نبودند. ولي مي‌گفتند سريال‌هايي كه ساختم پربيننده و جذاب بود.

* دراین‌صورت چرا تلویزیون این بزرگداشت را برپا نکرد؟

** از خودشان سؤال بفرمایید.

* تحلیل شما از آقاي سلحشور چیست؟ آیا ایشان نماينده يك جريان فکری بودند يا سينماگري بالفطره؟

** ايشان خودش معتقد بود سينماگری بالفطره هستند که در هيچ مدرسه سينمايي تحصیل نکردند ولی كسي بود كه مفهوم تصوير را مي‌فهميد.

* هر جشنواره‌ای اساسنامه‌اي دارد كه مطابق آن برگزار مي‌شود. خط قرمزهاي جشنواره جهانی چيست؟

** عده‌ای فكر مي‌كردند و هنوز هم مي‌كنند كه هيچ فيلم خارجي در ايران قابل نمايش نيست. اين جرئت را از سال قبل پيدا كرديم و به دارندگان چنین دیدگاهی ثابت کردیم که می‌توانیم فیلم‌های خارجی را مطابق قوانین و عرف جامعه ایران پخش کنیم. فيلم‌هاي خوبي در دنيا وجود دارد كه در ايران قابل نمایش‌اند. اگر فيلمي مميزي حداقلي داشته باشد، مي‌توان با صاحبان فيلم‌ها صحبت كرد كه تغييرشان دهيم. نه اینکه صاحبان فيلم را در زمان نمايش فيلم‌شان درجشنواره به بازار ببريم تا صنايع دستي بخرند و نبينند با فيلم‌شان چه کردیم!!!

* يكي از وظايف «فياپف» اين است كه از حقوق معنوي هر اثر هنری حفاظت ‌كند. درحالی‌که در ايران رعایت‌نکردن قانون كپي‌رايت رایج است؛ برای مثال رضا عطاران فيلمی به نام «ردكارپت» ساخت و در جشنواره کن از ستارگانی همچون آیشواریا رای و تیلور سوییفت تصویر گرفت، بدون اینکه اجازه پخش از آنها داشته باشد. در جشنواره جهانی فجر به چنین نکاتی توجه می‌شود؟

** اتفاقا بنده و آقاي ميركريمي تلاش كرديم صددرصد هنجارهای مربوط به كپي‌رايت و حق معنوي مؤلف را رعايت كنيم؛ چون هنوز در ايران خيلي با اين مفاهيم آشنا نيستيم؛ يعني نمي‌دانيم مالكيت معنوي فیلم از مادی آن مهم‌تر است. نفي نمي‌كنيم كه ممکن است اتفاقي از دست ما خارج شود، اما دست‌کم در این دو جشنواره اخير چنین اتفاقی نیفتاد. درست است كه ما قانون كپي‌رايت را امضا نكرده‌‌ايم، ولي وقتي اعلام مي‌كنيم جشنواره جهاني فجر، يعني ضوابط و مقررات جهاني را پذيرفته‌ايم.

* درباره حضور رسانه‌هاي خارجي چه برنامه‌اي داريد؟ مثلا براي ورود خبرنگاران به جشنواره كن حتما باید پولي پرداخته شود و ... .

** يكي از تجربه‌هاي خوب اين جشنواره اين بود. كارهايي كه در كشورهاي پول‌دار و كم‌فرهنگ مثل كشورهاي عربي رايج است كه پول خرج مي‌‌کنند و هتل‌هاي پنج‌ستاره و ... در اختیار میهمانان می‌گذارند، نکردیم. حتي ما جوايز را به ريال اعلام كرديم. گمان نمی‌کنم تاکنون چنین اقدامی صورت گرفته باشد. به عنوان یک ایرانی این اقدام جشنواره را تحسین می‌کنم.

* اخيرا شوراي راهبردي سينماي ايران پنجمين بيانيه خود را درباره اکران آزاد فیلم‌ها منتشر کرد. نظرتان دراین‌باره چیست؟

** همه حرف‌ها و صداهای سینما شنیدنی و محترم‌اند. البته اصناف هم تعریف خودشان را دارند.

* در اظهاراتی گفتید سینماگران شنیدنی‌اند. آیا واقعا این‌گونه است؟

** ممنون که یادآوری کردید. سینماگران ما شنیدنی و دیدنی هستند. آنچه در روزی نفس‌گیر پس از چند ساعت بازدید و سخنرانی و گفت‌وگو گفته شد، اصلا به این معنا نبود که عزیزان فرهیخته سینمایی حرف‌هاشان شنیدنی نیست. سؤال شد چرا به سخنان تلخ، گزنده و طولانی‌ای که کارگردانی علیه شما می‌گوید تنها با یک جمله پاسخ می‌دهید؟ در پاسخ می‌خواستم بگویم ترجیح می‌دهم به دلیل علاقه‌ام به سینما و سینماگران حتی منتقد، این سخنان را نشنیده بگیرم و به جای آن فیلم دیدنی‌تر او را ببینم. اصلا منظورم به اهالی سینما نبود. اگر چنین برداشتی شد حتما تصحیح می‌کنم. البته اهالی سینما هم این دانشجوی کوچک را می‌شناسند و یقینا چنین برداشتی نکردند.

* پیاله آلبالوی فاسدِ تقدیمی از سوی دانشگاه خودتان، ‌دانشگاه امام صادق (ع) را میل کردید؟! چسبید؟!

** البته بچه‌های امام صادق(ع) را از خود می‌دانم و دوستشان دارم. بچه‌های بسیج امام صادق(ع) هم باید مانند همه بسیجی‌ها همین طور حساس باشند، حرف بزنند و نقد کنند. این ماهیت دانشجویی است. اما من این پیاله را چون گفتند «فاسد» است، نمی‌پذیرم و برمی‌گردانم؛ چراکه بنده از آن دسته از دانش‌آموختگان امام صادق(ع) هستم که در میخانه عشق و ادبِ پیر دیرمان استاد «مهدوی کنی» به می ‌ناب خو کرده‌ام و می ‌دروغین و فاسد به مزاجم ناسازگار است و به قول خیام: «من بی می‌ ناب زیستن نتوانم/ بی باده کشید بار تن نتوانم».

http://www.sharghdaily.ir/News/92429

ش.د9500286

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات