تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۳  ، 
کد خبر : ۲۹۵۶۶۶
نفت، رانت و مشارکت سياسي در شيخ‌نشين‌هاي نفتي خليج فارس

کشورهاي نفتي خليج فارس؛ فاقد حقوق سياسي و آزادي‌ها‌ي مدني

پایگاه بصیرت / سميه نوظهوري/ کارشناس ارشد مطالعات خاورميانه

(روزنامه مردم‌سالاري ـ 1395/06/28 ـ شماره 4138 ـ صفحه 9)

در گزارش سال 2016 «خانه آزاديFreedom House » کشورهاي نفتي خليج فارس فاقد حقوق سياسي و آزادي‌ها‌ي مدني اعلام شده اند. عربستان سعودي کمترين امتياز 10 و قطر بيشترين امتياز يعني 27 را در اين رده بندي کسب کرده‌اند و به عنوان کشورهاي غير آزاد معرفي شده‌اند. ميانگين اين امتياز براي شيخ‌نشين‌هاي نفتي خليج فارس 22 مي‌باشد. در مقابل ايالات متحده با 90 امتياز و کشورهاي اروپايي با ميانگين 88، آزادترين کشورهاي جهان از نظر شاخص حقوق سياسي و آزادي‌ها‌ي مدني اعلام شده‌اند. نفت همواره به عنوان يک کالاي استراتژيک اهميت سياسي و اقتصادي بسياري بويژه براي کشورهاي خاورميانه‌اي داشته است.

نفت باعث ايجاد فرصت‌هاي فراواني شد، امپراتوري‌هاي بزرگ صنعتي طي قرن بيستم حداقل يک جنگ بزرگ براه انداختن که باعث گستر ش استفاده از نفت شد، اوپک متولد شد، سياست‌هاي جهاني با يکديگر همتراز شدند، با جرات مي‌توان گفت کشف ذخاير عظيم نفت در خاورميانه در شکل‌گيري جهاني که ما در آن زندگي مي‌کنيم نقش بسيار مهمي ‌ايفا کرده است. اين واقعيت که اين منطقه بيشتر ذخايرنفت جهان رادرخودجاي داده است نيزبه خاورميانه اهميت بسزايي در اقتصاد جهاني اعطاکرده است. علاوه برحضور بازيگران خارجي، بسياري از عوامل داخلي مثل بي‌ثباتي‌هاي سياسي و اقتصادي نيز معضلات و چالش‌هايي جدي بر سر راه توسعه اين منطقه به وجود آورده‌اند.

مونارشيها و شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس به صورت خانوادگي و موروثي کشورهاي خود را اداره مي‌کنند. شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس فاقد احزاب سياسي اند. در ساير کشورهاي خاورميانه که منابع و قابليت‌هاي دولت به مانند پادشاهي‌هاي نفت خيز چندان گسترده نيست و تنش‌هاي سياسي فراگيرتر است و محدود به اقليت‌هاي حاشيه نشين نيست، فشار به مراتب بيشتري بر مناسبات حکمراني وارد مي‌شود. دولتهاي خاورميانه‌اي همواره تلاش کرده‌اند بدون توجه به مشکلات پايه اي در روندهاي دولت – ملت سازي منطقه وتنها با اتکا به درآمدهاي نفتي اين مشکلات هويتي را حل کنند.

اگر بخواهيم به طور مشخص به تشريح اوضاع سياسي شيخ‌نشين‌هاي نفتي خليج فارس بپردازيم؛ مي‌توان موارد زير را به عنوان مشترکات سياسي اين منطقه برشمرد. نکته جالب توجه در مورد اين مشترکات اين است که در اکثر اين موارد مي‌توان ردپاي عامل نفت و درآمدهاي نفتي را نيز مشاهده کرد. 1-‌بحران مشروعيت، هويت و اصالت: شايد بتوان گفت هر چند با درجات مختلف ولي همگي کشورهاي خاورميانه از بحران مشروعيت و هويت رنج مي‌برند. به دليل فقدان دولت ملت‌سازي در منطقه، کشورهاي خاورميانه اي تلاش مي‌کنند با اتکاي کامل بر درآمدهاي نفتي خود به مقابله با بحران‌هاي هويتي و در واقع خريد مشروعيت خود اقدام کنند.

2-‌ بحران نمايندگي: در کشورهاي نفتي خاورميانه به دليل اينکه دولت از نظر مالي وابسته به مردم خود نيست و با استفاده از منابع طبيعي به جاي دريافت ماليات از مردم به آنها سوبسيد نيز مي‌دهد، اين دولت ديگر خود را نماينده و پاسخگوي ملت نمي‌داند.

3-‌ انتخاب نخبگان سياسي بر‌اساس الگوهاي خويشاوندي و فقدان شايسته‌سالاري در روند چرخش نخبگان.

4-‌ سياست‌هاي پوپوليستي را نيز مي‌توان‌ يکي ديگر از ويژگي‌هاي مشترک نظام‌هاي سياسي در اين منطقه بحران‌زا دانست. درآمدهاي نفتي همواره عاملي تقويت‌کننده براي سياستمداران پوپوليست بوده که به وسيله درآمدهاي هنگفت نفت سعي در اتخاذ سياست‌هاي عوام‌فريبانه داشته‌اند.

5-‌ دولت محوري و اقتدارگرايي نظامي‌: بسياري از کشورهاي خاورميانه، بخش اعظمي‌از ثروت نفتي خود را که بايد صرف توسعه اقتصادي شان کنند صرف مسائل امنيتي مي‌کنند. در نتيجه چنين هزينه‌هايي از توان سرمايه گذاري کشور مي‌کاهد و منابع محدود اين جوامع را در زمينه کاملاً ناکارا مصروف مي‌دارد و به اين طريق جلوي رشد و توسعه اقتصادي را مي‌گيرد. اين هزينه‌ها نه تنها باعث نابودي منابع ضعيف و بي‌بنية اين کشورها، بلکه باعث اضمحلال ساختار اين جوامع مي‌شود.

6-‌ ناکارآمدي احزاب سياسي را مي‌توان از ديگر مشترکات سياسي اکثريت قريب به اتفاق کشورهاي خاورميانه‌اي به حساب آورد. دولت‌هاي رانتي به دليل تسلط بر منابع نفتي و در نتيجه تسلط بر جامعه مانع از شکل‌گيري هر گونه فعاليت‌هاي اجتماعي و سياسي از جمله احزاب سياسي مي‌شوند.

7-‌ فقدان يک الگوي بومي‌و منطقه‌اي براي توسعه و دنباله روي مطلق از الگوهاي توسعه سياسي و اقتصادي غربي که در اکثر موارد نيز اين الگوهاي وارداتي کمکي به حل مشکلات ريشه‌اي منطقه نمي‌کند.

يکي از موانع جدي اصلاحات در خاورميانه اعم از شيخ‌نشين‌هاي نفتي خليج فارس، جايگاه و نقش دولت‌هاي رانتي در اين گونه نظام‌هاي حکومتي بوده است. ظهور دولت رانتي در خاورميانه تاثير زيان آوري بر توسعه اقتصادي و نيز گسترش آزادي‌هاي سياسي داشته است. اما به نظر مي‌رسد اکثر حکومت‌هاي خاورميانه به دليل اقتصادهاي بيمار و متکي به رانت خود در معرض ابتلا به ديکتاتوري هستند و ياحتي بعضاً به اين بيماري مبتلا شده‌اند. تاثير اقتصادي اين پديده را مي‌توان در وابستگي دولت به رانت‌ها به عنوان منبع اصلي درآمد مشاهده نمود که اساسا از نفت حاصل مي‌شود. اين وضعيت به نوبه خود مانع ظهور بورژوازي مستقل شده است که مي‌تواند دولت را در فعاليت‌هاي اقتصادي سهيم کند يا در تنظيم حقوق، مسئوليت‌ها و تکاليفش مورد اعتراض قرار دهد. دولت در عمل تلاش نموده است تا جمعيت را از طريق ارائه مجموعه‌اي از خدمات و فعاليت‌هاي اقتصادي که هزينه‌شان از طريق درآمدهاي رانتي تامين مي‌شود، راضي نگه دارد.

ايجاد و پيشبرد سياست‌هاي پوپوليستي و شکل دهي جامعه توده اي از مشخصات حکومت‌هاي رانتير مي‌باشد. هرگاه جامعه به سمت توده‌اي بودن حرکت کند مردم از بسياري از حقوق خود به دليل نداشتن آگاهي محروم خواهند بود. ضعف طبقه متوسط و بورژواي منتقد که همواره دولت را در رابطه با سياست‌هاي اقتصادي و سياسي‌اش مورد بررسي و نقد قرار دهد در يک جامعه توده‌وار دولت رانتير را قادر مي‌سازد که به سياست‌هاي اقتدارگرايانه و غير‌مسئولانه خود به راحتي ادامه دهد.

http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=255768

ش.د9501931

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات