33 سال از کودتاي امريکايي - انگليسي 28 مردادماه عليه دولت ملي دکتر محمد مصدق ميگذرد و اين روز به عنوان برگ ننگيني در تاريخ روابط ايران و غرب به ثبت رسيده است. آمريکاييها که آن روزها خود را به عنوان سردمدار صلح و دوستي و حامي ملتها معرفي ميکردند، در سناريويي پنهان در اردوگاه مشترک با استعمارگر پير قرار گرفتند و طرح براندازي نهضت ملي ايران را عملياتي کردند. همه اينها به خاطر منافعي بود که در پس تسلط بر منافع نفتي ايران نهفته بود و وقتي انگليسيها وعده بهرهبرداري مشترک از منافع نفتي فلات ايران را به ايالات متحده دادند، پيوند آنگلوساکسوني لندن - واشنگتن براي غارت يک ملت شکل گرفت.
در اين ميان نکته قابل تامل، اعتمادي بود که مصدق به امريکاييها کرده بود. وي بر اين باور بود که براي عبور از چالش نفتي با بريتانيا نيازمند نزديکي و ائتلاف و ياري گرفتن از قدرت برتر ديگري است و در اين ميان با توجه به سوابق سياه کشورهايي چون روسيه و فرانسه و ... آمريکا که به تازگي و پس از پيروزي در جنگ جهاني دوم به قدرت برتر در نظام بينالملل بدل شده و سوابق سياه چنداني نيز در اذهان عمومي کشور نداشت، بهترين گزينه خواهد بود. آمريکاييها خيلي زود نشان دادند که همچون ديگر استعمارگران قابل اعتماد نيستند و به چيزي جز غارت ديگر ملتها نميانديشند و در اين باب غرب و نظام سرمايه داري هويت واحدي دارد.
مساله "بياعتماد به غرب" يکي از مسايل مهمي است که در سالهاي اخير حکيم فرزانه انقلاب اسلامي و پيش از آن بنيانگذار جمهوري اسلامي بارها به آن پرداخته و تلاش کردهاند تا افکار عمومي و بالاخص نسل جوان را نسبت به آن هوشيار سازند. برخي از تعابير معظم له در اين باب شنيدني و داراي نکات درس آموز فراواني است.
مصاديق برخورد غربيها با ملت ايران در نود سال اخير
در کشور خود ما، برخورد غربيها و دستاندرکاران تمدن کنوني غرب در طول اين صدسال اخير، هشتاد نود سال اخير، با کشور ما چگونه بوده. ما اينهمه تجربهي ضربه زدن از سوي غرب داريم. عدهاي هستند در کشور - روشنفکران غربگرا، غربزده، دلباختهي غرب - اين تجربهها در مقابل چشم آنها است، [اما] از اين تجربهها درس نميگيرند. خب، آنها ديدند که غربيها رضاخان را آوردند بر اين کشور مسلط کردند و ديکتاتوري عجيب و غريب رضاخاني، بهوسيلهي انگليسها در اين کشور برپا شد - آمدند يک عنصرِ قلدرِ بيمنطقِ بياعتناي به اصالتهاي کشور را بر اين کشور مسلط کردند - بعد هم در دهه ۲۰، همان قدرتها آمدند ايران را اشغال کردند، در واقع به يک معنا بين خودشان تقسيم کردند؛ همانها آمدند نفت را بردند و قراردادهاي ظالمانه را بر اين کشور تحميل کردند؛ همانها کودتاي بيستوهشتم مرداد را راه انداختند و يک دولت ملي را - که با همهي عيوبي که داشت بالاخره برخاستهي از آراء مردم بود - ساقط کردند و نابود کردند؛ همانها نهضت ملي نفت را به انحراف کشاندند و مجدداً سلطهي بر منابع طبيعي و مادي ما را به دست گرفتند؛ همانها در يک مدت طولاني، ديکتاتوري محمدرضا را بر اين کشور تثبيت کردند و از آن با همهي وجود حمايت کردند؛ در دوران حکومت سيوچند سالهي محمدرضا بر کشور، چوب حراج به ثروت مادي و معنوي ما زده شد، پدر اين ملت را در آوردند، در فقر نگه داشتند، در جهل نگه داشتند، فساد عمومي در تمام ارکان اين کشور به راه انداختند، فرهنگ کشور را، دين مردم را، همه چيز را در واقع از بين بردند، اين با پشتيباني و حمايتِ همين دولتهاي غربي بود؛ در مقابلهي با انقلاب ملت ايران و حرکت عظيم ملت ايران، هرچه توانستند کارشکني کردند؛ از صدام حسين حمايت کردند، دفاع کردند - با اينکه خودشان صدام را هم قبول نداشتند، اما چون صدام در مقابل جمهوري اسلامي بود، هرچه توانستند به صدام کمک کردند - همين غربيها، همين انگليس، همين آمريکا، همين فرانسه: بمب شيميايي دادند، امکانات گوناگون نظامي در اختيارش گذاشتند؛ خب اينها تجربههاي ما است. روشنفکر غربزده، چون دستگاه محاسباتياش دستگاه اختلاليافتهاي است، از اين تجربهها استفاده نميکند، بهره نميبرد، استنتاج درست نميکند. (1/5/93)
اشتباه مصدق مبني بر اعتماد به آمريکا
مبارزهي با استکبار در انقلاب اسلامي و در ميان ملّت ما يک حرکت معقول و منطقي و داراي پشتوانهي علمي، و يک حرکت خردمندانه است، برخلاف آنچه بعضي ميخواهند وانمود بکنند که اين يک حرکت شعاري است، احساساتي است، متّکي به منطق و عقلانيت نيست، بعکس، حرکت ملّت ايران يک حرکت متّکي به عقلانيت است. از دين و آيهي قرآن و آنچه الهام ديني است فعلاً صرفنظر ميکنيم؛ «اَشِدّآءُ عَلَي الکُفّار» و «رُحَمآءُ بَينَهُم» و «قاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر» را فعلاً کنار ميگذاريم، چون کساني به اين چيزها معتقد هم نيستند يا باور هم ندارند؛ به تجربهي ملّت ايران تکيه ميکنيم.
حادثهاي در کشور ما در سال ۱۳۳۲ اتّفاق افتاد - حادثهي بيستوهشتم مرداد- که يکي از حوادثي است که ملّت ايران را با تجربهها آميخته ميکند، مانع از خطا و اشتباه ديدِ او ميشود؛ در اين حادثه يک تجربهي بزرگ براي ملّت ايران به وجود آمد، اين تجربه را هرگز نبايد فراموش کرد؛ بله، از سال ۳۲ تا حالا شصت سال ميگذرد. اوّلاً در خلال اين شصت سال اين قبيل حوادث تکرار شده است، ثانياً حادثهي تاريخي وقتي حامل درس است، گذشت زمان تأثيري ندارد و بايد از آن درس گرفت. حادثه از اين قرار بود که دولت مصدّق که نفت را، منبع ثروت ملّي کشور را از چنگ انگليسيها و از دست انگليسيها با کمک افرادي که بودند - مرحوم آيتالله کاشاني و ديگران- توانست خارج کند، يک اشتباه تاريخي انجام داد و آن تکيهي به آمريکا بود. در مقابلِ دشمني انگليسها، فکر کرد بايد يک پشتيباني در عرصهي بينالمللي داشته باشد، اين پشتيبان آن روز از نظر او آمريکا بود؛ به آمريکاييها اعتماد کرد؛ اميد او به آمريکاييها بود. از اين خوشبيني و سادهانديشي، آمريکاييها استفاده کردند، [کودتاي] بيستوهشتم مرداد را به راه انداختند. يک مأمور آمريکايي با نام و نشان مشخّص که کاملاً مضبوط [است] و ما ميشناسيم، ميدانيم - اسمش هم در تاريخ هست- بلند شد آمد اينجا؛ آمريکايي بود، رفت در سفارت انگليس يا در سفارت يک کشور غربي يا شايد هم کانادا مستقر شد و پولي را که آورده بود تقسيم کرد، افرادي را با خودش همراه کرد؛ عناصر و عوامل داخلي خائن هم وجود داشتند؛ کودتاي بيستوهشتم مرداد را راه انداخت و همهي زحماتي را که ملّت ايران در ظرف دو سه سال -دوران ملّي شدن صنعت نفت- کشيده بودند، بر باد داد. مصدّق را هم گرفتند، بردند زنداني کردند و محمّدرضاي پهلوي را که از ايران فرار کرده بود، برگرداندند، به سلطنت نشاندند؛ و ۲۵ سال از سال ۳۲ تا سال ۵۷ اين ملّت، زير يوغ حکومت تحميلي و وابستهي پهلوي به انواع خفّتها، انواع فشارها، انواع سختيها مبتلا شد؛ آمريکاييها [اين کار را] کردند. مستشاران نظاميشان ارتش ما را تصرّف کردند، عوامل اقتصاديشان سياستهاي اقتصادي خود را پيش بردند؛ علاوه بر اينها - اينها کارهاي ظاهري و مشهود بود- کارهاي غير مشهودي کردند که هنوز تحليلگران ما متأسّفانه نرسيدهاند که به حرکات غير مشهودِ در جهت نابودي ثروتهاي معنوي و انساني ملّت ايران که از طرف آمريکاييها در ايران در اين ۲۵ سال انجام گرفت، رسيدگي کنند؛ هنوز نتوانستهاند. اينها مسائلي است که جاي تحقيق دارد و جاي دنبالگيري دارد. ۲۵ سال اختناق، فشار بر ملّت ايران، ضايع کردن منابع انساني اين کشور، غارت منابع طبيعي اين کشور، بدنام کردن ملّت ايران در ميان ملّتهاي مسلمان در منطقه، کارهايي بود که آمريکاييها در اين مدّت کردند. چقدر انسانها کشته شدند، چقدر انسانها زندان رفتند، چقدر انسانها شکنجه شدند، در داخل کشور چه سياستهاي خائنانهاي عليه ملّت ايران انجام گرفت که همه در سايهي حضور آمريکاييها و حضور دولت دستنشاندهي آمريکاييها در ايران [بود] و بهخاطر اعتمادي که آن روز، آن آقا از روي سادهانديشي به آمريکا کرد.(12/8/94)
ضربه خوردن مصدق از آمريکا با وجود اعتماد به آنها
مذاكرهي با آمريكا مشكلي را حل نميكند؛ كجا اينها به وعدههاي خودشان عمل كردند؟ شصت سال است كه از ۲۸ مرداد ۳۲ تا امروز در هر موردي كه با آمريكاييها مسئولين اين كشور اعتماد كردند، ضربه خوردند. يك روزي مصدق به آمريكاييها اعتماد كرد، به آنها تكيه كرد، آنها را دوست خود فرض كرد، ماجراي ۲۸ مرداد پيش آمد كه محل كودتا در اختيار آمريكاييها قرار گرفت و عامل كودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت كرد بين اراذل و اوباش كه كودتا را راه بيندازد؛ آمريكايي بود. تدبير كار را خودشان هم اعتراف كردند، اقرار كردند. بعد هم حكومت ظالمانهي پهلوي را سالهاي متمادي بر اين كشور مسلط كردند، ساواك تشكيل دادند، مبارزان را به زنجير كشيدند، شكنجه كردند؛ اين مال آن دوره است. بعد از انقلاب هم در برههاي مسئولين كشور روي خوشبينيهاي خود به اينها اعتماد كردند، از آن طرف، سياست دولت آمريكا، ايران را در محور شرارت قرار داد. (19/11/91)
ضربه خوردن مصدق و رژيم طاغوت از اعتماد به آمريکا
رويكرد استكباري كه آمريكاييها دارند و از دهها سال پيش تا امروز هم ادامه دارد، موجب شده است كه در ملّتهاي دنيا يك احساس بياعتمادي و بيزاري نسبت به دولت آمريكا بهوجود بيايد؛ اين مخصوص كشور ما نيست؛ هر ملّتي به آمريكا اعتماد كرد، ضربه خورد؛ حتّي آن كساني كه دوست آمريكا بودند. حالا در كشور ما دكتر مصدّق به آمريكاييها اعتماد كرد؛ براي اينكه بتواند خود را از زير فشار انگليسها نجات بدهد، به آمريكاييها متوسّل شد؛ آمريكاييها به جاي اينكه به دكتر مصدّق كه به آنها حسن ظن پيدا كرده بود كمك كنند، با انگليسها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اينجا و كودتاي ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد كرد، كتكش را [هم] خورد؛ حتّي كساني كه با آمريكا ميانهشان هم خوب بود و به آمريكا اعتماد كردند، ضربهاش را خوردند. روابط رژيم طاغوتي سابق با آمريكا خيلي صميمي بود، در عين حال زيادهخواهي آمريكا آنها را هم به ستوه آورده بود؛ همين كاپيتولاسيوني را كه گفتيم - مصونيت قضائي مأمورين آمريكا - تحميل كردند بر آنها؛ آنها هم پشتوانهاي جز آمريكا نداشتند، مجبور شدند قبول كردند.
معناي كاپيتولاسيون اين است كه اگر چنانچه يك گروهبان آمريكايي بزند توي گوش يك افسر ارشد ايراني، كسي حق ندارد او را تحت تعقيب قرار بدهد. اگر يك مأمور خُردهپاي آمريكايي در تهران به يك مرد شريف ايراني يا به يك زن شريف ايراني تعدّي بكند، كسي حق ندارد او را تحت تعقيب قرار بدهد؛ آمريكاييها ميگويند حق نداريد، خودمان قضيه را حل ميكنيم؛ ذلّت يك ملّت از اين بيشتر نميشود. اين را تحميل كردند، دوستشان هم بود، به دوست خودشان هم رحم نكردند. همين محمّدرضا را بعد از آنكه از ايران فرار كرد و يك مدّت كوتاهي به آمريكا رفت، از آنجا بيرون كردند، او را نگه نداشتند؛ يعني اينقدر هم به او وفاداري نكردند؛ اينجوري هستند. ملّتها و حتّي دولتها به آمريكا بياعتمادند به خاطر همين رفتار و رويكردي كه در سياست آمريكاييها هست. هركسي اعتماد كرد به آمريكا، ضربهاش را خورد.(12/8/92)