* اصلاحطلبان با گزينههاي اصلي خود به هر دليل نتوانستند وارد رقابتهاي انتخاباتي شوند. استفاده از گزينههاي درجه دوم و تقریبا ناشناخته آسيبي به گفتمان اصلاحطلبي وارد نميكند؟
** اكثريت جامعه ايران بيش از اينكه به دنبال يك گرايش سياسي به نام اصلاحطلبان باشند به دنبال يك جريان تاريخي به نام اصلاحطلبي هستند. لازم است بين او دو مورد تفاوت قائل شويم. جريان تاريخي اصلاحطلبي جرياني است كه از ميرزا تقيخان اميركبير شروع شده و به جريان مشروطه گره ميخورد. سپس در طول تاريخ نهضت ملي شدن نفت، قيام ۱۵ خرداد، انقلاب اسلامي و در ادامه بعد از انقلاب، رویداد دوم خرداد به انتخابات ۹۲، برگرفته از جريان تاريخي اصلاحطلبي است اما زماني كه از جرياني به نام اصلاحطلبان سخن به ميان ميآيد منظور گروهي است كه با اين عنوان بعد از انتخابات دوم خرداد شكل گرفتند.
البته طرفداران جريان اصلاحطلبي در ايران بيشتر از طيف مقابل هستند ولي مهمتر از اصلاحطلبان جريان اصلاحطلبي است. جريان اصلاحطلبي يعني يك كوشش مداوم خستگيناپذير معقول براي بهبود اوضاع و شرايط عمومي كشور و استفاده از امكانات موجود براي رسيدن به وضعيت مطلوب، بدون تنش، خشونت و برهم ريختگي ساختارها. اين جريان ممكن است روزي در اختيار خود كانديداهاي كاملا اصلاحطلب باشد و روز ديگر ممكن است افراد دسته دوم و سوم اين جريان را به جامعه معرفي کنند و همين طور ممكن است به ناچار در ميان اصولگرايان ناچار به گزينش و انتخاب شوند!
* هر بار كه اصلاحطلبان در انتخابات شركت كردهاند و مشاركت در انتخابات پايين بوده است تنها با اختلاف چند صد هزار راي وارد مجلس نشدهاند. برخي بر اين اعتقاد هستند كه يكي از دلايل عمده اين ماجرا، راي مردم به تماميت ليست است. ارزيابي شما از اين مورد چيست؟
** اصليترين دليلي كه موجب ميشود مردم به تماميت ليست راي ندهند اين است که وقتی ليست را ارزيابي ميكنند احساس ميكنند با كليت ليست موافق نيستند اما مردم بايد به اين نكته توجه كنند كه راي دادن به معني انتخاب گزينههای ايدهآل نيست. ما بين گزينههاي موجود بايد بهترين گزينه را انتخاب كنيم. اين امكان وجود دارد كه در بين گزينههاي موجود شخص ايدهآلي وجود نداشته باشد اما زماني كه گزينههاي موجود را پردازش ميكنيم بايد به اين نكته توجه كنيم كه ميتوان وضعيت بهتري را به وجود آورد.
ضمنا بايد به اين نكته توجه كرد كه بحث تنها پر كردن يك ليست نيست بلكه آن است که اصلاحطلبان ميخواهند با شركت در انتخابات در سرنوشت كلي انتخابات و انتخاب نمايندگان تاثيرگذار باشيم. به اين ترتيب اگر ما به تعدادي از افراد راي بدهيم در واقع عرصه را براي ۲۰ كانديدا خالي گذاشتهايم و لذا اگر تشخيص اين باشد كه اين ليست به منافع ملي كمك كند قاعدتا بايد به آن ليست راي داد، هر چند كه تمام نمايندگان آن ليست را نشناسيم. بنابراين چون مردم شاخصها را در ليست نميبينند كه به كليت ليست راي نميدهند، ضمن اينكه انتخابات به معني پر كردن ليست نيست؛ انتخابات به اين معني است كه موضعي را انتخاب كنيم كه به يك مجلس مطلوب برسيم. بنابراين اگر اين موارد را با مردم در ميان بگذاريم مردم حوصله خواهند كرد و به تماميت ليست راي خواهند داد.
* اصلاحطلبان در موقعيتي كه مردم حضور حداكثري در مجلس يافتهاند پيروز ميدان بودند. چگونه ميتوان آراي خاكستري را به سمت اصلاحطلبان كشاند؟
** همه مردم به سرنوشت جمعي و فردي خود اهميت ميدهند. در اين دوره چون برگزاركنندگان انتخابات از هر دو گروه هستند پویاتر است. ضمن اينكه ملحق شدن مجلس از نظر جناحي باعث تقويت دولت ميشود. با توضيح اين موارد تاثيرگذاري، اهميت مردم در انتخابات براي آنها مشخص خواهد شد. متقاعد كردن آراي خاكستري براي راي به اصلاحطلبان نيازمند كار جمعي است.
ضمن اينكه مردم به پارهاي از اشكال تبليغات توجه چنداني ندارند و همچنين رسانههاي رسمي به دليلي تاثيري در راي مردم ندارند و از طرفي تبليغات اصلاحطلبان در فضاي مجازي صورت ميگيرد، در حالي كه دسترسي به فضاي مجازي محدوديت دارد و از تمامي واجدان شرايط حداكثر ۲۰ميليون نفر به فضاي مجازي دسترسي دارند. بنابراين با روش گفتوگوهاي رو در رو بايد مردم را نسبت به اصل حضور در انتخابات و اهميت فردي كه به مجلس ميفرستند واقف كرد و در انتظار يك نتيجه مطلوب بود.
* اصلاحطلبان به زنان در ليستهاي خود اهميت بيشتري دادند، علت اين موضوع چيست؟
** به هر طريق ساختار و تركيب اجتماعي ايران رو به تغيير است. در ورودي آموزش عالي درصد حضور زنان بيشتر از مردان است و اين فروني به اين معناست كه در يك بازه زماني ميان مدت درصد تحصيلكردگان آموزش عالي در ايران بيش از تحصیلكردگان آموزش عالي مرد خواهد بود. متاسفانه يك نگاه نادرست همواره نسبت به زنان وجود دارد كه آنها به مجلس ميروند كه درباره زنان بحث كنند و در كمیسيون بانوان و اجتماعي به فعاليت مشغول شوند، در حالي كه اينچنين نيست و بسياري از بانوان در عرصه سياستگذاري ميتوانند نقش داشته باشند.
در واقع به نظر ميرسد هنوز تا رسيدن به نقطه مطلوب واقعي به نسبت جمعيت عقب هستيم، زيرا نيمی از جمعيت كشور ما را بانوان تشكيل ميدهند و به نسبت حضور بانوان در امور تخصصي سهم آنها رعايت نشده است، لذا بايد به وضعيتي اشكال وارد كرد كه سهم بانوان در آن ديده نشده و اگر توانستيم قدمي به سمت وضعيت مطلوب قدم برداريم بايد جلوهگر شود.
* متوسط سن ليست اصلاحطلبان در مقايسه با اصولگرايان كمتر است. علت اينكه اصلاحطلبان به جوانان در ليستهاي انتخاباتي خود اهميت دادهاند چيست؟
** بسیاری از کودکان دهه ۶۰ حال جوان شدهاند و به سن راي و انتخابشوندگي رسيدهاند، لذا در كشوري كه اكثريت جمعيتي واجد انتخاب شدن به لحاظ سني جوان هستند بايد پراكندگي سن جوانان در ليستهاي انتخاباتي متناسب با جمعيت آنها باشد. در واقع مطلب اين است كه در چند مجلس آينده نسل اول انقلاب به آخر عمر طبيعي خود خواهند رسيد و نسل دوم كه فعالان دهه ۵۰ هستند به سن بازنشستگي و كهولت خواهند رسيد و طبيعي است اگر به سمت جايگزیني حركت نكنيم با نوعي خلا و گسست مواجه خواهيم شد كه به ضرر جامعه است، لذا به نحو معقولي بايد در مجلس خبرگان، مجلس شورا و كابينه به سمت جوانگرايي حركت كنيم. بايد به سمت افزايش حضور جوانها پیش برويم تا بتوانيم در مجالس آينده مجلسي جوان و با نشاط در عين داشتن ويژگيهاي لازم داشته باشیم.
* ادبيات اصلاحطلبها در دوره اخير ملايمتر از گذشته شده است. اين ادبيات اعتدالي به معني كوتاه آمدن از خواستهاي اوليه است يا به معني منطقي شدن اصلاحطلبي است؟
** شايد جلسات بحث و گفتوگو نتوانست ما را به سمت اعتدال پيش ببرد ولي واقعيتهاي عرصه سياست همه را سر عقل آورده است. از طرفي شاهد هستيم در ميان مجموعه اصولگرايان افراد بسياري از مواضع تند كوتاه آمدهاند و هم اصلاحطلبان معتدلتر و معقولتر عمل ميكنند و اين به معني غلبه اصلاحطلبي به اصلاحگري است. به اين معنا كه اصلاحات و اصلاحگريان را نه به عنوان يك جريان سياسي بلكه به عنوان يك جريان تاريخي و تمدني بايد نگريست. همانطور كه بناي اين جريان اصلاح امور است طبيعتا بايد با ملايمت رفتار كرد و مطالبات را با واقعيت همساز كرد و به مطالبات حداقلي تن داد. مسلما وضعيت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در حد مطلوب و شايسته استعدادهاي ملت ايران نيست، اما براي رسيدن به نقطه مطلوب بايد در عين حال واقعگرايانه و با تكيه بر امكانات موجود قدم برداشت.
* برخي اصولگرايان اعلام كردهاند وجود مطهري و جلالي در ليست اصلاحطلبان نشان از مخدوش شدن مرزهاي اصلاحطلبي است. مرزهاي اصلاحطلبي چيست كه به عقيده اصولگريان مخدوش شده است؟
** اولا زماني كه اصلاحطلبان نميتوانند كانديداهاي خود را داشته باشند مجبورند به سمت انتخاب گزينههاي ديگري حركت كنند كه به مقصود آنها نزديكتر است و اگر ما ميتوانستيم در تهران شخصيتهايي كه براي آنها فرصت ثبتنام كردن را پيدا نكردند و با ردصلاحيت روبهرو شدند را به مردم معرفي كنيم مسلما اصلاحطلبان آن افراد را بر چهرههاي اصلاحطلب درجه دوم ليست موجود و حتي بر چهرههاي اصولگرا ترجيح ميدادند. بنابراين اين طبيعي است كه به سمت چهرههاي اصولگرا مانند دكتر مطهري و جلالي برويم، زيرا ميتوانند تامينكننده مقاصد اصلاحطلبان باشند و اين تصميم در واقع چيزي شبيه به تشكيل كابينه ائتلافي است و در همه پارلمانهاي دنيا وقتي يك حزب نميتواند اكثريت را به دست آورد به طرف نزديكترين حزب فكري به خود حركت ميكند و با آنها ائتلاف ميكند. در این وضعیت طبيعي است كه اصلاحطلبان به ائتلاف روي بياورند.
همچنين اصلاحطلبان به اين نتيجه رسيدهاند كه اگر لازم شد به نفع تفكر و جريان اصلاحطلبانه حتي از شخصيتهاي اصلاحطلب هم عبور خواهند كرد، لذا انتخاب دكتر علي مطهري در ليست اصلاحطلبان به اين معنا نيست كه اصلاحطلبان ناچار به انتخاب ايشان هستند و به اين معنا نيست كه مطهري اصلاحطلب شده است يا اصلاحطلبان با مرزهاي اصلاحطلبي فاصله گرفتهاند، بلكه بدان معناست كه شخصيت ايشان حضور مثبت و موثري را در مجلس نهم داشتهاند و با موفقيت توانسته است از اصولي سخن بگويند كه به منافع ملي مربوط است. در مرتبهاي پايينتر دكتر كاظم جلالي به خاطر تلاشهايي كه در برجام براي منافع ملي انجام دادند به مواضع اصلاحطلبان نزديكتر هستند.
در روزگاري كه ما با مشكلات فراوان اجتماعي و اقتصادي مواجه هستيم و از طرفي با سوالهاي اساسي و بنيادين تمدني مواجهايم. جريان اصلاحطلبي به معناي تلاش براي بهسازي و نوسازي ايران و ارتقای سطح زندگي و تعالي بخشيدن به زندگي اجتماعي و فضاي فرهنگي ايران با نگاه به واقعيتهاي جهان امروز با استفاده از دستاوردهاي امروز و تكيه بر سنتهاي ارزشمند اسلامي است. اگر اين نگرش اصلاحطلبي است و آن را به رسميت بشناسيم هر آنكس در اين راه باشد بايد دست وي را به گرمي فشرد و بايد از وجود وي استفاده شود.
* اصلاحطلبان ميتوانند در مجلس آينده در اكثريت قرار گيرند؟
** اكثريت مطلق مجلس آينده در دست اصلاحطلبان نخواهد بود و به گمان من مجلس آينده يك مجلس متكثر و چند جناحي است و اين احتمال وجود دارد كه اصلاحطلبان بزرگترين اقليت مجلس باشند اما اينكه اكثريت مطلق در دست اصلاحطلبان باشد بعيد است، كمااينكه اين احتمال وجود دارد كه اكثريت به دست جناح اصلي اصلاحطلب، اصولگرایان ميانهرو و اصولگرايان تندرو نباشد. لذا طبيعي است در انتخابات رئيس مجلس بايد به ائتلاف و تعامل انديشيد. اصلاحطلبان بايد با مشكلات مقابله و با رقبا تعامل كنند و اگر اين ديدگاه و عقلانيت باشد كه مردم در سال ۹۲ نشان دادند که اين عقلانيت وجود دارد و اصلاحطلبان نشان دادند و امروز هم حضور پویا و فعال دارند، اگر اين روال ادامه يابد، ميتوان تاثير مثبتي در فضاي كشور گذاشت و با مشكلات مقابله كرد.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/144593
ش.د9405789