شارل دوگل رئيس جمهور اسبق فرانسه، يكي از سرسخت ترين مخالفان پيوستن بريتانيا به جامعه اقتصادي اروپا بود، چون وي انگلستان را اسب ترواي آمريكا در اروپا مي دانست. از اين روی، تا او زنده بود انگلستان اجازه نیافت به جامعه اقتصادي اروپا بپيوندد.
به گزارش گروه بین الملل بصیرت به نقل از «تابناک»، دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی، در مطلبی ضمن اشاره به موارد فوق میافزاید، مهمترین دلیل مخالفت دوگل آن بود که عضویت انگلستان در جامعه اقتصادی اروپا بر وابستگی بیش از حد آن به آمریکا میافزاید و از استقلال و آزادی عمل آن در نظام بین الملل میکاهد، به گونهای که اروپای با انگلستان عملا آلت دست آمریکا خواهد بود.
در ادامه این مطلب آمده است: مهمترین دلیل و انگیزه پیوستن انگلستان به فرآیند همگرایی اروپایی نیز بازیابی جایگاه از دست رفته بریتانیای کبیر در نظام بین الملل دوقطبی بود، چون پس از جنگ جهانی دوم و ظهور دو ابر قدرت آمریکا و شوروی، برای نخستین بار در تاریخ معاصر، اروپا از کانون روابط بین الملل خارج شد. این واقعیت بدان معنا بود که انگلستان به تنهایی دیگر از تأثیرگذاری چندانی در روابط بین الملل برخوردار نبود. جامعه کشورهای مشترک المنافع تا چند سالی میتوانست تنها به صورت نمادین بستری برای نقش آفرینی جهانی بریتانیا فراهم سازد، ولی این بساط نیز به زودی جمع شد. پس تنها راه باقی مانده، چسبیدن به یک بلوک منطقهای بود که تا اندازهای میتوانست جبران مافات کند.
اکنون کم کم اسب چموش تروا از اتحادیه اروپا بیرون میرود. همان گونه که پیوستن آن به اروپا پیامدهای فراوانی داشت، خروجش از اتحادیه اروپا نیز بازتابهای بسیاری خواهد داشت؛ اما آنچه برای ایران با اهمیت است، فرصتها و چالشهایی است که این تحول برای منافع ملی ایران فراهم میکند. این فرصتها و چالشها را میشود در فهرست بلند بالایی ردیف کرد؛ اما در این نوشتار، تنها به چند تأثیر مثبت و فرصتِ این رویداد سیاسی برای منافع ملی ایران بسنده میشود.
نخست؛ با رفتن انگلستان از اتحادیه اروپا، رهیافت و جناح آتلانتیک گرا و آمریکاگرا در این اتحادیه نسبتا تضعیف میشود. این خود به معنای کاهش نفوذ نسبی آمریکا در اتحادیه اروپاست. برآیند این دو زمینه نسبی برای آزادی عمل بیشتر اروپا را فراهم میکند که به نفع ایران است. چون اروپای مستقلتر قابلیت و امکان تعامل مثبت و همکاری بیشتری با ایران دارد.
دوم؛ با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، روابط راهبردی ویژه این کشور با آمریکا تحکیم میشود. اتحاد راهبردی آمریکا – انگلستان نیز در مقابل وحدت درون اروپایی را تقویت میکند؛ تحولی که اختلافات فراآتلانتیکی را تشدید میکند. فرجام این تحولات نیز تقویت ستون اروپایی در مقابل ستون آمریکایی است. این رخداد نیز به نفع ایران است، چون زمینه بازی منطقی و معقول ایران در این گسل را فراهم میسازد.
سوم؛ وزن و نقش آفرینی سیاسی اتحادیه اروپا بدون انگلستان در روابط بین الملل کاهش مییابد. این امر تأثیر تناقض نمایی برای ایران دارد. اگر امکان موازنه سازی اروپا در برابر آمریکا باشد، این کاهش ضریب تأثیرگذاری به ضرر ایران است؛ اما از آنجا که به گواهی تاریخ و تجربه، این امر ناممکن است، پس این وضعیت به نفع ایران است. چون اروپا برای جبران کسری قدرت سیاسی نسبت به قدرت اقتصادی در نظام بین الملل، به ویژه در خاورمیانه به همکار و شریکی با ثبات نیاز دارد که ایران میتواند به خوبی آن را فراهم کند.
چهارم؛ حضور انگلستان به نیابت از آمریکا در اتحادیه اروپا موانع سیاسی را در راه گسترش روابط ایران و اروپا ایجاد میکرد. پس کوچ انگلستان از اتحادیه اروپا به مثابه رفع بعضی از این موانع سیاسی است. از سوی دیگر، کاهش نسبی وزن سیاسی اروپا به معنای لزوم تقویت نقش آفرینی اقتصادی آن برای جبران این کسری موازنه است. شرایطی که میتواند زمینه ساز توسعه روابط اقتصادی ایران و اروپا باشد.
پنجم؛ خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، باعث تضعیف جایگاه و نقش آفرینی نسبی این کشور در نظام بین الملل میشود. به گونهای که انگلستان دیگر نمیتواند از وزنه و اهرم اروپا در تعاملات بین المللی خود استفاده کند. مهمتر آنکه این خروج ممکن است به استقلال اسکاتلند و ایرلند شمالی از انگلستان منجر شود؛ وضعیتی که به شدت جایگاه و نقش انگلستان در روابط بین الملل را کاهش میدهد. این امر نیز به نفع ایران است، چون یک انگلستان کوچک و تضعیف شده بیشتر به ایران در خاورمیانه نیاز دارد.
سرانجام؛ سیاست خارجی انگلستان فرصت طلب و منفعت محور است. چون همان گونه که پالمرستون سالها پیش تصریح میکند، بریتانیا دوستان و دشمنان دایمی ندارد، بلکه منافع دایمی دارد که دایما باید آن را تعقیب و تأمین کند. این اصل به معنای پیروی سیاست خارجی انگلستان از منطق منفعت و نتیجه است که اسیر آرمان گرایی و هنجار محوری حقوق بشری در اتحادیه اروپاست. خروج انگلستان از اتحادیه اروپا متضمن رهایی از این قید و بندهای هنجاری است. در این صورت این امکان فراهم میشود که این کشور بر پایه واقعیتها و منافع ملی خود با ایران به عنوان یک قدرت منطقهای در خاورمیانه به تعامل بپردازد.
بنابراین به رغم همه چالشهای محتمل، ایران با یک راهبرد منطقی و هوشمندی راهبردی میتواند از این شرایط به نفع خود استفاده کند، به گونهای که با غلبه بر چالشها و استفاده بهینه از فرصتها با اروپا و انگلستان تضعیف شده تعامل منطقی و منفعت محور داشته باشد.