تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۳  ، 
کد خبر : ۲۹۴۲۴۹

روابط تهران باکو در بستر ساختمندی های نوین منطقه ای

منطقه اوراسیای مرکزی (آسیای مرکزی و قفقاز) مکمل ژئوپلیتیکی ایران محسوب می شود و اگر دستگاه سیاست خارجی ایران فعالانه و مبتکرانه عمل نکند، این بستر ژئوپلیتیکی را نه تنها به نفع رقبا از دست می دهد، بلکه این فرصت ژئواستراتژیکی به حیطه نفوذ رقبا و دشمنان جمهوری اسلامی ایران تبدبل خواهد شد.
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/رحمت الله فلاح
سفر دو روزه رئیس جمهوری اسلامی ایران به جمهوری آذربایجان از منظر مختلف دارای اهمیت راهبردی است. نخست این که در قالب رویکرد ایجاد همکاری منطقه ای نوین با حضور سه کشور ایران، روسیه و آذربایحان صورت گرفته که در نوع خود می تواند زمینه ساز منطقه گرایی نوینی گردد و دوم این که روابط تهران و باکو با وجود مسائل مختلف همواره بر اصل واقع گرایی کارکردی مبتنی بوده و تداوم و تقویت آن در چارچوب منافع ملی دو کشور و مطلوبیت راهبردی آن ها تحلیل می گردد.
در این سفر چند سند همکاری مهم بین طرفین امضا شد که در نوع خود گامی مهمی در تقویت روابط محسوب می شود؛ تفاهمنامه های همکاری اجرای طرح دالان حمل و نقل شمال – جنوب، همکاری وزارتخانه های ارتباطات و فن آوری اطلاعات در زمینه امنیت الکترونیکی و همکاری در امور استاندارد سازی، برنامه اجرایی همکاری وزارت فرهنگ و گردشگری جمهوری آذربایجان و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران در حوزه گردشگری شامل سال های 2016 الی 2019 میلادی، توافقنامه قرنطینه گیاهی و تفاهمنامه میان بانک های مرکزی ایران و جمهوری آذربایجان از جمله اسناد امضا شده می باشد.
در این میان، مهم تر از موارد فوق، اراده سیاسی دو کشور برای توسعه همه جانبه روابط بیش از بیش فراهم شده است. با این وضعیت سوال اینجاست که چه عوامل و شرایطی در محیط روابط دو کشور نقش سلبی ایجاد می کند؟ و راهکار غلبه بر متغیرهای آشوب ساز چیست؟ در این سوالات می پردازیم

مولفه های روابط ایران و آذربایجان
در بررسی محیط سیاست خارجی آذربایجان، جایگاه ایران به عنوان یک عامل موثر و پایدار نقش کارکردگرایانه دارد. روابط دو کشور متاثر از فاکتورهای عینی و ذهنی تعمیق یافته در تاریخ، جغرافیا و پیوندهای اجتماعی آن نهفته است. تاریخ مشترک، دین و مذهب مشترک و اقوام خویشاوند در کنار مرزهای مشترک طولانی، تابلویی را می آفریند که در روابط بین المللی کم نظیر است، اما متاسفانه تاکنون فاکتورهای مذکور در حد ظرفیت کارکردی خود، روابط ایجابی لازم را به نمایش نگذاشته و سطحی از ناهمسویی ها بر این مناسبات سایه انداخته است. با این حال جایگاه ایران در محیط سیاست خارجی آذربایجان غیر قابل انکار است. 

روابط تهران باکو در بستر ساختمندی های نوین منطقه ای

چند موضوع و مساله در روابط دوجانبه اثر تخریبی داشته و روابط را سلبی می سازد که  به مهم ترین آن ها اشاره می شود:
الف) تفسیرغیردینی از هویت ملی؛ مطلوبیت ایران در آن است که جمهوری اذربایجان تفسیر قومی از هویت ملی نداشته باشد و ناسیونالیسم مدنی بر مبنای عنصر محوری دین برجستگی پیدا کند، چون تاکید بر هویت قومی اثرات جانبی داشته و فاز رقابتی را افزایش می دهد. اما اگر ناسیونالیسم مدنی بر بنیان های دینی توسعه یابد، همپوشانی های دو طرف بیشتر شده و همسویی بین آن ها روندهای طبیعی را طی خواهد کرد. این در حالی است که دولت آذربایجان چنین رویکردی را در تعارض با نظام سیاسی خود دانسته و با آن مقابله می کند.
ب) تفسیر در رویکردهای سیاست خارجی؛ از نگاه تهران، روابط آذربایجان با رژیم صهیونیستی نه تنها در تعارض با ایدئولوژی  جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود، بلکه در حوزه منافع و امنیت منطقه ای ایران نیز اثرات سلبی و چالشی دارد. در نقطه مقابل دولت باکو نیز روابط ایران با ارمنستان را از منظر سلبی تفسیر می کند و انتظار بیشتری از نقش آفرینی ایران در آزادسازی 20 درصد از اراضی اشغالیش توسط ارمنستان را دارد. مجموعه این برداشت ها و تفسیر ها در کنار دیگر موضوعات اثر منفی خود را در تعمیق روابط دو جانبه گذاشته است. با وجود این شرایط، جمهوری اسلامی ایران قدرتی انکار ناپذیر در محیط سیاسی امنیتی قفقاز جنوبی و همچنین در محیط سیاست خارجی جمهوری آذربایجان محسوب می شود و دولت باکو می تواند با توسعه روابط خود با ایران و احترام به ملاحظات جمهوری اسلامی، مشکلاتش را در قفقاز جنوبی حل کند.

ضرورت های تعمیق روابط
مولفه های تعمیق دهنده روابط بین دو کشور معتبر و با اصالت تر از مولفه ای آشوب ساز است. به یقین ورودی های آشوب ساز در مناسبات تهران-باکو ریشه های بومی نداشته و توسط قدرت های بین المللی تزریق می شود تا این که دو کشور مسلمان و شیعه همپوشانی راهبردی نداشته باشند. در این میان گذر زمان ماهیت بسیاری از سیاست ها را برای آذری ها آشکار کرده است و اکنون مقامات باکو بیشتر درک می کنند که رویکرد غرب در راهبردی ترین پرسش این کشور یعنی آزادی اراضی اشغالی اش (قره باغ)، مبتنی بر تعصبات مذهبی بنیان گذاشته شده و همواره غلبه ارمنستان مسیحی را بر آذربایجان مسلمان ترجیح می دهند. در چنین شرایطی بی توجهی به قدرت تاثیر گذار جمهوری اسلامی مغایر با اصول شناخته شده سیاست خارجی آذربایجان می تواند باشد. با این اوصاف توجه به موارد ذیل الزامی به نظر می رسد؛
1- توجه به ظرفیت های ژئوپلیتیک؛ دو کشور ژئوپلیتیک مکمل دارند و کارکردی کردن این وضعیت در عرصه های مختلف از جمله، حمل و نقل، ترانزیت انرژی، سرمایه گذاری های مشترک، ایجاد و توسعه مناطق تجاری آزاد و... می تواند در بسترهای روابط دو جانبه نقش بنیادین و راهبردی ایفاء کند.
2- مبارزه با تهدیدات مشترک افراط گرایی مذهبی؛ امروزه تروریست نوین مبتنی بر وهابیت تکفیری، پلید ترین شکل تروریسم را در جهان اسلام به نمایش گذاشته و داعش نمونه بارز آن است. البته کشوری مثل عربستان منافع خود را در ترویج این گونه اندیشه ها می داند. در این وضعیت ایجاد سازکارهای لازم برای مبارزه با تروریسم نوین، ضرورت فوری  بین دو کشور شیعه ایران و جمهوری آذربایجان می باشد.
3- ابتکار ساختار سازی های نوین منطقه ای؛ واقعیت های بعد از فروپاشی شوروی نشان می دهد که ساختارسازی های غیر بومی و منطبق با منافع صرف غربی و یا حتی صرف روسی، ثبات منطقه ای را با چالش و حتی بحران های متراکم مواجه کرده است. با این اوصاف توجه به واقعیت های منطقه ای و ساختار سازی بر مبنای آن قابلیت ایجاد روندهای توسعه گرا را نوید می دهد. منطق ژئوپلیتیکی حکم می کند که ساختارهای منطقه ای نوین با محوریت ایران، روسیه و ترکیه به همراه کشورهای اسیای مرکزی و قفقاز شکل گیرد. نکته مهم این که شرایط کنونی از آمادگی لازم برای این موضوع برخوردار است. در این روزها ضمن دیدار رؤسای جمهور ایران، آذربایجان و روسیه با یکدیگر، ترکیه نیز سفر اردوغان به مسکو را در دستور کار دارد و در حالی اردوغان به روسیه می رود که در تازه ترین سخنان خود نقش روسیه در حل بحران سوریه را اساسی خواند. بنابراین در شرایط کنونی نزدیکی مطلوبی در سیاست های ایران، روسیه، ترکیه و جمهوری آذربایجان مشاهده می شود.

سخن پایانی 
منطقه اوراسیای مرکزی (آسیای مرکزی و قفقاز) مکمل ژئوپلیتیکی ایران محسوب می شود. دستگاه سیاست خارجی ایران اگر فعالانه و مبتکرانه عمل نکند این بستر ژئوپلیتیکی را نه تنها به نفع رقبا از دست می دهد، بلکه این فرصت ژئواستراتژیکی به حیطه نفوذ رقبا و دشمنان جمهوری اسلامی ایران تبدبل خواهد شد. انتظار غالب این است که اقتدار واقعی جمهوری اسلامی ایران به نفع کشورهای مسلمان منطقه ترجمه گردد، تا آن ها با تکیه بر آن بتوانند کارکرد واقعی خود را در جهان اسلام به نمایش گذارند./

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات