صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۰  ، 
کد خبر : ۲۹۳۹۷۸

یادداشت روزنامه ها10 مرداد


کار پژمردگی یک گُل نیست...(یادداشت روز)


می‌گویند ماجرای فیش‌های نجومی را رها کنید و ادامه کار را به مسئولان ذیربط در دولت و دستگاه قضایی بسپارید و توضیح می‌دهند که مجموعه دریافت‌های کلان برخی از مدیران دولتی در مقایسه با بودجه سالانه کشور و آنچه باید برای بهبود معیشت مردم و عمران و آبادی و تأمین امنیت هزینه شود، رقم چندانی نیست و از این روی بازگرداندن مبالغ هنگفتی که به ناحق از بیت‌المال گرفته‌اند اگرچه ضروری است و حق پایمال شده تمامی مردم است ولی در گشایش اقتصادی و حل مشکلات فراوانی که در این عرصه با آن روبرو هستیم، نمی‌تواند نقش مؤثر و چندانی داشته باشد و تأکید می‌کنند که این ماجرا نباید به یکی از مسائل اصلی کشور تبدیل شود!
درباره این دیدگاه که طی نزدیک به دو ماه اخیر بارها در برخی از سایت‌ها و روزنامه‌ها و یا در تماس مستقیم با کیهان مطرح شده است و شماری از مطرح کنندگان نیز افراد دلسوزی بوده و هستند، ابتدا، باید گفت که اولاً؛ علی‌رغم تأکیدهای پی‌درپی برخی از مسئولان محترم بر ضرورت برخورد با این پلشتی‌، هنوز اقدام چشمگیر و درخور توجهی در این زمینه صورت نپذیرفته است و ثانیاً؛ پرداختن کیهان به ماجرای فیش‌های حقوقی کلان و نجومی مانع از توجه به مسائل و موضوعات دیگر نبوده است، از این روی، پی‌گیری ماجرا تا رسیدن به نتیجه مطلوب یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است، اما نکته اصلی در این میان، بسیار با اهمیت‌تر از آن است که ظاهر ماجرا نشان می‌دهد. بخوانید!
1- پدیده پلشت و ناهنجار حقوق نجومی برخی از مدیران دولتی که کیهان همراه با مستندات آن مطرح کرده و در یادداشت‌ها و گزارش‌های پی‌درپی به ابعاد فاجعه‌آفرین این ضایعه خطرناک پرداخته است، در محدوده میزان دریافتی آنان و مقایسه آن با نیازهای کلان نظام قابل ارزیابی نیست، بلکه دریافت‌های نجومی این دسته از مدیران را می‌توان و باید، به بخش بیرون از آب یک کوه عظیم یخ تشبیه کرد که هر چند به تنهایی فقط «بزرگ» به نظر می‌رسد ولی از بخش بسیار بزرگتری خبر می‌دهد که زیر آب پنهان است و بعید نیست برای برخی از افراد نزدیک‌بین به چشم نیاید و هنگامی از آن با خبر شوند که دیگر خیلی دیر شده باشد و به قعر اقیانوس رفته و یا در میان امواج به دنبال تخته پاره‌ای برای نجات خویش باشند!
2- ابوموسی اشعری را گفته‌اند بسیار ساده‌لوح بود و به همین علت در ماجرای حکمیت از عمروعاص فریب خورد و آن فتنه بزرگ درتاریخ اسلام را رقم زد. داستان اما به همین نقطه ختم نمی‌شود، ابوموسی شخص بسیار ثروتمندی بود تا آنجا که وقتی از شهری به شهر دیگر نقل مکان می‌کرد، اموال گرانقیمت او را - که به یقین حصیر و زیلو و امثال آن نبود- ده‌ها شتر به دوش می‌کشیدند. آیا کسی با این ثروت انبوه می‌تواند در بزنگاه حادثه، نظیر حکمیت در صفین به حاکمیت علی علیه‌السلام تن بدهد؟!
همان علی(ع) که در اولین روزهای خلافت ظاهری خود عهد کرده و بر این عهد استوار مانده بود که اموال به غارت رفته بیت‌المال را حتی اگر خشتی شده و در بنایی به کار رفته و یا به کابین همسران درآمده باشد، باز خواهد ستاند.
جناب ابوموسی را با حاکمیت این نگاه بر جامعه مسلمین چه کار؟!
3- عثمان‌بن حنیف از یاران حضرت امیرعلیه‌السلام و از جانب ایشان حاکم بصره بود. او به خاطر پذیرش دعوت یکی از ثروتمندان و حضور در میهمانی پر زرق و برق وی به شدت مورد عتاب و ملامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام قرار گرفت که شرح آن را همگان شنیده‌اند. «ای پسر حنیف به من خبر رسیده که مردی از بصره تو را به میهمانی فراخوانده و تو نیز اجابت کرده‌ای. سفره‌ای رنگین برایت افکنده و کاسه‌ها پیش رویت نهاده، هرگز نمی‌پنداشتم تو دعوت کسانی را اجابت کنی که بینوایان را از در می‌رانند و توانگران را بر سفره می‌نشانند... بدان که هر کس را امامی است که به او اقتدا می‌کند و از نور دانش او فروغ می‌گیرد، اینک امام شما از همه دنیایش به پیراهنی و دستاری و از همه طعام‌هایش به دو قرص نان اکتفا کرده است.
البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید ولی مرا به پارسایی و مجاهدت و پاکدامنی و درستی خویش یاری دهید.»
گفتنی است عثمان‌بن حنیف تا پایان عمر با علی علیه‌السلام باقی ماند و شکنجه‌های شورشیان جمل را به جان خرید بی آن که از پیمان خویش با امیر مومنان(ع) پای بیرون بکشد.
اکنون سؤال این است که آیا فقط عثمان‌بن حنیف در آن میهمانی و یا میهمانی‌های مشابه دیگر شرکت کرده بود؟! پاسخ این پرسش به یقین منفی است. پس چرا مولای ما، از آن میان، عثمان‌بن حنیف را توبیخ کرده بود؟... علت آن است که عثمان والی حضرت بود و از حاکمان، اینگونه بی‌توجهی به محرومان و نزدیکی با مرفهان شایسته نبود.
4ـ امام راحل ما -رضوان‌الله تعالی علیه- می‌فرمودند «تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند، ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورت که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم» (صحیفه امام(ره)- ج 21 ص86).
باز هم از حضرت امام(ره) است که؛
«آنهایی که در خانه‌های مجلل، راحت و بی‌درد آرمیده‌اند و فارغ از همه رنج‌ها و مصیبت‌های جانفرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه‌های محروم، تنها ناظر حوادث بوده‌اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته‌اند، نباید به مسئولیت‌های کلیدی تکیه کنند که اگر به آنجا راه پیدا کنند، چه بسا انقلاب را یکشبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت ایران را بر باد دهند. چرا که اینها هرگز عمق راه طی شده را ندیده‌اند و فرق و سینه شکافته نظام و ملت را به دست از خدا بی‌خبران مشاهده نکرده‌اند» (صحیفه امام(ره) ج 20 ص 333) و ده‌ها نمونه دیگر از این دست که فهرست آن هم به درازا می‌کشد.
۵ - در ماجرای حقوق‌های کلان و نجومی برخی از مدیران دولتی، آنچه بارها بیشتر از میزان دریافتی آنان اهمیت دارد، فاجعه هولناکی است که حضور اینگونه افراد در مسئولیت‌های حساس به دنبال خواهد داشت. کسانی که علی‌رغم فقر و تنگدستی محرومان و مستضعفان - بخوانید ولی‌نعمت‌های انقلاب- با دریافت حقوق‌های نجومی به بیت‌المال دست‌درازی می‌کنند بی‌تردید افراد شایسته‌ای برای تصدی مدیریت‌ها و مسئولیت‌های نظام اسلامی نیستند. و در مشکلات پیش‌روی مردم و نظام نه فقط کمترین انتظار گره‌‌گشایی از آنان وجود ندارد، بلکه بیم آن می‌رود که برای حفظ موقعیت خود و آنچه به ناحق بر آن چنگ انداخته‌اند، دست به زد‌و‌بندهای دیگری نیز بزنند. افرادی از این دست به آسانی از سوی دشمنان گوش‌خوابانیده مردم و نظام قابل خریداری خواهند بود و این خطر حتی اگر در حد و اندازه یک احتمال نیز باشد- که هست- جای کمترین درنگی در برکناری و مجازات آنان باقی نمی‌گذارد. نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز عید فطر بر آن تاکید ورزیده و فرمودند؛ «دریافت‌های نامشروع باید برگردانده بشود و اگر کسانی بی‌قانونی کرده‌اند مجازات بشوند و اگر سوءاستفاده‌‌ای از قانون هم شده است، بایستی اینها را از این کارها برکنار بکنند، اینها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند.»
آنچه مورد انتظار است مقابله جدی با گرایش مدیران و مسئولان به زندگی اشرافی است و در این میان، شمارش مبالغی که به ناحق گرفته و یا هزینه شده است در مرحله بعدی اهمیت قرار دارد. چرا که آنچه خطرآفرین است، برداشت فلان مبلغ کلان از سوی فلان مدیر دولتی یا سایر مسئولان نیست، بلکه فاجعه‌ای است که حضور اینگونه مدیران در مسئولیت می‌تواند به دنبال داشته باشد. به بیان دیگر، «کار پژمردگی یک گل نیست، جنگلی می‌سوزد»!
حسین شریعتمداری

وطن امروز/

ما «وطن‌امروز» هستیم!
حسین قدیانی: نویسنده سرشناس از جایی رد می‌شد. شخصی ابله بنا کرد به او حمله کردن و بد و بیراه گفتن! اعتنایی نکرد اما بعد از چند قدم، برگشت طرف آن فرد بی‌اخلاق و به او گفت: «شما با این رفتار و گفتار، خودت را به من معرفی کردی! من می‌بینم بی‌ادبی است خودم را به شما معرفی نکنم! من فئودور داستایفسکی هستم!» 
در مثل مناقشه نیست! اواسط هفته گذشته، مأموران فلان اداره، بی‌آنکه حجتی نزد خدا و وجدان خود داشته باشند، با ریختن میز و صندلی سردبیری به خیابان، خودشان را به ما معرفی کردند! اینک بعد از چند گام دور شدن از روز سه‌شنبه پنجم مرداد، واقعا به دور از ادب است که ما هم خودمان را به ایشان معرفی نکنیم! دوستان عزیز! ما روزنامه «وطن امروز» هستیم!
***
خنده‌دار است یا گریه‌دار نمی‌دانم اما گمانم بی‌سابقه باشد رفتاری که اداره محترم، سر یک اختلاف رقم اجاره یک ساله با روزنامه «وطن امروز» انجام داد. فی‌الواقع فکر می‌کنم آخرین نمونه از رفتارهایی از این دست، بازمی‌گردد به کودتای ۲۸ مرداد! از مرداد ۳۲ تا مرداد ۹۵ اما نه فقط یک انقلاب اسلامی در این مملکت رخ داده، بلکه آنقدر فاصله هست که اندکی تغییر من‌باب مدنیت بیشتر، خواسته‌ای دور از انتظار تلقی نشود! آن هم از اداره‌ای که زیرمجموعه سازمانی است که دست آخر، کاری جز تسری فرهنگ اسلامی و اخلاق اسلامی ندارد!
***
نه اینکه الان پیر شده باشم اما در عصر شباب، در مجله‌ای سردبیر بودم. از همکاران، عزیزی برای ما یک گزارش تهیه کرده بود درباره این طرح همچنان محل بحث یکسان‌سازی مزار شهدا. خواندم تا اینکه رسیدم به این جمله؛ «در همین رابطه یک منبع آگاه که خواست نامش فاش نشود، ضمن انتقاد از این طرح گفت...»! به این همکار عزیز گفتم: «مگر طرف می‌خواسته اسرار هسته‌ای مملکت را بگوید که از فاش شدن نامش بیم داشته؟!» و بعد با توجه به سوژه که هر چه بود یک موضوع امنیتی نبود، درآمدم: «از این پس اگر شخصی حاضر به آوردن نامش نشد، شما هم حاضر به انتشار سخنانش نشو! حالا مگر چه می‌خواهد بگوید مثلا؟!» فی‌الحال اما طرفه حکایت اینجاست؛ بخشی از مهم‌ترین و حساس‌ترین اسناد هسته‌ای مملکت به علت خوش‌خیالی و خام‌اندیشی این مردمان دیپلمات، از ناحیه جناب آمانو به دشمن‌ترین دشمنان این مرز و بوم منتقل شده، آن‌وقت خبرگزاری دولت راستگویان، برای دروغ‌پردازی علیه ۴ تا جوان که در ساختمان نیم‌بند و درب و داغان روزنامه «وطن امروز» مشغول کارند، مایه از یک «منبع آگاه» می‌گذارد که کمافی‌السابق حاضر به افشای نام قشنگش نیست! باورم هست این منابع آگاهی که علی‌الدوام از افشای نام‌ خود پرهیز دارند، به اندازه کافی فلان و بهمان هستند که دیگر لازم نباشد برای خوراندن اخبار دروغ خود، آن هم علیه ۴ تا جوان و ۲ طبقه و نصفی ساختمان سرشار از ترک روی سقف و در و دیوار، مایه از منبع آگاهی که نمی‌خواهد نامش فاش شود، بگذاریم! بی‌خیال برادر من! دروغ می‌خواهی علیه وطن و «وطن امروز» بنویسی، مایه از خودت بگذار! دیگر چرا این منابع آگاه بدبخت را که روی انتشار نام‌شان هم حساسیت دارند، بدنام می‌کنی؟! آری! دوره این شامورتی‌بازی‌ها گذشته، که معلق‌بازی پیش قاضی جواب نمی‌دهد! باشد خبرگزاری دولت راستگویان، دیگر هنگام دروغ‌پراکنی، این حداقل از انصاف و شجاعت را داشته باشد که دروغ را خودش بگوید، نه آنکه از نردبان منبع آگاه نگون‌بخت بالا برود! حال گمانم همه فهمیده باشند که منبع مورد نظر خبرگزاری دولت، فی‌الواقع «سوراخ» بود، نه آگاهی که خواسته نامش فاش نشود! گفتنی است بیانیه اداره محترم، با همه ادعاهای ناقص و نادرستی که داشت، پرده از دروغ بزرگ خبرگزاری دولت برداشت! ما در صفحه یک شماره ۷ مرداد خود «توضیح وطن امروز» را دراین‌باره به شکل کافی و وافی ارائه کرده‌ایم لیکن خبرگزاری دولت راستگویان، نه بعد از بیانیه اداره محترم و نه حتی بعد از توضیح مبسوط ما، حاضر به حذف خبر کذب خود نشد! 
نکته اینجاست که آیا از آن خبرگزاری یا از آن روزنامه که به محض جابه‌جایی رؤسای جمهور، ۱۸۰ درجه تغییر عقیده می‌دهند، انتظاری جز این هم می‌توان داشت؟! بگذریم که کار اصلی و لایتغیر جماعت، نه انتشار اخبار از دریچه حق، که در یک کلام «مجیزگویی» است؛ روزی مجیز رئیس‌جمهور اسبق، چرا که جماعت «خبرگزاری دولت»‌ هستند، روزی مجیز رئیس‌جمهور سابق، چرا که جماعت همچنان خبرگزاری دولت هستند و امروز هم!
***
همچنان که از موج نظرهای حقیقی و کامنت‌های مجازی برمی‌آید، آنچه اواسط هفته پیش بر روزنامه «وطن امروز» گذشت، به‌رغم میل بدخواهان، مایه آبرو، احترام و شخصیت بیشتر مجموعه 
«وطن امروز» نزد نیروهای انقلابی شد و بر این عزیزان همیشه همراه، بیش از پیش معلوم شد ما نه اهل زدنیم، نه اهل بردن و نه اهل خوردن! که اگر بودیم، به‌خاطر یک قسط یک ساله، اسباب و اثاث اتاق سردبیرمان را کف خیابان مشاهده نمی‌کردیم! که اگر بودیم، لااقل با مشکل ساختمان روبه‌رو نمی‌بودیم! که اگر بودیم، این حداقل از امکان را می‌داشتیم که ما هم مثل این همه روزنامه‌ زنجیره‌ای، مالک ساختمان محل کار خود باشیم! مضحک است اما رسیده‌ایم به جایی که باید بپرسیم: آیا روزنامه‌نگار جناح مردم پایین شهر، حتی مشکل اجاره ساختمان هم باید داشته باشد؟! آن هم تا آنجا که میز و صندلی سردبیری خود را کف خیابان مشاهده کند؟! اما باکی نیست! با سیلی، صورت خود را سرخ نگه داشتن، هنری است که ما از همان روزگار ارسال قلک‌های خود به مناطق جبهه و جنگ آموخته‌ایم! و با افتخار و غرور، ما هنوز هم در خط همان پابرهنه‌هایی هستیم که هرگز از زبان خمینی بت‌شکن، آن امام مستضعفین نیفتادند! ما با همه پوست، گوشت و استخوان و با همه ترک‌های در و دیوار ساختمان محل کارمان «انقلابی» هستیم! هیهات که دکمه ذوب در ولایت ما تنها محدود به بسته شدن اولین دکمه لباس‌مان باشد! ما به پاسداری خود از انقلاب اسلامی مفتخریم، لیکن از خط مقدم فقر و استضعاف و محرومیت و از خط مقدم کوچه‌های تنگ و تاریک چند شهید داده! این فخر ما را بس!
 
جوان/

برائت از گذشته، استراتژي يا تاکتيک؟

نویسنده : رحيم زيادعلي
طي چند ماه گذشته در محافل خصوصي و بعضاً رسانه‌اي جريان مدعي اصلاح‌طلبي، مطالبي عنوان مي‌شود که حاکي از نوعي ابراز برائت از عملکرد اين جريان در فتنه 88 و حوادث پس از آن است؛ موضوعي که طي هفت سال گذشته بي‌سابقه يا کم‌سابقه بوده است.

براي نمونه محمد عطريانفر، عضو مرکزيت حزب کارگزاران سازندگي در گفت‌وگويي با يکي از روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب مي‌گويد: «... در مقام استدلال که چرا اصلاح‌طلبان در شرايط کنوني موقعيت تضعيف شده‌اي دارند بايد ريشه آن را در گذشته و زماني مورد بررسي قرار داد که در فضاي سياسي، واجد موقعيت برتر بودند، اما متأسفانه به خاطر «برخي تندروي‌ها» فرصت‌سوزي کردند. بدون شک موقعيت تضعيف شده کنوني جريان اصلاحات به دليل برخي حرکت‌هاي راديکال و ناموجه اصلاح‌طلبان بود که پيش‌تر انجام دادند.»

وي که به دليل ايفاي نقش فعال در فتنه 88 سابقه بازداشت هم در کارنامه خود دارد، تصريح مي‌کند: «جريان اصلاحات اگر از فرصت‌هاي تاريخي به دست آمده به صورت صحيح و منطقي استفاده مي‌کرد روز به روز فربه‌تر مي‌شد. اين در حالي است که برخي رفتارها اسير قدرت‌طلبي شد و بهايي که ما امروز مي‌پردازيم به دليل همان فرصت‌سوزي گذشته است.»
جايي ديگر يکي از سران مدعي اصلاحات در جمعي با اذعان به اين نکته که ما در سال 88 اشتباه کرديم، گفته است: «موسوي اشتباه کرد که اعلام پيروزي کرد. احمدي‌نژاد برده بود. ما هيچ‌گاه نگفتيم ابطال انتخابات، بلکه اين موسوي بود که مرتب دم از ابطال مي‌زد. او که بدنه اجتماعي نداشت، با رفتارهاي خود بيشترين ضربه را به بدنه اجتماعي ما زد.»
اين اظهارات و مواردي از اين قبيل را چگونه بايد تحليل و ارزيابي کرد؟ آيا آنها واقعاً از گذشته خود عبور کرده و در حال پوست‌اندازي هستند؟ آيا به نوعي از عقلانيت سياسي رسيده‌اند که دست به يک آسيب‌شناسي از درون خود بزنند؟ برخي شواهد نشان مي‌دهد، اين قبيل اظهارنظرها بيش از آنکه رنگي از واقعيت داشته باشد، بيشتر نشان از نوعي محافظه‌کاري و يک نفاق سياسي دارد. شاهد اين مثال را مي‌توان در جريان انتخابات مجلس جست‌وجو کرد.

فعالان فتنه 88 گرچه به حکم قانون اجازه حضور (کانديداتوري) در انتخابات را نداشتند، اما در عمل تصميم‌سازي و گردانندگي ستادهاي انتخاباتي در انحصار آنها بود. بستن ليست‌هاي انتخاباتي بدون مشورت و هماهنگي با آنها ممکن نبود. بنابراين پشت چهره‌هاي ناشناخته نمايندگان راه يافته به مجلس، فعالان شناخته شده اصلاحات وجود دارد که عمده آنها هدايت‌کننده فتنه 88 بودند. کما اينکه پيش از انتخابات مجلس تلاش گسترده‌اي کردند تا با فضا‌سازي رسانه‌اي نهادهاي قانوني از جمله شوراي نگهبان را تحت فشار قرار دهند و عناصر اصلي خود را به انتخابات وارد کنند که البته موفق نشدند. با اين توصيف برخي اظهارنظرهاي پراکنده (آن هم هدايت شده و محفلي) بيش از آنکه يک استراتژي باشد، تاکتيکي است براي بازگشت به حاکميت بدون آنکه هزينه‌اي براي آن بپردازند. آنها با اين تاکتيک هم مي‌خواهند مانع از ريزش بدنه افراطي خود شوند و هم به حاکميت پيام بدهند که از رفتارهاي افراطي دور شده‌اند. اين رفتار زماني بيشتر معنا پيدا مي‌کند که بدانيم در سال آينده دو انتخابات مهم پيش‌روست. يکي انتخابات رياست جمهوري و ديگري انتخابات شوراي اسلامي شهر و روستا. برخي تحرکات نشان مي‌دهد اصلاح‌طلبان بيش از آنکه به رياست جمهوري چشم دوخته باشند، بر انتخابات شوراها متمرکز شده‌اند. انتخاباتي که در آن فيلتري به نام شوراي نگهبان وجود ندارد و وزارت کشور مرجع تأييد يا رد صلاحيت نامزدهاي شوراي شهر است. بنابراين تصور مي‌کنند با فيلتر وزارت کشور کمتر دچار ريزش مي‌شوند.

در کنار اين مسئله برخي آگاهان سياسي معتقدند، رفتار کجدار و مريز مدعيان اصلاح‌طلبي با مسئله فتنه ناشي از نوعي تعارض دروني ميان آنها هم مي‌تواند باشد. طيفي اصرار دارد که براي ادامه حيات سياسي خود راهي ندارند جز اينکه از گذشته پرچالش خود فاصله بگيرند و برخي ديگر همچنان بر مواضع فتنه‌گون خود اصرار دارند، اما معتقدند اين اعتقاد را نبايد علني کرد بلکه با سکوت و گذشت زمان از آن عبور کرد. اين تعارض را مي‌توان در چگونگي برخورد اصلاح‌طلبان با چالشي به نام حقوق‌هاي نجومي به روشني ديد. برخي از آنها که در طيف کارگزاران تعريف مي‌شوند، مي‌گويند: دولت نبايد زير بار مي‌رفت و مديران نجومي را عزل مي‌کرد، بلکه مي‌بايست آن را گردن دولت گذشته مي‌انداخت، اين جماعت از فيش‌هاي حقوقی به عنوان باتلاقي ياد مي‌کنند که دولت روحاني متأثر از فضاي احساسي وارد آن شده است. طيفي ديگر از اقدام مديران نجومي به عنوان يک رفتار «خجالت‌آور» ياد مي‌کنند که آبروي اصلاحات را برده است، خصوصاً آنکه برخي از اين مديران معزول بعضاً سابقه وزارت در دولت اصلاحات را دارند و به عنوان يک اصلاح‌طلب شاخص شناخته مي‌شوند. البته اين موضع‌گيري‌ها هرگز به فضاي عمومي جامعه ورود پيدا نمي‌کند؛ بلکه در همان محافل خصوصي مي‌ماند، کما اينکه رسانه‌هاي وابسته به جريان مدعي اصلاحات (که روزگاري شعار «دانستن حق مردم است» آنها گوش فلک را کر کرده بود) اکنون کمترين مطلبي راجع به اين مفاسد نمي‌نويسند.  اما آيا اين قبيل مواضع محفلي و هدايت شده مي‌تواند مجوزي براي بازگشت مدعيان اصلاح‌طلبي به نهادهاي قدرت باشد؟ به نظر مي‌رسد آنها بايد بين احترام به قانون و ساختارهاي قانوني با رفتارهاي ساختارشکنانه يکي را انتخاب کنند. تجربه فتنه 88 عبور از ساختارهاي قانوني بود. 


از نرخ رشد سيف تا نگاه خراساني‌ها!

نویسنده : ‌مهران ابراهيميان
اگر به مسائل اقتصادي علاقه داشته باشيد كافي است تلگرام خود را چك كنيد. اين روزها بهترين خبر، ‌مربوط به اظهارات رئيس كل بانك مركزي است، آنطور كه سيف رئيس كل بانك مركزي مي‌گويد در چهار ماهه اول امسال نرخ رشد بعد از اعلام نكردن چندين فصل ناگهان 6‌درصد اعلام شده است! اما اگر در سفر باشيد و به دنبال مظاهر اين تغيير جذاب و قابل تأمل در سطح شهر بگرديد، كمتر متوجه اين تغيير مي‌شويد. به خصوص كه گوش شنوايي براي همسفران و مردم عامه داشته باشيد. سفر به منطقه خراسان و به خصوص مشهد فرصتي است تا از نزديك با مردمان منطقه درباره وضعيت اقتصادي و تصور مردم درباره عملكرد اقتصادي دولت نمايي مردمي‌تر را ببينيد. چرخي در بازارهاي اطراف حرم «عزيز خراسان» يا حتي مراكز خريدي كه شايد طي سال‌هاي گذشته مملو از افراد بود بزنيد، اگرچه شايد تشخيص تعداد مراجعه‌كنندگان به اين مكان‌ها برايتان سخت است زيرا عشق به امام هشتم شيعيان حتي فقيرترين افراد را به آنجا مي‌كشاند اما بدون شك دست‌هاي خالي و بدون خريد آنها و حتي تركيب اجناس ارائه شده به خصوص در مراكز خريد مؤيد ادعاهاي سيف نيست. آنها بيشتر به عرضه اجناس ارزان‌تر و غذاهاي ارزان‌تر روي آورده‌اند.

گردشي در شهر مشهد هم نشان مي‌دهد تقريباً تمام پروژه‌هاي بزرگ عمراني و تجاري تعطيل هستند و ساختمان‌هاي بلند و نيمه‌كاره در جاي جاي مناطق مشهد قابل رؤيت هستند.
شايد مهم‌ترين دليل اين موضوع سطح درآمد سفر‌كنندگان به اين منطقه است كه معمولاً براي زيارت به اين شهر مي‌آيند و بيشتر از طبقه متوسط به پايين هستند. آنهايي كه هرچه شعارها بيشتر شده، جيبشان كوچك‌تر شده اما همچنان به عشق امامشان روانه مشهد‌الرضا مي‌شوند؛ كساني كه به خصوص طي چند سال اخير قدرت خريد آنها به شدت كاهش يافته و ديگر توان خريد سوغاتي‌هاي آنچناني را ندارند و ترجيح مي‌دهند بعد از پرسه در چند مركز خريد بزرگ تنها به خريد آجيل مشكل‌گشا اكتفا كنند. اما وضعيت ميزبانان زائران امام هشتم شايد بهتر از ساير شهرهاي همجوار باشد. در مسير سفر به شهرستان كاشمر نيز در گفت‌وگو با راننده‌ها و همسفران حرف‌هايي مي‌شنوي كه نشان از محو شدن بزرگ‌ترين دستاورد دولت است. تقريباً كمتر كسي است كه باور كند تورم كاهش يافته و نماد تورم مانند گذشته اين روزها قيمت مرغ است. آنها بيش از هر چيزي از گراني خدمات دولتي، قيمت آب، برق و گاز مي‌نالند و كاهش تورم برايشان ملموس نيست.

براي آنها تعريف كاهش تورم را توضيح مي‌دهم اما قبول ندارند و معتقدند نه تنها زندگي و رفاه بهتر نشده بلكه رونق از منطقه رفته است. در تمام مسير تقريباً دستفروشاني را شاهدي كه چند كيلو ميوه را بساط كرده‌اند. بيش از هزار نفر را مي‌تواني در مسيري 250 كيلومتري ببيني! مسيري كه تا همين چند سال پيش كمتر از 100 نفر به اين كار مشغول بودند.
با هر يك كه همصحبت شوي به دنبال اين سؤال هستند كه بالاخره چه مي‌شود؟ و چرا دولت به وعده‌هايي كه داده عمل نمي‌كند. تقريباً هيچ‌كس به وضعيت قيمت نفت در سال‌هاي گذشته و تأثير آن بر اقتصاد توجهي ندارد. درست برعكس سيف رئيس كل بانك مركزي كه با افزايش فروش نفت ذوق‌زده شده و افزايش 6 درصدي نرخ رشد را اعلام مي‌كند، آنها حقوق‌هاي نجومي را نجوا مي‌كنند و از بيكاري و ارزاني قيمت محصولات كشاورزي مي‌نالند و از هزينه‌هايي كه به بهانه‌هاي مختلف بر آنها تحميل مي‌شود؟


«فتح الشام» نام جديد با مرام قديم

نویسنده : احمد كاظم‌زاده
ابومحمد جولاني رهبر گروه تروريستي جبهه النصره روز پنج‌شنبه در برنامه‌اي كه از شبكه الجزيره قطر پخش شد از جدايي اين گروه از القاعده و تشكيل گروه جديد با نام جبهه فتح‌الشام خبر داد. تغيير نام اين گروه با تغيير نمادهاي آن نيز همراه بود و پرچم سياه رنگ آن به پرچم سفيد تغيير يافت، البته تغييرات كاملاً سطحي و ظاهري بوده و حتي ابوحمد الجولاني در زمان اعلام تغييرات لباس شبيه بن لادن را به تن داشته كه ارادت وي را به شبكه القاعده نشان مي‌دهد، ضمن آنكه اعلام تغييرات بعد از كسب مجور از ايمن الظواهري رهبر فعلي القاعده صورت گرفته است. علاوه بر اينها، خود جولاني نيز در سخنان توجيه‌آميز خود به مصلحتي بودن اتخاذ اين تصميم اذعان كرده است. هر چند وي دليل اتخاذ اين تصميم را سلب بهانه از ائتلاف به اصطلاح مبارزه با تروريسم براي هدف قرار دادن مراكز استقرار آنها اعلام كرده است اما به نظر مي‌رسد دلايل مهم ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد كه وي از ذكر آنها خودداري كرده است. از جمله اينكه از مدتي پيش عربستان و قطر، امريكا و ديگر كشورهاي غربي را تحت فشار قرار داده بودند كه جبهه النصره از فهرست گروه‌هاي تروريستي خارج شود تا مراكز استقرار اين گروه در سوريه از تيررس حملات ضد تروريسم تكفيري در امان بماند. از اين ديد تغيير نام جبهه النصره مي‌تواند بنا به درخواست حاميان عربي و به‌خصوص سعودي و قطري اين گروه در جهت كمك به رايزني‌هاي بين‌المللي آنها براي خارج كردن اين گروه از فهرست گروه‌هاي تروريستي باشد. همچنين با توجه به اينكه از مدتي پيش تلاش‌هايي براي سروسامان بخشيدن به اوضاع آشفته و پراكنده گروه‌هاي مسلح در جريان بوده و اين گروه‌ها با خلأ‌هاي گسترده در برابر پيشروي‌هاي روز افزون ارتش سوريه روبه‌رو شده‌اند؛ از اين‌رو احتمال دارد تغيير نام جبهه النصره با هدف وارد كردن اين گروه در جبهه‌بندي جديد صورت گرفته باشد، البته اين روزها اغلب تحولات در سوريه از جمله تغيير نام جبهه النصره با تحولات ميداني در سوريه سنجيده مي‌شود اما بايد توجه داشت كه بخشي از اين تغيير نام مي‌تواند با تحولات جبهه جنوبي در ارتباط باشد و در اين عرصه آنچه بيشتر جلب توجه مي‌كند طرح رژيم صهيونيستي براي ايجاد كمربندي امنيتي در داخل سوريه و در امتداد مناطق اشغالي جولان است.

اين رژيم از زمان جنگ سوريه هزاران نفر از تكفيري‌هاي وابسته به النصره را در بيمارستان‌هاي صحرايي واقع در جولان مداوا كرده و با ارائه ديگر خدمات رفاهي و تسليحاتي آنها را به نوعي مجذوب خود كرده و در حال آزمون اين مسئله است كه آيا مي‌تواند با اتكا به اين افراد طرح كمربندي امنيتي را در امتداد بلندي‌هاي اشغالي جولان محقق سازد يا نه؟ هر چند رژيم صهيونيستي درباره عواقب اجراي اين طرح نگران است اما در هر حال براي به‌كار گرفتن نيروهاي جبهه النصره نياز به تغيير نام آنها دارد تا همچنان بر روابط خود با تروريست‌هاي تكفيري سرپوش بگذارد. از اين ديد تغيير نام جبهه النصره گامي جديد در مسير اجراي طرح اين رژيم نيز به شمار مي‌رود. با توجه به اينكه گروه‌هاي مسلح و تكفيري در جبهه شمالي به محاصره در آمده‌اند و خطوط مواصلاتي آنها از تركيه كاملاً قطع شده است، بنابراين اين احتمال وجود دارد كه حاميان طرح براندازي و در رأس آن عربستان بكوشند با مشاركت اسرائيل جبهه جنوبي را فعال كنند تا با منحرف كردن توجه ارتش سوريه فضاي تنفسي جديد براي مسلحان تحت محاصره در حلب ايجاد كنند. با در نظر گرفتن اين مسائل تغيير نام جبهه النصره به منزله نوك يك كوه يخي مي‌ماند كه هر چه عميق‌تر مي‌شود ابعاد آن گسترش مي‌يابد.

ایران/
منابع احتمالی افشای اطلاعات محرمانه ایران

محمدمهدی مظاهری
استاد دانشگاه


بعد از آنکه خبرگزاری امریکایی آسوشیتدپرس با استناد به یک سند محرمانه مرتبط با توافق هسته‌ای ایران، «به نقل از یک دیپلمات آگاه»، ادعاهای جدیدی درباره این توافق مطرح کرد و مدعی شد
11 سال بعد از اجرای برجام جمهوری اسلامی ایران می‌تواند با جایگزینی سانتریفیوژهای مرکزی خود با دستگاه‌های پیشرفته تا پنج بار کارآمدتر، سرعت غنی‌سازی خود را با دو برابر سرعت فعلی به پیش ببرد، بحث فاش شدن اسرار محرمانه ایران نزد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مطرح شد. با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران این اطلاعات را بر اساس روند همکاری با آژانس در قالب «پروتکل الحاقی» به صورت مکتوب در اختیار این سازمان قرار داده است و همچنین به طور شفاهی در کمیسیون مشترک برجام متشکل از ایران و کشورهای 1+5 مطرح کرده است، در حال حاضر سه مظنون اصلی در رابطه با افشای این اطلاعات وجود دارد. در درجه اول آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار دارد که نسخه مکتوب این سند را در اختیار داشته و می‌توانسته با هدف آگاهی‌رسانی به رقبا و دشمنان ایران در زمینه برنامه‌های آتی کشورمان، بخش‌هایی از این سند را در اختیار رسانه‌ها قرار دهد. در درجه دوم اعضای کمیسیون مشترک برجام مطرح هستند که آنها نیز از متن این سند آگاهی داشته و ممکن است با همان هدف فوق، دست به انتشار بخش‌هایی از آن زده باشند. البته یک سناریوی دیگر هم مطرح است و آن اینکه دیپلمات‌های نزدیک به دو نهاد فوق توانسته‌اند در نشست‌ها و مذاکرات خصوصی از برخی مفاد آن آگاه شده و آن را در اختیار رسانه‌ها قرار دهند. حال هر یک از موارد فوق که اتفاق افتاده باشد، نکته اینجاست که از نظر حقوقی تنها آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در این زمینه مسئول است که وظیفه «حفاظت از اسناد محرمانه کشورهای عضو» را برعهده دارد و باید در این زمینه پاسخگو باشد. بر این اساس، ماده 15 پروتکل الحاقی به حفاظت از اطلاعات محرمانه اختصاص یافته و آژانس را موظف می‌کند که «باید نظام دقیقی را جهت تضمین حفاظت مؤثر در برابر افشای اسرار بازرگانی، تکنولوژیکی، صنعتی و سایر اطلاعات محرمانه شامل اطلاعاتی که حین اجرای این پروتکل از آنها آگاه می‌شود، برقرار سازد.» همچنین ماده هفدهم اساسنامه آژانس نیز که به رفع اختلافات بین کشورها و آژانس اختصاص یافته، خاطرنشان می‌کند که «هر مسأله یا اختلافی در باب تفسیر یا اجرای این اساسنامه که با مذاکره فیصله نیافته باشد، طبق اساسنامه دیوان بین‌المللی دادگستری به آن دیوان ارجاع خواهد شد؛ مگر اینکه طرفین ذینفع برای رفع اختلاف به طریق دیگری توافق کنند.» بدین ترتیب براساس مفاد اساسنامه و پروتکل الحاقی سازمان انرژی اتمی، دست ایران برای اقدام حقوقی علیه آژانس باز است.
با وجود این به نظر می‌رسد در مقطع فعلی اطلاعات منتشر شده نه تنها صدمه چندانی به ایران نمی‌زند، بلکه حتی در عرصه داخلی می‌تواند تا حد زیادی خیال دلواپسان و منتقدان برجام را راحت کند و به آنها اطمینان بدهد که برجام ثمرات مثبت بسیاری نیز برای پیشرفت برنامه هسته‌ای کشورمان داشته است. با وجود این دو تهدید مهم هم در این حوزه وجود دارد؛ نخست اینکه با انتشار این اسناد، امکان عکس‌العمل منفی و خصمانه اسرائیل، کنگره امریکا یا دولت جدید این کشور پس از اوباما علیه کشورمان وجود دارد که البته این امر مشکل و تهدید جدیدی برای ایران نیست و ما در طول سال‌های گذشته ثابت کرده‌ایم که می‌توانیم با این فشارها و تهدیدات مقابله کنیم. اما تهدید جدی‌تر، تبدیل شدن افشای اطلاعات و اسناد محرمانه ایران به یک فرآیند تکرار شونده است که این امر می‌تواند حاوی خطرات بسیار باشد چرا که ایران سندهای محرمانه دیگری نیز در آژانس  دارد که انتشار آنها از نظر فنی و امنیتی به مصلحت نیست. بر این اساس لازم است در مقطع فعلی برخورد قاطعانه‌ای با این امر صورت بگیرد که گستره آن می‌تواند از رایزنی با آژانس و درخواست عذرخواهی این سازمان از ایران تا شکایت به دیوان بین‌المللی دادگستری و کاهش همکاری‌ها در قالب پروتکل الحاقی را در برگیرد.
 


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات