سیاسی >>  امام و رهبری >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۹۴۷۸۷

خاکريز فرهنگي اگر سست باشد، همه‌چيز از دست خواهد رفت!

معناي سياست فقط اين نيست که انسان طرف‌دار زيد و مخالف عمرو باشد يا بعکس؛ سياست يعني نگاه به حرکت عمومي جامعه که کدام طرف داريم ميرويم؛ آيا به سمت هدفها داريم حرکت ميکنيم يا زاويه گرفته‌ايم و داريم از هدفها دور ميشويم؟ معناي واقعي سياست اين است. آن‌وقت در خلال اين نگاه، تکليف آدمها و اشخاص و گروه‌ها و احزاب و جريانها روشن ميشود که آيا داريم به سمت عدالت اجتماعي ميرويم؟ آيا داريم به سمت استقلال واقعي ديني ميرويم؟
پایگاه بصیرت / بيانات امام خامنه‌اي در ديدار ائمه‌ي جماعات مساجد

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح روز يکشنبه (31/5/95) در ديدار ائمه‌ي جماعات مساجد استان تهران، مساجد را پايگاه «اجتماع، مشورت، مقاومت، برنامه‌ريزي و حرکت اجتماعي و فرهنگي» خواندند و با اشاره به ضرورت تقويت ايمان ديني مردم به‌عنوان تکيه‌گاه اصلي انقلاب و نظام افزودند: براي تشخيص تکليف در قبال مسائل جاري بايد با نگاهي کلان و فرهنگي، روند کلي حرکت جامعه را تحليل و جريان‌شناسي کرد..

متن محوربندي شده بيانات بدين شرح است:

***

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيدنا محمّد و آله الطّاهرين سيما بقية الله في الارضين.

زيبايي مزين شدن زبان گوياي روحانيت به برجستگي‌ها و زيورهاي بياني و فکري

خوشامد عرض مي‌کنم به همه‌ي شما برادران عزيز و همکاران محترم. يکي از چيزهايي که انسان جا دارد جزو افتخارات کاري خود به‌حساب بياورد و اين حقير هم اين کار را مي‌کنم، عبارت است از خدمت در جايگاه امامت مساجد؛ ما هم با شما در اين زمينه همکاريم. خيلي خوش آمديد و جلسه همان‌طور که آقاي حاج‌علي‌اکبري بيان کردند، واقعاً جلسه‌ي مهم و متفاوتي است؛ با جلسات ديگر ما در اينجا تفاوتهاي اساسي دارد. تشکّر مي‌کنم از بيانات پُرمغز آقاي حاج‌علي‌اکبري که هم مفيد و جامع بود، هم زيبا و خوش‌ساخت و خوش‌ترکيب بود. ما خرسند مي‌شويم وقتي‌که مشاهده مي‌کنيم زبانهاي گوياي روحانيت بحمدالله از برجستگي‌ها و از زيورهاي بياني و فکري برخوردارند. ايشان نکات مهمّي را بيان کردند و مژده‌هايي را که بنده به‌طور کامل از آنها مطّلع نبودم ذکر کردند. بنده هم چند نکته را در همين زمينه‌ها عرض ميکنم.

اهميت مسجد به عنوان جايگاه تجمع ملت

اوّلين مسئله، اهمّيت خود مسجد است و اين ابتکاري که اسلام در آغاز ولادت خود برگزيد و محلّ تجمّع مردم را بر محور ذکر و دعا و توجّه به خداي متعال قرار داد. اجتماعات مردم به‌طور طبيعي داراي تأثيراتي است. خب، يک عدّه‌اي دُور هم جمع مي‌شوند، مي‌گويند، مي‌شنوند، تصميم مي‌گيرند، ارتباطات فکري برقرار مي‌کنند، داده‌ها و گرفته‌هاي فکري بين خودشان دارند؛ اين در کجا اتّفاق بيفتد؟ مثلاً در باشگاه‌هاي اشرافي و اعياني براي کارهاي مختلف اتّفاق بيفتد که در غرب معمول است، يا در قهوه‌خانه‌ها تشکيل بشود؛ [يا مثل‌] روم باستان که در حمّامها آن‌وقت يک چنين اجتماعاتي تشکيل مي‌شد و دُور هم مردم جمع مي‌شدند و رفتن حمّام بهانه بود براي اينکه بگويند و بشنوند؛ يا در جايي تشکيل بشود که محور آن اقامه‌ي صلات است؛ اين خيلي فرق مي‌کند. وقتي اجتماع بر محور نماز و ذکر به وجود آمد، آن‌وقت يک معناي ديگري پيدا مي‌کند، يک جهت ديگري پيدا مي‌کند، دلها را به سمت ديگري مي‌کشاند؛ اين ابتکار اسلام بود.

تفاوت مسجد با معبد و کليسا

بله، معبد در همه‌ي اديان هست -که مي‌نشينند در آنجا و عبادت ميکنند- لکن مسجد با معابد مسيحي و يهودي و بودايي و بعضي جاهاي ديگر که ما ديده‌ايم يا شنيده‌ايم متفاوت است. در مسجد، پيغمبر اکرم نمي‌رفت فقط نماز بخواند و بيرون بيايد؛ کاري که براي اجتماع پيش مي‌آمد و مهم بود، صدا ميزدند: اَلصلوةُ جامِعَة؛(۲) برويد به سمت محل صلات؛ براي چه؟ براي اينکه راجع به مسئله‌ي جنگ مشورت کنيم يا خبر بدهيم يا همکاري کنيم يا بسيج کنيم امکانات را و بقيه‌ي چيزها؛ و شما در تاريخ اسلام مشاهده مي‌کنيد که مساجد، مرکزي براي تعليم بود؛ مي‌شنويم و در روايات مي‌خوانيم که در مسجدالحرام يا مسجدالنّبي حلقه‌ي درس زيد و عمرو و بکر از نحله‌هاي مختلف فکري و مذهبي وجود داشت؛ معناي اين خيلي متفاوت است با کليسا يا با کنيسه‌ي يهودي که فقط مي‌روند آنجا، يک عبادتي مي‌کنند و بيرون مي‌آيند. مسجد پايگاه است و اين پايگاه بر محور ذکر و نماز است.

پيکره‌ي عظيم دين متوقّف به نماز

از اينجا اهمّيت نماز هم معلوم ميشود. خود ماها بِاَشخاصِنا،(۳) احتياج داريم به اينکه به نماز با يک نگاه ديگري نگاه کنيم. البتّه خب، بحمدالله شماها همه از فکر برخورداريد، از منطق، از آشنايي با معارف الهي و ديني؛ بنده براي تذکّر به خودم عرض مي‌کنم؛ ماها، عموم مردم، آنچنان‌که بايد و شايد، همچنان قدر نماز را نمي‌دانيم. نماز به معناي واقعي کلمه عمود دين است؛ معناي عمود اين است که اگر نبود، سقف فرو مي‌ريزد؛ بنا شکل بنايي خود را از دست مي‌دهد؛ نماز اين است. بنابراين پيکره‌ي عظيم دين متوقّف است به نماز. کدام نماز مي‌تواند اين پيکره را حفظ کند؟ آن نمازي که داراي خصوصيات مطلوب خود باشد: قُربانُ کُلِّ تَقي،(۴) ناهي از فحشا و منکر، نمازي که با ذکر همراه باشد؛ وَ لَذِکرُاللهِ اَکبَر؛(۵) اين ذکري را که در درون نماز است، هم بايد عمل کنيم، هم بايد ترويج کنيم.

يکي از کارهاي مهمّ ائمّه‌ي جماعات، تبيين مسئله‌ي نماز براي مردم

به‌نظر بنده يکي از کارهاي مهمّ ائمّه‌ي محترم جماعات در مساجد، تبيين مسئله‌ي نماز براي مردم است که قدر نماز را بدانيم؛ اگر اين شد، نمازها کيفيت پيدا خواهد کرد.

نماز بي کيفيت!

واقع قضيه اين است که نمازهاي ما يا در موارد بسياري بي‌کيفيت است، يا کيفيت لازم را ندارد. به عمق اذکار نماز بايد رسيد. خب، نماز ما [بايد] از اين آفات چارواداري مصون و محفوظ بمانَد؛ يعني آفت غفلت در حال نماز، بي‌توجّهي به مفاهيم نماز و به مخاطب نماز که ذات اقدس الهي است؛ اين يکي از آفات است. به قول مرحوم آقاي مشکيني که اينجا در همين حسينيه مي‌گفتند اگر يک دستگاهي اختراع بشود که انسان بتواند به مغز خودش آن را متّصل کند و خاطرات ذهن را در طول نماز از اوّل تا آخر در آن ضبط بکند، يک چيز عجيب‌وغريبي از آب درمي‌آيد. از اوّلي که وارد نماز ميشويم تا آخر نماز، ذهن کجاها ميرود، کجاها را سِير ميکند، چه مسائلي را حل ميکند، به چه مسائلي دلبستگي و فريفتگي و دلباختگي نشان مي‌دهد. اين يکي از آن آفاتِ به تعبير بنده چارواداري است. اگر از اين آفت توانستيم خودمان را محفوظ بداريم و نيز از يک آفت ديگر که ريا [است‌] -«وَ ابرَأ قَلبي مِن الرِّياءِ وَ السُّمعَةِ وَ الشَّکِّ في دينِک»(۶) که در دعا هست- توانستيم خودمان را نجات بدهيم، تازه نماز ما ميشود يک نماز عادي و معمولي؛ عمق نماز باز محفوظ نيست.

ضرورت توجه به معاني اذکار نماز

خب، وقتي ما ميگوييم «سُبحانَ رَبِّي العَظيمِ وَ بِحَمدِه»، اين عظمت را چه [ميدانيم‌]؟ چه تصوّري از اين عظمت در دل ما است؟ اين عظمتي که در مقابل او تعظيم ميکنيم و او را تسبيح ميکنيم و تقديس ميکنيم، چيست؟ آن معدن عظمتي که در اين دعا مورد توجّه قرار ميگيرد که «هَب لي کَمالَ الاِنقِطاع اِلَيک» تا برسد به «اِلي مَعدِنِ العَظَمَة»،(۷) کجا است؟ چيست؟ سُبحانَ رَبِّي العَظيم، سُبحانَ رَبِّي الاَعلي‌، اِياکَ نَعبُدُ وَ اِياکَ نَستَعين؛(۸) ما هيچ توجّهي به اين معاني و اين مفاهيم عميق، عبوديت انحصاري خداوند، استعانت انحصاري از خداوند، دل را با اين معارف آشنا کردن، نماز را با اين کيفيت به جا آوردن داريم؟ خب ما يک مقداري بايد تمرين کنيم تا به اين جاها برسيم.

کيفيت بخشي به نماز در دوران جواني

البتّه اکثر جمع حاضر بحمدالله جوان هستيد و اين کارها در جواني خيلي آسان است. در سنين ماها اين کارها خيلي مشکل است. [اگر] در سنين ما بخواهيم شروع کنيم، اين کارها، کارهاي سختي است. در سنين جواني اين کارها خيلي آسان است. اين کيفيت را به نماز ببخشيد، اين رنگ و بو را به آن بدهيد؛ آن‌وقت نماز در درون انسان رونق به وجود مي‌آورد. اين تراوش ميکند و سرريز ميشود به همه‌ي کساني که متوجّه نماز ما هستند و با ما نماز مي‌خوانند. بعضي از روايات در باب امام جماعت دارد که حسنات مأمومين و وِزر مأمومين بر دوش امام جماعت است. مراد از اين، آن چيزهايي که مبطل نماز است نيست، يعني همين مفاهيم عالي. اگرچنانچه اينها بود، اينها آن‌وقت سرريز ميشود به [مأمومين‌]. به‌هرحال نماز اين است. اينکه ما در درون جامعه‌ي خودمان -در جامعه‌ي اسلامي- کساني را داشته باشيم که با نماز بيگانه باشند، اين خيلي چيز بزرگ و خيلي چيز مهمي است. بايد جامعه‌ي ما اين‌جور باشد که مثل يک امر محبوب و مطلوب دنبال نماز برويم؛ نه به‌عنوان يک تکليفِ از سر بازکردني؛ به‌عنوان يک چيز شوق‌انگيز، يک چيز جذّاب.

مسجد؛ پايگاه همه‌ي کارهاي نيک

خب، مسجد بر محور چنين گوهري شکل ميگيرد؛ اجتماعي است بر گِرد يک‌چنين حقيقت درخشاني. بنابراين مسجد اهمّيت دارد، پايگاه است؛ همچنان‌که معروف شده در زبانها واقعاً پايگاه است. نه‌فقط پايگاه براي فلان مسئله‌ي اجتماعي، [بلکه‌] مسجد ميتواند پايگاه همه‌ي کارهاي نيک باشد؛ پايگاه خودسازي، انسان‌سازي، تعمير دل و تعمير دنيا و مقابله‌ي با دشمن و زمينه‌سازي براي ايجاد تمدّن اسلامي و بصيرت‌افزايي افراد؛ و هَلُمَّ جَرّا.(۹) مسجد يک چنين جايگاهي است.

پيش‌نمازي مسجد تنهاوظيفه‌ي امام جماعت

بنابراين پيش‌نمازي مسجد تنهاوظيفه‌ي امام جماعت نيست؛ پيش‌نمازي هم يکي از کارها است. اقامه‌ي نماز، اقامه‌ي حق و عدل، اقامه‌ي دين، ابلاغ احکام ديني، وظيفه‌ي ما به‌عنوان پيش‌نماز و به‌عنوان امام جماعت است. يعني محور مسجد امام جماعت است، مسجد بر محور امام جماعت [است‌]. خب اگر اين شد، احساس مسئوليت انسان سنگين خواهد شد.

امامت مسجد، يکي از کارهاي اساسي روحانيت

تصوّر بنده اين است که يکي از کارهاي اساسي عبارت است از امامت مسجد؛ [اين‌] يک کار مهم است؛ به‌عنوان يک کار حاشيه‌اي نبايد به آن نگاه کرد. اينکه ما به کارهاي روزانه‌مان، به مشاغل گوناگونمان برسيم، بعد سر ظهر يا مغرب با عجله‌ي تمام در ترافيک و مانند اينها خودمان را برسانيم - نيم‌ساعت، سه‌ربع هم از وقت دير شده باشد- برويم آنجا بِايستيم به نماز، اين کم گذاشتن در حقّ مسجد است. اين را بايد يک شغل مهم و اساسي به‌حساب آورد.عرض نمي‌کنيم که وقتي امام جماعت شديم، از همه‌ي کارهاي ديگر دست برداريم؛ نه، ميتواند انسان به‌قدر ظرفيت خود به کارهاي ديگر علمي يا غيرعلمي بپردازد لکن حقّ مسجد بايد ادا بشود. از قبل از وقت شروع نماز انسان برود مسجد با طمأنينه، با سکون نفْس آماده‌ي نماز بشود، نماز را با کيفيت خوب بخواند. بعد اگر برنامه‌ي حرف‌زدني دارد، برگردد طرف مردم و با مردم حرف بزند، براي مردم تبيين بکند؛ برنامه‌هاي گوناگوني که در مساجد بحمدالله شماها داريد. زمان ما، آن زماني که بنده مثلاً در مشهد امامت جماعت مي‌کردم و مسجد مي‌رفتم، خيلي کارها معمول نبود، بلد نبودند يا بلد نبوديم اين کارها را. هر کاري مي‌کرديم، نو به‌حساب مي‌آمد. امروز بحمدالله اين کارها رايج است. اينکه بين دو نماز يا بعد از نماز، امام جماعت بِايستد يا برود روي منبر با مردم حرف بزند يا اينکه مثلاً فرض کنيد تخته‌سياه در مسجد ببرند، حديث بنويسند، براي مردم تبيين بکنند، يا بنشينند با جوانهاي مسجد حلقه‌ي معرفتي تشکيل بدهند، تبيين کنند، سؤالاتشان را بشنوند، اين کارها حالا آن‌طور که انسان احساس مي‌کند از گزارش‌ها و از حرف‌ها رايج است، آن زمان رايج نبود. آن زمان ائمّه‌ي جماعت عمدتاً به اين اکتفا مي‌کردند که بروند نماز را بخوانند و از مسجد بيرون بيايند. حالا يکي دو مسئله‌ي شرعي هم جواب بدهند، و سؤالي بشود يا نشود؛ بيش از اين نبود، [امّا] امروز بحمدالله اين چيزها رايج است. و بايد روزبه‌روز اين را کيفيت داد.

ذکر و نماز، محور فعاليت هاي اجتماعي و سياسي

پس بنابراين يک مسئله، مسئله‌ي گردهمايي مردمي بر محور نماز و محور ذکر از نظر اسلام است. اين مهم است. بنابراين اگر کار اجتماعي هم در اينجا انجام ميگيرد، مثلاً تصميم ميگيرند که يک تعاوني‌اي درست کنند براي فقرا يا در يک امر خيري تعاون کنند، اين با توجّه به اقامه‌ي صلات است، با توجّه به ذکر است، براي خدا است، بر محور صلات است. اگر بسيج ميشوند از مسجد براي رفتن در مقابله‌ي دشمن، اين به معناي حرکت جهاد في‌سبيل‌الله هست، بر مبناي خدا است، بر مبناي ذکر است؛ اگر وظيفه پيدا مي‌کنند که امورات شهري را، امورات محلّه را مثلاً از لحاظ امنيت، از لحاظ کارهاي لازم انجام بدهند، باز بر محور ذکر [است‌].

هنر امام در محور قرار دادن مسجد به عنوان پايگاه اصلي انقلاب

يکي از ابتکارات مهمّ امام بزرگوار ما، از هنرهاي بزرگ اين مرد بزرگ همين بود که از اوّل انقلاب مساجد را محور قرار داد. آن روزهاي اوّل انقلاب، آنهايي که يادشان است ميدانند که همه‌چيز در هم ريخته بود: سلاح بياورند، جمع کنند، از اينجا بردارند، [نکند] دستهاي غير مأموني به کارهايي دست بزنند؛ مرکز تشکّل لازم بود، هسته‌ي مرکزي لازم بود؛ اين هسته‌ي مرکزي را امام بلافاصله همان روز اوّل، حتّي قبل از اينکه اعلام پيروزي بشود، معين کردند: مساجد. هرکس از هرجا مثلاً سلاح دست مي‌آورد، ببرد [به مساجد]. بعد هم يک سازمان‌دهي عظيم مسجدي تشکيل شد و به وجود آمد که همان کميته‌هاي انقلاب بودند، که تا مدّتهاي طولاني همه‌ي کارهاي انقلاب را اينها انجام ميدادند، و درواقع همه‌ي کارهاي کشور را اينها انجام ميدادند. مسجد يک چنين خصوصيتي دارد که بر مبناي ذکر و نگاه الهي و توجّه الهي و مانند اينها است. خب اين يک نکته است که اجتماع مردم بر محور ذکر خدا و مانند اينها [است‌].

مسجد پايگاه انواع و اقسام فعّاليتهاي اجتماعي

نکته‌ي دوّم اين است که مسجد پايگاه انواع و اقسام فعّاليتهاي اجتماعي است؛ يعني وقتي ما مردم را گرد اين محور جمع کرديم، از آنها چه ميخواهيم. يکي از چيزهايي که ميخواهيم اين است که به فعّاليتهاي اجتماعي بپردازند. در جامعه‌ي اسلامي همه‌ي آحاد وظيفه دارند، مسئوليت دارند، بايد کار انجام بدهند؛ کار براي پيشرفت جامعه، کار براي امّت. بنابراين اينجا محلّ پمپاژ فکرها و پراکندن وظايف مختلف و کشاندن مردم به کارهاي گوناگون است. مسجد براي انجام فعّاليتهاي اجتماعي و پايگاه فعّاليتهاي اجتماعي است.

مسجد به مثابه هسته‌ي مقاومت

يک مسئله‌ي ديگر در مورد مسجد عبارت است از هسته‌ي مقاومت. مقاومت وقتي گفته ميشود، فوراً ذهن ميرود به مقاومت نظامي و امنيتي و امثال اينها. خب بله، آن هم قطعاً مقاومت است، امّا بالاتر از آن، مقاومت فرهنگي است.

خاکريز فرهنگي در کشور اگر سست باشد، همه‌چيز از دست خواهد رفت

حصار فرهنگي، خاک‌ريز فرهنگي در کشور اگر سست باشد، همه‌چيز از دست خواهد رفت. من به شما عرض بکنم: امروز بعد از ۳۷ سال، ۳۸ سال از پيروزي انقلاب، انگيزه‌ي دشمنان براي نفوذ در حصار فرهنگي از روز اوّل بيشتر است؛ نه اينکه کم نشده، قطعاً زياد شده؛ روشها را هم که شما مي‌بينيد: اين شيوه‌هاي فضاي مجازي و تبليغات گوناگون و ماهواره و امثال اينها؛ [يعني‌] انگيزه‌ها بيشتر شده.

ايمان ديني، آماج تهاجم فرهنگي دشمن

آماج اين حرکت هم درست همان چيزي است که مايه و هسته‌ي اصلي ايجاد نظام اسلامي شد؛ يعني ايمان ديني، آماج اين است. با حکومت اسلامي و جمهوري اسلامي و سياستهاي جمهوري اسلامي مخالفند به‌خاطر مخالفت با ايمان ديني؛ چون ميدانند اگر ايمان ديني نبود، اين انقلاب پيروز نميشد، اين نظام به وجود نمي‌آمد، اين زلزله و تکانه‌ي شديد در ارکان نظام سلطه پديد نمي‌آمد. حرکت اسلامي و انقلاب اسلامي يک تکانه‌ي شديدي در نظام سلطه ايجاد کرد؛ بله، دو قطبي بود، با هم مخالف بودند، الان هم همين‌جور است -قدرتهاي بزرگ مثل گرگهاي درنده‌اي هستند که منتظر فرصتند تا رقبا را بدرند، در اين شکّي نيست- امّا همه بر يک اصل متّفق بودند و امروز متّفقند و آن، دستيابي به قدرت و زورگويي نسبت به مردم و ملّتهاي ضعيف و حکومتهاي ضعيف و اجتماعات گوناگون عالم و غارت منابع مالي و اقتصادي آنها و تجميع روزافزون قدرت براي خودشان است؛ اين هدف است. اين هدف که هدف نظام سلطه است، با پديد آمدن انقلاب اسلامي مخدوش شد.

زمين‌گير شدن آمريکا در منطقه‌ي غرب آسيا

امروز شما ملاحظه کنيد در منطقه‌ي غرب آسيا -که اسمش را گذاشته‌اند خاور ميانه- قدرتهاي درجه‌ي يک مادّي دنيا زمين‌گير شده‌اند؛ آمريکا امروز در منطقه‌ي غرب آسيا زمين‌گير است. [اينها] امروز اهدافي دارند، کارهايي دارند، مقاصدي دارند در اين منطقه؛ يک بخش از اين مقاصد عبارت است از تقويت پايگاه استکباري رژيم صهيونيستي در اين منطقه، يک بخش آن عبارت است از تصرّف همه‌ي منافذ و منابع قدرت در منطقه که دولتها و حکومتها بيايند زير چتر آنها، از امکانات اينها استفاده کنند؛ فرمانروايي بر منطقه، [امّا] امروز نتوانسته‌اند.

اسلام انقلابي و ايمان ديني، مانع گسترش سيطره آمريکا در منطقه غرب آسيا

چه مانع شده است از اينکه مقاصد اينها تحقّق پيدا کند؟ اسلام انقلابي يا انقلاب اسلامي - هر دو تعبير درست است؛ اسلام انقلابي هم درست است، انقلاب اسلامي هم درست است- که امروز در نظام جمهوري اسلامي تبلور پيدا کرده. اين، مانع شده. اگر اسلام نبود، ايمان به خدا نبود، ايمان به معارف اسلامي نبود، تعهّد و پايبندي به وظايف ديني نبود، نظام جمهوري اسلامي هم مثل ديگران مي‌رفت زير چتر همين نظام سلطه و قدرت استکباري آمريکا و غير آمريکا؛ همچنان‌که ديگران رفتند. بنابراين، آماج حمله‌ي آنها همين چيزي است که اين بناي اسلامي را به وجود آورده؛ يعني ايمان. اگر ايمان اسلامي نبود، اين کشوري که ما ديده بوديم و اين نظامي که ما آن را با گوشت و پوست و استخوان خودمان تجربه کرديم، ممکن نبود که تغييري پيدا بکند؛ اين ايمان اسلامي بود. يک مرجع تقليد با تأييد الهي، با هدايت الهي، با بلدبودن شيوه‌ي مبارزه و کار، وارد ميدان شد و ايمانِ مردم را کشاند به سمت اين هدف بلند و مردم به ميدان آمدند؛ وقتي مردم در ميدان بودند، هيچ قدرت مادّي‌اي کاري نميتواند انجام بدهد. عمده، حضور مردم است که اين را امام بزرگوار ما به برکت ايمان مردم و با اتّکاء به ايمان مردم توانست انجام بدهد؛ لذا آماج [دشمن‌]، ايمان مردم است، ايمان جوانان است.

جوان انقلابي امروز، جلوتر از جوان انقلابي ديروز

اينکه بنده بارها تکرار ميکنم که جوان امروز، از جوان اوّل انقلاب و دوران جنگ اگر جلوتر نباشد، بهتر نباشد، عقب‌تر نيست - و من معتقدم که جلوتر است- به‌خاطر اين است که امروز با اين‌همه ابزارهاي تبليغي، با اين‌همه شگردهاي گوناگونِ فروريختن پايه‌هاي ايمان، جوان انقلابي ايستاده است. ما در عرصه‌ي فرهنگ، در عرصه‌ي سياست، در عرصه‌هاي اجتماعي، در عرصه‌هاي هنري الي‌ماشاءالله جوان مؤمن داريم؛ البتّه بله، يک‌عدّه‌اي هم هستند که معتقد نيستند، پابند نيستند، آن را هم ميدانيم، نه اينکه غافل باشيم امّا اين خيل عظيم جوانان مؤمن، جزو معجزات انقلاب است. اين جوان امروز [است‌]؛ جواني که نامه مي‌نويسند به بنده - از اين نامه‌ها يکي و دوتا و ده‌تا هم نيست، زياد است- و التماس، گريه که اجازه بدهيد ما برويم در دفاع از حرم اهل‌بيت (عليهم‌السّلام) بجنگيم؛ از زندگي راحت، از زن و بچّه بگذريم. نامه مينويسند - واقعاً نامه گريه‌آلود است- که [ما] پدرومادر را راضي کرديم، شما اجازه بدهيد ما برويم بجنگيم؛ اين وضع جوان امروز است. خب مي‌خواهند ايمان اين [جوان‌] را از بين ببرند. اين حصار فرهنگي براي حفظ اين ايمان است.

مسجد پايگاه بزرگ بسيج و مقاومت فرهنگي

مسجد پايگاه بزرگ بسيج فرهنگي و حرکت فرهنگي است؛ شيوه‌ي کار را بايد در مسجد آموخت که چه‌کار کنيم. اوّلاً به شما عرض بکنم حرفي که شما با مأمومين خودتان و مسجدي‌هاي خودتان ميزنيد، از نطق تلويزيوني و مانند اينها بمراتب کارآمدتر و مؤثّرتر است؛ بارها اين را عرض کرده‌ايم که نگاهِ چشم‌درچشم و جلسه‌ي نزديک که نفَس گوينده به شنونده مي‌خورَد، يک‌چيز ديگري است؛ اين فقط هم در اجتماعات ما تجلّي دارد؛ البتّه در کلّ اسلام در نمازهاي جمعه و امثال اينها اين هست، لکن در بين شيعه، بُروزوظهور بيشتري دارد. اين مجالس روضه‌خواني، مجالس وعظ و خطابه، مجالس گوناگون خيلي چيزهاي مهمّي است؛ اينها را دست‌کم نبايد گرفت، هم از فضاي مجازي مؤثّرتر است، هم از صداوسيما مؤثّرتر است، منتها خب دايره‌اش محدود است؛ اگرچنانچه اين سلسله‌ي عظيم، اين تشکيلات عظيم خوب کار کند و در همه‌جا کار کند، تأثيراتش برهمه‌ي اينها فائق خواهد آمد و ميتوانيد شما اين جوان را، اين مخاطب را به معناي واقعي کلمه مصونيت ببخشيد و ميتوانيد او را در مقابل اين ميکروب‌ها و اين ويروس‌هايي که به‌طور دائم دارد سرازير ميشود به‌طرف اين کشور و طرف اين نظام واکسينه کنيد. بنابراين [مسجد] هسته‌ي مقاومت است، منتها مقاومت بِاَنواعه؛(۱۰) مقاومت فرهنگي، مقاومت سياسي، و درجاي خود هم مقاومت امنيتي و نظامي؛ کمااينکه در مساجد [اينگونه بوده‌].

شهدا، تربيت شده مکتب مسجد

اين آماري که جناب آقاي حاج‌علي‌اکبري گفتند، خيلي آمار مهمّي است؛ اينکه ايشان گفتند که ۹۷ درصد از شهداي ما مسجدي بوده‌اند - اگر تحقيق بشود- اين خيلي حرف مهمّي است. از هر صنفي: دانشجو است مسجدي است، کاسب است مسجدي است، دانش‌آموز دبيرستاني است مسجدي است. از مسجد حرکت کردن و راه افتادن و رفتن به ميدانهاي جنگ و جان خودشان را کف دست گرفتن، به زبان آسان است؛ جان در کف دست گرفتن، جان فدا کردن به زبان [آسان است‌]؛ وَ لَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ اَن تَلقَوهُ فَقَد رَاَيتُموهُ وَ اَنتُم تَنظُرون،(۱۱) انسان خب مي‌گويد که بله ما جانمان [را ميدهيم‌]؛ آن‌وقتي که در مقام عمل مواجه مي‌شود با مرگ، جور ديگري است، خيلي سخت است. اين جوانها از مسجد رفته‌اند و جان خودشان را در راه خدا داده‌اند؛ نقطه‌ي عزيمت عبارت است از مسجد؛ خيلي حرف بزرگي است، حرف مهمّي است.

بنابراين مسجد، [هم‌] پايگاه مقاومت است، هم [پايگاه‌] رشد فعّاليتهاي فرهنگي و هدايت فرهنگي و بصيرت فرهنگي [است‌]؛ در دل فرهنگ، سياست هم هست.

معناي واقعي سياست

اين را هم عرض بکنيم که معناي سياست فقط اين نيست که انسان طرف‌دار زيد و مخالف عمرو باشد يا بعکس؛ سياست يعني نگاه به حرکت عمومي جامعه که کدام طرف داريم ميرويم؛ آيا به سمت هدفها داريم حرکت ميکنيم يا زاويه گرفته‌ايم و داريم از هدفها دور ميشويم؟ معناي واقعي سياست اين است. آن‌وقت در خلال اين نگاه، تکليف آدمها و اشخاص و گروه‌ها و احزاب و جريانها روشن ميشود که آيا داريم به سمت عدالت اجتماعي ميرويم؟ آيا داريم به سمت استقلال واقعي ديني ميرويم؟ آيا داريم به سمت ايجاد تمدّن اسلامي ميرويم، يا داريم به سمت وابستگي به غرب و وابستگي به آمريکا و تحت‌تأثير قرار گرفتن نسبت به بافته‌ها و يافته‌هاي بي‌مغز غربي‌ها حرکت ميکنيم؟ اين خيلي مسئله‌ي مهمّي است که سبک زندگي ما، ما را به کدام طرف دارد ميکشانَد؛ اين نگاه، نگاه سياسي است که مي‌بينيد از فرهنگ سرچشمه ميگيرد؛ بنابراين در دل فرهنگ، سياست هم هست. با اين نگاه به حوادث جامعه بايد نگاه کرد. بعضي کوته‌نظري ميکنند، کوته‌بيني ميکنند و همه‌ي چيزها را منحصر ميکنند در دوستي يا دشمني با يک شخص. يک شخص يا يک جريان چه اهمّيتي دارد؟ بايد نگاه کرد، جريان‌شناسي کرد؛ در اغلب کساني که پايشان ميلغزد اين[جور] است.

بی بصیرت سران فتنه

در ايام فتنه در سال ۸۸ در اوّل کار، بنده يکي از اين سران فتنه را خواستم و به او گفتم که آقاجان، اين کاري که شما شروع کرده‌ايد و داريد ميکنيد، دست بيگانه‌ها خواهد افتاد و دشمن از اين استفاده خواهد کرد؛ شما حالا بظاهر درون نظام هستيد، با نظام هستيد و به قول خودتان داريد يک اعتراض مدني - من‌باب‌مثال يک اعتراض به انتخابات- ميکنيد امّا اين کاري که داريد ميکنيد مورد استفاده‌ي دشمنانِ اصل نظام قرار خواهد گرفت؛ گوش نکرد؛ يعني نفهميدند که چه داريم ميگوييم؛ حالا البتّه اين نگاه خوشبينانه‌ي بنده است که ميگويم نفهميدند، بعضي هم ممکن است جور ديگري فکر کنند. وارد شدند؛ بعد ديديد از درونش چه درآمد؛ گفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است». خب، حالا عذر بياوريم که اينها که يک مشت جوان بودند، يک چرندي، يک حرف بي‌ربطي گفتند؛ نه، اين‌جوري نيست. اگرچنانچه در زير عباي بنده کسي حرفي بزند که من با آن مخالفم، خب بايستي او را از زير عبايم بيرون کنم؛ بايستي اعلام کنم که مخالفم وَالّا به‌حساب من گذاشته خواهد شد؛ همه‌ي وزن و وزانتي که صاحب عبا دارد، پشتوانه‌ي آن حرف خواهد شد. حرف، اينها است؛

بصيرت سياسي

ببينيد! نگاه به مسائل جاري، اين‌جوري بايد باشد؛ بصيرت سياسي که ما ميگوييم يعني اين. بفهميم که چه کسي دارد ما را به کجا ميبرد، به کجا دعوت ميکند، به کجا ميکشانَد. آيا به سمت اهداف اسلامي داريم حرکت ميکنيم؟ به سمت تدينِ روزافزون جامعه داريم حرکت ميکنيم؟ يا آن‌چنان‌که دشمن مايل است، به سمت بي‌مبالاتي بيشتر حرکت ميکنيم، به سمت دلباختگي بيشتر به اقطاب(۱۲) مخالف دين داريم حرکت ميکنيم. آن بصيرت سياسي، اين است. اگرچنانچه اين را فهميديم، آن‌وقت معلوم ميشود که بايستي با زيد باشيم يا با عمرو باشيم، يا از اين حمايت کنيم يا از آن حمايت کنيم؛ در سايه‌ي اين نگاه کلان بايد فهميد. اين هم يک مسئله است.

درب مسجد باز باشد!

يک نکته‌اي که بنده بارها اين را عرض کرده‌ام، اين است که مسجد بايستي برقرار باشد؛ که حالا خب [با توجّه به] آمارهايي که بيان کردند، بحمدالله تا حدودي گويا اين‌جور شده، تحقّق پيدا کرده لکن بايد کامل بشود. وقت نماز، مسجد بايد باز باشد. هرسه وقت در مسجد بايد نماز جماعت برگزار بشود؛ بنا را بر اين بايد گذاشت. حالا ممکن است بنده مثلاً فرض کنيد توانايي ندارم که هرسه وقت بروم، خب يک نفر ديگر را حتماً آنجا بگذارم که سه وقت در اين مسجد نماز اقامه بشود. و درِ مسجد از پيش از ظهر که باز ميکنند براي نماز ظهروعصر، تا شب بعد از نماز عشا باز باشد؛ اين‌جور نباشد که درِ مسجد را ببندند. بنده شنيدم بعضي‌ها ميگفتند «عصري وارد تهران شديم، نماز ظهروعصر ميخواستيم بخوانيم، درِ هر مسجدي رفتيم بسته بود»؛ البتّه مال چند سال پيش است؛ نه، مسجد بايد باز باشد.

مسجد سکولار!

يک نکته‌ي ديگر اين است که بعضي‌ها مسجد را -برخلاف آنچه ما حالا عرض کرديم- از مسائل سياسي ميخواهند بکلّي برکنار بدارند. [ميگويند] آقا شما وارد سياست نشويد، کار خودتان را بکنيد. کار خودتان يعني چه؟ يعني بياييد همان نمازتان را بخوانيد و برويد؛ فقط پيش‌نمازي محض. اين همان سکولاريسم است. سکولاريسم به‌معناي بي‌ديني نيست، سکولاريسم به‌معناي اين است که دين در غير عمل شخصي، هيچ بُروزوظهوري نداشته باشد. نظام اجتماعي کاري به دين ندارد. بله، هرکسي در داخل نظام اجتماعي متنوّعِ غربي و شرقي و امثال اينها خودش براي خودش، در دل خودش، در عمل خودش يک ارتباطي با خدا داشته باشد؛ سکولاريسم يعني اين. اين همان چيزي است که دشمنان ميخواهند؛ دشمنان همين را ميخواهند.

دشمنان مخالف اسلام انقلابي مقتدر و داراي نظام سياسي

آن ديني که با آن مخالفند، آن ايماني که با آن ميجنگند، آن ايماني است که به ايجاد نظام اسلامي مي‌انجامد و اسلام را قدرتمند ميکند؛ با آن مخالفند. از اسلام ميترسند؛ کدام اسلام؟ اسلامي که داراي قدرت است، داراي نظامات است، داراي سياست است، داراي حکومت است، داراي ارتش است، داراي نيروي مسلّح است، داراي توانايي‌هاي علمي است، داراي توانايي‌هاي بين‌المللي [است‌]. از اين‌جور اسلامي ميترسند وَالّا از اسلامي که ولو يک ميليون طرف‌دار هم فلان جريان يا فلان حزب يک گوشه‌اي در يک کشور يا در سراسر دنيا داشته باشد امّا قدرتي در اختيار ندارد، واهمه‌اي ندارند؛ کاري [در برابر آن‌] نميکنند. آن اسلامي که با آن مقابلند، با آن مخالفند، با آن دشمنند، کينه‌ي آن را در دل ميپرورانند، اسلام مقتدر است. آن‌وقت ما بياييم اسلام را در کانونهاي اصلي خود يعني مساجد، از مسائل جامعه، از مسائل سياست، از مسير جامعه، از مصير(۱۳) جامعه بکلّي منصرف کنيم؟ اين جفاي بزرگي است در حقّ مسجد.

بايد براي جذب جوان به مسجد برنامه‌ريزي کرد

يک نکته‌ي ديگر اين است که بايستي براي جوانها جايگاه خاص در مسجد ايجاد کرد؛ يعني واقعاً بايد براي جذب جوان برنامه‌ريزي کرد. نه اينکه ما با حضور ميان‌سال و پيرمرد در مسجد مخالفيم؛ نه، مؤمنين همه بايد بيايند به مسجد و استفاده کنند، امّا جوانها را بايد جذب مسجد بکنيم. اينکه جوان مسجد را خانه‌ي خود و جايگاه خود بشناسد و به آن اُنس پيدا کند و رفت‌وآمد پيدا بکند، خيلي برکات دارد. کار را در جامعه جوانها انجام ميدهند، پيشران حرکتهاي اجتماعي جوانها هستند، اينها هستند که کار ميکنند، تلاش ميکنند.

راه‌هاي نادرست جذب جوانان

جاذبه‌ي براي جوان برخلاف آنچه بعضي تصوّر ميکنند، گذاشتن ميز پينگ‌پنگ نيست. بعضي خيال ميکنند براي اينکه جوانها را جذب کنيم به مسجد، وسايل سرگرمي فراهم بکنيم؛ مثل همان جرياني که يک کليسايي در آمريکا [انجام ميداد] که آن نويسنده‌ي مصري ميگويد رفتم ديدم که پاي اين کليسا يک برنامه‌اي زده‌اند که مثلاً فرض کنيد که امشب از ساعت فلان در سالن کنار کليسا، آن طرف محراب، اين برنامه‌ها هست: برنامه‌ي رقص است و آواز است و موسيقي است و يک شام سبکي است و اُنس هست و مانند اينها. ميگفت حسّاس شدم، رفتم ديدم بله، همين است؛ اينجا سالن کليسا است، يک سالن هم بغلش هست مثل يک کاباره؛ دخترها، پسرها، مردها، ميان‌سال‌ها مي‌آيند تماشا ميکنند؛ دختر و پسرها هم ميدان‌دارند. موسيقي هست، رقص هست، آواز هست، آخر سر هم کشيش آمد و چراغها را يک خرده‌اي کم کرد تا يک خرده کم نور بشود و فضا [خاص شود]،(۱۴) ميگفت رفتم بيرون؛ فردا برگشتم آمدم آن کشيش را در کليسا پيدا [کردم‌]؛ گفتم من ديشب در اين جلسه‌ي شما بودم، آخر معناي اين چيست؟ ايشان گفت: اي آقا، ميخواهيم جوانها را جذب کنيم! جوانها را ميخواهيم [جذب کنيم‌]! اگر بنا است با رقص و آواز و موسيقي و امثال اينها جوان جذب بشود، خب بروند همان کاباره، چرا بيايد اينجا؟

راه جذب جوانها تصرّف دل جوان است

راه جذب جوانها تصرّف دل جوان است. دل جوان يک قيامتي است، اوضاعي است. گرايش جوان به معنويت يکي از آن رازهاي بزرگ الهي است. يک حرف معنوي را براي امثال بنده که بگويند، خب گوش ميکنم، حدّاکثر اندکي تأثّر پيدا ميکنم، [امّا] همان حرف را به يک جوان بزنند، منقلب ميشود، از اين رو به آن رو ميشود. دل جوان حقيقت‌پذير است، دل جوان به فطرت الهي نزديک است؛ فِطرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها.(۱۵) دل جوان با نصايح و مطالب معنوي و سلوکي و عرفاني اُنس پيدا ميکند، زود اُنس پيدا ميکند، زود دلباخته و دلبسته ميشود؛ جاذبه‌ي جوانها اينها است. شما سخن را، حرف را، اقدام را با معنويت، با عرفان واقعي، نه عرفانهاي تخيلي و توهّمي و صوري، يک مقداري آميخته بکنيد، خواهيد ديد جوان چطور مجذوب ميشود و مي‌آيد. جاذبه‌ي جوان در مسجد اينها است. وَالّا حالا يک وسيله‌ي بازي هم آنجا فراهم کرديم، گذاشتيم، خب اگر بنا است براي بازي بيايد، برود در باشگاه بازي کند.

حفظ و ثبت سرگذشت تاريخي مساجد

يک نکته‌ي ديگر هم عرض بکنيم؛ مساجد ما يعني مساجدي که امروز خوشبختانه در نظام جمهوري اسلامي هستند و غالباً سي سال چهل سال عمر دارند، يک تاريخ شنيدني و زيبايي دارند؛ غالباً اين‌جور هستند. در اين مساجد علمايي آمده‌اند، ائمّه‌ي جماعتي آمده‌اند، رفتارهايي داشته‌اند، برخوردهايي داشته‌اند، مؤمنيني در اينجا آمده‌اند، جوانهايي در اينجا تربيت شده‌اند، از اينجا بسيجهايي صورت گرفته، شهدايي [داده‌اند]، پيکرهاي شهيدي به اين مساجد برگشته‌اند؛ اينها تاريخ است، اينها سرگذشت‌هاي جذّاب يک مسجد است؛ اين سرگذشت‌ها را بايد حفظ کرد. هرکدام از اين مساجد ميتواند يک سرگذشت واقعي جذّابِ درس‌آموزي داشته باشد براي کساني که امروز در مسجدند و کساني که فردا به اين مسجد خواهند آمد؛ اين را در قالبهاي گوناگون -قالب کتاب، قالب مقالات مجلّه‌اي، قالب عکس، قالب کليپ- ميشود درآورد؛ اينها را ميشود تبيين کرد. چقدر از اين مساجد هستند که شهداي نام‌آوري در اين مساجد تربيت پيدا کردند، بعد خارج شدند و در راه خدا به شهادت رسيدند؛ اين تاريخ را ما بايستي حفظ کنيم.

روز مسجد، يک روز انقلابي است

و فراموش نکنيم که «روز مسجد» اساساً يک روز انقلابي است؛ يعني تشکيل اين روز و تعيين اين روز که به خواست و مطالبه‌ي جمهوري اسلامي بود و در سازمان کنفرانس اسلامي به‌عنوان «روز مسجد» تصويب شد، به‌مناسبت آتش زدن مسجدالاقصي است؛ به‌مناسبت مقابله‌ي با دشمن صهيونيست است؛ اساس اين روز يک چنين اساسي است؛ با اين نگاه به روز مسجد نگاه کنيد و حرکت را در اين مسير قرار بدهيد.

نظام جمهوري اسلامي روزبه‌روز در حال استحکام بيشتر است

من به شما عرض بکنم، علي‌رغم همه‌ي دشمني‌هايي که امروز دارد ميشود -که ما طبعاً آگاهي‌هاي خيلي وسيعي داريم نسبت به آنچه امروز دارد انجام مي‌گيرد؛ چه در زمينه‌هاي سخت و چه در زمينه‌هاي نيمه‌سخت و چه در زمينه‌هاي نرم؛ چه در زمينه‌هاي آشکار و چه در زمينه‌هاي پنهان؛ خيلي کار دارد انجام مي‌گيرد عليه نظام جمهوري اسلامي به شکلهاي مختلف- اين کلمه‌ي طيبه که واقعاً «کَشَجَرَةٍ طَيبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِي السَّمآء»،(۱۶) [يعني‌] نظام جمهوري اسلامي روزبه‌روز در حال استحکام بيشتر است. بحمدالله خداي متعال تفضّلات خودش را بر ماها تمام کرده؛ ما بايستي شاکر باشيم، قدر نعمت الهي را بدانيم و با اميد ان‌شاءالله در اين راه پيش برويم. من نگاه که ميکنم به جمع شما برادران عزيزي که اينجا تشريف داريد، احساس ميکنم ان‌شاءالله آينده‌ي مساجد ما هم از گذشته‌ي آن بمراتب بهتر خواهد بود. اميدواريم خداوند شما را مشمول لطف خود و هدايت خود و رحمت قرار بدهد.

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته

۱) در ابتداي اين ديدار -که به‌مناسبت روز جهاني مسجد برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمين محمّدجواد حاج‌علي‌اکبري (رئيس مرکز رسيدگي به امور مساجد) گزارشي ارائه کرد.

۲) ازجمله، وسائل الشّيعه، ج ۲۳، کتاب الايمان، ص ۲۴۳

۳) فرد فرد ما

۴) کافي، ج ۳، ص ۲۶۵؛ «[نماز] نزديک‌کننده‌ي هر متّقي [به خدا است‌]»

۵) سوره‌ي عنکبوت، بخشي از آيه‌ي ۴۵؛ «... و قطعاً ياد خدا خدا بالاتر است...»

۶) کافي، ج ۲، ص ۵۸۶، کتاب الدّعاء

۷) اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۷، باب نهم‌

۸) سوره‌ي حمد، آيه‌ي ۵؛ «تو را ميپرستيم تنها و بس، به جز تو نجوييم ياري ز کَس»

۹) و به همين ترتيب‌

۱۰) با انواع آن‌

۱۱) سوره‌ي آل‌عمران، آيه‌ي ۱۴۳؛ «و شما مرگ را پيش از آنکه با آن روبه‌رو شويد سخت آرزو ميکرديد؛ پس آن را ديديد و [همچنان‌] نگاه ميکرديد.»

۱۲) قطب‌ها، جهت‌ها

۱۳) جايي که کار بدان جا ختم ميشود

۱۴) خنده‌ي حضّار

۱۵) سوره‌ي روم، بخشي از آيه‌ي ۳۰؛ «... پس روي خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوي اين دين کن ...»

۱۶) سوره‌ي ابراهيم، بخشي از آيه‌ي ۲۴؛ «... مانند درختي پاک است که ريشه‌اش استوار و شاخه‌اش در آسمان است.»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات