(روزنامه كيهان ـ 1394/12/04 ـ شماره 21288 ـ صفحه 2)
2- «فاوست» و دکتر فاستوس در اصل داستانی آلمانی است که بعدها به شیوههای گوناگون بازنویسی شده است. فاوست تحصیل کرده یا دانشمندی است که از سر جاهطلبی و برای کسب موقعیت و قدرت فزونتر، روح خود را به شیطان و نماینده او (مفیستوفل) میفروشد. مفیستوفل قدرتی جادویی به فاوست (دکتر فاستوس) میبخشد اما در پایان دوره، روح او به شیطان تعلق میگیرد و فاوست به صورت ابدی، دوزخی و ملعون میشود؛ تا سرانجام شیطان او را به سوی جهنم همراهی میکند. فاوست برای رسیدن به موقعیت و قدرت، هر بار گناه و خیانت را بیشتر پرورش میدهد و فربهتر میکند و هر بار در اعماق بیشتری سقوط میکند. مسخشدگی فاستوس به حدی میرسد که با التماس و گریه به نماینده زشتسیرت شیطان میگوید «بمان! تو بسیار زیبایی!».
اگر فاوست افسانه باشد، شیطان و شیطانپرستی افسانه نیست. به تعبیر قرآنی انسان زیر و رو شده و دارای نگاه وارونه نسبت به معروفها و منکرها، به مرتبه نفاق میرسد تا آنجا که برخلاف اهل صلاح و ایمان، در زمره «یأمرون بالمنکر و ینهون عنالمعروف» درمیآید (آیه 67 سوره توبه). منافقین به تعبیر امیر مؤمنان «شیطان را ملاک و پشتوانه کار خود گرفتند و شیطان هم آنها را در دامهای خود قرار داد؛ پس در سینه آنان تخم کرد و جوجه گذاشت و به تدریج در خردهای آنان رخنه کرد و با چشمانشان نگریست و با زبانشان سخن گفت؛ آنان را گرفتار خطا و لغزش کرد و نادرستی و ناراستیها را در نگاهشان آراست» (خطبه 7 نهجالبلاغه). از جمله ویژگیهای کسانی که مستعد اختلاط با شیطانند، خودشگفتی است. «ای مالک از خودشگفتی و اعتماد به چیزی که تو را به خودپسندی کشاند و علاقه به تملقگویی دیگران بپرهیز که همانا از مطمئنترین فرصتها برای شیطان است تا کارهای خوب نیکوکاران را نابود سازد» (نامه 53 نهجالبلاغه)
3- خالق هستی، دنیا را قاعدهمند آفریده است چندان که گندم از گندم و جو از جو بروید. قانون الهی است که کار جفاکاران و عهدشکنان به لعنتشدگی و سنگدلی بینجامد چرا که تحریف حقایق میکنند. «فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیهًْ، یحرّفون الکلم عن مواضعه... به خاطر اینکه پیمان خود را شکستند، آنان را از رحمت خویش دور ساختیم و سنگدل قرار دادیم ]که قادر به توبه و جلب رحمت الهی نباشند[؛ آنان کلام حق را تحریف و جا به جا میکنند» (آیه 13 سوره مائده). در تاریخ خودمان بارها دیدیم که چگونه شخصیتهایی وکیل مدافع تروریستهای جانی سازمان منافقین شدند یا به آغوش جنایتکارترین دشمنان ملت ایران پناه بردند یا درست در بحبوحه خباثتها و قساوتهای مستکبران عالم به بزک سیمای زشت آنان پرداختند و گفتند ای آمریکا! ای انگلیس! شما چه قدر زیبایید! دیدیم که چگونه با سابقه انقلابی ادعا کردند «صدام به خاطر شعار صدور انقلاب ما به ما حمله کرد» و «اگر غرب نمیگذارد ما فناوری صلحآمیز هستهای داشته باشیم، به این خاطر است که تقوای اتمی خود را به آنها نشان ندادیم وگرنه حتی اجازه میدادند سلاح اتمی داشته باشیم» و «امام مخالف مرگ بر آمریکا بود» و «داستان کربلا، ماجرای مذاکره و آشتی با یزید و عمر سعد بود» و «میشد با میانهروهای آمریکایی و اروپایی توافق عادلانه کرد اما افراطیون و ماجراجوها و کاسبان تحریم 37 سال مانع شدند» و از این قبیل!
4- وقتی پیمان با امام(ره) و شهیدان به خاطر جاهطلبی و دیده شدن و قدرت گرفتن به هر قیمت شکسته شد، آنگاه لاجرم این «انحراف» به «تحریف» حقایق و «تزئین» باطل نیازمند است. مگر درد بیدرمان شریح قاضی چه بود؟ عالم حقیقتشناسی که در مقدمات فاجعهبار ماجرای کربلا، در خدمت جبهه باطل سخن گفت و شهادت واژگونه داد حال آن که با گفتن حقیقت درباره هانی بن عروه- که در زندان ابن زیاد بود - میتوانست طومار پسر زیاد را در هم بپیچد و از یک سقوط بزرگ جلوگیری کند. آن رجل سیاسی که سال 1388 در پستو به دوستان خود میگفت امکان ندارد در انتخابات 11 میلیون تقلب شده باشد اما در علن به همراه طیف خود، دروغ تقلب و دستبرد به امانت مردم را در میان مردم شایعه کردند و بی هیچ عار و ننگی قدم به قدم با نقشه آمریکایی و انگلیسی آشوب همراهی و همآهنگی کردند، به شریحها اقتدا کردند و آتش دشمن شادکن فتنه را برافروختند. حکم قرآن روشن است. «شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند، قلب او گناهکار است». و به تعبیر حدیث شریف «هرکس کتمان شهادت کند یا به ناحق شهادت دهد تا خون مسلمانی بریزد یا مال آن مسلمان تباه شود، روز قیامت در حالی که تاریکی بر صورت او مستولی است، محشور میشود». کسانی که چوب حراج به امنیت و منافع ملی یک بار در سال 78 و سپس با ابعاد وسیعتر در سال 88 زدند، روح خود را به شیاطین فروخته بودند که جباران اسرائیل و آمریکا و انگلیس با اسم و رسم، از آنها تمجید کردند و پشتشان را گرفتند تا از وطنفروشی کوتاه نیایند.
5- یک قلم از این خیانت بزرگ همان است که رابرت گیتس (وزیر وقت دفاع و رئیس پیشین سازمان جاسوسی آمریکا) بلافاصله پس از ماجرای ننگین شعار نه غزه نه لبنان و شقاقافکنی فتنهگران در روز قدس با صدای بلند گفت: «ما تا به حال تصور میکردیم، تحریمها بیفایده است اما این ماجرا و اختلاف نشان داد تحریم موثر است». 27 شهریور این اتفاق پیش آمد و 21 مهر 88 لسآنجلس تایمز از قول مقام آمریکایی نوشت «نمایندگان رهبران جنبش سبز در نشست مشترک با حضور سران اپوزیسیون در اروپا به ما گفتند تحریمها باید تشدید شود اما نه به صورت تدریجی که مانند واکسن عمل کند بلکه باید فلجکننده باشد». مدتی بعد هیلاری کلینتون وزیرخارجه آمریکا از پروژه تحریمهای فلجکننده رونمایی کرد؛... تا شریکان تازه شیطان بزرگ و مشّاطههای آن مدتی بعد لاف بزنند که بعله! میشد ماجراجویی نکرد و تحریم نشد و ما اکنون آمادهایم ضمن شراکت با میانهروها در آمریکا، تحریم را برطرف کنیم؛ چیزی در قواره میانجیها و دلال راهزنان! یا همان بازجوی خوب! به راستی از خودمان پرسیدهایم آن آقازاده فراری چگونه از لندن سردرآورد و چرا در تماسهایی که برخی فایلهای صوتی آن منتشر شده از تقسیم کار جریانهای معارض در داخل سخن میگوید و اظهار عجز میکند که رهبری به کسی باج نمیدهد و سرانجام هم میگوید باید فشار تحریمها را به واسطه رایزنی با آمریکاییها بیشتر کرد؟ یا این سوال که اگر خبرنگار بیبیسی به خاطر مصوبه جدید کنگره و کاخسفید با مشکل ویزا جهت ورود به خاک آمریکا مواجه میشود، چگونه آن یکی آقازاده- که تا دیدار «مزار شاه» در قاهره رفت و با دوستان خوب بهایی و سازمان مجاهدین خلقی پیوند خورد- 2 هفته مانده به انتخابات به راحتی ویزای آمریکا میگیرد و مدتی را در آن کشور سپری میکند؟!
6- روزنامههایی که در سالهای اخیر به واسطه همکاران از کشور خارج شده خود، کادر شبکههای دولتی BBC و VOA و رادیوفردا و... را تأمین کرده و احزابی که اعضای آنها - از نمایندگان مجلس ششم، تا وزیر و معاونان دولت اصلاحات - پس از فرار از کشور اتاق فکر جنبش سبز را در لندن (یا واشنگتن و پاریس و برلین و بروکسل و آمستردام) تشکیل دادهاند، چه نسبتی با دولتمردی مانند میرزاتقیخان امیرکبیر یا نماینده مجلسی چون آیتالله سیدحسن مدرس میتوانند داشته باشند، جز تضاد و تناقض؟ و چگونه است که در سالگرد شهادت امیرکبیر یا مدرس که هر دو به دست دستنشاندگان انگلیس به شهادت رسیدند، همین جماعت قیافه صاحبان عزا را به خود میگیرند یا در فصل انتخابات یادشان میافتد که مدرس مرد بزرگ و مبارزی بود و باید تابلوی او را بلند کرد و در تبلیغات انتخاباتی به نام و تصویر وی آویخت؟! به راستی مدرس با رضاخانِ گماشته انگلیس و مدعی تجدد ضددین، سرستیز داشت یا با اسلام و استقلال کشور؟! آیا بیبیسی به عنوان بیسیم رسمی کودتای 28 مرداد 32 (عملیات آژانس) تغییر ماهیت داده یا جماعتی که به عکس و نام مدرس میآویزند اما همین بیبیسی آنان را «شجاع» و «اصلاحطلب جدید» توصیف میکند؟! گیریم که چند صباحی و به هر قیمت کامروا میشدند. ثم ماذا؟! آیا عوضیتر و مسخ شدهتر از تقیزاده هستند که بعدها درباره خیانت واگذاری قراردادهای نفتی زبان به اعتراف گشود و گفت «المأمور و معذور. مأمور بودم و معذور»؟!
7- ملت ما از شهیده بزرگ این ایام حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها) آموخته است که «من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزّ و جلّ الله افضل مصلحته». هر فرد یا جامعهای که بندگی خالصانه خدا کند، خداوند هم بهترین مصلحت را برای او فرو میفرستد. این قانون الهی است؛ «آنها که کفر ورزیدند و از راه خدا باز داشتند، اعمال آنان را نابود میکند. و آنان که ایمان آوردند و عمل صالح پیشه کردند و ایمان آوردند به آنچه بر محمد]ص[ نازل شده و آن حق و از جانب پروردگارشان است، خداوند بدیهایشان را میپوشاند و کارشان را به صلاح و سامان میرساند. این بدان خاطر است که کافران دنبالهرو باطل شدند و مومنان، حقی را که از جانب خداوند است پیروی کردند» (آیات 1 تا 3 سوره محمد). ما یقین داریم و به تواتر تجربه کردیم که هر جا برای رضایت خدا به میدان آمدیم- هر چند کم گذاشتیم یا برخی از ما بد عمل کردند- خداوند عیب و ضعفهای ما را پوشاند و عاقبت پیروزمند را برای جبهه انقلاب رقم زد.
این باور ملت ماست که حضور در میدان انتخابات، بیعت با جمهوری اسلامی و امام و شهیدان و در حقیقت بیعت با رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) است - اگر کسی هم در گوشه و کناری بلافد که برای دشمنی و معارضه رأی میدهم، به او میگوییم شما رأی بده و، بمیر و بده! - این وعده تخلفناپذیر پروردگار تا همیشه تاریخ است؛ «لقد رضیالله عن المومنین اذیبایعونک تحتالشجرهًْ فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینهًْ علیهم و اثابهم فتحا قریبا و مغانم کثیرهًًْ یأخذونها...» (آیات 18 و 19 سوره فتح). ملت ما اهل تشخیص دقیق است که چگونه بیعت رضوان با رسول خدا(ص) به پیروزی بزرگ (فتحالمبین مکه) ختم شد و چگونه بدعهدی و پیمانشکنی و خیانت برخی خواص به صلح غمبار امام حسن(ع) انجامید. میان این وفای به عهد و آن پیمانشکنی زمین تا آسمان فاصله است. روز انتخابات، روز جشن و جهاد، روز نه به امویها و انگلیسیها و آمریکاییها و «نو اشراف» همافق با آنان است.
http://kayhan.ir/fa/news/69116
ش.د9405768