رهبر معظم انقلاب اسلامی مدتی است در سخنرانیهای خود بر انقلابی بودن و انقلابی عمل کردن تاکید میکنند و اخیرا در سخنرانی چهاردهم خرداد در کنار مرقد مطهر امام راحل نیز این بحث را ادامه دادند.
بدون شک اگر موضوع انقلابیگری درست فهم شود باید گفت رمز عبور کشورمان از سنگلاخها و درههای خطرناکی است که در جلوی روی آن قرار دارد.
آنچه که امروز در جامعهی ما اهمیت زیادی دارد؛ حرکت و تکاپو به سمت قلههای مطرح شده در نظام مقدس جمهوری اسلامی است. این آرمانها، وسیع، فراگیر، شیرین، جذاب و در عین حال سخت و دور از دسترس به نظر میآید و از آنجایی که تحقق این اهداف منافع استکبار و استعمارگران بین المللی را به خطر میاندازد؛ آنان به مقابله با این حرکت اهتمام میورزند.
حال که ملت ایران در روند تحقق اهداف خود با 2 مشکل مواجه است یعنی یکی دور از دسترس بودن آرمانها و اهداف و دیگری فشارهای نظام سلطه برای جلو گیری از رسیدن ایران به اهداف مدنظرخود.
لذا با توجه به این 2 مشکل عمده، فعالین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور 2 دید گاه را برگزیدهاند؛ یکی مسیری غیر از مسیر آرمانهای انقلاب و دیگری پافشاری و اصرار بر مبانی آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی.
نگاه جریان اول در عین آنکه در مواردی دقیق به نظر می آید؛ ولی دارای یک نقطه ضعف بزرگی است. لذا قبل ازآنکه مختصراً به نقد این نگاه پرداخته شود؛ باید آن را تبیین کرد.
این نگاه چه میگوید؟
میگوید حال که رسیدن به آرمانها، سختی، هزینه، فشار و تقابل بین المللی را به همراه دارد؛ دست از آنها بکشیم و راه دیگری را برگزینیم چرا که هدف وقتی بزرگ و مهم باشد به خودی خود مرارتهای زیادی دارد؛ چه برسد به اینکه تقابل و فشار را هم به آن اضافه کنیم. مثل اینکه یک کوهنورد در عین این که میخواهد به قله برسد و رسیدن به قله به خودی خود کار سخت و طاقت فرسایی است؛ در چنین شرایطی یک نفر پای این کوهنورد را هم بگیرد؛ در این صورت شرایط بسیار سخت تر و دشوارتر خواهد بود. در نتیجه بهتر است با این همه هزینه دست از این راه و این مسیر برداشته و راه دیگری را برگزید.
اما نقد این نگاه در این است که حرف به ظاهر حرف درستی است که فشار و سختی وجود دارد اما غفلت در این است که ما باید بدانیم که هر مسیری غیر از این، سرابی بیش نیست. شاید اگر راهی جز این بود و ما میتوانستیم به یک دهم این اهداف برسیم؛ این سخن سخن گزافی نباشد؛ اما چرا میگوییم هر راهی غیر از این، بیراهه است؟ به نظر میرسد این مهم به خاطر غفلت از 2 موضوع باشد:
الف _ غفلت از حقیقت وسرشت حقیقی انسان که همان فطرت الهی اوست.
ب _ غفلت از تکوینییات عالم یا همان سنن الهی جاری در هستی.
چرا که از یک طرف فطرت انسان الهی است وحقیقت انسان همان فطرت اوست و تنها راه سعادت، شکوفایی، آرامش وتعالی انسان، به ثمر رساندن فطرتش است و این فطرت فقط در مسیر و چارچوب شریعت و احکام اسلامی به ثمر میرسد. لذا این همان اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است و از طرفی باید انسان بداند کجا و در چه عالمی زیست میکند؟ که اگر این را بداند خواهد فهمید که نمیتواند هر نوع کاری را انجام دهد؛ زیرا ظرفیت انجام دادن هر عملی در این عالم محیا نیست.
نکته دیگر اینکه این عالم مخلوق خداوند و کائنات را مبتنی بر قواعد خود بر پا داشته است؛ لذا آن کاری که با هماهنگی وخواست او انجام گیرد پربرکتتر ومثمرثمرتر خواهد بود و میتوان مصداق آیه ۹۶ سوره اعراف شد: «ولو ان اهل القری امنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض».
باتوجه به دلایل مطرح شده صراط مستقیم ملت بزرگ ایران مطمئنا پافشاری و اصرار بر روی آرمانهای انقلاب اسلامی است. در گفتارهای آتی سعی بر آن خواهد رفت تا در حد وسع و توانایی وجوه دیگری از سخنان مقام معظم رهبری در خصوص انقلابیگری شرح و تبیین گردد.