(روزنامه جوان – 1395/04/30 – شماره 4864 – صفحه 9)
* از منظر شما، آسيبهاي امروز خانوادهها كه نهايتاً جامعه ما را دستخوش تغييرات ناخوشايند ميكند، چه مواردي هستند؟
** به نام خدا. اين مقوله قطعاً از ديدگاههاي مختلف و آسيبهاي خرد و كلان وارده آن به نهاد خانواده و جامعه قابل بحث و بررسي است ولي بنده به دو مورد كه مبتني و مستند بر پژوهشهاي اخيرم هست، اشاره ميكنم. آسيب اول را كاركرد ناصحيح «فضاي مجازي» در محيط خانواده و آسيب دوم را تبليغات افراطي براي «برونرفت زن» از فضاي خانواده به محيط بيرون از منزل ميدانم كه تحقيقات اخير نشاندهنده كنشگري اغلب ناآگاهانه زنان در جامعه ما به سمت عملي شدن نظريههاي فمنيستي است كه البته اين دو معضل مدتهاست در كانون خانوادهها رخنه كرده است و مسئولان و اعضاي خانواده بايد به جد براي جلوگيري از آسيبهاي مهلك آن در آينده برنامهريزي كنند.
* در نگاه كلي، فضاي مجازي كه از منظر شما جزو آسيبهاي اجتماعي اكنون و آينده ماست، داراي چه مزايا و معايبي است؟ اين تكنولوژي چگونه اثرات مخرب خود را بر زندگي ما خواهد داشت؟
** ميدانيد كه تكنولوژي فينفسه داراي عيوب نيست، بلكه صرفاً يك ابزار است. نوع نگاه و چگونگي استفاده از هر ابزاري، وجود معايب و مزاياي كاركردي آن را هويدا ميكند. اتفاقاً فضاي مجازي بستري عظيم و مؤثر در ايجاد ارتباط همگان، فراتر از مرزهاي جغرافيايي ايجاد كرده است كه بنده معتقدم ابزاري كارآمد و با شتاب اثرگذاري بسيار است، اما آنچه را به منزله آسيبهاي وارده اين فضا به بدنه خانواده ميدانم، نبود يا كمبود فرهنگ صحيح استفاده از آن است.
* به عنوان مثال در بعد اقتصادي ايجاد بستر تجارت الكترونيك، مبادلات بانكي، نحوه تبليغات و غيره، دريچه تازهاي از اقتصاد را به روي جهانيان گشوده است ولي همين بستر ميتواند با قدري غفلت و عدم امنيت، خطاهاي مبادلاتي و معاملاتي بسياري را به همراه داشته باشد.
** از منظر سياسي، فضاي مجازي نوعي ذهنيت «تقابل با حاكميت» كشورها را فراتر از مرزهاي جغرافيايي و شخصيتي، ايجاد كرده است كه كشورها چه استقلالطلب باشند و چه استبدادطلب، خواه ناخواه در جريان ِ حق و ناحق گفتمانهاي تقابلي و تعاملي اين فضا قرار ميگيرند و به نوعي، كارزاري نرم در قلب هر حكومتي در حال تپيدن است. فضاي مجازي در بستر اجتماعي نيز، نوعي تغيير الگوي سبك زندگي را سبب شده است كه اثرات آن را ميتوان به وضوح در تغييرات فرهنگي منبعث از اين رويدادِ نوپديد مشاهده كرد. مسائلي نظير تغيير، حذف يا تلفيق فرهنگهاي متفاوت و يا حتي متناقض، همچنين تغيير در سنتها، قواعد ملي و امثالهم از مصاديق اين اتفاقات است. حتي اين تغيير سبك زندگي در ساعات خواب و بيداري افراد، اثرات خود را نمايان كرده است به گونهاي كه نسبت به گذشته، افزايش ساعات بيداري در شب در اكثر جوامع و رفتارِ افراد استفادهكننده افراطي و بدون برنامه از اين فضا ديده ميشود.
«دينباوري و دينستيزي» از ديگر مباحثي است كه در فضاي مجازي دستخوش تغييرات نوپديدي شده است. همه اديان به نوعي در تلاطمات، تزلزلات، تغييرات و خرافات دست و پنجه نرم ميكنند و خاصه اين بستر در فضاي مجازي كشورهايي كه از آزادي بيان كمتري براي رفع ابهامات و نيز آزادانديشي در اين حوزهها برخوردارند، مشهودتر است. چنانچه اين پديده به درستي مديريت نشود، صدمات و لطمات غير قابل جبراني را به اين بخش از باورها و ارزشهاي فرهنگي- مذهبي جوامع، خاصه جوامع مبتني بر دين وارد ميكند. در مجموع بايد گفت اگر اين رويه، به شيوه و سرعت و بدعتي كه اكنون هويدا شده است، طي طريق كند و فاقد مديريت فرهنگي باشد، جامعه را دچار يك «انزواي جمعي» ميكند! غربتي را در دل يك خانواده سبب ميشود كه بهرغم همه قرابتهاي ظاهري و فيزيكي، نزديكي فكري و معنايي خانواده را از بين خواهد برد.
به عبارتي ارائه اين رويه «مهندسي افكار» اعضاي خانواده و بهخصوص فرزندان را از عهده پدر و مادر خارج كرده، به گونهاي كه نميدانيم هر يك در كدام عالَمي و با چه آدمي سير ميكنند و تحت تعليم كدام افكار قرار ميگيرند! قصد محكوميت فضاي مجازي در ايجاد آسيبهاي اجتماعي را ندارم ولي اكيدا توصيه ميكنم اگر اين فضاي مجازي با اختصاص 65 درصد جمعيت كشور به خود، به صورت كاربر مستقيم و تبعات غيرمستقيم آن مديريت فرهنگي درون خانوار نشود و از منظر عملكرد اجتماعي يكسره به جاي روشنگري و آگاهيبخشي منطقي اذهان عمومي از رويكردهاي مخفي و منفي مجازستان، صرفاً به فيلترينگ و منعهاي قانوني استفاده از آن بپردازيم ميتواند به عنوان يك ابزار پيشبرنده و كاتاليزور به تشديد آسيبهاي اجتماعي مديريت نشده كمك كند. آسيبهايي نظير افزايش آمار طلاق، روابط ناصحيح، فرهنگسازيهاي خطا، هدررفت زمان و غيره كه يقيناً كاربران محترم به خوبي اشراف دارند.
* از منظر شما براي مقابله با اين وضعيت چه بايد كرد؟ راههاي مواجهه با اين فرآيند خطرآفرين چيست؟
** يقيناً در شريط كنوني، اولين گام آسيبشناسي و بررسي معضلات زمان حال است تا با توجه به اين روندها، آيندهنگري و آيندهپژوهيهاي مبتني بر علم و به دور از تعصبات انجام شود و بتوان چشمانداز بلند فرهنگي استفاده از اين فضا و موارد احتمالي ديگر را تعريف و پيادهسازي كرد كه اين مهم بر عهده مسئولان ارشد جامعه است ولي در كنار اين مسئوليت مهم اجتماعي، خانوادهها نيز نبايد در انتظار اقدامات جامعه و نهادهاي دولتي جهت بهبود و اصلاح باشند، بلكه بايد خود به عنوان اولين نهاد اجتماعي هدفمند «مديريت فرهنگي فضاي مجازي خانواده» را همانند ساير موارد تربيتي و آموزشي بر عهده گيرند كه به طور قطع و يقين، با توجه به اثرات نزديكي ِ عاطفي مادر با فرزند، عمده اين فرهنگسازي بر عهده مادران و البته اعضاي آگاه خانواده است تا مانع از وجود چند فرهنگي در خانواده شده، تهديدات بالقوه اين تكنولوژي را خنثي كرده و بدون اغراض و تعصب و با تمهيدات و تدابير، مرزهاي فرهنگي و ارزشي و اخلاقي خود و خانواده را حفظ كرده، رويههاي «انفعال فرصتسوز» را به «فعاليتهاي فرصتساز» بدل كنيم.
* بسيار خب و اما مخاطره دومي كه از آن به «برونرفت زن از خانواده» ياد كرديد. لطفاً در اين خصوص توضيح بفرماييد. اين آسيب چگونه ايجاد ميشود و توسعه پيدا ميكند؟
** ببينيد، زن به عنوان كليديترين عضو در مهمترين كانون اجتماعي كه خانواده است، ايفاي نقش ميكند. رخدادي كه چند صباحي است شروع شده و در شرف وقوع بحران است و با عناوين مختلف نظير تساوي حقوق زن و مرد، رشد اجتماعي زن، حقوق بشر و غيره مورد تبليغات افراطي هم قرار گرفته است، دور كردن زن از كانون گرم خانه است كه من آن را «برونرفت زن» از قلب خانواده نام گذاردهام! به اعتقاد بنده اين مهم اگر مديريت نشود، به يك بحران اساسي در آيندهاي نه چندان دور بدل ميشود كه اگر استفاده ناصحيح فضاي مجازي را نيز به آن بيفزاييم «مرگ خاموشي» را براي خانواده به همراه خواهد داشت. به نام «رشد اجتماعي» زن را به بيرون از خانه دعوت ميكنند، غافل از آنكه اجتماعي شدن و رشد حاصل از آن، لزوماً حضور در كوچه و خيابان نيست! ما زنان فرهيخته بسياري داشتيم و داريم كه با بيشترين حضور در كانون خانواده به بزرگترين بالندگيهاي اجتماعي رسيدهاند.
از نمونههاي شاخص اين زنان با توجه به محدوديتهاي زمانهشان ميتوان از مرحومه مجتهده بانو علويه همايوني 99 ساله و مرحومه مغفوره دكتر مهديه الهي قمشهاي نام برد كه فقط چند روز از درگذشت آنان گذشته است. زن امروز ميتواند با اولويت قراردادن خانواده و اتفاقاً با استفاده از كاركرد مثبت همين ابزار مدرن مجازي و حضور مثمر در خانه و بجا و مؤثر در جامعه به رشد و بالندگي خود كمك كند. به نام «استقلال مالي» زن را به هر محيط كار سالم و ناسالمي رهنمون ميكنند، غافل از آنكه اگر حقوقي كه اسلام براي زن قائل شده است بر اساس شرع و اجراي صحيح قوانين لحاظ شود، هيچ زني بيسرمايه نيست. برداشت خطا نكنيم؛ بنده با اعتقاد وافر به توانمنديها و پتانسيلهاي بانوان، هيچگونه مخالفتي با كار فراخور شأن زن در محيط سالم ندارم، ولي معتقدم «هر زني نميتواند شاغل باشد و هر شغلي مناسب هر زني نيست.» بگذريم از اينكه در بعضي مشاغل هم، به طور كلي زيرساخت و فرهنگ فعاليت بانوان در كشور ما لحاظ و در پارهاي موارد تعريف هم نشده است.
با توجه به اينكه زن محور خانواده و پرورشدهنده معنوي نسل آينده جامعه است ولي نتايج پژوهشها مؤيد اين واقعيت است كه زن امروز با تبليغات ناصحيح ولي نرم و فريبنده در مسير دوري و بيتوجهي از رسالت اصلي خويش در قالبهاي اشتغال و درآمدزايي و امثالهم قرار گرفته است و بُعد مهم تربيتي آيندگان كه قاعدتاً بايد دغدغه خاطر برنامهريزان كلان و فهيم هر جامعهاي باشد از نظر مغفول مانده كه بنده كوتاهي در اين امر را در نگاه كلان بر عهده مسئولان بيمسئوليت و در نگاه خرد علاوه بر زنان بر گردن پدران و مردان بيدرايت ميگذارم. در مجموع اگر زن در جايگاه شغلي واقعي خود قرار بگيرد و از اين اشتغال آسيبي متوجه خانواده نشود مايه فخر و مباهات است، ولي وقتي قرار است در مشاغل مديريتي و كلان و تصميمساز و كارشناسانه و امثالهم يا به واسطه عدم توانمنديها يا تسخير آن توسط مردان، زنان فاقد سهم يا واجد سهم كمي باشند، پس بهتر است به واسطه اتخاذ شغلي سخيف و دستمزدي اندك بيگاري نكنند و به اين «بردگي مدرن» تن در ندهند.
اما نكته ديگر اينكه متأسفانه اخيراً ديده ميشود گروهي با شعار استقلال مالي زنان، تأمين بخشي از معيشت خانواده را بر عهده زنان گذاشتهاند تا جايي كه اين رويه خطا به عنوان يك وظيفه قلمداد شده است كه به گمانم اين، بيشتر طمعورزي و سوءاستفاده از هويت زنانه است. اين نوع نگاههاي نابخردانه و گاه مغرضانه اگر مديريت فرهنگي نشود، چيزي جز تزلزل اصليترين كانون اجتماعي و نابودي آن دربرندارد و يكي از بزرگترين آسيبهاي خانواده در آيندهاي نزديك به شمار ميآيد. از سوي ديگر جبر تنگناهاي اقتصادي كه امروزه دامنگير معيشت خانواده شده و زنان به ويژه زنان بدسرپرست يا بيسرپرست را وادار به فعاليت اقتصادي اجباري كرده است مقوله مهم ديگري است كه ضررت برنامهريزي و احقاق حقوق بانوان از سوي مراجع ذيربط را طلب ميكند.
* خانم دكتر، ممكن است تعدادي از مدافعان كار زن در بيرون از منزل، شما را به نقض حقوق زنان و عدم اعتقاد به حق اين بخش از جامعه در نقشآفريني اجتماعي متهم كنند. مدافعان تساوي حقوق زن و مرد هم در اين ميان جاي خود را دارند! براي اين گروه چه توضيحي داريد؟
** البته كه من براي جميع نظرات احترام قائلم و اصولاً معتقدم اختلاف نظر بدون تعصبات بيمنطق، موجب رشد است ولي اتفاقاً بنده به چيزي برعكس آنچه ممكن است برداشت شود اعتقاد دارم. كسي كه مدافع حقوق زنان است، به خوبي ميداند كه عرايضم، نقض حقوق بانوان نيست. ميداند كه نگران تغيير نگاه، از هويت ارزشمند زنانگي زن به سمت نگاه شيء وارگي به زن هستم. ميداند كه اين بيگاريهاي زنانه كه باب شده است، اشتغال كاذب و به نوعي تخريب هويت، شوكت، سلامت، صلابت و عزت زن را به همراه دارد. و اما در خصوص مورد دوم عرض كنم كه اتفاقاً با تساوي حقوق زن و مرد مخالفم! چون بين زن و مرد در خلقت هم تفاوت هست.
كه البته به فرمايش استاد شهيد آيتالله مطهري، تفاوت بين زن و مرد «تناسب» است، نه نقص و كمال. پس جايي كه تفاوت هست، برقراري مساوات، عدالت نيست. توجه داشته باشيد اينجا از تفاوت صحبت ميكنم نه تبعيض. به فرمايش مولاي متقيان علي (ع): عدالت مفهوم آشكار «مايليق» است. يعني به هر كس به قدر لياقتش بها داده شود و چه بسا وقتي در مورد زن و مرد رعايت مساوات شود، عدالت اجرا نشود چراكه ممكن است زن حق بيشتري نسبت به مرد داشته باشد و تساوي حقوق، ظلم جلي باشد.
* خب اينجا يك سؤال مطرح ميشود و آن اينكه چرا در كشورهايي نظير غرب كه دم از دفاع از حقوق زن و بشر ميزنند، زنان همپاي مردان در محيط بيرون از منزل كار ميكنند و اتفاقاً توسعه يافته هم هستند؟
** سؤال بجايي پرسيديد. اتفاقاً صدراعظمي خانم مركل، نخستوزيري خانم ترزا مِي، كانديداتوري رياست جمهوري خانم كلينتون و نمايندگي عالي اتحاديه اروپا در سياست خارجه و امور امنيتي توسط خانمها كاترين اشتون و فدريكا موگريني و نمونههايي از اين دست در غرب، دنيا را به اين باور رسانده است كه زنان ميتوانند زمام امور را در دست گيرند و به خوبي هم مديريت كنند و اتفاقاً بنده در عرايض قبلي هم به اين نكته اشاره كردم كه به توانمنديها و شايستگيهاي زنان اذعان و وقوف دارم و حتي به بيتوجهي مسئولان كشورم در عدم بهكارگيري اشتغال «كيفي» بانوان در ردههاي تصميمگيري و مديريت معترضم چراكه اغلب انتصابهاي مديريتي ما مبتني بر لابيهاي صرفاً سياسي و مردانه است و قدرت در يك دايره چرخان سرگردان دست به دست ميشود منتها به اين نكته توجه كنيد كه «با الگوي غرب، براي شرق نسخه نپيچيم.» منظورم از غرب و شرق جغرافيا نيست، فرهنگ است، آداب و رسوم است. باورهاي اعتقادي است و قس علي هذا.
آيندهپژوهان و برنامهريزان حاذق بر اساس سه ركن شرع، قانون و عرف اجتماعي هر جامعهاي، چشمانداز و برنامه مينويسند. لذا اشتغال زن بايد در خدمت نهاد خانواده باشد، نه در تعارض و تقابل با آن. اشتغال زن وقتي ارزشمند است كه آمار كار كيفي بالايي را به خود اختصاص دهد، نه افزايش آمار كمي تعداد زنان شاغل را. آيا به واقع در كشورهاي مد نظر شما، اشتغال زنان با اين محتوا سنجش و ارتقا يافته است؟! حتي به تازگي در همين كشورها خانم نخستوزير جديد انگليس در جلسه معارفه خود به نابرابري حقوق زنان و مردان اعتراض كرد. به طور مثال كشور سوئد از نظر ارتقاي حقوق زن در جهان حائز رتبه برتر و نسبت حقوق زنان به مردان 90 به 100 است، ولي با اندكي پژوهش درمييابيد كه آمار كار كيفي زنان در مشاغل مديريتي و تصميمسازي اين كشور نيز، كماكان در جايگاه پاييني قرار دارد. مثلاً فكر ميكنيد در انقلاب صنعتي كه اولين خيزش «برونرفت زن» از خانه نخستين بار در انگلستان رخ داد، هدف صرفاً احقاق حقوق زنان و حفظ كرامت و شخصيت زن بود!؟ يا با نگاه نياز به نيروي كار ارزان قيمت، از زنان در صنعت استفاده شد!؟... به هوش باشيد تا شعارهاي رنگين «دفاع از حقوق زنان» تحت عنوان حضور زن در محيط بيرون از خانه، با لعاب «كار» ولي با هويت «بردگي» فريبمان ندهد.
* خانم ملكپور سخن پاياني شما در خصوص اشتغال زنان چيست؟
** ضمن احترام ويژه براي همه مادران و خواهران و دختران عزيزم درخواست ميكنم از نظر حقوقي و فرهنگي اشتغال زنان مورد بررسي و مداقه قرار گيرد. فرهنگسازي صحيح و بهادادن به حضور زن در محيط خانه و خانواده، تأكيد بر اهميت تربيت فرزندان توسط مادران و به حساب آوردن خانهداري در زمره مشاغل با نگاهي نو تبيين شود. بحث بيمه زنان خانهدار و توسعه مشاغل خانگي خاصه در بخش خدمات و با توجه به ابزار مدرن مجازي و عنايت به باسوادي زنان جامعه امروز مورد بازنگري قرار گيرد. توجه اكيد مسئولان و برنامهريزان به تأمين معاش زنان بيسرپرست يا بد سرپرست را با حفظ كرامت انساني خواهانم. حتي پيشنهاد ميكنم براي حفظ استقلال مالي زنان ميتوان با بررسيهاي «حقوقي» بخشي از درآمد مرد را «به طور مستقيم» در قالبهاي مهريه، نفقه، اجرتالمثل، حق خدمات در منزل و امثالهم كه يقيناً نيازمند بررسيهاي كارشناسانه حقوقي و مدني است، به حساب بانوان واريز كرد و موارد ديگر كه نياز به عزم جزم خبرگان زن و مرد در سطح ملي دارد.
http://javanonline.ir/fa/news/798612
ش.د9501430