ابتدا لازم میدانم درباره ضرورت تعامل یک توضیحی بدهم. ما در اندیشه فلسفی خودمان هم داریم که انسان موجودی مدنی الطبع است؛ یعنی انسان باید در جمع باشد و زندگی بکند. حالا بعضیها گفتند انسان فطرتاً جمعی است برای اینکه بسیاری از قابلیتهای انسان در جمع شکوفا میشود. بحث دیگر اینکه در قدیم هیچ کشوری بدون تعامل نمیتوانست زندگی کند؛ حالا که در عصر جهانی شدن و ارتباطات اصلاً این موضوع امکان ندارد و باز میخواهم بگویم خیلی از استعدادهای کشورها در تعامل با دیگران شکوفا میشود. پس به نوعی تعامل ضروری است و انسان و جمعهای انسانی و از جمله کشورها و دولتها ناگزیر از تعامل هستند.
درباره ایران به نظرم ضرورتها فراتر از این هم هست؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران دارای یک ویژگیهایی هست که سیاست خارجی آن را به ناچار تعاملی میکند و اصلاً ناگزیر از تعامل است. حالا بعضی از کشورها ممکن است بتوانند با دنیا تعامل نداشته باشند که حالا ما در اصطلاحات روابط بینالمللی میگوییم انزوا گرایی. انزوا گرایی به معنای نداشتن رابطه و تعامل با دیگران برای هر کشوری امکان ندارد مثلاً یکی از آنها این است که به لحاظ جغرافیایی این کشور هم منزوی باشد؛ مثل آمریکا در قرن نوزدهم که وارد تعاملات بینالمللی نمیشد؛ چرا که مرکز تعاملات بینالمللی اروپا بود و بین آمریکا و اروپا یک اقیانوس فاصله وجود داشت. پس به لحاظ جغرافیایی هم از مرکز روابط بینالملل دور بود. ولی به طور مثال شما به سوییس نگاه کنید؛ بارها اعلام بیطرفی کرده است ولی در کانون اروپا و تعاملات بینالمللی بوده است و اگر او خودش تعامل نداشته، دیگران با او کار داشتند.
جمهوری اسلامی ایران هم به نظر من داری یک ویژگیهایی هست که تعامل با دنیا را اجتنابناپذیر میکند؛ یکی به لحاظ ژئوپولتیک. خب ما در یک منطقهای قرار گرفتیم که محل اتصال سه قاره است. در کنار خلیج فارسی قرار گرفتهایم که همه قدرتهای بزرگ در آنجا منافع دارند. من همیشه در کلاسهایم می گویم که مثل اینکه خانه ما سر نبش است؛ به ویژه قدیمها که کوچهها باریک بود و ماشین که میخواست عبور بکند، مجبور بود که رد بشود و لاستیکش هم به دیوار ما میسایید. یا ما باید خانمان را عوض میکردیم یا راه را میبستیم که هر 2 امری غیر ممکن بود. پس ژئوپولتیک ایران؛ ایران را یک کشور بینالمللی ساخته است و ما ناچار به تعامل با دیگران هستیم. اگر خودمان ارادی و فعال تعامل را تعریف نکنیم؛ مجبور هستیم کنشی و در واقع عکس العملی رفتار بکنیم و این یکی از بدترین انواع سیاستهای خارجی برای کشور ماست که به جای اینکه کنشمند و کنشگر فعال باشد؛ منفعل باشد.
یعنی طرف دیگر حتماً حرکت لازم را میکند. گفتم ایران در یک منطقهای قرار گرفته است که لاجرم قدرتهای بزرگ منافعشان در اینجا هست والا ما اگر خودمان برنامهریزی نکنیم و تصمیم نگیریم که تعاملمان چگونه باشد، مردم عکس العمل نشان میدهند. بنابراین ژئوپولتیک ایران با انزوا گرایی و بی طرفی سازگاری ندارد. ما هم رسماً در یک مواقعی اعلام بیطرفی کردیم و عملاً بی طرفیمان به رسمیت شناخته نشده است، مثل جنگ جهانی دوم و دلیل آن هم اهمیت کشور ما بود.
دوم فرهنگ ایران است. ایران جغرافیایی امروز با ایران فرهنگی امروز؛ 2 مقوله متفاوتند و مرزهای این 2 بر هم منطبق نیست. پس ما دارای یک فرهنگ فراملی هم هستیم که آن هم تعامل را ایجاب میکند. حتی اگر ما به لحاظ ایرانی منهای اسلام و انقلاب هم بخواهیم در نظر بگیریم فرهنگ ایرانی یک فرهنگ فراملی است و لازمهاش تعامل است.
سوم انقلاب اسلامی است. خب انقلاب اسلامی یک انقلاب فراملی است که در مرزهای جغرافیایی ایران محدود و منحصر نمیشود. مخصوصاً بعضی از انقلابها؛ انقلابهای ملی هستند مثل کوبا یا نیکاراگوئه یا انقلاب مشروطه ایران یک انقلاب ملی بود. ملی به معنای اینکه دایره اهدافش مرزهای جغرافیای همان کشورها بود ولی انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه و انقلاب اسلامی ایران انقلابهای فراملی هستند. چرا؟ چون اهداف فراملی دارند و هنجارها و ارزشهایشان فراتر از مرزها میرود. ما میگوییم عدالت. خب عدالت فقط مخصوص داخل ایران نیست؛ عدالت در نظام بین الملل هم پیگیری میشود.
چهارم ایدئولوژی دین اسلام است. دین اسلام یک دین فراملی است و خطابش به ناس است و برای یک ملت و یک قوم خاصی نیامده است. پس شما این چهار تا را که جمع میکنید، جمهوری اسلامی ایران باید با دنیا تعامل داشته باشد؛ فارغ از اینکه گفتیم اصلاً زندگی جمعی بین المللی لازمهاش تعامل هست و همانطوری که هیچ انسانی در انزوا نمیتواند به تعامل برسد و هیچ کشوری هم در انزوا نمیتواند حالا اینکه تعامل چگونه باشد؟ بله کشورها میآیند و تعریف میکنند که تعاملشان چگونه باشد.
بنابراین یک نکته دیگری هم که اشتباه میشود و من در اینجا توضیح میدهم، میگویند سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب انزواگرایانه بوده است در حالیکه اصلاً اینطور نبوده است. با این توضیحاتی که دادم یعنی شما انقلاب اسلامی و بعلاوه ایدئولوژی اسلام را بگیرید، اصلاً انزوا گرایی در چارچوب سیاست خارجی ایران امکان ندارد. بله یک عده از قدرتهای بزرگ سعی کردند ایران را منزوی کنند؛ مثل اینکه اخیراً ایران را تحریم هم کردند. اتفاقاً با آن توضیحاتی که دادم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حتماً تعاملگرا است. پس اینکه یک عدهای خواستند ایران را منزوی کنند با اینکه سیاست خارجی ما انزوا گرا باشد 2 چیز متفاوت است.
چون انزوا گرایی به معنای این هست که شما با وجود اینکه میتوانید تعامل داشته باشید؛ خودت تصمیم میگیری که تعامل نداشته باشی. منزوی کردن یعنی اینکه دیگران میخواهند مانع تعامل شما با دنیا باشند پس سیاست خارجی ما هیچ وقت انزوا گرا نبوده است. حالا با کشورهای مختلف و سطوح گوناگون. نمیدانم تعاملات غیردولتی یا دولتی و ممکن است یکی بگوید این کمتر بوده و آن بیشتر، ولی به هر حال من میخواهم بگویم انزوا گرایی با ماهیت جمهوری اسلامی ایران سازگاری ندارد نه با ژئوپولتیکش، نه با فرهنگش، نه با ایدئولوژی و نه با انقلابش.
نکته دیگر این است که معمولاً وقتی میگوییم تعامل بیشتر اینگونه برداشت میشود که تعامل یعنی همکاری در صورتی که تعامل اعم از همکاری است. تعامل به انگلیسی یعنیinteractions ممکن است تقابل، تصادم، ستیز، رقابت و... باشد که همه ذیل تعامل است. پس تعامل خصمانه داریم، تعامل دوستانه داریم، تعامل همکاری جویانه داریم، تعامل سازنده داریم و... این هم باید ما توجه داشته باشیم که تعامل اعم از این است که فقط محدود کنیم به همکاری؛ بله یکی از انواع تعامل هم همکاری، همگرایی است و میتواند تلفیقی از این باشد. یعنی خیلی از مواقع تعامل الگوی رقابتی و همکاری باشد. رقابت و ستیزش باشد. اینجوری نیست که مثلاً یک کشوری با همه، یک الگوی تعامل داشته باشد؛ ممکن است همزمان با یک عدهای در تعامل همکاریجویانه باشد و با یک عده دیگری در تقابل باشد. پس این هم هست که به ویژه درباره جمهوری اسلامی ایران این اشتباه یا خلط میشود که تا وقتی که میگویی تعامل، فکر میکنند یعنی این دورههایی که ما دنبال تنشزدایی و همکاری بودیم. بله جمهوری اسلامی ایران هیچ وقت دنبال تنش نبوده است و اصل در سیاست خارجی ایران تعامل سازنده بوده است.
در واقع الگوی تعامل ما دارای اصولی بوده است که اصل اساسی آن بر تعامل سازنده و مثبت در سیاست خارجی استوار بوده است. شاید اینگونه بگوییم حتی قبل از این اصل با توجه به توضیحاتی که دادم مهمترین ویژگی سیاست خارجی ایران اصل تعامل و داشتن تعامل با دنیا بوده؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران هیچوقت انزوا گرا نبوده است. دوم تعامل مثبت؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران اصل تعاملش تعامل همزیستی، مسالمتآمیز، همکاریجویانه بوده به شرط اینکه به صورت متقابل بوده باشد.
دومین اصل به نظر من احترام متقابل است. ما الگوی تعاملیمان براساس اصل احترام متقابل بوده است. با کسانی که با ما به احترام تعامل داشتند و منافع ما را به رسمیت شناختند، سعی کردیم همینگونه باشد.
سوم منافع متقابل است. یعنی تعامل براساس منافع متقابل است و در زندگی فردی هم همینگونه هست. یعنی اگر شما قرار باشد با دیگران تعامل مثبت داشته باشید ولی آنها در مقابل تعامل، ستیز داشته باشند، طبیعتاً عقلانی نیست. تعامل به ما هو تعامل به معنای کوتاه آمدن نیست بلکه همانطور که عرض کردم خیلی وقتها رقابت است.
یک اصل مهم دیگر در تعامل اصل استقلال است. این مقوله یکی از آرمانهای ملت ایران که من میخواهم بگویم همواره استقلال بوده و استقلالطلبی هم بوده است. باز استقلالطلبی به معنای انزوا گرایی نیست و به معنای نداشتن تعامل هم نیست. یعنی تعاملی که استقلال ایران در آن حفظ بشود. چون فکر میکنند که استقلال یعنی اینکه ما با دنیا رابطه نداشته باشیم؛ هیچوقت اینگونه نبوده است.
پنجم نفی سلطهگری و سلطهپذیری است یعنی تعاملی که فارغ از رابطه سلطه باشد که این هم به نظر من یکی از اصول مهم سیاستهای تعاملی جمهوری اسلامی ایران بوده و با آن تعریف مفصلی که کردیم. گاهی از مواقع تعامل مستلزم این بوده که استقلال ایران مخدوش بشود و خب این تعامل شکل نگرفته است یا یک تعاملی بوده که براساس سلطه بوده است. سلطهای که تأمین کننده منافع حداقلی ما میتوانسته نباشد. اما درباره روش اجرایی و عملیاش هم همانطور که در قانون اساسی آمده ما سطحبندی کردیم که تعاملمان با کشورها مثلاً کشورهای همسایه -که طبیعی است همه کشورهای همسایه یکی از اولویتهایشان هست و بخشی از آن هم برمیگردد به جبر ژئوپولتیک جغرافیایی- از اولویتهای ما است؛ به خصوص ما کشوری هستیم که با 15 کشور هم همسایه هستیم و با توضیحاتی که دادم حتماً تعامل ما با همسایگان جزء اولویتهاست و بعد جهان اسلام است. به واسطه ماهیت و هویتی که جمهوری اسلامی ایران دارد. بعد در سطح و لایه بعدی جهان در حال توسعه است و در سطح چهارم هم سایر کشورها. حالا در آن سایر کشورها باز یک دستهبندیهایی وجود دارد که براساس آن اصول ما درجهاش فرق میکند. حتی کشورهای توسعهیافته هم الگوی تعاملی ما براساس نوع تعاملی که آنها با ما داشتند یکسان نیست. خب بعضی از اینها تعاملات منصفانه و احترام متقابل در پیش گرفتند که طبیعی است که جمهوری اسلامی هم همانطور است.
http://sobhe-no.ir/newspaper/91-1/6/2324
ش.د9501866