(ويژهنامه ايران ـ امتداد اميد ـ 1395/03/24 ـ صفحه 14)
1- رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی 2- ائتلاف جمعی 3- شکاف بین اصولگراها 4- انصراف محمدرضا عارف 5- کفایت خود روحانی
به عقیده من یک عامل از همه عوامل مهم تر بود و آن بن بست ناشی از حل نشدن تحریمها بود که موجب شد حاکمیت از پیروزی فردی با توانمندی گشودن گره تحریم استقبال کند. کاندیداهای دیگر از چنین مزیتی برخوردار نبودند. تحریمها در حال ویران کردن کشور و ایجاد بحرانهای جدی تر بودند و فشار مشکلات روز به روز بر مردم بیشتر میشد.روحانی پس از انتخاب ، هم و غمش را معطوف به حل این مشکل کرد؛تلاشی که در نهایت به برجام ختم شد.در ادامه این کوششها لازم بود برای تثبیت برجام بسترسازی کند. یکی از بسترها «عادی سازی»، چه در عرصه داخلی و چه خارجی بود که البته این مهم به دلایلی رخ نداد. باید گفته شود رسیدن به این هدف از عهده روحانی به تنهایی خارج بوده است. مثلاً فرض کنید مسأله سوریه، یمن،آتش زدن سفارت سعودی، تحرکات پایداری چیها و... همه مانع تثبیت و اجرای برجام بودهاند. علاوه بر این، امریکا در حصول برجام پیشقدم بوده و به همین دلیل بدیهی به نظر میرسد که در شرایط پسابرجام تمایلی به نادیده گرفتن خود از سوی طرف ایرانی ندارد. زیرا نمیخواهد پس از ماراتنی دوسال و نیمه، عرصه را به اروپاییها واگذارد.اکنون میتوان شاهد ورود سهل اروپاییها به بازار ایران بود که بیهیچ مانعی جدی میسر شده است. اما در سویی دیگر بر سر راه ورود کالاهای امریکایی حتی نظیر خودرو به بازار مشکلاتی پدید آمده که عملاً واردات امریکایی را ناممکن ساخته است.
در این میان، نقش عربستان را هم باید به موانع عادیسازی خارجی اضافه کرد. عربستان در مسأله سوریه و فرسایشی کردن مناقشه آن نقشی عمده دارد. همچنین در خریدن کشورهای دوست و مسلمان ایران.اخیراً علاوه بر جیبوتی، مالدیو هم با ایران قطع رابطه کرده، کشوری با آن مساحت و جمعیت کم!به عبارتی چنین کشورهای کوچکی با پشتگرمی عربستان این جرأت را یافتهاند که برای ایران ناز کنند! عربستان با ابزار پول در رابطه کشورها با ایران اشکال تراشی میکند تا آنجا که با همین نفوذ در کنفرانس سران کشورهای اسلامی – در استانبول - علیه ایران بیانیه شدیداللحن صادر میشود و اکثر کشورهای اسلامی علیه ما موضع میگیرند. عربستان همچنان در حال ولخرجی برای خالی کردن دور و بر ما است. آن وقت نماینده تندرویی در مجلس سابق (نهم) میگوید باید به تلافی اموال امریکا را در تنگه هرمز مصادره کنیم.این، یعنی اینکه راهزنی دریایی کنیم! آن هم از ناو جنگی امریکا!
این تندروها امیدوارند با کشاندن کشور به ورطه ماجراجویی، وضعیتی را پدید آورند که سیاستمداران به حاشیه رانده شوند و حل چالشها از پشت میز مذاکره به میدان منازعه منتقل شود.طیفی از تندروها در دوره سکانداری دیپلماتها و محوریت عقلانیت، میدانی برای تاخت و تاز نخواهند داشت. بنابراین میخواهند راهکارهای مسالمتآمیز دیپلماسی را کنار بزنند تا صحنه گردان شوند و بساط رانت خواری پهن کنند.آنان برای رسیدن به هدف خود، از اقدامات و موضعگیریهای تنش زا در منطقه که هیچ سنخیتی با منافع ملی کشور ندارد، واهمه و ملاحظهای ندارند. روحانی نباید اجازه دهد سکان امور از دست دولت و دیپلماسی خارج شده و در اختیار تندروهای حامی ایجاد خصومت با کشورهای منطقه و جهان قرار گیرد. نه تنها، درتنشهای جدید درگیر شدن به زیان منافع ملی است که حتی ادامه جنگ فرسایشی در بعضی کشورهای منطقه مانند سوریه و عراق هم به نفع ایران نیست و هزینههای زیادی به کشورمان تحمیل میکند. به عنوان مثال، مسأله سوریه باید مطابق اراده ملت سوریه و از طریق برقراری دیپلماسی فعال با کشورهای خارجی تأثیرگذار در این جنگ طولانی،هر چه سریع تر حل شود زیرا اگر مسأله سوریه حل نشود دامنه اش به عراق کشیده خواهد شد. در چنین وضعیتی حتی ممکن است در عراق رژیمی برسرکار بیاید که به مراتب بدتر از حزب بعث باشد و این وضعیت به صلاح ما نیست.
در داخل کشور نیز روحانی به دلیل درگیر شدن با مسائلی همچون یارانهها،کشمکشهای تریبونی، کارشکنی عوامل دولت سابق و برخی نهادها، نتوانسته در تحقق برنامه عادیسازی به نتیجه مؤثری برسد.هرچند انتخابات اخیر مجلس نور امیدی تاباند تا لااقل در این آخرین سال نخستین دوره ریاست جمهوری،درگیری روحانی با مجلس به حداقل برسد.مجلس میتواند تا حدودی از باری که بر دوش روحانی است، بکاهد. هر چند که هم اکنون به دلیل کاهش یافتن بودجه، ستاد دولت و کابینه چند شقه شده و ادامه کار را برای روحانی دشوار کرده است. به این مشکل میتوان چالش تأمین منابع مالی گزاف پرداخت یارانهها، حقوق کارمندان و بازنشستگان را هم افزود که در صورت نیافتن تدبیری میتواند به بحران منجر شود. از سوی دیگر، در کوتاه مدت هم به دلیل ضعف زیرساختهای اقتصادی، چشم انداز سرمایه گذاری خارجی هم چندان روشن نیست.هر چند در آن سوی آبها استانداردهای پولی و مالی دنیا ارتقا یافته است و با شرایط جدید سرمایه گذاران خارجی رغبتی برای ورود به ایران ندارند. واین به معنای تداوم معضل بیکاری نیز هست.
قصد ندارم تصویری سیاه از اوضاع بهدست دهم بلکه قصدم گوشزد کردن مشکلاتی است که نباید آنها را انکار کرد زیرا با شناسایی و پذیرفتن واقع بینانه مشکلات، بهتر میتوان برای آنها راه حل یافت. امیدوارم علل موجبه قبول مذاکره برای رفع تحریمها با اجرای خوب برجام کماکان به قوّت خود باقی باشند تا در سطوح کلان کشور با در نظر گرفتن چشم اندازها هر چه زودتر، وفاق و همدلی ایجاد شود وگرنه، دلیلی باقی نمیماند آقای روحانی خود را کاندیدای دوره بعد کند. البته این، بدترین سناریوی ممکن برای کشور است چون همانطور که پیش تر هم گفته ام در شرایط کنونی، هیچ بدیلی در کشور جز روحانی برای برون رفت از بحران وجود ندارد.بنابراین، همگی با پرهیز از هرگونه تنش و خودداری از ایجاد اضطراب،باید تلاش کنند تا برنامههای ایشان به سرانجام برسد.چون ما نیاز داریم حول پروژه واحدی که اهمیت استراتژیک دارد توافق کنیم.اعم از اینکه اصلاح طلب باشیم یا اصولگرا. عبور از بحرانهای ناشی از تحریمها برای ما حیاتی است.
بدون توجه به غوغا سالاری و هیاهوی مخالفین برجام، باید کار را پیش برد و نگذاشت«هسته عقلایی»که برجام را پیش میبرد بر اثر موضوعات فرعی شکاف بردارد.باید به این نکته توجه داشت که در صورت«شکاف هسته»، طرف مقابل سقوط نخواهد کرد و تازه شروع به بهره برداری خواهد کرد.چنانکه جناح نومحافظه کار امریکا، لابیهای اسرائیل، تلاش های پیگیر و مخرب عربستان و کشورهای عرب همپیمانش و حتی کشورهای ریز و کوچک همه مترصد بروز علائم «شکاف» هستند تا بتوانند خود را به یکی از طرفین شکاف نزدیک کنند. نباید بر این گمان باشیم که برجام بیهیچ مانعی اجرا خواهد شد.اجرای برجام سالها کار میبرد.از همین رو است که جبهه موضوعیت پیدا میکند چون در اجرای برجام نباید مشکلی رخ دهد.در صورتی که «هسته عقلایی»شکاف بردارد جبهه هم بلاموضوع میشود که البته امیدواریم چنین اتفاق ناگواری هیچگاه رخ ندهد.
http://iran-newspaper.com/newspaper/page/6237/14/135879/1
ش.د9500968