(روزنامه شرق – 1395/05/06 – شماره 2641 – صفحه 6)
عصر جمعه، یکم مرداد، نشست حلقه اندیشه زروان با عنوان «نژادپرستی در فرهنگ ایران» در تالار مؤسسه فرهنگی بهاران برگزار شد. این برنامه یکی از سلسلهنشستهای انجمن زروان بود که اکنون بیش از پنج سال است بهطور منظم به شکل ماهانه برگزار میشود و در هر نوبت از آن با حضور استادان و صاحبنظران درباره یکی از مباحث مربوط به هویت و تمدن ایرانی کنکاش و بحث ميشود. انجمن زروان سازمانی مردمنهاد است که بحثهای خود را بر محور دستگاه نظری زروان (رویکرد سیستمی دکتر شروین وکیلی به سوژه و نهاد) پیش میبرد و از دل مؤسسه خورشید زاده شده است. نشستهای حلقه اندیشه زروان در سال جاری با همکاری مؤسسه بهاران و در مکان این مؤسسه برگزار میشود.
نشست با گفتار دکتر زیباکلام، استاد علوم سیاسی، آغاز شد. ایشان سخن خود را با تأکید بر این نکته آغاز کردند که اغلب نیازی به آمادهکردن خویش برای سخنرانی نمیبینند ولی اینبار برخلاف روال همیشگی حرفهایشان را منظم کرده و یادداشت كردهاند. سخنرانی ایشان سه جزء اصلی داشت؛ نخست آنکه تصریح کردند منظورشان از نژادپرستی همان Racism است و در نکوهش و بیمارگونهبودنِ این صفت سخنانی ایراد کردند. آنگاه مجموعهای از شواهد را برشمردند که از دید ایشان بر نژادپرستی ایرانیان در دوران پیش و پس از انقلاب اسلامی دلالت میکرد.
حقشناس: ادعاهای زیباکلام پیامدهای بینالمللی منفی دارد
دکتر حقشناس، استاد روابط بینالملل، سخنران دیگر این نشست بود. وی ابتدا تعریفی از مقوله نژادپرستی ارائه داد و گفت این تعریف برای نژادپرستی در منابع علمی ذکر شده است: «اعتقاد به برتری الهی یا ژنتیکی یک نژاد نسبت به سایر نژادها و حق بهرهکشی از سایر نژادها به عنوان تقدیر بشریت بهصورتیکه برای این نژاد حق ذاتی بهرهکشی از سایر نژادها را به هر صورتی که صلاح بداند قائل باشد».
او با بیان این پرسش که «این خودزنی با چه اهدافی در دستور کار زیباکلام قرار گرفته است» افزود: «تعریف نژادپرستی در ادبیات ایشان دقیق نیست و برداشتی است که ایشان دارند و آن را مساوی با نژادپرستی میدانند؛ مثلا میگویند رفتاری که ما با افغانها داریم محکوم است، اما رفتار غربیها با ما از گونهای دیگر است. رفتار غربیها با ایرانیها آنقدر هم خوب نیست که باعث شده در کمپها اعتراض کنند و لبهای خود را بدوزند. مقایسه ایشان دراینزمینه درست و واقعی نیست».
آنگاه حقشناس به نظريات دکتر زیباکلام پرداخت و نشان داد که شمار سهمیلیوننفره مهاجران افغان و ٥٠٠ هزارنفره عربهای ایرانیتبار که از عراق به ایران آمدند و جذب سریع و بیدریغشان در جامعه ایرانی و چرخش مالی بالایی که در این گروه مهاجر جریان دارد نشانگر میهمانپذیری ایرانیان و غیاب تبعیض درباره ایشان است که اين را با نمونههای مهاجرت ایرانیان یا دیگران به کشورهای اروپایی -که به تعدادی محدود انجام میشود- نميتوان مقايسه كرد. ایشان ضمن اشاره به تجربه کاری خود در اداره ثبت به شناسنامهنداشتن بسیاری از ایرانیان اشاره کرد و همچنین از آمار ١١میلیونی ایرانیانی که دفترچه بیمه ندارند، یاد و تأکید كرد: برخوردارنبودن از امکانات درمانی درباره اتباع ایران و مهاجران خارجی کمابیش یکسان است و اگر فقر و نارساییای دراینباره هست به همگان مربوط میشود و قومیت و گروه خاصی دراینزمینه مورد تبعیض قرار نگرفتهاند.
حقشناس گفت: من خود ترم گذشته سه دانشجوی افغان داشتم که از دانشجویان خوبم محسوب میشدند. اطلاع دارم که در دانشگاههای تهران در حدود ١٠هزار دانشجوی افغان داریم. با دستور رهبری درباره لغو دستور الزام به پرداخت هزینه آموزش دانشآموزان افغان در مدارس، این مشکل نیز حل شد و افغانها که حتی بدون مجوز در ایران هستند میتوانند تحصیل کنند».
حقشناس در دنباله صحبتهای خود به اشتراکات عمیق ایران و افغانستان اشاره کرده و گفت بههیچوجه نباید چنین تصور کنیم که برادران افغان با ما بیگانهاند، بلکه این کشور تا چندی پیش جزئی از ایران بوده و از میراثداران ایران فرهنگی محسوب میشد، مانند کشورهایی همچون تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان.
این استاد روابط بینالملل گفت: «اگر نقدی داشته باشم به این موضوع، باید بگویم تعریف نژادپرستی در ادبیات ایشان مبهم است و دقیق نیست و یک تعریف عالمانه از منظر حقوقی و بهویژه حقوق بشر در افکار ایشان نیست، بلکه یکسری برداشتهایی از رفتارها دارند که آن را مترادف با نژادپرستی میدانند».
حقشناس ادامه داد: نکتهای که من نگرانش هستم، این است این ادعاها از سوی آقای زیباکلام که شخصیت شناختهشدهای هستند، میتواند آثار سوئی برای کشور در سطح بینالمللی و آثار سوء حقوقی در داخل داشته باشد. ممکن است فردا کشور افغانستان یا مراجع بینالمللی این اظهارات را مورد سوءاستفاده قرار دهند و بیان این کلمات اصلا شایسته نیست».
دکتر حقشناس در پایان گفت: چیزی که ما از شخصیت بزرگواری مانند آقای زیباکلام انتظار داریم، این است که این صفت نژادپرستی را از تحلیلهای خود کنار بگذارند و قبول کنند خطا کردهاند، ولی در اصلِ وجود برخی کاستیها همچون خودبزرگبینی با ایشان موافقیم.
زاگرسزند: فرهنگ ایرانزمین، سرشار از مدارا
دکتر زاگرسزند، شاهنامهپژوه، سومین سخنران این نشست بود که درباره مسئله وجود یا غیبت نژادپرستی در فرهنگ و تاریخ ایران و نمود آن در شاهنامه، صحبت کرد.
وی در آغاز سخن ضمن ابراز شگفتی از اینکه انتظار داشت دکتر زیباکلام ادعای پیشین خود را برآمده از پژوهشی میدانی بداند و فقط به مثالها بسنده نکند، گفت: اگر ایرانیان نژادپرست باشند، باید این ویژگی در فرهنگ ایران نهادینه شده باشد و نیز باید در شاهنامه نمود داشته باشد، چراکه شاهنامه بازنماینده همه منشها و خوی و خیمهای ایرانیان از روزگار اسطوره تا تاریخ ساسانیان است. همچنین متنی حماسی و بسیار ایرانگرایانه است، پس میتوانست بهترین جا برای نمود ویژگی نژادپرستی ما باشد.
زاگرسزند ادامه داد: پس از بررسی شاهنامه و شاخصهای نژادپرستی، در آن به این نتایج میرسیم: واژه نژاد در شاهنامه به معانی گوناگون به کار رفته: کنایی و استعاری؛ همانندی با طبیعت یا یک بنا یا...؛ ارجمندی و بزرگی؛ اصلونسب خانوادگی؛ دلیری؛ دانایی و برتری؛ از یک تبار و تیرهبودن. اما نژادی که در نژادپرستی یا راسیسم به کار میرود، مفهومی جامعهشناختی و نو است که با زیستشناختی و رنگ پوست در پیوند است.
او افزود: گوبینو در سال ۱۸۵۰ این ایده را در کتابی توضیح داد و به برتری ژنتیکی، عقلی و ذاتی برخی اشاره کرد که به نازیسم و پاناسلاویسم و... منجر شد، اما درباره شاهنامه باید گفت استناد برخی ایرانستیزان که همچون کوروش و زبان فارسی شاهنامه را نیز دشمن اهداف خود میدانند، به شاهنامههای نادرست و بیتهای برافزوده است؛ همچنین برداشتهای نادرست از گفته و داستانها که به دلیل بیسوادی آنهاست و ناآگاهی از دانش شاهنامهشناسی نوین و نیز استناد به تحلیلهای سوگیرانه چپها مانند حصوری و شاملو و تکرار همان خطاها.
زند ادامه داد: مورد دیگر شاخص ازدواج با بیگانگان در شاهنامه است که موارد بسیاری دارد؛ نزدیک ۲۰ مورد از شاهان و پهلوانان ایرانی که دخترانی از یمن، کابل، توران، روم، هاماوران، چین، غسانیها، هند و ارمنیها را به زنی میگیرند. یک جامعه نژادپرست هیچگاه خون و ژن خود را با دیگر اقوام و ملتها آمیخته نمیکند، بهویژه اگر شاه باشد! ولی در شاهنامه چنین تعصبی وجود ندارد.
زاگرسزند گفت: مورد دیگر نگاه سیاسی به شاهنامه است که یافتهها را مخدوش میکند و روشی سوگیرانه و غیرعلمی است؛ مانند نگاههای مارکسیستی، فمینیستی، قومگرایانه و دینمحورانه. این رویکردها مشکل ناهمزمانی هم ایجاد میکند، چراکه شرایط و بستر تاریخی تولید حماسه را نادیده میگیرد و درنتیجه به خطا میافتد.
این شاهنامهپژوه گفت: در هیچ کجای شاهنامه غیرایرانیان و رنگینپوستها حتی دشمنان و تازشگران به ایران به دلایل نژادپرستانه کشتار و مجازات نشدهاند. در هیچ کجای شاهنامه به رنگ، نژاد، تبار و زبان دیگر اقوام توهین و بیاحترامی نشده و آنان تحقیر نشدهاند و این شگفتانگیز است و مایه افتخار همه ایرانیان. در شاهنامه که رزمنامه است و سرشار از جنگ، نبرد و دشمنی، آدمی به جنگ، وحشیگری، کشتار و بردهگیری و... تشویق نشده!
وی ادامه داد: هیچگاه عربها و ترکها تنها به دلیل نژاد و تبار تحقیر نشدهاند! دلایل تاریخی و تازشها چیز دیگری است.
وکیلی: ادعای نژادپرستی ایرانیان نتیجه گفتمانی دانشگریز
دکتر شروین وکیلی، جامعهشناس و پژوهشگر تاریخ سخنران چهارم این نشست بود. وی ابتدا گفت: نژادپرستی برچسبی ننگآور و دشنامگونه به نظر میرسد که چندی است از سوی گویندگانی اغلب قومگرا در بافتی غیرعلمی به کار گرفته شده و به ملیگرایان منسوب میشود. بیشتر کسانی که از این کلمه در این بافت استفاده میکنند، قومگرایان افراطی هستند که خود شکلی موهوم و تازهساز از نژادپرستی را تبلیغ میکنند؛ بااینهمه گاه استادان دانشگاه نامداری نیز به این جرگه میپیوندند و در گفتارهایی که اغلب در میان همان فضای قومگرایانه با استقبال روبهرو میشود، گزارههایی مشابه را بازتولید میکنند.
او افزود: امروزه کلمه نژادپرستی (Racism) یک تعریف دقیق و روشن علمی دارد و کافی است به آن بنگریم و شاخصهایش را در نظر داشته باشیم تا بتوانیم حضور یا غیابش را در یک نظام تمدنی مانند ایرانزمین تشخیص دهیم».
این جامعهشناس افزود: پیش از هر چیز، نژادپرستی یک ایدئولوژی سیاسی و یک دستگاه فکری است که پیشفرض اصلیاش تقسیمشدنِ گونه انسان به زیرسیستمهای نژادی است؛ یعنی نژادپرستان معتقدند آدمیان در گروههای نژادی متفاوتی میگنجند که با معیارهایی زیستشناختی از هم متمایز هستند. مهمترین شاخص زیستی دراینمیان رنگ پوست است؛ یعنی در همهجای دنیا تمایز ریختی و زیستی میان نژادها و بهویژه تراکم رنگیزه در پوستشان تعیینکننده نژاد افراد قلمداد میشود. این ایدئولوژی علاوهبراین فرض میکند که نژادهای متفاوت انسانی از استعدادهای اخلاقی و عقلانی متفاوتی هم برخوردارند و برخی برتر از برخی دیگر هستند. امروز میدانیم که این باور نادرست است؛ یعنی همه آدمیان به یک گونه و یک نژاد تعلق دارند و تواناییهای عقلانی و اخلاقی یکسانی هم دارند. دبیر گروه جامعهشناسی تاریخی انجمن جامعهشناسان ایران گفت: در ایرانزمین تفاوت رنگ پوست مردمان هیچگاه اهمیتی نداشته و امروز هم ندارد.
هرگز در ایران برمبنای رنگ پوست یا هر شاخص زیستشناختی دیگری میان جمعیتهای انسانی تمایزی قدرتمدارانه تعریف نشده است؛ یعنی نه امروز گفتمانی ایرانی بر اساس این داریم و نه در گذشته داشتهایم. بههمینترتیب، تبعیض و انگارهپردازی درباره گروههای بیگانه و غیرخودی (که در تمام جوامع وجود دارد) هرگز صورتبندی زیستشناختی و نژادمدارانه نداشته است و امروز هم ندارد. اصولا در ایرانزمین مفهومی همتای race وجود نداشته است و کلیدواژههایی مانند نژاد، گوهر، چهر و تخمه که در متون قدیمیمان فراوان دیده میشود، یکسره به روابط خویشاوندی مربوط میشود و هیچ ربطی به این پیشداشتِ نژادگرایانه مدرنِ ندارد؛ یعنی تخمه و نژاد و چهر در متون ایرانی همواره براساس تقسیمشدن جامعه بر واحدهای خانوادگی استوار بوده و نه تقسیم جمعیتهای انسانی براساس صفتهای زیستشناختی متفاوتِ والا یا پست.
او تصریح کرد: بر این مبنا اصولا در ایرانزمین مفهوم امروزین نژاد و پیشداشتهایی که نژادپرستی را ممکن میکند، وجود نداشته است. در همه جوامع متون حماسی و منابع دینی نقاطی کلیدی هستند که تمایز خودی و بیگانه را رمزگذاری میکنند و بر خودبرتربینی و خوارشماری بیگانگان تأکید دارند. تحلیل متون مهمی مانند اوستا و شاهنامه و ادبیات عظیم ملی و دینی و عرفانی ایرانی بهروشنی نشان میدهد که همواره در سنتهای دینی و فکری گوناگونی که گاه قرنها با هم فاصله دارند، شاخصهایی اخلاقی مانند راستی و پارسایی و نیکوکاری معیار برتری و پستی مردمان شمرده شده است و مخاطب فرهنگ ایرانی «انسان» در معنای عام آن بوده، بیآنکه اصولا ارجاعی به نژاد در معنی مدرنش دیده شود. در ایرانزمین هرگز نه دین نژادگرا داشتهایم، نه زیباییشناسی و ادبیات مبتنی بر نژاد شکل گرفته و نه نظریهای علمی، دستگاهی سیاسی، فهمی اخلاقی یا ایدئولوژیای فراگیر مبتنی بر مفهوم نژاد (race) وجود داشته است.
این جامعهشناس گفت: نخستین آمیختگی بزرگ جمعیتهای انسانی بیستوشش قرن پیش در ایرانزمین با تشکیل دولت هخامنشی رخ نمود و نقش اقوام گوناگون تابع هخامنشیان که در تخت جمشید و سایر مکانها به یادگار مانده، نشان میدهد اقوامی با شکل ظاهری متفاوت (از مصریانِ گندمگون و نوبهایهای سیاهپوست گرفته تا یونانیان و خوارزمیان و هندیان) همگی در یک قالب و یک چارچوب ترسیم شدهاند و قد و قواره و زیبایی و پوشاک و آرایههایشان همسان است و از نظر زیباییشناسی و احترامی که در بازنماییشان صرف شده، با پارسیان و مادیان و ایلامیان که فاتحان دنیای آن روزگار بودند تفاوتی ندارند.
دکتر وکیلی گفت: به این ترتیب، این پرسش پیش میآید که چرا برخی از سخنگویان امروز ایرانیان را به نژادپرستی متهم میکنند؟ نژادپرستی معنایی دقیق و روشن دارد و نمودهایش هم شفاف و تیز و مشخص است. چطور ممکن است جامعهای که اهمیتی به رنگ پوست افراد نمیدهد و اصولا ردهبندی و سلسلهمراتبی براساس رنگ پوست را نداشته و ندارد، نژادپرست خوانده شود؟ بر چه مبنایی تمدنی که هیچ متن باستانی یا جدید مهمی در آن به تفاوت زیستشناختی نژادهای انسانی تأکید نکرده، نژادپرست قلمداد میشود؟ در شرایط امروزین که سخنگویان و گروههای سیاسی خاصی بر الصاق این برچسب به ایرانیان اصرار میکنند، این شائبه شکل میگیرد که شاید چیزی فراتر از گزارهای ساده را پیشرویمان داشته باشیم و منظور منسوبکردن ساده صفتی به ملتی نباشد؛ یعنی بسامد و تنوع و تکرار نژادپرستخواندنِ ایرانیان فراتر از آن است که بخواهیم بهسادگی بیسوادی و نادانی گویندگان و ناآشناییشان با مفاهیم تعریفشده و روشن علمی را دلیلِ آن بدانیم.
وکیلی گفت: آنچه امروز کشور ایران را از آسیب و آشوب حفظ کرده و آنچه میتوانست سرزمینهای جنگزده و روبهویرانی جدا شده از ایرانزمین را از بلا حفظ کند، هویت مشترک تاریخی و خودانگاره ارجمندِ «ایرانیبودن» است و این همان است که هواداران این گفتمانِ «خودنژادپرستگرا» بر آن تاختهاند. نژادپرستی برچسبی ناخوشایند و نازیباست که نادرستی علمیاش و پیشینه خونینش در قرن گذشته بهقدر کافی سنگین و اثرگذار بود، تا ازسوی گروههایی ایرانستیز مانند انگی و برچسبی برای حمله به هویت ملی ایرانیان به کار گرفته شود.
دکتر وکیلی در بخش پایانی سخن خود گفت: در این بستر پرسش از نژادپرستی ایرانیان، یک گزاره بیاثر و خنثای علمی نیست که کلیدی است بر دروازه هویت ایرانی و خشتی است از دیوار کجی که در کنار این دروازه بنا کردهاند؛ آیا ایرانیان نژادپرست هستند؟
سیفالدینی: پیشفرضهای زیباکلام مستند و مسئولانه نیست
در آغاز بخش دوم نشست و پیش از پرسش و پاسخ سالار سیفالدینی، پژوهشگر حوزه اقوام و مطالعات هویت، دقایقی را به صحبت پیرامون مباحث و ادعای نژادپرستی پرداخت.
او گفت: «علاقه دارم در ادامه صحبتهای شروین وکیلی به یک ویژگی مهم تمدن ایرانی اشاره کنم و آن اینکه تمدن ایرانی، سرزمینمحور بود نه خونمحور. ایرانیان هویت خود را غالبا بر مبنای «خاک» تعریف میکردند نه بر محور خود که در بین قبایل عرب مرسوم بود. بنابراین ما یک سرزمین داشتیم که دودستی به آن چسبیده بودیم و همیشه اصل برای ما حفظ سرزمین بود».
سیفالدینی درباره پیشینه بحث استناد به نژادپرستی ایرانیها گفت: «پیشینه این مسئله پیش از هر چیز از سنت سیاسی چپ پیروی میکند. اولبار حزب کمونیست ایران در کنگره ارومیه خود ادعاهایی از این دست را مطرح کرد. در دهه ٤٠ و ٥٠ خورشیدی سازمانهای چپ مانند چریکهای فدایی خلق و مجاهدین ادبیات کلانی در این حوزه تولید کردند که به اظهارنظرهای آقای زیباکلام نزدیک بود. بهویژه در سالهای نخستین پس از انقلاب اسلامی، دعوا سر ارتش بود، چپها هم میگفتند ایران چرا ارتش دارد یا چرا باید قدرت نظامی باشد؟!
وی گفت: یکی از ویژگیهای اظهاراتی از این دست که بعضا در صحبتهای جناب زیباکلام دیده میشود بیدقتی تاریخی است. البته این مسئله ممکن است برای هر تحلیلگری رخ دهد. اما ویژگی زیباکلام این است که هر بار پس از روشنشدن نادرستی مفروضات تاریخیاش، این مسئله را نادیده میگیرد و به شیوه خودش ادامه میدهد.
سیفالدینی افزود: از آن جمله این ادعای جدید بود که ابوموسی ارزش استراتژیک ندارد و خالی از سکنه است. حال اگر اثبات شود ابوموسی جمعیت قابلملاحظهای و ارزش استراتژیک دارد، کمترین واکنش گوینده عذرخواهی باید باشد یا ایشان در ادعایی جدید، مطرح کردهاند که رضاشاه برای سرکوب کردها اسم کردستان را به استان «آذربایجان غربی» تغییر داد. درحالیکه در قانون تقسیمات کشوری زمان رضاشاه در ١٣١٣ استانهای ما اصولا شماره داشتند نه اسم.
سیفالدینی ادامه داد: «اگر در ایران نژادپرستی به معنای واقعی وجود میداشت، انتظار میرود که خروجیای بر آن مترتب باشد. همه ملتهایی که در اطراف ما قرار دارند، یک دوره از نسلکشی را؛ چه به عنوان عامل و چه به عنوان قربانی تجربه کردهاند. ترکها نسلکشی ارامنه را داشتند، عربها نسلکشی کردها را، جالب اینجاست که ایرانیهای نژادپرست به نظر آقای زیباکلام نهتنها به چنین توحشی دست نزدند، بلکه قربانیهای نسلکشی دیگران نیز به سرزمین ما پناه میآوردند.
آشوریها و ارمنیها پس از نسلکشی عثمانی و کردها پس از نسلکشی صدام به ایران پناهنده شدند! خود عربها نیز پناهگاهشان همیشه ایران بود. عراق و کویت دورهای متحد هم بودند. کویت حامی مالی صدام در جنگ با ایران بود. اما وقتی صدام به کویت حمله کرد، کویتیها به ایران پناهنده شدند، وقتی آمریکا واکنش نشان داد و به عراق حمله کرد، مجددا بخشی از عراقیها در جنگ اول خلیج فارس آواره ایران شدند. هم عراقیها و هم کویتیها به ایران پناه آوردند! جالب است. بهراستی ایران چه عظمت و بزرگیای دارد که همه به آن پناه میآورند! پس این موجودیت یک پدیده ساده و بسیط نیست و پیچیدگیها و عمق بیشتری دارد». سیفالدینی گفت: «درباره افغانهایی که جناب زیباکلام همواره روی بهاصطلاح مظلومیت آنها تأکید دارند، فقط این نکته را میگوییم، که کشوری مثل پاکستان برای مهاجران افغان کمپ درست کرد و آنها را به کمپ فرستاد، اما در ایران افغانها یک روز هم در کمپ نبودند.
مؤسسات خیریهای مثل محک به کودکان سرطانی بدون توجه به ملیتشان کمک میکنند، مؤسسههای خیریه مانند امام علی(ع) هم همینطور. این پولها را مردم ما میدهند». سیفالدینی در پایان سخن گفت: «اینکه یک خط مشخصی وجود دارد و علاقهمند است مسائل و مشکلات کشور را با امر نژادپرستی توضیح دهد، پیامدهایی دارد. به نظر من موضوع فقط نژادپرستی نیست؛ بلکه لابهلای سطور این پارادایم نسبتا جدید مهم است. پیامدهای این بحث این است که مکانیسم دفاعیای که از ما، ما میسازد، در نقدهایی شبیه نقدهای آقای زیباکلام به آن تهاجم میشود. میخواهند مکانیسم دفاعی ملت ایران را حذف کنند، مثل همین موضوع نیروی ارتش و مهمتر از آن یکسری ارزشهای مهم هزارانساله. دفاع طبیعیتر حقوق یک فرد و یک ملت است. نمیتوان دفاع مشروع یا شجاعت را به اسم نژادپرستی تعطیل کرد تا تهدیدات عینیای که در اطراف و اکناف کشور ما وجود دارد، بر ما مستولی شوند.
احسان هوشمند: ادعای نژادپرستی آکادمیک نیست
احسان هوشمند، پژوهشگر حوزه مطالعات قومی، در ادامه بخش پرسشوپاسخ گفت: آقای زیباکلام قبل از اینکه به بسط نظرات خود درباره نژادپرستی ایرانیان بپردازد، باید مقصود و تعریف دقیق خود از نژادپرستی را ارائه دهد؛ درحالیکه تاکنون زیباکلام از این امر بدیهی در گفتارهای علمی و آکادمیک طفره رفته است و چارچوبی مفهومی مبتنی بر رویکردهای علمی و دانشگاهی از موضوع بحثشده ارائه نداده است؛ یعنی مشخص نیست که نژادپرستی ادعاشده آقای زیباکلام چه نسبت و ارتباطی با متون کلاسیک و نیز متون علمی جدید مطالعات نژادی در جهان معاصر دارد؟ هوشمند در ادامه افزود: امروز در جامعه ایران درباره برخی گروههای مذهبی، ازجمله جامعه اهل سنت یا جامعه اهل حق یا گروههای تصوف و دیگر گروههای مذهبی با مسائلی روبهرو هستیم؛ اما این مسائل موجب نمیشود که چنین مشکلاتی را به نژادپرستی تعبیر کنیم؛ چراکه نژادپرستی اصطلاحی علمی با ادبیات خاص خود است و بهکارگیری مفاهیم در علوم اجتماعی دچار چنان هرجومرجی نیست که بتوان هر پدیدهای را در حیطهای متفاوت با سلیقه شخصی در قالب واژههایی با حیطه معنایی خاص به کار برد.
هوشمند در بخش دیگری از سخنان خود افزود: جناب زیباکلام چنین مدعایی را که ایرانیان یعنی اکثریت ایرانیان نژادپرست هستند یا برتریطلب هستند از کجا آورده است؟ آیا ایشان مطالعه و پیمایش و کار میدانی خاصی دراینباره انجام داده و پس از بررسیهای مطالعاتی و احصای آمار و تحلیل آماری به این نکته واقف شده است که ایرانیان نژادپرست هستند؟ یعنی فرضیه نژادپرستبودن ایرانیان را چگونه آزموده و چگونه به اثبات رسانده است؟ به سخن دیگر ملاک صدق گزاره نژادپرستی ایرانیان که گزارهای از جنس جامعهشناختی است، براساس کدام پژوهش میدانی و چگونه برای آقای زیباکلام تأیید و اثبات شده است؟ مشخص است که هیچ مطالعه میدانی و جامعهشناختیای چنین گزارهای را تأیید نمیکند.
پس باید نتیجه گرفت اعتبار گزاره ایرانیان نژادپرست هستند، برآمده از یافتههای علمی و میدانی نیست؛ بلکه ملاک صدق گزاره فوق تنها ادعایی آزموننشده، مبهم و برآمده از ذهن گوینده است و هیچ مطالعه میدانی و پیمایشی آن را تأیید نمیکند؛ یعنی آقای زیباکلام به عنوان شخصیتی سیاسی و رسانهای که در دانشگاه تهران تدریس میکند داعیهای را طرح کرده و ملاک صدق یا کذبش را آمار و ارقام و مطالعهای میدانی یا مبتنی بر پژوهشهای دیگران قرار نداده است؛ بلکه چنین گزارهای صدقش را از جایگاه شغلی و رسانهای گوینده میگیرد؛ یعنی چون من شخصیتی رسانهای و مشهور هستم؛ پس هر چیزی را بیان کنم صدق دارد! هوشمند در پایان تأکید کرد حدود و ثغور مفهوم نژادپرستی و مفهوم خودبزرگبینی و دیگر مفاهیم بهکاررفته بهوسیله آقای زیباکلام مشخص نیست و از نظر مفهومی بهکارگیری چنین واژههایی به دانش ما ایرانیان درباره آسیبهای موجود جامعه ایرانی نهتنها چیزی اضافه نمیکند؛ بلکه خود آسیبهای تازهای را بر پیکره اجتماعیمان وارد میآورد.
http://www.sharghdaily.ir/News/98855
ش.د9501515