(روزنامه جمهوري اسلامي – 1395/02/05 – شماره 10574 – صفحه 6)
*حاج آقا! فکر میکردید که انتخابات مجلس دهم به چنین نتایجی ختم شود، اینکه اصولگرایان و اصلاح طلبان پابه پای هم پیش بروند خصوصا در تهران جریان اصولگرا شکست کاملی را تجربه کند؟
** در ابتدا باید اینطور نگاه کنیم که اصولگرایان چه هدفی را دنبال میکردند، من قبل از انتخابات هم اظهارنظرهایی درباره حرکت اصولگرایان برای انتخابات مجلس دهم کردم و هربار مبحثی را گوشزد میکردم چون از رویهای که دنبال میشد بیم داشتم و جریان اصولگرا را کاملا بیبرنامه میدیدم.
خود من جزئی از اصولگرایان هستم و هیچوقت از دایره اصولگرایی بیرون نیامده و نخواهم آمد لکن اصولگرایی که من دیدم آنطور که باید میبود نبود، خیلی جاها تغییر جهت داده شده است. من که خود را در درون این جریان تعریف میکنم وظیفه ندارم با هر تغییر جهتی که از سوی برخی در این جریان صورت میگیرد همراه شوم و تغییر مسیر ندهم. ما ماشین نیستیم، درک و شعور داریم و خودمان درست را از غلط تشخیص میدهیم.
خیلی جاها حرفهایی زدند، توهینهایی کردند که آنها را از دایره اصولگرایی خارج کرد، خشونت از خود نشان دادند، به بزرگان جسارت کردند، تندروی کردند و...البته منظورم همه اصولگرایان نیست، آن بخشی از اصولگرایان که تعریف جدید ارایه کردند و منش و رفتار خاصی از خود بروز دادند، خود را عقل کل میدانستند و عقلا و با تجربگان و بزرگان اصول گرایی را منزوی کردند این شکست را به اصولگرایی در تهران تحمیل کردند.
*مشخصا کدام دسته و گروه اصولگرایی منظورتان است؟
** نمیخواهم اسمی از فرد یا گروهی ببرم، نمیدانم شما چه اسمی بر روی آنها میگذارید، اما ادبیات و روش این افراد برای مردم کاملا روشن است.
ولی در این دوره از انتخابات جریان شما با همین گروههایی که تلویحا به آنها اشاره کردید همراه شد، وزنه سنگینی هم در لیست نهایی ائتلاف اصولگرایان داشند، جبهه پیروان یا جامعه روحانیت هم با همین تندروها در یک مسیر قرار گرفتند؟
نه اینگونه هم نبود، ما در ایام انتخابات همهاش درگیر بودیم، جریان اصلی اصولگرا که من یکی از آنها بودم با امتزاج و قاطی شدن با پایداریها مخالف بود. خود من دوبار در جلسه اصولگرایان شرکت کردم و دیدم که پایداریها بیشتر از ما هستند، چون نمیتوانستم با روش و رویه آنها کنار بیایم دیگر به جلسات نرفتم.
متاسفانه یک استدلالی داشتند با این عنوان که این افراد انشقاق ایجاد میکنند یا طغیان میکنند پس باید برای وحدت تحمل کرد و...
*طیف اقای حداد چطور؟ آنها هم همین رویه پایداریها را داشتند؟
** نمیخواهم با مصداق و اسم کسی بحث رو ادامه بدم لکن فقط در این حد بگویم که در این میان هر کس از بزرگواران تلاش میکرد که میدان را در اختیار بگیرد و با کمترین امکاناتی که در اختیار دارد جریان را مدیریت کند.
آنچه من میدانم و میدیدم این بود که این روش برخی اصولگرایان غلط بود و مشخص بود این انتخابات نتیجه خوبی برای اصولگرایان ندارد. اگر درست ببینید افرادی در اصولگرایان هستند که تلاش دارند خود را خیلی وابسته و نزدیک به رهبری معرفی کنند ولی با رفتاری که از خود نشان میدهند برای کشور و نظام خطرناک هستند.طوری رفتار میکنند که انگار این افراد پیک و رابطه رهبری با اصولگرایان هستند.
خاطرم هست در دور اول انتخابات مجلس هفتم خیلیها معتقد بودند که افرادی که وارد لیست اصولگرایان میشوند باید صداقت داشته باشند و از رهبری بسیار هزینه میکردند، در جلساتی که با آقایان داشتیم دائما مطرح میشد و حتی شعار صداقت و درستی میدادند اما این اواخر در آستانه انتخابات مجلس دهم سخنانی گفته میشد که ضد صداقت بود، کم هم گفته نمیشد.
اینکه عدهای دائما پرخاشگری کنند، تجمع برگزار کنند، انحصارطلب باشند و دائما تکرار کنند که ما مسلمان هستیم و بقیه نیستند اینها رفتارهای غلطی است که در نهایت باعث شکست شان در انتخابات هم شد. نه اینکه قصد جدایی داشته باشم ولی سعی کردم که از این تصمیمات کنار بکشم تا آنجایی هم که میشد با ارشاد کردن و هشدار دادن نسبت به این رویه تندروی از جریان اصولگرا حمایت کنم.
حتی در زمان چاپ پوسترهای تبلیغاتی، ببینید چه سیاستی را پیش گرفتند البته در مورد مجلس هفتم هم چنین کردند بروید ببینید در مورد تبلیغات انتخابات قرار بود چگونه باشد در چاپ پوستر تبلیغاتی با نظر چه کسانی اقای حداد به عنوان سرلیست انتخاب شد؟ چرا اقای ابوترابی فرد که اتفاقا براساس حروف الفبا هم ایشان باید اولین نفر قرار میگرفتند و باید برجستهتر از دیگران باشند،سر لیست نشد؟ بهرحال این سیداصولگرا سالهای زیادی است که صداقت شان را در مجلس اثبات کردند و نشان دادند که متکی به کسی نیستند شخصا چهارسال با ایشان در مجلس بودم و بخوبی با رفتار ایشان در مجلس آشنا هستم. این یک حرکت سیاسی بود.
شاید اگر سرلیست اقای ابوترابی بود قضیه فرق میکرد. متاسفانه اصولگرایان مردم را نشناختند درحالیکه مردم بخوبی کاندیداها را میشناسند و براساس صداقت شان به آنها رای میدهند.
*پس ناکامی اصولگرایان هزینه همراه شدن با تندروها بود؟
** چوب همراهی و بها دادن به افرادی را خوردند که تعریف دیگری از اصولگرایی ارایه دادند. نمیخواهم از کلمه تندروها استفاده کنم. در لیستی که ارائه دادند با پایداریها قاطی شدند و همین باعث شکست شان شد. البته هرچه من الان بگویم دیگر فایدهای ندارد ولی پیشبینی میکردم این اتفاق بیفتد.
*یعنی پیشبینی شما ناکامی در این حدو اندازه بود؟
** این مقدار از ناکامی نه ولی از وقتی ماجرای سرلیست پیش آمد احساس خطر کردم. یعنی دایره رای دهندگان به این لیست را تنگتر کردند.
*برخی تحلیلها قائل به این هستند که موجی در آستانه انتخابات از سوی برخی چهرههای اصلاحطلب در قالب حمایت یا ارسال پیام ایجاد شد و باعث شد مردم به سمت اصلاح طلبان شیفت کنند...
** ممکن است مطالبی که موج ایجاد میکند باعث رای اوردن افراد باشد و مردم هم بر روی توجه به ان مطالب رای بدهند ولی در این انتخابات رای کاملا هدفمند و دارای پیام و منطق بود یعنی اینکه مردم با این رای حرف زدند و دقیقا انقلاب اسلامی و نظام ما قدرت واقعی مردمی بودنش را به جهان نشان داد. اینکه حاکمان میگویند مردم سرنوشت خود را روشن میکنند دقیقا اشاره به این موضوع دارد.
*البته منظور از موجی رای دادن تاثیر حمایت برخی چهرهها از لیست امید در رای دادن مردم است؟
** در اینکه مردم با فکر رای میدهند جای شک و تردیدی نیست اما نمیتوان جوی هم که درست شد را نادیده گرفت. این جوهایی که درست میشود افراد و جریانات را گرفتار میکند. البته کل رای تحت الشعاع این جوها نیست ولی تعداد قابل توجهی از رای را به خود اختصاص میدهند.
*آقای طباطبایی! مجلسی که چهرههایی که از نگاه شما منفیاند را ندارد شاید مجلس مطلوبی به نظر برسد، اما مجلسی هم هست که برخی شاخصین را هم حداقل برای 4 سال آینده ندارد، نگاه شما به مجلس دهم و آینده 4 سالهاش چیست؟
** فعلا نمیتوان دقیق پیشبینی کرد که مسیری که این مجلس طی خواهد کرد چگونه باشد اما براساس شناختی که از برخی افراد راه یافته به مجلس دهم دارم معتقدم سلامت و صداقت این مجلس بیشتر از گذشته است. البته هنوز چهره و رویه بسیاری از نمایندگان راه یافته مشخص نشده است باید مدتی بگذرد تا رویه این مجلس معلوم شود.
ذکر یک نکته در اینباره ضروری است، ببینید یکسری افراد هستند که در زندگی استقلال برایشان اهمیت دارد، یکسری هم هستند که تبعیت برایشان مهمتر است. در مجلس هفتم و هشتم و کمی هم نهم بیشتر تبعیت را شاهد بودیم که نتیجهاش را هم دیدیم که از این لحاظ من معتقدم که مجلس دهم مجلس باز و روشنتری باشد.
*یک شکایتی که همیشه اصلاح طلبان از اصولگرایان داشتند این بوده که چرا اصولگرایان ما را متهم به انقلابی نبودن یا همراه نبودن با نظام میکنند، اما چیزی که در چند سال اخیر شاهد هستیم این است که طیفی از اصولگرایان افرادی از درون خود اصولگرایان را هم متهم به انقلابی نبودن میکنند و به عبارتی خود را خودیتر با نظام تعریف میکنند. این دیدگاه چقدر در اختلافاتی که در جریان شما پیش آمد و ناکامیهایی که متحمل شدید تاثیر داشت؟
** من این دیدگاه که عدهای خود را خودیتر و دیگران را غیرخودی با نظام تعریف کنند را قبول ندارم، من میگویم نزدیکترین افراد به نظام خادمین مردم هستند نه سخنگویان. همیشه هم میگفتم که باید به عمل مردم را جذب کنیم نه زبان. آقایان اصولگرایان خودشان را بچه واقعی مادر میدانند و بقیه را بچه ناتنی. اصلا چه کسی گفته اصولگرایان به نظام نزدیکترند و بقیه غیرخودی هستند؟ مگر تملق گفتن نشانه نزدیکی به نظام حساب میشود؟
متاسفانه گاهی شاهد هستیم که احساسات بر عقل غلبه میکند، برخی تعریفها از یک فرد حتی مقام رهبری نه تنها جایگاه ایشان را تثبیت نمیکند بلکه به زیان ایشان است. امیرالمومنین به کسی که در مدح ایشان حرف گفته بود فرمودند به من توهین و دشنام نده، آن فرد گفت یا علی فدایت شوم من شما را دوست دارم، امیرالمومنین فرمودند وقتی تو در نزد دشمنان من که میدانی مخالف من هستند از من تمجید میکنی آنها را برای توهین کردن به من تحریک میکنی این یعنی همان لعن کردن من.(قریب به این مضامین)
* در همین انتخابات اخیر حرکت جامعه به یک سمت و سوئی دیگر حرکت کرد این نشان میدهد که اصلا مردم را نشناختند.
** بگذارید واضحتر صحبت کنم، اصولگرایان این اواخر شیوهای در پیش گرفته بودند که غلط بود، اینکه خودشان را به رهبری و دین و فرهنگ خیلی نزدیک میدیدند و طرفداران اصلاح طلبی را خیلی دور. در صورتیکه اینگونه نیست، اتفاقا مردم ما عاقل و فهمیده هستد. این یک واقعیت در عالم سیاست است که زمانی باید پوست اندازی صورت گیرد، یعنی نوگرایی در یک جریان رخ دهد اما این پوست اندازی نیاز به زمان و شناخت دارد.
در همین انتخابات اخیر حرکت جامعه به یک سمت و سویی بود و اصولگرایی در سمت و سویی دیگر حرکت میکردند این نشان میدهد که اصلا مردم را نشناختند.
من معتقدم همه باید به چهار اصل اعتقاد داشته باشند لکن در اجرا و نحوه ممکن است نظرات و شیوهها متفاوت باشد. اول حفظ نظام، دوم حفظ دستاوردهای انقلاب، سوم جایگاه(ولی فقیه) رهبری و مرجعیت و چهارم حفظ حریمها و حرمتها. وقتی کسی این 4 اصل را قبول دارد داخل نظام است.
یکی از کارهایی که بعضی اقایان میکردند و هنوز هم ادامه دارد و من واقعا از این بابت متاسف هستم این است که خودشان را فدایی محض رهبری معرفی میکنند.و دیگران را مخالف معاند. این یک خطر بزرگ است.
اسلام میگوید اگر کسی گفت مسلمان هستم دیگری حق ندارد به او بگوید تو مسلمان نیستی، اما الان تا کسی حرف بزند که به مذاق برخی آقایان خوش نیاید سریع میگویند تو ولایی نیستی، لابد فقط خودشان مسلمان و ولایی هستند.
باید از خدا خواست که شیطان و احساسات بر عقل ما غلبه نکند. گاهی در جلسهای مینشینم و میبینم در فضایی هستم که حرف زدن فایده ندارد و جوابی نمیگیرم پس سکوت میکنم ولی گفتن برخی مباحث ضروری است.
حفظ نظام از اوجب واجبات است، ما برای حفظ نظام این همه شهید دادیم و سالها جنگ کردیم، این نهال پرارزش از روزی که نهضت در سال 42 شروع شد تا امروز مسیر سختی را طی کرد. باید این نظام و هرآنچیزی که نظام بر آن پایهگذاری شده است را حفظ کرد و پایبند بود. آیا در خانواده شهدا، جانبازان، آزادگان یا مفقودین الاثرها افرادی که جزء اصلاح طلبها باشند نداریم؟
ما در اوایل انقلاب یا دوران مبارزه جذب یار میکردیم، میگفتیم باید بچه سیاهکلیها را هم بسازیم تا نیروهایمان را زیاد کنیم. من با خیلی از اینها در زندان بودم با اینکه روحانی بودم حتی سعی میکردیم که مارکسیستها را هم جذب کنیم چرا؟ چون نمیخواستیم جدا شوند میخواستیم همراه نهضت شوند. الان هم نباید خیلیها را طرد کنیم.
اگر کسی خود را متدین و دیگری را فاسق بداند گناه کبیره مرتکب شده است. ولی متاسفانه بسیاری از جاها شاهدیم که اشخاص به دیانت خودشان مغرور میشوند و به دیگران انگ بیدینی میزنند. باید بدانیم که دیانت به تظاهر نیست دیانت به عمل و صداقت است.
نکته مهم دیگر آبروی مردم است، وقتی آبرو بریزد دیگر نمیشود جمعش کرد. با اینکه به دولت قبل انتقاد دارم ولی توهینهایی که شد فایده نداشت، کار خوبی هم نبود. چقدر از بیآبرو کردن افراد نتیجه گرفته شد. در روایت و تاریخ داریم که کارها را طوری انجام دهید که آبرو نریزد. وقتی نهادها و پایههای یک نظام بیآبرو شود زمینه انحطاط آن فراهم میشود. حتی در کیان خانواده هم باید حرمتها حفظ شود والا خانوادهها از هم میپاشند. حرمتها اگر حفظ نشود نظام هم حفظ نمیشود.
در کنار مباحثی که عنوان کردم باز هم تاکید میکنم که حفظ جایگاه رهبری و مرجعیت خیلی مهم است. در این زمان هیچ فردی بهتر از آیتالله خامنهای برای رهبری نداریم، ایشان بهترین کسی هستند که میتوانند کشور و نظام و دستاوردهای انقلاب و آبروی مردم را حفظ کنند. نکته مهم این است که باید بدانیم رهبری متعلق به همه و فراجناحی باید باشد همچنان که الان هم هستند. شما دیده اید که فقط اقشار خاصی برای دیدار با ایشان دعوت شوند؟ آیا به عنوان شهروند بین اصولگرا و اصلاح طلب فرقی هست؟ ایا افرادی که وارد بیت ایشان میشوند همه از یک جریان هستند؟این یعنی رهبری خودشان فراجناجی هستند و جریانات سیاسی هم باید این نگاه را داشته باشند.
چهره رهبری باید رئوف باشد، رهبری نسبت به مستکبران و اذنابش شدت دارند ولی با مردم با چهره رافت روبرو میشوند تصمیماتشان با رافت است. ولی متاسفانه افرادی هستند که تلاش دارند چهره رهبری را خشن نشان دهند، دائما تکرار میکنند آقا با فلان چیز و بهمان چیز مخالف است این یعنی چه؟ این افراد دارند با روشی که فکر میکنند محبت به رهبری است چهره ایشان را مخدوش میکنند. ولی مردم به درستی این سید بزرگوار و مومن را شناختهاند و با عشق ولایی و اعتماد کامل به رهنمودهای ایشان توجه دارند
اگر رهبری تدبیر نداشتند مطمئن باشید خیلی از این همراهیهای احساسی که برخی اقایان اصولگرا دارند برای کشور مشکل آفرین میشد. خیلی راحت بگویم رهبری قوی، مقتدر و دلسوز نظام و کشور هستند. اما سطح ارادتها متفاوت است. این به ضرر انقلاب است که بخواهیم جامعیت و نگاه رهبری را محدود کنیم و بگوییم همین افراد طرفدار رهبری هستند. یادمان نرود که در زمان پیروزی انقلاب میگفتیم همه با رهبر هستند، تمام همت مان این بود که بگوییم امام، امام یک عده خاص نیست، سربرهنهها میآمدند به نفع انقلاب شعار میدادند یعنی آنها هم امام را قبول داشتند این نبود که بگوییم امام فقط برای ما آخوندها است.
رهبری به تمام مسائل که به امنیت مردم مربوط است تسلط دارند و آشنا هستند و حواسشان به ارامش مردم است. البته نقش همراهان و مشاوران رهبری در گزارشهایی که به ایشان میدهند هم مهم است. در قرآن داریم که به پیغمبر گفته شده پیامبر به تو وارونه نشان میدهند برو جستجو کن و حرف کسی را گوش نکن. باید مشاوران هم مراقب باشند که اخبار غلط و نادرست منتقل نکنند. نیتهای قلبی ویا خدایی نکرده کینههای شخصی خود را در بیان مطالب و اخبار وارد نکنند.
رفتار امام در گرفتن خبر و رسیدن به موضوع بسیار جالب و قابل استفاده است. خود امام رحمهالله علیه دو مشاور عاقل و امین داشتند، آیتالله خامنهای و آقای هاشمی. مثلا یادم هست زمانی به امام گفتند در کردستان صد گوش بریده شده است وقتی تحقیق کردند دیدند فقط یک گوش بریده شده ولی خبرهای غلط داده شده بود تا ذهنیتی برای ایشان درست کنند.
نکته بعدی اینکه اگر کسی حرفی میزند به معنای مخالفت نیست برخی از روی علاقه حرف میزنند. اگر میبینیم بعضی از کسانی که در برهههای مختلف فداکاریهایی برای انقلاب کردند ولی به بعضی چیزها انتقادی میکنند نشانه دوست داشتن نظام و انقلاب است.
متاسفانه عدهای برای اینکه میخواهند خودشان را مدافع رهبری نشان دهند به شیوه مخالفسازی برای رهبر روی آوردند. دائم خود را موافق و این و آن را مخالف جلوه میدهند. در همین لیست اصولگرایان میگفتند فلانی مخالف اصولگرایی و نظام است در حالیکه این فرد هم آدم خوبی بود هم در چهار چوب اصولگرایی عمل میکرد ولی میگفتند مخالف است اینقدر فشار اوردند و سم پاشی کردند تا دوتا جا خالی شود و آدمهای خودشان را در لیست بگذارند. همین اتفاق هم افتاد.
*در همین دوره؟
** بله. البته خدا رو شکر آن دونفر رای آوردند. بگذریم. بحث من این است که دشمن ساختن برای رهبر برای اینکه خود را دوست رهبری نشان دهیم کاری اشتباه است. نظام از دوستان نادان بیشتر ضربه میخورد و خواهد خورد تا ضدانقلابها. آدمهایی که دوستی میکنند ولی دوستیشان دوستی خاله خرسه است. کارهایی میکنند که فکر میکنند خدمت است ولی ظلم به نظام و رهبری است.
هم رهبر معظم انقلاب و هم دلسوزان کشور برای ما عزیز و محترماند. اخطار میکنم هرکس که مدعی است خودش ولایی و سرباز ولایت است و دیگران نیستند یا جفاکار است یا خودش را نمیشناسد یا به فکر ضربه زدن به رهبری است. معنا ندارد افراد را با انگ زدن کنار بزنیم آنهم کسانی که نشان دادند چه خدماتی به نظام و رهبری کردند.
زمان شاه من در زندان بودم،ازغدی نامی بود که خیلی من را اذیت میکرد یکبار به او گفتم من چیزی نگفتم که انقدر اذیتم میکنید، گفت آدمهای زیادی هستند که تشبیهات غلط میکنند یا فحش به دربار و شاه میدهند ولی مردم فقط میخندند، این افراد خودشان را انقلابی نشان میدهند اما تو نفوذ کلام داری. تا یک کلمه میگویی مردم دقیقا متوجه مشکل میشوند و مخاطب نسبت به شاه بد بین میشوند. ما با نفوذ تو مشکل داریم. من در زمان شاه دوبار محکوم شدم بخاطر نفوذ کلامم چون به جای لازم حرف میزدم. هدف من جز این نیست که حرمت نظام و رهبری و آبروی مردم حفظ شود.
مثلا در همین جنجال سازیهای تسلیحاتی و نظامی که برخی براه انداختند، مردم بدانند که رهبر انقلاب بر بحثهای نظامی و تسلیحاتی دید کامل دارند، اقتدار کامل دارند دانش کافی هوش لازم را دارند. امنیت جان مال و ناموس مردم وایران برای رهبر انقلاب بسیار مهم است، یعنی رهبری در راستای امنیت این مرز و خاک مسامحه نمیکنند وتحت هیچ فشاری کوتاه نمیایند نیروی نظامی ما چه سپاه و چه ارتش مایه ارامش مردم هستند.
*حاج آقای طباطبایی! با همه مباحثی که عنوان کردید، فکر میکنید نتیجهای که در این انتخابات و حتی ریاست جمهوری سال 92 بدست آمد تلنگر جدی به اصولگرایان بوده است که حداقل برای انتخابات سال 96 انسجام بیشتری داشته باشند یا هنوز هم احساس خطر میکنید؟
** نه من هنوز هم احساس خطر میکنم. اصولگرایی بزرگتر محبوب و جامع ندارد، اصولگرایی دچار یک اختلاف پیچیده شده کسانی که به عنوان بزرگتر یا لیدر جریان اصولگرایی هستند در خود این جریان اثرگذاری ندارند عدهای نمیگذارند وحدت به سر انجام برسد قدرت انسجام در اصولگرایی از بین رفته است، اختلافات جدی وجود دارد، عقلا باید به فکر بیفتند و عنان را به دست بگیرند و اجازه ندهند فضا دست تندروها باشد.
این اصولگرایی به زودی دچار انشقاق خواهد شد و یک گروه سومی متولد میشود که من اعلام میکنم هم اصلاح طلب هم اصول گرای باقی مانده را دچار بحران میکند، کشور را دچار بحران میکند دقیقا مثل گروه سومی که در اصلاح طلبها به وجود امد و اصلاح طلبها را دچار بحران و بدنامی کرد.
متاسفانه عقلای اصلاح طلب خودشان را جدا نکردند و به آتش انها سوختند مجلس ششم و تمام جریان اصلاحات و خدمات خوبی که در ان دوران شد را تحتالشعاع قرار داد. من یادم هست وقتی با اقای کروبی رئیس وقت مجلس صحبت میکردم بسیار از عملکرد این افراد ناراضی بود اما تدبیر درستی نکردند.
امروز اصولگرایی هم به این آفت دچار خواهد شد با این فرق که این آفت قدرت بیشتری دارد و شاید حاکمیت را هم دچرا بحران کند لذا باید از تجربه تلخ تندروی اصلاحات درسی گرفته شود.
*اخیرا منتقدان دولت تلاش دارند با ناموفق جلوه دادن برجام یا انتقاد از روش اقتصادی دولت، این موضوع را القا کنند که دولت روحانی یک دورهای خواهد بود، ارزیابی شما از این دستورکار جدید مخالفان دولت چیست؟
** در این کشور هر اتفاقی ممکن است بیفتد. نمیشود از اکنون درباره دو دورهای بودن حرف زد اما معتقدم که اتفاقا برجام یکی از عملکردهای موفق دولت بوده است و هرچه زمان بگذرد موفقیت آن بیشتر به چشم میآید. من تاکید دارم که الان یک موقعیت عالی در دست ما است و باید آن را قدر بدانیم و استفاده کنیم اگر از دست برود دیگر برنمی گردد. برجام هر موفقیتی که داشته باشد برای مردم و کشور است مردم با انتخاب افراد مسیر اینده خود را انتخاب میکنند و به نظرم این دولت برای مردم خوب عمل کرده و فقط لازم است خوب به مردم گزارش دهد و البته مردم هم باید صبر کنند تا نتیجه حاصل اثر خود را بگذارد.
*شما ارتباط نزدیکی هم با مردم دارید، دیدگاه آنها به دولت سه سال گذشته آقای روحانی چیست؟
** یک بحث غلط در بین برخی این است که خودشان را جای مردم میگذارند. مردم عامه نظر مستقیمی نمیدهند مردم عادت کردهاند همه شرایط را تحمل کنند و این به برکت دین و اسلام است. نمیشود از طرف مردم نظر داد و یک جمع بندی کلی کرد اما فکر نمیکنم ناراضی باشند هرچند که مطلوب نمیبینند اما از دوره گذشته ارامتر هستند و گلهها کمتر است.
نه آقای هاشمی و نه کسی دیگر در حال حاضر قائل به شورای رهبری نیست. آنچه آقای هاشمی بازگو میکند فقط نقل تاریخ است.
*این روزها بحث بازگشت احمدینژاد به سیاست و کاندیداتوریاش در سال 96 مطرح است خصوصا بعد از سخنرانی اخیرش در آمل، شما احمدی نژاد را رقیبی جدی برای حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری بعدی میبینید؟
** ممکن است عدهای از روی احساسات به ایشان توجه کنند ولی به اعتقاد من فضای سیاسی اجازه ورود را به ایشان نمیدهد هر چند ایشان فردی هستند که طرفدارانی دارند و بالاخره حق قانونی ایشان است که اظهار نظر کنند ولی اینکه به عنوان یک رقیب با آقای روحانی باشد نیاز یک تحلیل و بررسی است.
اگر بعضی نهادها فضای 84 را ایجاد کنند و همانطور که در ان ایام بود تحلیل و همانطور اثرگذاری کنند آن موقع میتوان به عنوان یک رقیب جدی نگاه کرد..
*برخی هم معتقدند که شورای نگهبان اصلا نباید او را تایید صلاحیت کند؟
** به شورای نگهبان جسارت نمیکنم ولی خیلی کار این شورا قابل تشخیص نیست. نمیخواهم جسارت کنم ولی معتقدم یکی از اتفاقاتی که مهم است بیفتد این است که برخی اعضای شورای نگهبان این جایگاه را رها کنند و بگذارند دیگری بنشیند.
اصولگرایی دچار یک اختلاف پیچیده شده، این اصولگرایی به زودی انشقاق خواهد شد و یک گروه سومی متولد میشود که من اعلام میکنم نه تنها هم اصلاح طلب هم اصولگرای باقی مانده را دچار بحران میکند، بلکه کل کشور را دچار بحران میکند.
*آقای طباطبایی! ارزیابی تان از انتخابات اخیر مجلس خبرگان چیست؟
** مردم در نگاه به مجلس خبرگان چند تعریف در ذهنشان است در این میان مردم با رای به این لیست تعریف مورد نظر خود و خواست خود از خبرگان را اعلام کردند یعنی اینکه مردم تهران با نگاه به بعد نظارتی مجلس خبرگان رای دادند.افراد این لیست از ارادت مندان به انقلاب و نظام و شخص رهبر انقلاب هستند از اول لیست تا اخر لیست را ببینید آیتالله هاشمی که کم نظیرترین و بهترین مشاور برای امام و شخص رهبر انقلاب و عاشق رهبری هستند. حضرات آیات امامی کاشانی، موحدی کرمانی و تا اخر لیست. اینها افرادی هستند که مقابل رهبری بایستند؟ یا اینکه بخواهند با رهبری تقابل کنند؟ از طرفی همین افراد در مجلس خبرگان نگاه نظارتی دارند. به نظرم این به مردم ارامش میدهد که منتخبین انها دقت نظر و توجه به همه ارکان و افراد زیر مجموعه رهبری دارند. در بحث اجتهاد هم که پیش آمد و برخی چهرهها ردصلاحیت شدند دیدگاه مردم را تحت تاثیر قرار داد. انشاالله خدا مدد کند و این دیدگاه شورای نگهبان درباره رد و تایید صلاحیتها اصلاح شود.
*یعنی مشخصا ردصلاحیت سیدحسن در رای دادن مردم تاثیر داشت؟
** نمیشود گفت فقط همین یک ردصلاحیت تاثیر داشت ولی این بحث اجتهاد که پیش آمد مردم مصممتر شدند که انتخابشان طوری رقم بخورد که حرفشان را هم زده باشند
*اتفاقا بخشی از مردم در همین ماجرای ردصلاحیت سیدحسن با اهمیت موضوع اجتهاد در انتخابات خبرگان آشنا شدند؟
** بله. البته تایید اجتهاد همیشه با مجتهدین است، قبلا هم گقتم همین 5 عضو شورای نگهبان را چه کسی تایید اجتهاد کرده است؟ خودشان که خودشان را تایید نکردند دیگر مجتهدین این کار را کردند. متاسفانه اتفاقاتی که در تایید صلاحیتها افتاد اتفاق خوبی نبود.من تقاضا دارم نامهای که به شورای نگهبان نوشتم را مطالعه کنند.
*اینکه لیست منتسب به آقای هاشمی رای آورد فکر میکنید به خاطر وزنه حضور آیتالله هاشمی در این لیست بود یا مردم اساسا میخواستند به لیست مقابل رای ندهند؟
** یکی از امتیازات آقای هاشمی این است که در شناختن مردم قوی و باهوش است. سیاست جامعه را میبیند. نیاز انقلاب و کشور را هم میسنجد، وقتی هم به او توهین شد سکوت کرد. این یعنی آن جو را خوب میفهمد، جوشناسی سیاسی خیلی مهم است.
*انتخابات هیات رئیسه خبرگان را چطور پیشبینی میکنید، فکر میکنید آیتالله هاشمی دوباره به کرسی ریاست خبرگان بازگردند یا شرایط برایشان هنوز هم فراهم نیست؟
** فکر نمیکنم خود آقای هاشمی تلاشی کند که رئیس خبرگان شود. یک چیزی که در انقلابیون اصیل خیلی پررنگ است این است که خیلی روی نظام و رهبری تاکید دارند. مهم نیست به او توهین شود، هرجا لازم باشد برای نظام تلاش میکند. انقلابیون اصیل و شخص هاشمی برای نظام و رهبری جانش را هم میدهد و کوتاه نمیآید. خیلی هم برنامه ریختند که حذفش کنند یا دلسردش کنند ولی دلسرد نشد، این نشان میدهد که خیلی مقاوم هستند. دست از حمایت رهبری و نظام برنمیدارند. وقتی امری از رهبری باشد قطعا اجرا میکند و انجام میدهد در بحث خبرگان هم وظیفه مقدم بر همه چیز خواهد بود
*بین گزینههایی که برای ریاست مطرح هستند مثل آقای امامی کاشانی، موحدی کرمانی، هاشمی شاهرودی و حتی آیتالله جنتی شانس کدام یک را برای ریاست بیشتر میدانید؟
** نمیدانم دسته بندی مجلس خبرگان چگونه است که براساس آن دقیق اظهارنظر کنم.
*بحث شورای رهبری اخیرا مطرح شد.با توجه به روابط دوستانهای که با آقای هاشمی دارید واقعا ایشان قائل به این موضوع است؟
** آقای هاشمی خیلی وقت هست که حرفی از شورای رهبری نمیزند، ایشان معمولا از تاریخ نقل میکند. نقل تاریخ غیر از نگاه امروز است. نه اقای هاشمی و نه کسی دیگر در حال حاضر قائل به شورای رهبری نیست.
*بهترین رئیس مجلس برای مجلس دهم را چه کسی میدانید؟ لاریجانی، عارف یا...
** هردو این چهرهها محاسنی دارند، ولی باید منتظر شد دور دوم انتخابات برگزار شود و مشخص شود وزنه کدام جریان سنگینتر است. فعلا چهره سیاسی مجلس دهم مشخص نیست.
http://jomhourieslami.net/?newsid=88001
ش.د9500683