تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۹۳۶۲۹

آرمان اتحاد جماهير اسلامي

اشاره: وقوع انقلاب حتي در سده‌هاي گذشته تاريخ امري كمياب و تعداد آن انگشت شمار بوده است. در دهه‌هاي اخير نيز انقلاب سال 1917 ميلادي روسيه و 1949 چين، انقلاب‌هاي كوبا و هند با وجود به ثمر رسيدن اما هر يك بنيادها و آرمان‌هاي دنيوي داشتند و در برخي موارد دچار استحاله شدند. از سوي ديگر و پس از چندي با پيشبرد اهداف سوسياليسم و ليبراليسم دچار خلا معنوي و ديني شدند. در اين ميان انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 ميلادي تنها انقلابي بود كه افزون بر آرمان‌هايي همچون آزادي و برابري انسان‌هاي خواستار اسلامي بودن و به نوعي معنوي بودن بشر بود؛ انقلابي كه نه تنها برخي نظريه‌پردازها را وادار به تغيير نظريه‌هاي انقلاب كرد كه به دنبال آن جنبش آزاديخواهي مردم فلسطين و بيداري اسلامي در برخي از كشورهاي عربي نيز به وجود آمد. با دكتر عليرضا صدرا كارشناس انديشه‌هاي سياسي عضو هيات علمي دانشگاه تهران گفت‌وگويي با محور ويژگي‌هاي انقلاب اسلامي داشته‌ايم.

(روزنامه همشهري - 1394/11/21 - شماره 6753 - صفحه 28) 

انقلاب ما و انقلاب آنها در گفت‌وگو با دكتر عليرضا صدرا

‌* از ديدگاه‌ شما ويژگي‌هاي برجسته انقلاب اسلامي در مقايسه با ساير انقلاب‌هاي دهه‌هاي گذشته در چه بوده است؟

** انقلاب ما انقلاب بديلي است و نمونه مشابهي نيز ندارد. انقلاب ديني و ضداستكباري است. با سلطه كشورهاي امپرياليستي هيچ نسبتي ندارد. با خواسته‌هايي همچون آزادي و برابري اما اسلام را محور تمام خواسته‌هاي بشر قرار مي‌دهد. اين قرائت اسلامي از جمهوريت نيز بودن اينكه بدعت باشد بسيار بديع است. جمهوري‌هايي كه در عصر ما به وجود آمدند لائيك بوده و هيچ جايي براي نيازهاي معنوي و ديني مردم در نظر نگرفته بودند تا جايي كه در انقلاب‌هاي روسيه، چين (جمهوري سوسياليستي خلق چين) و كوبا ما شاهد پس زدن احساسات ديني بوديم. از سوي ديگر داعيه جمهوريت آنها نيز جاي طرح پرسش‌هاي اساسي دارد. براي نمونه در جمهوري سوسياليستي خلق چين راي مردم آنچنان تاثيري در تعيين قدرت ندارد. حزب كمونيست‌ مجمع عمومي تشكيل دهنده و يك 2 هزار نفر بر جابه‌جايي قدرت تصميم مي‌گيرند.

اين جمع 2 هزار نفري را نيز سران حزب تعيين مي‌كنند. در صورتي كه معناي جمهوريت آن است كه مردم در جابه‌جايي قدرت نقش داشته باشند. در غرب و براي نمونه در آمريكا 2 كانديدا روي كار مي‌‌آيند كه مردم فقط حق دارند به يكي از آنها براي رياست جمهوري راي دهند. آنها را 2 حزب انتخاب مي‌كنند. در پشت پرده آنها چگونه انتخاب مي‌شوند نيز جاي پرسش دارد. احزاب را نيز سرمايه‌دارها انتخاب مي‌كنند. باطن قضيه نوعي اليگارشي است و بنابراين واقعيت امر اين است كه سرمايه‌سالاري جاي مردم‌سالاري را مي‌گيرد. در جمهوري اسلامي اما هر كسي پس از انتخاب شدن و تاييد صلاحيت حتي اگر حمايت جناح‌هاي راست و چپ را نيز نداشته باشد مي‌تواند وارد بازي قدرت شود. به شرط اينكه مردم پشت سر او باشند و به وي راي دهند. اين آزادي و مردم‌سالاري را در آمريكا نمي‌بينيم. بدون حمايت 2 حزب جمهوريخواه و دمكرات امكان وارد شدن به بازي سياسي به هيچ‌وجه وجود ندارد

‌* از منظر ميزان خشنوت كه برخي آن را يكي از ويژگي‌هاي منفي انقلاب به ويژه در اروپا معرفي مي‌كنند انقلاب اسلامي ايران را چگونه مي‌بينيد؟

‌** انقلاب اسلامي با نرم‌ترين و كمترين خشونت ممكن شكل گرفت و به پيروزي رسيد ميشل فوكوي فرانسوي كه به ايران آمد گفت: انقلاب اسلامي انقلاب معناست. انقلابيون بدون توسل به توپ و تانك آن را پيش برده‌اند. از سوي ديگر خانم تدا اسكاچپول نظريه‌پرداز انقلاب‌هاي جهان نيز كه معتقد بود حكومت‌ها در عين كاهش توان اقتصادي پير شده و سپس دستخوش انقلاب مي‌شوند نظريه‌اش را پس از پيروزي انقلاب اسلامي تغيير داد. وي اذعان كرد كه حكومت محمدرضا شاه با پول نفت چنان قدرت گرفته بود كه خود را ژاندارم منطقه مي‌دانست.

ديگر اينكه، برخلاف روال معمول تاريخ انقلاب‌ها كه ضعيف شدن قواي نظامي رژيم‌ها را از مقدمه‌هاي فروپاشي آنها مي‌داند، پليس و ارتش‌ شاه و سازمان‌هاي قهريه‌ مدرن بالغ بر 300000 نفر مردان قوي داشتند همچنين رژيم شاه در روند انقلابي بين سال‌هاي 1977 و اوايل 1979 بدوه هيچ گونه فشاري از خارج كه رژيم شاه را تضعيف نمايد و يا تضاد بين رژيم و طبقات مسلط متحمل اين فروپاشي شد.

‌* تحليلگران سياسي جهان طي نظريه‌هاي اخير خود وقوع انقلاب را در كشورهاي پيشرفته ناممكن دانسته و در عوض بر اين باورند كه در حين پيشرفت كشورها انقلاب فقط در شكل رفرم انجام مي‌شود نظر شما چيست؟

‌** وقوع انقلاب فرانسه و روسيه هر دو نافي اين ديدگاه است. فرانسه در قلب اروپا و پيشرفت قرار داشت و روسيه نيز از پيشرفت‌هاي اقتصادي بي‌نصيب نبود. پس از انقلاب اما در مسير رفرم و اصلاحات پيش مي‌روند. در كل جهان كودتا زياد صورت گرفته است اما انقلاب‌ها به ويژه انقلاب اسلامي بسيار نادر بوده است. اين نظريه‌هاي جديد بيشتر عقده‌گشايي به نظر مي‌رسند تا بحثي علمي، انقلاب‌ها اساسا تحول اجتماعي جامع و هدفمند هستند. جامعه هر قدر رشد بيشتري داشته باشد بيشتر پتانسيل انقلاب به معناي تغيير بنيادين نظام‌هاي اجتماعي و سياسي را دارد

‌* محوريت اسلام، معنويت و پشتوانه مردمي در جريان بيداري اسلامي كشورهاي عربي نيز مشاهده مي‌شود علت فراز و فرودهاي بسيار و به تاخير افتادن پيروزي قطعي در برخي از اين كشورها چيست؟

‌** بزرگ‌ترين وجه تمايز انقلاب با ساير جنبش‌هاي اسلامي منطقه در چند سال اخير قدرت و تئوريزه بودن تفكر شيعي است. روحانيت شيعه را مي‌توان در تمام جنبش‌هاي اجتماعي مثبت در مقام رهبر ديد. در جهان اهل سنت براي نمونه علماي الازهر مصر در صف اول مردم ديده نشدند بلكه محافظه‌‌كاري آنها گاهي مانع حركت‌هاي مردمي نيز بود. در كودتاي عبدالفتاح السيسي وزير دفاع مصر واكنش مناسب و مردم از دكترا احمدالطيب رئيس دانشگاه الازهر ديده نشد. اين تفاوت در دنياي اسلام ميان علماي شيعي و سني از ديرباز ديده شده است.

براي نمونه هنگامي كه سيدجمال‌الدين اسدآبادي آغازگر بيداري اسلامي زماني كه نامه مي‌نويسد به نجف مي‌نويسد، اي علماي نجف به داد مردم برسيد اما هنگامي كه به مصر نامه مي‌فرستد مي‌نويسد اي جوانان مصر. چون مي‌دانسته بهترين علماي مصر نيز محافظه‌كارند. بنابراين در جهان تسنن توده مردم انقلابي‌اند. بنابراين نتيجه اين تفكر محافظه‌كارانه در كشورهاي اهل تسنن روي كار آمدن قزافي‌ها و عبدالفتاح سيسي‌هاست. بنابراين خلا رهبري در جنبش‌هاي اسلامي كشورهاي اهل تسنن به خوبي احساس مي‌شود. يكي ديگر از نشانه‌هاي اين موضوع اين است كه براي نمونه جريان مشروطه در كشورهايي مانند مصر و تركيه بسيار زودتر از ايران وارد شد. اما در ايران با وجود موانعي همچون حكومت‌هاي سلطنتي اين جريان به لطف وجود رهبران روحاني و معنوي بسيار زودتر از كشورهاي ديگر هم تئوريزه شده و هم به ثمر نشست. پديده‌اي كه ما آن را در پيروزي انقلاب اسلامي نيز به نوعي ديگري شاهد بوديم.

‌* پس از پيروزي انقلاب واكنش جهانيان به اين انقلاب چه محورهايي داشت، آيا متوجه قدرت نفوذ اين انقلاب در جوامع ديگر شده بودند. چرا كه براي نمونه حضرت امام(ره) به روشني فرمودند: ما اتحاد جماهير اسلامي مي‌خواهيم كه هر كدام براساس مذهب اكثريتشان با شعارهاي اسلامي زندگي كنند ولي همه با هم همكاري كنند و يك خط را بروند. آرماني كه به نظر مي‌رسد جنبش‌ بيداري اسلامي نيز نمادي از شكل‌گيري اين جامعه بزرگ اسلامي است. نظر شما در اين مورد چيست؟

‌** پس از پيروزي انقلاب اسالمي ايران موشه‌دايان وزير دفاع وقت رژيم اشغالگر قدس كه تئوريسين آنها بود، گفت: در ايران انقلابي به وجود آمده كه به زودي پس‌لرزه‌هاي آن تمام منطقه را فرا خواهد گرفت و موج آن به اسرائيل نيز خواهد رسيد. پيش‌بيني او به عنوان دشمن درجه يك انقلاب درست بود. ديري نپاييد كه موج اول مقاومت حزب‌الله لبنان و انتفاضه مردم فلسطين بود. موج دوم اين زلزله معنوي و انقلابي جريان بيداري اسلامي بود كه به اشتباه آن را بهار عربي ناميدند، اشتباه به اين دليل كه مي‌خواستند بگويند هر بهاري خزاني نيز در پيش دارد. ويژگي اين موج دوم شامل بيداري، خيزش و انقلابي بود. بيداري به لحاظ آگاهي بود خيزش بود چون مردمي بود.

انقلابي بود چون در مقطع كوتاهي از زمان انجام گرفت و هدفش تغيير اغلب ساختارهاي سياسي و اجتماعي با سمت و سوي اسلامي بود در موج سوم نيز كه اكنون شاهد شكل گرفتن آن هستيم اسرائيل باز هم در معرض آن است. اين اواخر مقام‌هاي رژيم‌ اشغالگر قدر مدام در حال آمادگي براي مواجه شدن با موج سوم انتفاضه هستند. موجي كه به طور حتم همزمان با موج بيداري اسلامي در كشورهاي اسلامي ديگري روي مي‌دهد. با اين تفاوت كه سركوب كردن آنها در 2 موج نخستين باعث مي‌شود اين بار حركت‌هاي مردمي قوي و با برنامه‌ريزي بيشتري باري پيروزي بيايند. ويژگي‌ موج سوم اين است كه وسعت جغرافيايي بيشتري خواهد داشت. پيش‌بيني مي‌شود كه اين موج كشورهاي آسيانه ميانه را در بر بگيرد. افزون بر اين كشورهاي شمال آفريقا را نيز شمال شود. اگر سوريه نيز به مراحلي برسد كه الان دارد مي‌رسد كه جريان تكفيري تضعيف شود و عراق موفق به تثبيت خود شود و يمن نيز تازه به اين جريان پيوسته بتواند عربستان را عقب براند اينها پس موج سوم را به شدت قوي و تاثيرگذار خواهد كرد.

‌* چشم‌انداز انقلاب‌هاي منطقه‌اي را در آينده چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

‌** چشم‌انداز انقلاب‌ اسلامي فرامنطقه‌اي بسيار روشن است. در منطقه مشاهده مي‌كنيد كه جبهه مقاومت به خوبي و با استقامت شكل گرفته است. كاملا مشهور است كه زمان به نفع جبهه مقاومت پيش مي‌رود جريان صهيونيست‌ لاي منگنه است به دليل همين استيصال است كه مي‌بينيم صهيونيست‌ها به لحاظ سياسي رو به خشونت آورده‌اند. عربستان نيز درست مانند رژيم اشغالگر عمل مي‌كند. اين قدرت ايران را نشان مي‌دهد در حال حاضر قدرت اول منطقه هستيم. سوريه نيز به طور حتم به تثبيت خواهد رسيد و اتحاد جماهير اسلامي تشكيل خواهد شد.

اكنون تشكيل اين اتحاد جماهير اسلامي وارد فاز ائتلاف شده است. نقش اين پديده جديد سياسي تا جايي پر رنگ و تعيين‌كننده است كه روسيه نيز خود را در كنار اين ائتلاف قرار داد. اين قدرت ائتلاف ياد شده را نشان مي‌دهد حتي چين نيز تلاش مي‌كند رقبا را كنار زده و خود نيز وارد اين ائتلاف شود. ايران در حال ايجاد تمدن بزرگ اسلامي خود است. آقاي محمدحسين هيكل نويسنده مشهور مصر، كيسينجر جهان اسلام و مشاور عالي جمال عبدالناصر و سردبير روزنامه الاهرام مصر مي‌گويد: ايران در حال بر پا كردن تمدن بزرگ اسلامي خود است، با اين تفاوت كه اين تمدن اخير به جاي ديوارها از راه قلب‌ها وارد مي‌شود ايراني‌ها 2 بار خود را به مرز مديترانه رساندند. بار نخست زمان داريوش به شيوه نظامي و اكنون به وسيله ولايت فقيه و به صورت اعتقادي خود را به اينجا رسانده‌اند. بنابراين چشم‌انداز تشكيل اتحاد جماهير اسلامي بسيار روشن است.

‌* اگر بخواهيم وارد بحث آسيب‌شناسي مسير پيش‌رو تحقق آرمان‌هاي انقلاب اسلامي ايران شويم دوره‌هاي سازندگي، اصلاحات، احمدي‌نژاد و به ويژه روحاني را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

‌** پس از هر انقلابي نياز به بازسازي داريم. انقلاب ما نيز پس از جنگ تحميلي در دوره سازندگي و به رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني وارد فاز توسعه زيربنايي اقتصاد شديم. در دوره خاتمي نيز تشخيص اين بود كه توسعه سياسي لازمه توسعه اقتصادي است. حال درست يا غلط، كم يا زياد ما در اين دوره به اين شكل پيش رفتيم. در دوره احمدي‌نژاد براي توسعه فرهنگي تلاش شد. در دوره آقاي روحاني نيز تلاش بر اين است كه تمام اين عناصر دوره‌هاي پيشين پيگيري شود. جمهوري اسلامي بايد جامع تمام اين عناصر باشد بنابراين گوي و ميدان براي دولت اخير مهياست.

دولت ايشان اما به تنهايي نمي‌تواند از پس اين هدف برآيد. در جامعه‌اي كه ايده‌آل است احزاب و ساير نهادهاي اجتماعي بسياري از جوانب كار را پيش مي‌برند و در نهايت دولت وظيفه اجرايي را به عهده دارد. در صورتي كه در شرايط فعلي از دولت انتظار مي‌رود كه تمام اين وظايف را به عهده گيرد. بنابراين اين نياز هست كه احزاب قدرت بيشتري بگيرند. از سوي ديگر معناي ديگر جمهوري اسلامي از وجه جمهوريت آن اين است كه جريان‌هاي سياسي و مشاركت سياسي بايد از دل مردم آغاز شود. مشاركت سياسي مردم بايد تبديل به جناحي‌هاي گوناگون شود و از دل اين جناح‌هاي احزاب شكل گيرند

‌* از منظر شما آيا احزاب قدرتمند آنهايي هستند كه بتوانند بخشي از بار سياسي انقلاب را به عهده بگيرند و طرح‌هايي ارائه كنند كه دولت فقط مجري آنها باشد؟ چرا ما چنين احزاب قدرتمندي نداريم؟

‌** احزاب ما در فاز جناحي و تشكل‌هاي سياسي درجا زده‌اند. ويژگي جناح‌هاي كنوني هياتي بودن آنهاست برخلاف حزب كه تشكيلات و سازمان دارد. دوم اينكه به جاي تسامح تنازع مي‌كنند. مدام درحال خنثي كردن نيروي يكديگر هستند. دست كه بايد 2 تشكل ملي داشته باشيم تا از اين آنارشيسم در بياييم. وظيفه حزب در نهايت جداي از معرفي رئيس‌جمهور توليد برنامه است. برنامه‌اي كه از تمام فيلترهاي شامل خواسته‌هاي مردمي، اهداف نظام و مصلحت آن گذشته و در نهايت خوراك مناسبي براي بخش اجرايي دولت باشد.

‌* آيا برنامه‌اي كه به آن اشاره‌ مي‌كنيد چقدر در شناخت پيش‌بيني مردم از دولت آينده در زمان راي‌گيري نقش دارد؟

‌** يكي از نقش‌هاي مهم آن دقيقا در زمان راي‌گيري خود رانشان مي‌دهد به اين معني كه برنامه‌هايي كه احزاب آنها تدوين كرده‌اند به نوعي تابلوي معرفي دولت آينده را تشكيل مي‌دهد. رئيس جمهوري كه از دل اين احزاب برآمده برنامه‌هاي مدوني در دست دارد كه براي تبليغات خود به جاي شعار از آنها استفاده مي‌كند. مردم نيز پيش از رفتن به پاي صندوق‌هاي راي برنامه‌هاي ياد شده را بررسي كرده و براساس آن راي خود را به صندوق مي‌اندازند، به طوري كه مردم سياست‌هاي دولت را در تمام زمينه‌هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي از پيش مي‌داند. به اين ترتيب مشاركت مردمي باز هم از همان لايه‌هاي نخستين تشكل‌هاي سياسي روي مي‌دهد. اين شرايط مطلوب را با شرايط فعلي مقايسه كنيد. در صورتي كه براي نمونه در همان آمريكايي كه پيش از اين به كمبودهايش اشاره كرديم نامزد جمهوريخواه يا دمكرات از پيش تمام برنامه‌هايش را براي ارائه به مردم تدوين كرده است، حتي كابينه‌اش نيز مشخص شده است كه شامل چه افرادي مي‌شود.

‌* مي‌توان گفت در صورت بر آمدن رئيس‌جمهور از احزاب ارائه‌كننده برنامه، مردم به جاي شخص مي‌توانند به برنامه‌ها راي مي‌دهند؟

‌** اين نكته نيز يكي از برآيندهاي مثبت وجود احزاب قدرتمند و با برنامه است كه برنامه‌هاي دولت آينده را شفاف مي‌كند. در صورتي كه كدر بودن برنامه‌هاي دولت‌هايي كه روي كار مي‌آيند باعث مي‌شود پس از انتخاب رئيس‌جمهور 4 سال اول زمان محك خورد دولت باشد. مردم تازه منتظر مي‌مانند ببينند دولتي كه روي كار آمده از عهده شعارهايش بر مي‌آيد يا خير. فرصتي كه گاهي 4 يا 8 سال را از مهلت پيشرفت جامعه مي‌گيرد. از ديگر براهين وجود شخصيت‌محوري در دوره انتخابات اين است كه به جاي چند نفر منتخب احزاب گاهي 700 نفر براي پست رياست جمهوري نام‌نويسي مي‌كنند. يا مثلا چند ده حزب داريم. كه هيچ يك ويژگي‌هاي حزب را ندارند و همانطور كه گفته شد هياتي اداره مي‌شوند. بنابراين از منظر من نبود تشكل‌هاي سياسي بزرگ‌ترين خلائي است كه مانع بروز ظرفيت‌هاي نظام مي‌شود.

‌* در زمينه اين خلا سياسي چه بايد كرد؟

‌** بايد رقابت سياسي سالم را ايجاد و به آن نظم دهيم. ما از پس انقلاب و جنگ به عنوان 2 عنصر ناممكن از منظر نظريه‌پردازهاي سياسي آن زمان برآمديم. ايجاد اين نظم سياسي به نسبت آن دو بسيار ساده است. در جنگ جلوي قدرت نظامي تمام ابرقدرت‌ها ايستاديم و سربلند بيرون آمديم. الان يك سردار سليماني ما به عراق مي‌رود و الگوي جنگ مي‌شود. آقاي كري در پاسخ به سران عرب كه منتقد اعتراف آمريكا به نقش ايران در خاورميانه هستند مي‌گويد كل شما يك سردار سليماني نداريد. حال چگونه ما بايد در دست‌اندازه‌هاي سياسي داخلي بمانيم. اين همه عظمت ايجاد كرده‌ايم. بايد از جنگ و جدال جناحي بكاهيم و هر يك برنامه‌‌ريزي خود را داشته باشيم. رهبري سخنراني مي‌فرمايند از فرداي آن روز جناح‌هاي سياسي براساس همين فرمايشات يكديگر را متهم مي‌كنند. اين نشانه‌اي از تضعيف يكديگر است. حال آنكه همين احزاب مي‌توانند از فرمايشات مقام معظم رهبري براي پيشبرد اهداف خود كمك بگيرند. در بحث سياسي بايد به اين رشد و توسعه سياسي برسيم.

ش.د9405671

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات