(روزنامه جوان – 1395/04/09– شماره 4848 – صفحه 10)
بررسي تأثير گفتمانسازي امام خميني بر پيروزي و تداوم نهضت اسلامي
من اميدوارم كه مسلمانان جهان در آستان قرن حاضر، گرفتاريهاي خود و منشأ آن را به درستي ادراك كنند و با اتحاد همهجانبه و اتكال به اسلام و در زير پرچم پرافتخار آن از قيد و بندهاي استعمارگران رهايي يابند.... چاره، يا مقدمه اساسي آن است كه ملتهاي مسلمان و دولتها اگر ملي هستند كوشش كنند تا وابستگي فكري خود را از غرب بزدايند و فرهنگ و اصالت خود را بيابند و فرهنگ مترقي اسلام را ـ كه الهام از وحي الهي ميگيرد ـ بشناسند و بشناسانند. (امام خميني)
گفتمان
در لغت گفتمان به معناي مجموعه يا دستگاهي بينشي است كه از راه واژگان و گفتارهاي نهادينه شده، بر ذهنيتها اثر ميگذارد و گاه حتي بر آگاهي يك دوران تاريخي نيز سايه مياندازد بيآنكه كاربران همواره بر اين ذهنيت و خصلت خاص تاريخي آن خود آگاه باشند. در واقع گفتمان مجموعهاي منسجم از انديشهها است كه در قالبهاي زباني عرضه شده و داراي ويژگي انسجام و پيوستگي است.
گفتمان با هدف ارائه بينشي جديد نسبت به گذشته شكل ميگيرد و گفتمانسازي شكلدهي به جهانبيني يك مجموعه نسبت به فرآيندهاي اطراف خود است. از اين منظر گفتمانها تعيينكننده نوع نگاه و حركت جوامع ميباشند و همين اهميت فوقالعاده گفتمان در يك جامعه را نشان ميدهد. هر گفتمان در درون خود مفاهيم و انديشههايي را نهفته است كه هر كدام ميتوانند يك گفتمان جزئي محسوب شوند كه در كنار هم گفتمان عمده و اصلي را ايجاد ميكنند
در اين يادداشت كوشش شده تا اهميت گفتمانسازي در انقلاب اسلامي و تلاشهاي امام در راستاي گفتمانسازي مورد بررسي قرار گيرد.
گفتمان پيشنياز حركت عميق اجتماعي
اهميت گفتمانسازي در هنگام تلاش رهبران يك جامعه براي تغييرات بنيادين و زير بنايي در جامعه دوچندان است. هر تغييري در يك جامعه تغييرات بنيادين و انقلاب گونه وابسته به شكلگيري فهم و نگاه جديد افراد جامعه به مسائل قديمي است. به همين دليل رهبران پيش و بيش از آنكه نقش رهبر عملي يك جامعه را بر عهده بگيرند بايد در قامت يك شخصيت واجد گفتمان نو ظهور كنند و با ايجاد تغيير در باورها و نگاههاي سنتي، روابط جديدي را در عرصههاي مختلف رقم بزنند.
وجود گفتمان براي حركتهايي چون انقلاب دو تأثير مهم را در پي دارد:
1- ايجاد انگيزه براي آغاز حركت:
گفتمانها با ارائه فهم جديد از محيط اطراف و تفسير جديد از وقايع و علتهاي آن موجبات تمايل اجتماعي به حركت را ايجاد ميكنند. در واقع شكلدهي به گفتمان منسجم نقش مهمي در بسيج عمومي مردم و آغاز حركتهاي اجتماعي دارد.
2- عامل تداوم حركت و پيگيري مسير:
وجود يك گفتمان علاوه بر بسيج عمومي ميتواند تداوم مسير را نيز تضمين كند. اگر مردم يك جامعه مبتني بر باوري عميق كه حاصل گفتمان منسجم و مقبول است جنبش و قيام خود را شكل دهند در طول مسير رسيدن به هدف و پس از آن در دوران پاسداري از دستاوردها نيز حضوري آگاهانه و مداوم خواهند داشت. انسانها با پذيرش گفتمان و تا زماني كه اين گفتمان اعتبار خود را حفظ كند بر اساس آن حركت ميكنند و در پاسداري از آن هر هزينهاي را پرداخت خواهند نمود.
فقدان گفتمان همانند فقدان رهبر در يك حركت اجتماعي عامل تشتت و پراكندگي انسانها در آغاز مسير و تداوم مسير است. وقتي حركت مبتني بر يك باور متحد و مشترك نباشد سركوب آن و ايجاد اختلاف دروني در گروههاي بههم پيوسته امري كم هزينه و با دسترسي آسان تلقي ميشود.
جمهوري اسلامي ايران مصداق كاملي از هماهنگي و تكامل گفتمان واحد و رهبري گفتمان محور است. رهبري كه با گفتمان اسلام سياسي و ولايت فقيه حركتي را آغاز نمود و در طول مسير ضمن رهبري قيام گفتمان خود را توسعه داده و تداوم آن را تضمين نمود.
امام خميني و گفتمانسازي اسلامي
آنچه مهمترين نتيجه حركت امام خميني (ره) است نه براندازي يك نظام فاسد و برپاسازي جمهوري اسلامي كه ايجاد يك گفتمان جديد در قامت رقيبي براي گفتمانهاي سنتي و مرسوم غرب محور در عرصه سياست و حكومت است. از دستاوردهاي امام خميني و انقلاب اسلامي در شالودهشكني سيطره گفتمانهاي رسمي در حوزه سياست، ترديد در ظرفيتها، امكانات و استعدادهاي دستگاه مفاهيم فلسفي، سياسي و اجتماعي غرب (مدرنيته و پست مدرنيته)، در فهم بنيادهاي فلسفه سياست بود. به دنبال اين ترديد، نقشهاي از پيش تعريف شده كنشگران اجتماعي، نهادهاي سياسي، نقش مردم در سامان سياسي، جايگاه دين در حوزه سياست و در نهايت بسياري از مفاهيم و نقشها دچار دگرگوني و از سيطره اين گفتمانها رها گرديد.
امام خميني (ره) با مطالعه دقيق تاريخ يكصد ساله ايران و اثرات حاكميت رژيم مشروطه (به عنوان يكي از الگوهاي حكومت مدرن) در سامان سياسي و نظم اجتماعي كشور ما، متوجه شد كه ظرفيتها و استعدادهاي دستگاه مفاهيم فلسفي و سياسي غرب در ايران چيز جديدي براي فرهنگ ايران اسلامي به ارمغان نخواهد آورد و نميتواند نيازهاي جامعه اسلامي را تأمين كند. آرمانشهر غربي از ديد امام خميني ( ره) رويايي غيرمطلوب براي جامعه اسلامي تلقي ميشد و به همين دليل آن را رد نمود و جايگزين آن را در فقه جواهري با محوريت اسلام سياسي جستوجو نمود.
همين عوامل باعث شد امام خميني ( ره) پيش و بيش از آن كه به تغيير نماي بيروني گفتمان غربي مسلط در كشور بپردازد به گفتمانسازي در اين عرصه روي آورد. سالهاي تبعيد براي امام خميني (ره) فرصت مناسبي بود تا پايههاي فكري گفتمان اسلام سياسي و حكومت ولايت فقيه را محكمتر نمايد و با نشر آن جامعه ايران را آماده يك حركت انقلابي نمايد. گفتماني كه در طول مسير قيام و در سالهاي بعد از پيروزي در حال تكامل و توسعه بود و مفاهيم نويني را براي نظام ايران به ارمغان آورد.
مفاهيم محوري در گفتمان امام خميني(ره)
اسلام سياسي به عنوان گفتمان محوري حضرت امام خميني (ره) يك گفتمان نوين و كاربردي در عصر حاضر است كه ريشههاي عميق مذهبي و ديني براي آن وجود دارد و كاملاً مبتني بر استنباط فقهي از دين اسلام است. اين گفتمان انديشهها و زير گفتمانهاي بيشماري را در خود جاي داده است اما برخي از اين موارد داراي ماهيتي برتر و جهان شمول ميباشند كه ميتوان به اين موارد اشاره نمود.
ولايت فقيه
ولايت فقيه مفهوم محوري و مؤلفه اساسي در گفتمان انقلاب اسلامي است. ولايت فقيه در درون اسلام سياسي خود همانند يك گفتمان مستقل واجد مرزها و جنبههاي فكري مستقل است و شالوده حكومت اسلامي را شكل ميدهد. اين مؤلفه در واقع همان عبور از گفتمانهاي غربي را رقم ميزند تا گفتمان اسلامي پيادهسازي شود. گفتمان اسلامي در تقابل با گفتمان طاغوت به عنوان روش حركت در مسير رضاي الهي تعريف ميشود و به عنوان بديل براي اين گفتمان شكل گرفته است.
حضرت امام در اين مورد ميفرمايند: «به حرفهاي آنهايي كه برخلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفكر حساب ميكنند و ميخواهند ولايت فقيه را قبول نكنند[اعتنا نكنيد]اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت است. يا خدا، يا طاغوت، يا خداست، يا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئيسجمهور با نصب فقيه نباشد، غيرمشروع است. وقتي غيرمشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتي از بين ميرود كه به امر خداي تبارك و تعالي يك كسي نصب بشود.»
در واقع ولايت فقيه مدل آرماني حكومت اسلامي در دوران غيبت است كه برگرفته از متن فقه و دين اسلام است و جاويدان يادگار امام براي جامعه سياسي ايران ميباشد.
جبهه جهاني مستضعفين و گفتمان استكبارستيزي
استكبارستيزي را بايد يكي از محوريترين مفاهيم موجود در انديشه و گفتمان امام خميني(ره) دانست كه ردپاي آن در قول و فعل ايشان در طول دوران حياتشان آشكارا قابل مشاهده است. امام نسخه استكبارستيزي اسلام را كه موجب پيروزي انقلاب اسلامي گرديد، منحصر به قلمرو جغرافيايي ايران نميدانست بلكه آن را به عنوان نسخهاي شفابخش براي همه مستضعفان و قابل تحقق در تمامي نقاط جهان تلقي ميكرد.
در جهانبيني توحيدي حضرت امام نظام آفرينش يك نظام تكمحور است كه خداوند متعال در مركز آن قرار دارد و تمامي كائنات در سايه مشيت و حكمت بالغه او پديدار گرديده و از وجود او هستي گرفته است. پروردگار متعال تواناي مطلق و فرمانرواي كل جهان خلقت بوده و تنها اراده قاهر او در امور عالم منشأ تأثير ميباشد. لذا اراده موجودات صاحب اراده نيز همگي اعتباري و در طول اراده الهي است و هيچ كدام بياذن او قادر به انجام كاري نيستند. اگر مخلوقي از سر خود بزرگ بيني از اطاعت خداوند امتناع ورزد و در مقابل او و بندگانش گردن فرازي نمايد، به عنوان عصيانگر و مستكبر شناخته ميشود. نخستين مستكبر تاريخ خلقت شيطان است كه با سرپيچي از فرمان الهي در مورد سجده كردن بر آدم از درگاه الهي رانده ميشود و اولين جبهه استكباري را در مقابل خداوند تشكيل ميدهد.
معمار كبير انقلاب به تأسي از همين آموزههاي اسلامي، محيط بينالملل را به صورت دوقطبي و بر مبناي مواجهه ايدئولوژيك دو جناح مستكبرين و مستضعفين مينگريست و سياست اصلي انقلاب را حول محور تقابل و منازعه آشتيناپذير با كانونهاي استكبار جهاني در شرق و غرب و گسست كامل از آنان تعريف مينمود: «من بارها گفتهام و در اين روز بزرگ ميگويم [تا] قطع تمام وابستگيها به تمام ابرقدرتهاي شرق و غرب، مبارزات آشتيناپذيرانه ملت ما عليه مستكبرين ادامه دارد.»
اين مقابله با استكبار در انديشه امام خميني (ره) در عرصه بينالمللي با پيروي از مفهوم و گفتمان جبهه جهاني مستضعفين معنا پيدا ميكند. ايشان ميفرمايند: «من اميدوارم كه يك حزب به اسم «حزب مستضعفين» در تمام دنيا به وجود بيايد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتي كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكبرين و چپاولگران شرق و غرب كنند و ديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند. تاكنون مستضعفين متفرّق بودند و با تفرقه، كاري انجام نميگيرد. موافق اراده خداي تبارك و تعالي است كه مستضعفين، وارث ارض بايد بشوند. ما از جميع مستضعفين عالم دعوت ميكنيم كه با هم در «حزب مستضعفين» وارد بشوند و مشكلات خودشان را با دست جمع و اراده مصمم عمومي رفع كنند و هر مسئلهاي كه در هر جا و در هر ملتي پيش ميآيد به وسيله «حزب مستضعفين» رفع بشود.»
همين نگاه امام خميني (ره) در جهان كنوني روح حركتهاي بسياري در عالم را شكل داده و آزادگان جهان كه به دنبال رهايي از بند استكبار جهاني هستند را در كنار يكديگر قرار داده است.
آرمان فلسطين
آرمان فلسطين و رهايي قدس شريف از روزهاي اوليه آغاز نهضت اسلامي، جزو مؤلفههاي مهم انقلاب اسلامي به شمار ميرفته است. به گونهاي كه امام راحل از آغازين روزهاي حركت الهي خويش مسئله خطر رژيم صهيونيستي را گوشزد نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز از اولين اقدامات انجام گرفته توسط انقلابيون، تعطيلي نمايندگي رژيم اشغالگر قدس و تحويل آن به نمايندگان ملت فلسطين بود.
جايگاه مسئله فلسطين در گفتار امام خميني(ره) ماهيتي اصيل و برخاسته از متن دين دارد و به همين دليل تأكيد بر آن همواره در دستور كار نظام اسلامي ايران قرار داشته است. ايشان تنها رهبري بودند كه حمايت دائمي خود را از انقلابيون فلسطيني با اختصاص وجوهات شرعي و زكات در راه مبارزه با اسرائيل ابراز داشتند.
ايشان فرمودند: «دولت غاصب اسرائيل، با هدفهايى كه دارد، براي اسلام و ممالك مسلمين خطر عظيم دارد... بر دول اسلامي،
به خصوص و بر ساير مسلمين، عموماً كه دفع اين ماده فساد را به هر نحو كه امكان دارد بنمايند و از كمك به مدافعين كوتاهي نكنند و جايز است از محل زكوات و ساير صدقات در اين امر مهم حياتي صرف نمايند.» اين متن به شكل فتوا، تبلور حمايت امام خميني(ره) از فلسطين و نشانگر هوشياري مرجع سياسي از مسائل جهان اسلام است چراكه قبل از ايشان چنين عملكردي نبوده است. اين رفتار بيانگر تلاش امام در تحريك امت اسلامي براي نجات فلسطين از چنگال صهيونيسم و تبديل اين آرمان به يك گفتمان محوري در جهان اسلام است.
در انديشه امام(ره) روز قدس به عنوان نماد اين گفتمان، روزي است كه همه مسلمين در بزرگداشت آن وظيفه دارند و اين انجام وظيفه مؤثر نيز هست چراكه مسلمين از خواب غفلتي كه استعمار و استكبار براي آنان رقم زده است بيدار شده و زمينهسازي براي رهايي قدس شريف اتفاق ميافتد. ايشان ميفرمايند:«مسلمانها اميدوارم كه روز قدس را بزرگ بشمارند و در همه ممالك اسلامي در روز قدس در روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان تظاهر كنند، مجالس داشته باشند، محافل داشته باشند، مسجد داشته باشند، در مساجد فرياد بزنند، وقتي يك ميليارد جمعيت فرياد كرد، اسرائيل نميتواند، از همان فريادش ميترسد.»
در اين نگاه اين روز تنها يك روز نمادين نيست و شعارهاي آن نيز جنبه تشريفاتي ندارد، بلكه در صورت وحدت همه مسلمين بركات آن مشاهده خواهد شد: «اگر در روز قدس تمام ملتها قيام ميكردند و فرياد ميزدند، نميتوانست آن حكومت احمق جلوي فريادشان را بگيرد، يك جمعيت كمي قيام ميكنند. اگر در روز قدس تمام كشورهاي اسلامي، ملتها همه برخيزند و فرياد بزنند، نه براي قدس تنها، براي همه ممالك اسلامي، پيروز خواهند شد. . . مسلمين بايد فرياد بزنند، گمان نكنند كه فرياد و شعار فايده ندارند، نخير شعار فايده دارد اما اگر همه فرياد بزنند.»
اسلام آمريكايي
برداشتهاي گوناگوني از اسلام وجود دارد به گونهاي كه گاهي دو برداشت چنان با يكديگر اختلاف دارند كه به نظر ميرسد صحت هر دو برداشت محال باشد. از آنجا كه اسلام حقيقي يكي است، طبيعتاً برداشتهاي ديگر از آن، خارج از اسلام حقيقي و مغاير با آن خواهد بود. با توجه به اين مهم، امام خميني(ره) به طور جدي بر جدايي اسلام حقيقي از اسلامهاي انحرافي و تحريف شده اصرار و تأكيد داشتند و اسلام حقيقي را «اسلام ناب محمدي» و اسلامهاي انحرافي را «اسلام امريكايي» ناميدند. از همين رو ايشان در دو سال آخر عمر شريف خويش در معرفي اسلام حقيقي، اصطلاح «اسلام ناب محمدي(ص)» و در معرفي اسلام متحجرانه و مقدسمآبان و التقاطيها، اصطلاح «اسلام امريكايي» را به كار ميبرند و در بعضي پيامها و سخنرانيها بارها به مناسبتهاي مختلف در معرفي اين دو اسلام اصرار و پافشاري ميكنند و بازشناسي اسلام ناب محمدي و جدا كردن آن را از اسلام امريكايي از واجبات سياسي بسيار مهم دانسته و بر آن تأكيد ميورزند. «بزرگترين فرق روحانيت و علماي متعهد اسلام با روحانينماها در همين است كه علماي مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاي زهرآگين جهانخواران بودهاند و اولين تيرهاي حادثه قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولي روحانينماها در كنف حمايت زرپرستان دنياطلب، مروّج باطل يا ثناگوي ظلمه و مؤيد آنان بودهاند.»
منظور از اسلام ناب محمدي (ص) همان اسلام حقيقي و اصيل است كه از صاحب آن، پيامبر اكرم (ص) بيهيچ پيرايه و آرايشي به اميرالمومنين عليبن ابيطالب (ع) و سپس از آن حضرت به ائمه بعدي (ع) منتقل شده و در قول و عمل و در عقيده و رفتار به آن پايبند بوده و از آن بزرگواران نسل به نسل و دست به دست گشته تا به ما رسيده است. ليكن در برخي انديشهها به واسطه تحريفها تنها ظاهري از ديانت باقي ميماند كه از حقيقت اسلام و دين الهي خبري نيست و لذا به سادگي در خدمت ستمگران و طاغوتها درميآيد و عملاً نه تنها هيچگاه نجاتبخش محرومين و مستضعفان و حامي ستمديدگان نبوده و نخواهد بود، بلكه حتي توجيه گر ظلم و ستم طاغوتها و ستمگران ميگردد و حاميان آن در پي يافتن وجوه شرعي براي توجيه بيدادگريها و چپاول و غارت ظالمان و مستكبرين و ساكت كردن مظلومان و ستمديدگان و خاموشي و خفقان تودههاي ستمديده خواهند بود. ايشان در توصيف اين تفكر ميگويند:« امروز عدهاي با ژست تقدسمآبي چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام ميزنند كه گويي وظيفهاي غير از اين ندارند. خطر تحجّرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزههاي علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظهاي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايياند و دشمن رسول الله.»
حضرت امام خميني (ره) با درك عميق از نقشههاي شوم استكبار براي استحاله جوامع مسلمان از طريق ايجاد تحريف در نگاه به دين اسلام و حذف برخي امور مانند جهاد و مبارزه با ستمگران با درايت تمام مفهوم اسلام امريكايي را در منظومه فكري جهان اسلام وارد كردند و گفتمان اسلام ناب محمدي ( ص) را در برابر اسلام رحماني يا همان امريكايي نشاندند تا طالبان حق و حقيقت مسير درستي و هدايت را گم ننمايند.
فرجام
گفتمان محوري اسلام سياسي و گفتمانهاي ذيل آن در انديشه امامخميني (ره) علاوه بر آنكه عامل آغاز يك حركت گسترده فراملي شده است توانسته تداوم آن را نيز تضمين كند. اين گفتمانها كه برخاسته از فطرت انساني است محصول هوشمندي ديني و آگاهي از نيازهاي زمانه حضرت امامخميني (ره) است. اين گفتمانها مسيري را ترسيم ميكند كه بر اساس آن حركت شتابان جهان به پرتگاه جهالت و گمراهي را تغيير دهد و هر آن كه را جوياي مسير سعادت است به مقصد نهايي هدايت نمايد.
http://javanonline.ir/fa/news/794424
ش.د9501028