(روزنامه اعتماد – 1395/05/27 – شماره 3602 – صفحه 8)
كودتا براي ايرانيان مفهومي ناآشنا نيست. در همين تاريخ يك صد و اندي ساله مشروطه دست كم دو بار آن را تجربه كردهاند، يكي در سوم اسفند ١٢٩٩ خورشيدي و ديگري در مرداد ١٣٣٢ خورشيدي. در هر دو مورد نيز هم حضور نظاميان مشهود بوده و هم دخالت بيگانگان. بهطور موردي درباره هر يك از اين دو كودتاي مشهور نيز تحليلها و اظهارنظرهاي بسياري منتشر شده و از ابعاد و جنبههاي گوناگون زير و بم آنها را بررسي كردهاند.
اما در مورد خود مفهوم كودتا و سازوكار و انواع آن در فارسي مطالب زيادي يافت نميشود. براي مثال ذيل مدخل كودتا در فرهنگ روابط بينالملل نوشته حسن پستا، بيش از يك و نيم صفحه درباره كودتا نيامده است، همچنين است در دانشنامه سياسي داريوش آشوري كه اشاره چنداني به نمونههاي تاريخي كودتا يا انواع آن صورت نگرفته است. در اين يادداشت كوتاه اما ميكوشيم ضمن اشارهاي به ريشهشناسي واژه كودتا، به انواع آن اشارهاي كنيم و نمونههايي تاريخي از آن را غير از آنچه در تاريخ معاصر خودمان سراغ داريم برشماريم.
مفهوم كودتا
كودتا (Coup d'état) اصطلاحي فرانسوي به معناي تحت الفظي «ضربه به دولت» (stroke of state) است كه از دو جزو Coup به معناي ضربه و État به معناي دولت بر آمده است. در عربي معادل آن «انقلاب» است و در آلماني گاهي از واژه سوييسي-آلماني Putsch به كار ميرود. در زبانهاي اسپانيولي، پرتغالي و امريكاي جنوبي نيز گاهي از واژه Pronunciamiento بهره گرفته ميشود. چنان كه كلايتون تاين و جاناتان پاول نشان دادهاند، اصطلاح كودتا براي اشاره به «تلاشهاي غيرقانوني و آشكار توسط نظاميان يا ديگر نخبگان درون دم و دستگاه دولت براي سرنگون كردن قواي اجراي مستقر» به كار ميرود. ايشان اين تعريف را از ادبيات موجود استخراج كردهاند. البته اين اصطلاح در يك معناي كمتر استفاده شده، به معناي كسب پيروزي ناگهاني در يك رقابت اشاره دارد.
آمار كودتاها
چنان كه پژوهش محققان مذكور نشان ميدهد، از سال ١٩٥٠ تا سال ٢٠١٠ ميلادي در جهان ٤٥٧ كودتا رخ داده است كه از اين ميان ٢٢٧ مورد آنها 49/7 درصد) موفق و ٢٣٠ مورد (50/3درصد) آنها ناموفق بوده است. اين پژوهش نشان ميدهد كه عموم كودتا به ترتيب در آفريقا (36/5 درصد) و امريكا (اعم از شمالي و جنوبي 31/9 درصد) رخ داده است. هچنين آسيا و خاورميانه به ترتيب ١/١٣ درصد و 15/8 درصد كودتاها را تجربه كردهاند. در اين ارزيابي اروپا با 2/6 درصد كمترين تجربه كودتا را داشته است. اكثر تلاشها براي كودتا در ميانه دهه ١٩٦٠ ميلادي رخ داده است، البته شمار كودتاها در ميانه دهه ١٩٧٠ و اوايل دهه ١٩٩٠ نيز زياد است. همچنين اين تحقيقات نشان ميدهد كه هر چه زمان گذشته، شمار كودتاهاي موفق كمتر شده است. كودتاهايي كه در بعد از دوره جنگ سرد رخ دادهاند، بيشتر به نظامهاي دموكراتيك انجاميدهاند. در ضمن كودتاهايي كه در طول نزاعهاي مدني اتفاق ميافتند، دوره جنگ را كوتاه ميكنند. تحقيقات نشان ميدهد كه اعتراضات عليه دولت به شكلگيري كودتا كمك ميكنند، چرا كه به نخبگان (سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي و...) كمك ميكنند براي كودتا برنامهريزي كنند.
انواع كودتا
مطالعهاي در سال ٢٠١٦ كودتاها را به چهار شكل ممكن تقسيمبندي ميكند:
١. كودتاهاي شكست خورده
٢. بدون تغيير نظام سياسي، مثل زماني كه رهبر يك نظام سياسي بهطور غيرقانوني از قدرت بركنار شود، بدون اينكه هويت گروه كه در قدرت هستند يا قوانين تغيير كند، مثل زماني كه در يك نظام سلطنتي كودتا رخ دهد و شاه بركنار شود، ولي نظام همچنان سلطنتي يا همچنان جمهوري بماند.
٣. جابهجايي يك نظام ديكتاتوري با يك نظام ديكتاتوري ديگر.
٤. سقوط يك رژيم ديكتاتوري و بر آمدن يك نظام دموكراتيك.
اين تحقيق نشان ميدهد كه تقريبا نيمي از كودتاها، هم در دوره جنگ سرد و هم پس از آن، به استقرار نظامهاي خودكامه (اتوكراتيك) انجاميدهاند. ضمن آنكه عموما نظامهاي ديكتاتوري بر آمده از كودتاها به مراتب سركوبگرتر از نظامهاي پيشين هستند، به خصوص در يك سال بعد از كودتا. يك سوم كودتاهاي صورت گرفته در جنگ سرد و ١٠ درصد از كودتاهاي عصر بعد از جنگ سرد به تجديد حيات نظام سياسي منجر شدهاند و تنها نخبگان حاكم در آنها تغيير كردهاند. البته در طول جنگ سرد ١٢ درصد و در دوره بعد از آن ٤٠ درصد كودتاها به نظامهاي دموكراتيك انجاميدهاند.
ساموئل هانتينگتون و كودتا
ساموئل هانتينگتون، پژوهشگر علوم سياسي در كتاب سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني (١٩٦٨) ويژگيهاي شاخص كودتا به عنوان يك شگرد سياسي را چنين بر ميشمارد:
١. كودتا كوششي است از سوي يك ائتلاف سياسي غيرقانوني براي بر انداختن رهبران حكومت موجود، از طريق خشونت يا تهديد به خشونت؛
٢. خشونتي كه در كودتا به كار بسته ميشود، محدود است؛
٣. تعداد كودتاگران معمولا اندك است؛
٤. فعالان سياسي پيش از كودتا پايههاي نهادي قدرت را در درون نظام سياسي در اختيار دارند.
از ديد هانتينگتون كودتا زماني ميتواند موفق شود كه يا شمار كل فعالان در نظام سياسي اندك باشد يا در صورت بالا بودن شمار فعالان سياسي، بخش قابلتوجهي از آنها كودتا را تاييد كرده باشند. او البته تاكيد ميكند كه «اين شرط آخري به ندرت رخ ميدهد، زيرا اگر شمار فعالان سياسي بالا باشد، بهتبع، پديد آوردن ائتلاف موثري از آنها براي پشتيباني از كودتا نيز امكان ناپذير خواهد بود. در غياب يك چنين ائتلافي، يا كودتا بر اثر مخالفت گروههاي ديگر شكست ميخورد مانند كودتاي كاپ در آلمان يا به جنگ داخلي تمام عيار خواهد انجاميد همان سرنوشتي كه شورش ارتش اسپانيا در سال ١٩٣٦ دچارش شد. »
نظاميان و كودتا
همچنين هانتينگتون كودتاها را متناظر با نقشي كه نظاميان در آن ايفا ميكنند، از يكديگر متمايز كرد. او اين نقشآفريني نظاميان را در ارتباط مستقيم با خاستگاه اجتماعي نظامياني كه در كودتا حضور دارند يا عليه آن موضع ميگيرند، ميديد. در يك جامعه اليگارشيك (حكومت يك گروه محدود و بسته بر ديگران) نظاميان راديكال هستند، در حالي كه نظاميان بر آمده از طبقه متوسط مشاركت جو هستند و نقش بيطرف و داور را ايفا ميكنند. نظاميان متعلق به توده (mass) ها نيز رويكردي محافظهكارانه دارند و از نظم پيشين حمايت ميكنند. بنابراين اين واقعيت را با وجود شگفت نمايياش بايد پذيرفت كه هر چه جامعه واپسماندهتر باشد، نقش نظاميان پيشروانهتر است و بر عكس، هر چه جامعه پيشرفتهتر شود، نقش نظاميان محافظهكارتر و ارتجاعيتر ميشود.
از ديد هانتينگتون ميزان سياستزدگي نهادها و افراد نظامي، به ضعف سازمانهاي سياسي غيرنظامي و ناتواني رهبران سياسي غيرنظامي در مقابله با مسائل سياسي عمده كشور، بستگي دارد. كم و كيف نقش محافظهكارانه يا اصلاحگرانهاي كه افسران سياستزده در سياست به عهده ميگيرند، به دامنه گسترش اشتراك سياسي جامعهشان بستگي دارد.
عوامل وقوع كودتا
در تحقيقي كه سال ٢٠٠٣ با مرور كودتاها انجام گرفته عوامل موثر در كودتا را چنين ارزيابي كردهاند: نارضايتي شخصي افسران، نارضايتي سازمانيافته نظاميان، محبوبيت نظاميان، انسجام نظاميان، ركود اقتصادي، بحران سياسي داخلي، تاثير گذاشتن كودتاهاي منطقهاي ديگر، تهديدات خارجي، شركت كشور در جنگ، نقش عوامل خارجي و تحريك نظاميان، فرهنگ سياسي نظاميان، فقدان نهادهاي منسجم و قدرتمند، ميراث استعماري، توسعه اقتصادي، صادرات غيرمتنوع، تركيب طبقه افسران، حجم و اندازه تشكيلات نظامي، قدرت جامعه مدني، مشروعيت نظام و كودتاهاي پيشين.
در يك بازنگري مربوط به سال ٢٠١٦ علاوه بر عوامل فوق تاثير شكافهاي قومي، حمايت دولتهاي خارجي، بيتجربگي رهبران سياسي، رشد آرام سياسي و اقتصادي و اجتماعي، شوك قيمتها و فقر را نيز از عوامل موثر در ظهور كودتا خواندهاند. انباشت كودتاها در طول تاريخ يك جامعه، از مهمترين عوامل در شكلگيري كودتاهاي بعدي است. نظامهاي شبهدموكراتيك يا دموكراسيهاي صوري بيش از نظامهاي مطلقا استبدادي يا نظامهايي كه دموكراسي موفقي دارند، مستعد كودتا هستند. تحقيقي در سال ٢٠١٥ نشان ميدهد كه تروريسم ارتباط قدرتمندي با ظهور مجدد كودتاها دارد. همچنين تحقيقي در سال ٢٠١٦ نشان ميدهد كه كودتاها يك عنصر اساسي قومي نيز ميتوانند داشته باشند: زماني كه رهبران سياسي ميكوشند ارتشهاي قومي بسازند يا نظامهاي پيشين را براندازند، افسران نظامي پيشين براي اقدام كودتا تحريك ميشوند.
مطالهاي ديگر نشان ميدهد كه اعتراضات سياسي امكان خطر كودتا را افزايش ميدهد، احتمالا به اين دليل كه در چنين شرايطي برنامهريزي براي كودتا راحتتر صورت ميگيرد و موانع از ميان برداشته ميشود. مطالعه سومي در سال ٢٠١٦ نشان ميدهد كه كودتاها عموما در جوامع خودكامهاي كه در آنها انتخابات صورت ميگيرد، رخ ميدهد، به خصوص زماني كه نتايج نشاندهنده ضعف دولت خودكامه مستقر باشد.
پيشگيري از كودتا
برخي نظامهاي سياسي براي پيشگيري از كودتا تمهيداتي مهيا ميكنند تا مانع از قدرت گرفتن هرگونه گروه ولو كوچكي شوند. اين برنامهها ممكن است شامل مهاجرت دادن خانوادهها، مهاجرت دادن قوميتها يا گروههاي مذهبي باشد، همچنين ممكن است دولت به ايجاد گروههاي نظامي موازي نظاميان قانوني دست بزند يا نهادهاي امنيتي داخلي هم پوشان با نظام قضايي حاكم ايجاد كند تا بهطور مداوم وضعيت را زيرنظر داشته باشند. تحقيقات نشان ميدهد كه سياستهاي پيشگيرانه تاثير بسزايي در كاهش خطر وقوع كودتا داشتهاند. البته اين سياستها، كارآمدي نظاميان را كاهش ميدهند و توان دولتمردان وقت را تحليل ميبرند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=51801
ش.د9501634