(روزنامه ايران ـ 1395/03/13 ـ شماره 6228 ـ صفحه 13)
جایگاه «اخلاق» در علم سیاست
حضرت امام خمینی(ره) در یک تقسیمبندی علوم را به سه دسته (علوم نافع، علوم مضر و علوم نه مضر و نه نافع) دستهبندی مینمایند. بر این اساس علوم نافعه از نظر ایشان شامل کمالات عقلیه، اعمال قلبیه و اعمال قالبیه میشوند. علم اخلاق در این دستهبندی جزو علوم قلبیه به شمار میرود و علم سیاست در جایگاه علوم قالبیه است. در توضیح این عناوین از دیدگاه امام خمینی(ره) باید گفت؛ از نظر ایشان، معرفتالله و حصول حقیقت توحید «علوم عقلیه» نامیده میشود که اصل و اساس همه معارف است. پس از آن «علوم قلبیه» قرار دارد که «علم اخلاق» نیز در زیرمجموعه آن است و به تکمیل جوهر نفس میانجامد و از این مجموعه به «حکمت نظری» نیز یاد میشود. اما «علوم قالبیه» که متوجه تدبیر بدن و اعمال انسان است و آن را با عنوان «حکمت عملی» نیز میشناسیم در مرتبه بعدی است که «سیاست» در آن حیطه تعریف و تبیین میگردد. (امام خمینی، شرح چهل حدیث : 385)
به این اعتبار، سه قسم علوم برشمرده شده توسط حضرت امام(ره) از یکدیگر منفک و جدا نیستند و در واقع «قوای نظری» و «قوای عملی» در یک ارتباط مؤثر با یکدیگر تعامل دارند به طوری که قوای عملیه کار تدبیر بدن را به گونهای انجام میدهند که سرانجام نفس را به کمال نظری برسانند. و از این جهت به لحاظ نظری ارتباط علم اخلاق و سیاست در منظومه فکری حضرت امام(ره) قابل تبیین است.
انسانشناسی اخلاقی
در تبیین ارتباط «اخلاق» و «سیاست» در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) بیش از هر چیز باید رویکرد اخلاقی ایشان به ذات و سرشت انسانی مشخص شود. آنچه در انسانشناسی فلسفی حضرت امام(ره) قابل تصریح است آنکه انسان علاوه بر حرکت مکانیکی و دینامیکی -که منظور تغییرات و جابهجاییهای طبیعی عالم ماده است- دارای یک حرکت جوهری نیز میباشد که در متن وجود او رخ میدهد و او را از این ساحت مادی و جسمانی به ساحتی روحانی و ماوراءطبیعی وارد میسازد و طی این حرکت است که انسانیت از «قوه» به «فعل» رسیده و تحقق مییابد. و این اساس انسانشناسی اخلاقی حضرت امام(ره) است.
در واقع این روح انسانی است که مقام و عظمت جایگاه آدمی را تعیین میکند «عظمت انسان به روحیت روح انسان است». (امام خمینی، صحیفه امام، ج 13: 487) بر مبنای تعّین نفس و روح به صفات و ملکات شیطانی یا روحانی، نوع انسان مختلف و متفاوت میگردد. از نظر حضرت امام(ره) «مادامی که نفوس در حرکت هستند از یک نوع میباشند و همه افراد از نوع واحدی هستند ولی بعد به واسطه رسوخ ملکات و اخلاق ملکیه یا شیطانیه و یا بهیمیه و یا سبعیه، هر فرد، نوع مستقلی خواهد شد» (عبدالغنی اردبیلی، ج 3: 159 ) بدین سان است که به لحاظ اخلاقی انسان انواع دارد که از نوع شقی در کمال شقاوت تا سعید در کمال سعادت قابل سیر است. اما جایگاه و مقام اصلی انسان بر اساس سرشت الهی او حرکت در مسیر کمال و سیر به سوی انسان کامل است. انسان کامل به عنوان بزرگترین آیات و مظاهر اسما و صفات حق تعالی به عنوان مثل اعلای حق است که مصداق عینی آن انبیا و اولیای الهی(ص) هستند. انسان کاملی که «خلیفه خدا بر مخلوقات و کلید باب معرفت حق» (امام خمینی، شرح دعای سحر: 91) است مسلماً جایگاه ویژهای در هدایت فطرت انسانی و رشد و تعالی اخلاقی انسانها خواهد داشت.
ذات تربیتپذیر نفس انسانی
با پذیرش مسیر کمال و رشد برای انسان، نقش تربیت و قراردادن نفس انسانی در مسیر صحیح بالندگی و تعالی مطرح میگردد که این همانا نقطه پیوند «اخلاق» و «سیاست» در دیدگاه امام خمینی(ره) است.
در تبیین این پیوند باید گفت، ذات نامتعین انسان، به او امکان صیرورت در جهات مختلف هدایت و ضلالت را میدهد. حرکت از حد نازل طبیعت تا نیل به مقام خلیفه الهی خصیصه تربیتپذیری و نقش آن را در انسان با اهمیت میسازد. جهتگیری بالقوه معنوی و فطری انسان به سوی عالم غیب در کنار حرکت آن به سوی عالم طبیعت دو مسیر کاملاً متفاوت را برای نوع بشر در پیش رو مینهد. از این رو، در کنار وصول به کمال الهی انسان همواره در معرض گزینش کمال موهوم و امیال مرتبه حیوانی است. با وجود چنین خصایصی در انسان جایگاه عامل هدایتگر و کمال یافته برای ایفای نقش تربیت انسانی مطرح میشود. چرا که از نظر حضرت امام(ره) این «تربیت» است که مسیر حقیقی وصول به کمال را برای آدمی روشن و آشکار میکند: «ما باید توجه به این معنا داشته باشیم که موجودی هستیم که اگر خودرو بار بیاییم بدترین موجودات و منحطترین موجودات هستیم و چنانچه تحت تربیت واقع شویم و صراط مستقیم را طی کنیم میرسیم به آنجا که نمیتوانیم فکرش را بکنیم آنجایی که بحر عظمت است، بحر کبریایی است.» (امام خمینی، صحیفه امام، ج 14: 154)
و از اینجا است که حضرت امام(ره) میفرمایند: «اساس عالم بر تربیت است» (همان:153) چنین تربیتی بیشک باید از منبعی بهرهمند باشد که از اشتباه در مصداق کمال منزه بوده و بتواند استعدادهای فطری انسان را به فعلیت رساند. منبع علم مطلقی که از وحی سرچشمه گرفته باشد؛ پاسخی الهی به چنین ضرورتی برای انسان است. فلسفه بعثت انبیای الهی(ص) در این راستا قابل توجه است: «اگر برای هر علمی موضوعی است.... علم همه انبیا هم موضوعش انسان است.... آمدهاند انسان را تربیت کنند. آمدهاند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی مافوق الطبیعه، مافوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبیا در انسان است.» (همان، ج8،: 324)
مهمترین منبع این تربیت اخلاقی «قرآن کریم» است. بهطوری که در نگاه حضرت امام(ره) قرآن، نسخه کامل وحی الهی و کتاب آدمسازی است (همان، ج 7: 427) در مقابل، دید و بینش محدود مادی بریده از اعتقاد به ماورا و عالم غیب و معنویت - هر نظام و مکتب و حکومتی که باشد- جز آنکه آدمی را در ظلمتکده نفسانیت و دوری از حقیقت فطری و وجودی خویش گرفتار سازد؛ صلاحیت تربیت و هدایت انسان را ندارد. در اینجا است که ضرورت رهایی از سلطه و سیطره تربیت غیرالهی به عنوان یک پدیده اخلاقی–سیاسی در اندیشه سیاسی حضرت امام(ره) مطرح میشود. چرا که چنین سلطه غیرالهی مانع تحقق غایت وجودی و فطری انسان محسوب میشود و سیره انبیا و اولیا(ع) در قیام مقابل ظلم و جور برمبنای چنین نگرش و نظری بوده است. رهایی انسان از اسارت دو شیطان درون و بیرون که موانع درونی و بیرونی تربیت و کمال انسانی محسوب میشوند برنامه اصلی اخلاقی و سیاسی انبیا(ص) بوده است؛ «از اول انبیا دو شغل داشتهاند شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند از اسارت خودش خارج کنند و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند.» (صحیفه نور، ج 18: 32 (62/4/21))
سیاست معناگرا
با تبیین خصیصه تربیتپذیری نفس انسانی و عامل هدایتگر (انسان کامل) جایگاه و تعریف سیاست در این مسیر مشخص و معلوم میگردد. براساس جایگاهی که حضرت امام خمینی(ره) برای سیاست در میان علوم تعریف و بازشناسی مینماید و ارتباطی که میان قوای عملی و نظری برقرار میسازد «سیاست» را به عنوان یک جزء عملیه نمیتوان از سایر وجوه نظری منفک نمود. در واقع معرفتالله محور اساسی و تعیین کننده همه کمالات انسانی است و انسان باید در این مسیر قرار گیرد. در این میان، انسان دارای دو جنبه مادی و معنوی است که میتواند از یک سو به مقام خلیفه الهی نائل آید و یا از سوی دیگر به اسفلالسافلین سقوط نماید. تدبیر و تعیین زندگی این انسان ذوجنبتین «سیاست» است که با توجه به تعریف هدفمندی که از زندگی دنیوی در نظر حضرت امام(ره) وجود دارد سیاست نمیتواند از بعد اخروی و حقیقت حیات جاودان انسانی جدا باشد. در این راستا سیاست در منظر امام خمینی(ره) راه بردن انسان در مسیر هدایت و کمال جامعه به سوی مصالح راستین آن و سعادت است؛ «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است.» (صحیفه امام، ج 13: 432)
از این رو، امام خمینی(ره) بر اساس نگرش معنوی سیاست را هدایت جامعه، حفظ مصالح و صلاح آن میداند و پیامبران و اولیای الهی را متولیان اصلی هدایت جامعه در مسیر صلاح «صراط المستقیم» به شمار میآورد: «سرکوب و مهار نفس، سیاست انبیا است که با هدایت ملت و اجتماع، آنها را به صراط مستقیم رهبری مینمایند.» صراط المستقیم «مورد تأکید قرآن مجید است و در نمازهای روزانه مسلمین مکرر طلب میشود. همین هدایت است که از این جهان شروع شده و به جهان آخرت ختم میشود». (همان، ج 13: 432)
از این جهت امام خمینی(ره) فلسفه اساسی ظهور و قیام انبیا در جوامع انسانی را دخالت آنها در امور اجتماعی ملتها و هدایت جوامع به سوی مسیر کمال و صلاح میداند که این جز سیاست نیست و این سیاست به نوعی عامل پیوند دنیا و آخرت و حیات مادی و معنوی انسان است. از این رو چنین سیاست معناگرا و اخلاقی اهداف و بایستههایی دارد که نتایج عملی آن دنیای سیاست را متأثر میکند.
نتایج عملی تعامل اخلاق و سیاست
مهمترین نمودهای ارتباط اخلاق و سیاست در اندیشه امام خمینی(ره) در حوزه عملی سیاست و تدبیر امور اجتماع قابل تبیین و بررسی است. دیدگاه امام خمینی(ره) درباره عدالت و آزادی دو محور اساسی این ارتباط را آشکار میسازد.
1) عدالت
یکی از مهمترین ارزشهای اخلاقی در حوزه سیاست و اجتماع، «عدالت» است. چنانچه امام خمینی(ره) عدالت را از جمله ارزشهای معنوی فطری و اخلاقی اجتماع بشری دانسته که ارزش همیشگی بشر در طول تاریخ بوده است:
«عدالت اجتماعی، حکومت عدل و رفتار عادلانه و بسط عدالت اجتماعی در بین ملتها و امثال اینها، که در صدر اسلام یا قبل از اسلام، از آن وقتی که انبیا مبعوث شدند، وجود داشته و قابل تغییر نیست، عدالت معنایی نیست که تغییر کند، یک وقت صحیح و زمانی غیرصحیح باشد، این ارزشها ارزشهای همیشگی هستند که قبل از صنعتی شدن کشورها، ضمن و بعداً، در آن نیز وجود داشته و دارد. عدالت ارتباطی با این امور ندارد.» (صحیفه امام؛ ج 11: 1)
در واقع حضرت امام(ره) اجرای عدالت را در یک محیط اجتماعی و جامعه به عنوان یک اصل میدانند که جز و قوانین زندگی اجتماعی محسوب میشود و تا زمانی که اجتماع بشری موجود باشد، همواره این اصل در آن، مورد توجه است. حضرت امام خمینی(ره) میفرمایند: «اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی... و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد... و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف... چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده است.» (همان؛ ج 21: 406)
از نظر ایشان هدف اساسی از برقراری حکومت، تحقق عدالت در جامعه است که در تشکیل حکومت و تعیین غایات آن و نیز در ویژگیهای حاکم آن نقش تعیین کننده دارد. حکومت عادلانه نیز زمینهساز حکومتی اخلاقی است. بنابراین امام خمینی(ره) «عدالت» را از جمله هدفهای مهم انبیا(ص) ذکر میکنند، آن هم از طریق ساختن حکومت و میفرمایند: «مهمترین وظیفه انبیا برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است... هدف بعثتها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده... و این با تشکیل حکومت و اجرای احکام امکانپذیر است، خواه نبی خود موفق به تشکیل حکومت شود؛ مانند رسول اکرم(ص) و خواه پیروانش پس از وی توفیق تشکیل حکومت و برقراری نظام عادلانه اجتماعی را پیدا کنند» (ولایت فقیه: 70)
2) آزادی
یکی دیگر از «جلوههای مهم اخلاق در سیاست در اندیشه امام خمینی(ره)» آزادیگرایی در معنای اعم و اخص آن است. از نظر ایشان یکی از رسالتهای پیامبران از آدم تا خاتم الانبیا(ص) آزادی انسان از خمود و جمود و بردگی است و در این راستا آزادی عطیهای الهی و امری فطری است. با توجه به مباحث انسانشناسی اخلاقی امام خمینی(ره) چنین میتوان استفاده نمود که آزادی عبارت است از «رها بودن انسان از همه قید و بندهایی که مانع تکامل و تعالی انسانی و آشکار شدن استعدادهای او، در جهت نیل به سعادت و کمال میگردد.» در اینجا است که تمایز تعریف آزادی در ساحت اخلاق با آزادی لجام گسیخته و بی حد و مرز مشخص میشود. در واقع امام خمینی(ره) در فضای پیوند «اخلاق» و «سیاست» مفهوم آزادی را روشن نمودند. به طوری که ایشان همیشه بر حفظ حدود آزادی تأکید مینمودند و حدی که ایشان برای آزادی مد نظر داشتند عبارت بود از؛ قرار داشتن در مدار قوانین و شریعت اسلام، و لذا تخلف از آن را جایز نمیدانستند و میفرمودند: «آزادی در اسلام در حدود اسلام است، در حدود قانون است، تخلف از آن نشود به خیال این که آزادی است.» (امام خمینی،کلمات قصار: 111 – 112)
از منظر ایشان، آزادی باید در پروسه کمال تعریف گردد از این جهت است که میفرمایند: «ما آزادی فساد نمیدهیم.» (صحیفه نور، ج 6، ص 86 )
در این راستا استبداد و خودکامگی و لجام گسیختگی و بیپروایی هر دو فسادآفرین و به دور از مدار اخلاقی آزادی هستند.
در تبیین پیوند اخلاق و سیاست در دیدگاه امام خمینی(ره) باید گفت ایشان بر مبنای بنیانهای دینی و فلسفی انسانشناسانه خود حیات مادی و الزامات زندگی سیاسی-اجتماعی انسان را در این دنیا منفک از وجوه معنوی و حیات اخروی وی ندانستهاند. بدینسان در منظومه فکری ایشان سیاست و «علم تدبیر اجتماع» در مسیر حرکت تعالی جوی انسان در پیوند با اخلاق تعریف میشود که موجبات تحقق عدالت و آزادی دو نیاز فطری و خواست اساسی بشر در حیات اجتماعی و سیاسی را فراهم میسازد.
http://iran-newspaper.com/newspaper/page/6228/13/134135/0
ش.د9500616