* اصلاحطلبان در تلاش هستند با پيروزي در انتخابات مجلس آينده گام نخست خود در انتخابات رياست جمهوري را تكميل كنند. از سوي ديگر اصولگرايان قصد دارند با پيروزي در انتخابات مجلس، شكست در انتخابات رياست جمهوري را به فراموشي بسپارند. ارزيابي شما از انتخابات مجلس آينده چيست؟ اصلاحطلبان در صورت رد صلاحيتهاي احتمالي چه استراتژي را بايد در پيش بگيرند؟
** به تعبير حضرت امام خميني(ره) مجلس عصاره فضايل ملت است. به عقيده بنده پيش از آنكه اين فرمايش حضرت امام(ره) را به صورت توصيفي در نظر بگيريم بايد از منظر تجويزي به آن نگاه كنيم. منظور حضرت امام(ره) از بيان اين جمله اين بوده كه مجلس بايد عصاره فضايل ملت باشد. در نتيجه براي اينكه مجلسي داشته باشيم كه عصاره فضايل ملت باشد بايد بستر رقابتها و فعاليتهاي انتخاباتي به گونهاي مهيا باشد كه فاضلان، برجستگان و نخبگان ملت و چهرههاي شاخص و مؤثري كه در حوزههاي مختلف واجد ظرفيتهاي كافي براي خدمت به مردم هستند امكان ظهور و بروز داشته باشند.
براي اينكه اين افتاق رخ بدهد بايد نهادهاي قانوني و مراجع ذيصلاح قانوني شرايط اين حضور را فراهم كنند. اگر نهادهاي قانوني در اين رابطه بسترسازي نكنند باعث ميشود نخبگان و دلسوزان واقعي مردم از خدمت به مردم محروم شوند. دود اين مسئله هم در نهايت به چشم مردم خواهد رفت. چرا كه مشكلات مردم حل نخواهد شد. در صورتي كه امكان حضور فضلا و عقلاي ملت در انتخابات مجلس وجود نداشته باشد انتخابات به رقابت سياسي گروهها و چهرههاي ضعيفي منجر ميشود كه به معناي واقعي عصاره فضايل ملت نيستند.
بايد فضا باز باشد كه بهترين نيروهاي هر دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب امكان حضور در يك رقابت آزاد و سالم را داشته باشند. هيچ كدام از جريانهاي سياسي نبايد از رد صلاحيت احساس ترس كنند. نبايد با گارد بسته يك جريان را از حضور پرقدرت در انتخابات ترساند. با گارد بسته نميتوان انتخابات رقابتي و پرشور برگزار كرد.
* در ماههاي گذشته شائبه بازگشت محمود احمدينژاد به قدرت سياسي به شكلهاي مختلف وجود داشته است. اخبار مختلفي در اين زمينه وجود داشته كه هر كدام به جنبههايي از اين بازگشت اشاره ميكند. به نظر شما هدف احمدينژاد از بازگشت به قدرت چيست و چه استراتژي را در پيش خواهد گرفت؟
** بنده در اين زمينه تحليل متفاوتي دارم. از نظر من مجموعه فعاليتهاي آقاي احمدينژاد براي بازگشت به قدرت مسئلهاي كاملا طبيعي است. ما بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه به هر حال هشت سال مقدرات كشور به دست آقاي احمدينژاد بوده است. به همين دليل احمدينژاد همچنان خود را در مديريت كشور صاحب نظر ميداند و گمان ميكند تفكر و سياستهاي او همچنان ميتواند راهكار مناسبي براي مشكلات كشور باشد. نكته بعدي اينكه احمدينژاد در مقاطع مختلف نشان داده كه انسان «متوهمي» است. من معتقدم وي امروز هم در «توهم» به سر ميبرد. احمدينژاد همچنان گمان ميكند «طرحي نو» در كشور در انداخته و از خود تصور غيرواقعي در سرد دارد. در هشت سال گذشته توهمات احمدينژاد به شكلهاي مختلف بروز كرده است.
از همان ابتدا كه در سخنراني سازمان ملل دچار توهم «هاله نور» شد، تا زماني كه عنوان ميكرد محمود احمدينژاد نام بزرگي در جهان اسلام است. توهم وي به حدي رسيده بود كه مدعي بود طرحي براي اداره جهان دارد و قادر به اداره جهان است. نشانه ديگر توهم وي اين بود كه وي عنوان ميكرد به تنهايي قادر است به هزاران و ميليونها نامه مردم پاسخ بگويد و درخواستهاي مردم را بررسي كند. در نتيجه هنگامي كه ما توهم احمدينژاد را در كنار تجربه مديريتي وي بر كشور كنار هم قرار ميدهيم متوجه ميشويم فعاليت احمدينژاد براي بازگشت به قدرت امري غيرطبيعي نيست و بلكه قابل پيشبيني هم بوده است.
ما نبايد توقع داشته باشيم احمدينژاد براي بازگشت به قدرت سياسي هيچ كاري نكند. هر عنصري كه وارد عرصه سياسي ميشود و به خصوص چهرههايي كه مورد توجه افكار عمومي قرار ميگيرند و به آنها به عنوان شخصيت طراز اول نگاه ميشود پس از دوران شهرتشان نيازمند نوعي ابراز وجود هستند. در نتيجه فعاليت آقاي احمدينژاد براي بازگشت به قدرت مسئلهاي خارقالعاده و استثنايي نيست و حتي بيش از اين هم قابل انتظار است. شهرتي كه احمدينژاد براي خود در يك دوران تاريخي رقم زده است در يك فرايند تاريخي مشخص از بين نميرود.
به همين دليل احمدينژاد در شرايط فعلي تلاش ميكند اين «شهرت» به «سوءشهرت» تبديل نشود. تلاشهاي وي بيشتر در جهت زدودن «سوء شهرت» است. با تمام اين اوصاف ما به يك سوال مهم ميرسيم و آن اين است كه آيا تلاشهاي احمدينژاد براي بازگشت به قدرت به نتيجه مطلوبي كه وي در نظر دارد خواهد رسيد؟
پاسخ اين سوال را بايد در گذشته و دوران مديريت وي جستوجو كرد. در ابتدا بايد مشخص كنيم آيا احمدينژاد در سال 84 بر اساس تواناييها و امكانات خود به پيروزي در انتخابات رياست جمهوري رسيد يا اينكه با تكيه به حمايتهاي جرياناصولگرايي و شرايطي كه ديگران براي وي فراهم كرده بودند، به قدرت رسيد. همه ما ميدانيم كه احمدينژاد عنصر مورد حمايت اصولگرايان بوده است. ماشين طوفنده، نيرومند و تبليغاتي اصولگرايان بود كه باعث شد احمدينژاد به قدرت برسد. اين پيروزي از سوي بستر ريشهدار و تاريخي اصولگرايان به چهرهاي جوان و بدون سابقه كافي به نام محمود احمدينژاد تقديم شد. به همين دليل امروز بايد به دو سوال اساسي در اين زمينه پاسخ گفت.
اول اينكه آيا در شرايط فعلي چنين حمايتي از احمدينژاد وجود دارد. در پاسخ بايد گفت: «خير» چنين حمايتي از احمدينژاد وجود ندارد. اين مسئله به خصوص درباره جريان معتدل اصولگرايي صادق است كه تاريخ مصرف آقاي احمدينژاد را تمام شده تلقي ميكند. اصولگرايان معتدل هيچ گونه ظرفيتهاي خود را در اختيار فردي به مانند محمود احمدينژاد قرار نخواهند داد. دليل آن اين است كه معتقدند احمدينژاد رسم فتوت را در فعاليتهاي جرياني رعايت نكرده و از همان سال اول تفرد، جداييطلبي و استقلالطلبي را در پيش گرفته است. اصولگرايان معتقدند احمدينژاد آنها را به بهاي اندكي فروخته و حيثيت اصولگرايان را لكهدار كرده است. به همين دليل تحت هيچ شرايطي حاضر نيستند دوباره از وي حمايت كنند. سوال دوم اما اينجاست كه آيا محمود احمدينژاد در چهار سال گذشته و در شرايط فعلي داراي يك گفتمان مسلط بوده كه بتواند از آن براي آينده استفاده كند. آيا احمدي نژاد داراي ظرفيت رقابت با ديگر جريانهاي سياسي است؟
در پاسخ به اين سوال نيز بايد عنوان كرد «خير». احمدينژاد داراي چنين ظرفيتي نيست. آقاي احمدينژاد امروز بيش از هر زماني «تنهاست». امروز حتي نزديكترين افراد و همكاران نزديك وي نيز در كنارش قرار ندارند. امروز آقاي زريبافان و يا داوود احمدينژاد كه برادر وي بوده در كنارش نيست. امروز اسفنديار رحيم مشايي كه اصولگرايان نسبت به وي حسايتهاي زيادي داشتند و دارند، احساس نميكند بايد سرنوشت خود را به سرنوشت محمود احمدينژاد گره بزند. امروز افراد اندكي در كنار احمدينژاد حاضر هستند. كار احمدينژاد به جايي رسيده كه جبهه پايداري كه همواره از احمدينژاد حمايت ميكرده هم اگر احساس كند بايد از احمدينژاد براي منافع گروهي عبور كند، شك نكنيد اين كار را ميكند. حتي آيتالله مصباح يزدي كه در گذشته همواره از احمدينژاد حمايت ميكرد نيز امروز به مانند گذشته از احمدينژاد حمايت نميكند.
* كارشكنيها عليه دولت روحاني به شكلهاي مختلف از ابتداي روي كار آمدن دولت تدبير و اميد وجود داشته است. آيا هدف اصلي مخالفان دولت اين است كه آقاي روحاني اولين رييسجمهور چهارساله تاريخ جمهوري اسلامي باشد؟
** بنده معتقدم دو گروه بر عليه آقاي روحاني صفكشي كردهاند و تلاش ميكنند آقاي روحاني در كار خود موفق نشود. گروه اول كساني هستند كه تفكر و رويكرد دولت گذشته را نمايندگي ميكنند و در ذيل جبهه پايداري شناخته ميشوند. از قضا اين گروه به تريبونهاي مهمي چون مجلس شوراي اسلامي و برخي رسانهها هم مجهز هستند. اتفاقاً صداي اين جماعت هم بلند است و به تعبيري «مشت بر طشت ميكوبند». چرا كه مشت بر طشت بسيار پر صداست، اما مشت بر «نمد» صدايي ندارد. در نتيجه حجم سرو صدايي كه افراطيون بر عليه آقاي روحاني به راه انداختهاند از واقعيتهاي سياسي بيشتر شده است.
اين سخن به اين معنا است كه افراطيون يك مسئله كوچك را بسيار بزرگ ميكنند و در خيابان جار ميزنند، در صورتي كه اتفاق خاصي هم رخ نداده است. به همين دليل دولت آقاي روحاني نبايد از حجم گسترده تشنجها، تنشها و غوغاسالاريها هراس داشته باشد. گروه ديگر كساني هستند كه از سر خيرخواهي تلاش ميكنند دولت را به «نقد» بكشند. اين گروه خود به دو دسته تقسيم ميشود. دسته اول كه اتفاقاً حضورشان لازم و ضروري است و در بين اصولگرايان و اصلاحطلبان عموميت دارند كساني هستند كه به دنبال انتقاد سازنده از دولت آقاي روحاني هستند. اين مسئلهاي پسنديده است. همه دولتها داراي نقاط قوت و ضعف هستند. دولتي كه آمادگي پذيرش نقد را نداشته باشد، نميتواند راهحل منطقي و اصولي براي مشكلات كشور پيدا كند. از قضا زمان آغاز سقوط و سراشيبي هر دولتي از هنگامي آغاز ميشود كه خود را از انتقاد بينياز بداند.
دسته دوم از اين گروه اما همچنان دل در گرو تفكرات احمدينژاد دارند و دوست نداشتند دولت آقاي روحاني بر سر كار بيايد. به همين دليل نقدهايي كه مطرح ميكنند، عمدتا ناشي از شكست در انتخابات و با هدف به همزدن تعادل رواني دولت صورت ميگيرد. بنده معتقدم مردان رياستجمهوري در مقابل كساني كه عصباني هستند و با روح پرخاشگري به دولت ميتازند حتما بايد در مقام پاسخگويي بر بيايند. به مصلحت نيست آقاي روحاني شخصا نسبت به كارشكنيها واكنش نشان بدهد، بلكه هر كدام از مسئولان دولتي بايد در زمينه تخصص خود در مقام پاسخگويي بربيايند. بنده يك توصيه روانشناسانه هم نسبت به دولت دارم و آن اين است كه هيچگاه در واكنش به اقدامات كارشكنانه تندروها دچار عصبانيت و پرخاشگري نشود. عصبانيت باعث كند شدن سلاح «حجت منطقي» است.
ش.د930122ف