(روزنامه شرق ـ 1395/07/06 ـ شماره 2691 ـ صفحه 10)
بزرگان اصولگرا در تلاش برای ایفای نقش
درحالیکه به نظر میرسد در نبود مرحومان عسگراولادی و آیتالله مهدویکنی، ریشسفیدی اصولگرایان باید برعهده ناطقنوری باشد، او هم تمایلی برای شرکت در جلسات جامعه روحانیت مبارز ندارد و همچون هاشمی و روحانی از حضور درجلسههای این تشکل روحانی- سیاسی امتناع میکند. این درحالی است که کمالالدین سجادی، عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری، با اشاره به راهکار ناکام سهضلعی اصولگرایان برای انتخاباتهای گذشته، توضیح داده است که میخواهند در انتخابات ٩٦ بر ترکیب دایرهای که محور آن جامعه روحانیت مبارز خواهد بود، متمرکز شوند و به این ترتیب است که پرده از اختلاف اصولگرایان برداشته میشود و این گفته نشان از این دارد که شاگردان آیتالله مصباحیزدی قرار نیست نقش خاصی ایفا کنند و جریان پایداری، با ازدستدادن تریبونهای اصلی خود در مجلس، مانند گذشته اثرگذار نیست. ریشه این بیاعتنایی را باید در حمایتی جست که از احمدینژاد و یارانش در سالهای گذشته از سوی مصباح یزدی صورت گرفت.
چنین است لابد که آیتالله موحدی کرمانی درباره زمان دیدارش با آیتالله یزدی، گفته است: هنوز زمان دیدارم با آیتالله یزدی مشخص نشده و تاکنون نیز هیچ قرارداد انتخاباتی بین جامعتین صورت نگرفته است. اخیرا اخباری درباره تعیین رؤسای کمیته انتخابات و سخنگو و دیگر ارکان انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز منتشر شده است، اما آیتالله مرتضی مقتدایی، از اعضای ارشد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به صراحت گفته، مانند گذشته ارتباطاتی برای تعیین نامزد انتخاباتی مشترک با جامعه روحانیت وجود نخواهد داشت و شاید جامعه مدرسین فقط در اطلاعیهای، مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کند! قبلا هم شنیده شده بود میان خود اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم اختلافاتی وجود دارد، زیرا درست درحالی که برخی از آنان از دولت حسن روحانی رضایت کامل دارند و مانند آیتالله مکارم شیرازی اعلام میکنند که روحانی رئیسجمهور خوبی است، برخی از آنان نامه شکایت از شرایط به حسن روحانی مینویسند. همه اینها در شرایطی است که اعضای جامعه مدرسین بارها طعم تلخ این چنددستگی در درون خود را چشیدهاند. مانند انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ که برخی از اعضای این جامعه با صدور بیانیهای از نامزدی ولایتی حمایت کردند و حتی بیانیهای با امضای آیتالله یزدی صادر شد؛ ولی برخی از اعضای جامعه مدرسین به سرعت این حمایت را تکذیب کردند.
فهرست ٣٠ نفره اصولگرایانه!
همین چندی قبل، کمال سجادی، سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری، از یک فهرست ٣٠نفره برای انتخابات ٩٦ خبر داد و تأکید کرد از این فهرست ٣٠نفره که در دست بررسی است، فقط باید روی یک نفر به اجماع رسید و ممکن است حتی آن یک نفر روحانی باشد و این تنها سجادی نبود، بلکه محمدرضا باهنر، دبیرکل جبهه پیروان هم که یکسر رهبری این جریان را برعهده دارد، وجود فهرست ٣٠نفره را رد نکرد و احتمال داد اصولگرایان در انتخابات پیشِرو با اما و اگرهایی پشت روحانی قرار بگیرند. به این ترتیب، اینکه بسیاری دیگر از اصولگرایان هم معتقدند حسن روحانی ظرفیت آن را دارد که نامزد اصولگرایان در سال ٩٦ باشد، خود حکایت از شرایط نامناسب اصولگرایان در رسیدن به نامزدی از جنس خودشان دارد. ضمن اینکه همین باور مهر تأییدی است بر اختلاف با دلواپسان.
ساز جدای مؤتلفه
از دیگر سو، خبر میرسد که مؤتلفهایها هم در تلاش برای معرفی یک نامزد واحد در این دور از انتخابات هستند و اگرچه هنوز نام آن نامزد مشخص نشده است، برخی از غفوری فرد یا میرسلیم بهعنوان نامزد احتمالی نام میبرند و اینگونه سیاستمداران بازاری هم، گویی ساز خود را برای انتخابات ٩٦ جدای از دیگر همجناحیهای خود کوک کردهاند. این سخنان بهتازگی از سوی اسدالله بادامچیان، عضو شاخص این حزب باسابقه، تأیید شده و او گفته امیدوار است نامزد حزبی آنان، نامزد واحد جریان اصولگرا باشد که با توجه به اسامیاي که در میان اصولگرایان مطرح است، این اتفاق بسیار بعید به نظر میرسد.
دلواپسان هم کاندیدا دارند
تازگیها صادق محصولی که زمانی یار صمیمی و وزیر محمود احمدینژاد بود، درباره نامزد انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم اعلام کرد، «درحالحاضر فرد اصلحی هست که از نظر ارزشهای اصولگرایی و انقلابی نمره بالایی میآورد و امکان رأیآوری و اجماع روی او نیز وجود دارد؛ سراغ او خواهیم رفت و نتیجه هم خواهیم گرفت و در این میان اگر عدهای بدون هماهنگی با دیگران خود را محور قرار داده و ادعای دعوت از دیگران برای کار مشترک داشته باشند، مسلما وحدتی شکل نمیگیرد یا عدهای دیگر اگر از قبل روی نامزدی به قطعیت رسیده باشند و بخواهند با سازوکار دلخواه خودشان، حتی تحت عنوان ائتلاف و وحدت، آن را به دیگران تحمیل کنند، مطمئنا نتیجه لازم را نخواهند گرفت». آنان باز هم برای ائتلاف در میان اصولگرایان خطونشان کشیدند.
تابلوی ورود ممنوع برای محمود احمدینژاد
اعضای جبهه پایداری در حالی خبر از داشتن نامزد مورد نظر خود دادهاند که یک هفتهای میشود خبر رسیده، در سطوح بالاي نظام نظر مساعدی به حضور احمدینژاد در رقابتهای انتخاباتی سال ٩٦ وجود ندارد. این روزها، اخباری هم از «نهی احمدینژاد» برای نامزدی دهانبهدهان میچرخد که در نوع خود جالب است و برخی آن را تلاش اصولگرایان سنتی برای حذف رئیس دولتهای نهم و دهم نام نهادهاند. آنان میگویند اگر احمدینژاد به صحنه بیاید، بهترین فرصت خواهد بود تا روحانی و سایر اصلاحطلبانی که در مناظرههای سیاسی ایام انتخابات شرکت میکنند، ناگفتههای بیشتری از کارنامه غمبار هشت سال حاکمیت اصولگرایان بر کشور ارائه دهند و این به هیچ عنوان مطلوب اصولگرایان نیست. چندی قبل، محمد ایمانی نویسنده سرمقالههای کیهان، در کانال تلگرامی خود نوشت «اگر کسی درخواست وقت کرد و محضر مولایش رفت و نهی شد، از منظر اهل ولایت در معرض آزمون مهمی قرار گرفته است». به نوشته او «همراهی مولا، همیشه به انجام دادن کاری نیست؛ گاه به انجامندادن کاری و تبعیت از نهی است. کم نیستند آنها که از ابتدای انقلاب نامزد انتخابات ریاستجمهوری شده باشند، بی آنکه اذن گرفته باشند. امام خمینی و امام خامنهای هم در این موارد معترض آنها نشدهاند. مواردی هم بوده که افراد نظر خواستهاند، اما بنا بر مصلحتهایی، پاسخ نفیای یا اثباتی نشنیدهاند. برخی موارد هم نهی صریح بوده، مانند اولین دوره انتخابات ریاستجمهوری و نهی امام (ره)؛ یا نهی انجامگرفته نسبت به آقای قالیباف در انتخابات ١٣٨٨».
فضائلی مدیرعامل سابق خبرگزاری فارس نیز این نکته را در جایی دیگر عنوان کرد و البته اخیرا محمدرضا باهنر در نشست خبری خود به آن مهر تأیید زد، اما اعلام کرد قرار نبود رسانهای شود! پس از این بود که سکوتی سنگين جبهه حامیان احمدینژاد را فرا گرفت، اما پس از چندی بهمن شریفزاده در مصاحبهای که با روزنامه فرهیختگان اعلام کرد: «آنچه درخور توجه است، باید از طریق دفتر ایشان مطرح شود. تا وقتی دفتر رهبری رسما درباره این موضوع صحبت نکند، اصلا صلاح نیست کسی به آن فکر کند. هرکس تکلیف خود را براساس حجتهای روشن متوجه میشود تا وقتی حجت روشن و شفافی نباشد، تکلیفی هم تشخیص داده نمیشود. نکته دوم در مورد این اخبار این است که احمدینژاد اساسا عزم شرکت در انتخابات نداشته و ندارد.
وی در برابر این پرسش که اگر احمدینژاد عزم انتخابات ندارد، علت انتشار این اخبار که از کسانی همچون چهرههای نزدیک به او مثل عباس امیریفر یا در یادداشت مهدی فضایلی بیان میشود، چیست؟ خاطرنشان کرد: «آنچه این اخبار نشانه رفته، مطالبه مردمی است. مردم از احمدینژاد بارها خواستهاند که وارد عرصه انتخابات شود و او بارها گفته است که عزمی برای حضور ندارد. درنهایت، این اخبار برای مردم تکلیفساز نیست. مردم هم همچنان بر سر مطالبه خود هستند. اینها میخواهند مردم دیگر حضور احمدینژاد را طلب نکنند». این نقلقولها در ذهن احمدینژاد اثری نمیگذارد. بحث سر این است که این حکایات و نقلقولها یک توصیه به احمدینژاد است یا توصیهای غیرمستقیم به مردم؟ بارها تأکید شده است که درباره رهبر معظم انقلاب هیچ نقلقولی جز زمانی که از سوی دفتر ایشان منتشر شود، قابل قبول نیست و اساسا نباید کلامی به ایشان منتسب شود. اصلا شایسته نیست به این اقوال اهمیت بدهید و براساس شنیدهها سفرهای ایشان ادامه پیدا خواهد کرد. اما از دیگر سو، رسایی، نماینده سابق تهران که زمانی مدافع سرسخت احمدینژاد بود و الان هم جزء تئوریسینهای یکدورهایکردن حضور حسن روحانی در مقام ریاستجمهوری است، به نوعی نوشتههای ایمانی را تأیید کرده و در پاسخ به این سؤال که آیا رهبر انقلاب با احمدینژاد جلسه خصوصی داشته و محتوای آن چه بوده، گفته: «آنچه میدانم این است که آقای احمدینژاد نظر مشورتی خواسته و ایشان هم پاسخ داده و انشاءالله درخواستکننده به آن عمل میکند، چون اگر احمدینژاد نمیخواست به آن عمل کند چرا نظر خواسته است؟»
اما اگرچه حضور احمدینژاد مخالفان بسیاری همچون سیدرضا اکرمی و بسیاری دیگر از اصولگرایان دارد و همگی به وی هشدار دادهاند که تأیید صلاحیت نمیشود، حضور او در انتخابات پیش رو موافقانی مثل روحالله حسینیان دارد که در جواب به ضرورت حضور وی گفته است: «درحالحاضر تعداد زیادی از مردم خواستار حضور احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری آینده هستند و قطعا وی باید بیاید و از خودش در مقابل اتهاماتی که در طول سه سال گذشته به وی زده شده و از مظلومیتش دفاع کند».
بااینحال، اما مشخصکردن خط قرمز برای احمدینژاد نمیتواند تعیین تکلیف کند؛ چراکه همین چند سال پیش معاوناولش را خط قرمز معرفی کرد و در حمایت از او خانهنشینی کرد، آن هم در شرایطی که مقامات نظام نظر به برکناری وی از این منصب داشتند؛ بنابراین بعید نیست سخنان بهمن شریفزاده مبنی بر ادامه سفرهای استانی وی پر بیراه هم نباشد.
ایده معاوناولی
چهارسال پیش بود که غلامعلی حدادعادل در شرایطی که اصولگرایان در برابر حسن روحانی دیوار کاندیدا علم کرده بودند، اعلام کرد: «آقایان ولایتی، قالیباف و من با هم رقابت نخواهیم کرد و هر سه وارد عرصه نخواهیم شد، بلکه سازوکاری را طراحی میکنیم که براساس مشروعیت و مقبولیت و کارآمدی، هرکس مناسب است بیاید و تعدد کاندیدا اتفاق نیفتد». غلامعلی حدادعادل در واقع خبر از یک ائتلاف داده بود؛ ائتلافی که بنا بود بساط چندگانگی اصولگرایان را جمع کند و بنابر اقوالی محمدباقر قالیباف در نهایت از نامزدی انصراف داده و معاوناول غلامعلی حدادعادل شود. حدادعادل آن روزها برای اینکه دامنه اختلافات را جمع کند، تلاش کرده بود به گونهای دیگر این ماجرا را توضیح دهد و بهاینترتیب گفته بود: «ائتلاف ١+٢ به معنای آن نیست که دولت آینده به صورت شرکت سهامی بین ما سه نفر اداره میشود. ما سه نفر از احزاب مختلف نیستیم و نمیخواهیم تقسیم غنیمت کنیم. اگر یکی از این سه نفر رئیسجمهور آینده باشد ما دو نفر دیگر به او کمک میکنیم. و حالا دوباره محمدجواد لاریجانی چنین پیشنهادی را مطرح کرده و گفته است: «کاندیدای اصولگرایان در سال ٩٦ معاوناول معرفی کند». راهحلی که به ذهن محمدجواد لاریجانی خطور کرده، برای ایجاد ائتلاف و یکدستی میان اصولگرایان امری است که تاکنون برای این جناح سیاسی جوابگو نبوده است.
سرنخ کجاست؟
طبق اعلام شورای نگهبان اردیبهشت ٩٦ که از راه برسد، دوازدهمین انتخابات ریاستجمهوری برگزار خواهد شد. در این میانه، احتمالا سرنوشت و برنامه اصلاحطلبان مشخص است و قاعدتا نام حسن روحانی باید در فهرست انتخابی آنان باشد، اما اصولگرایان شرایط مناسبی ندارند. بعد از ناكامي در دو انتخابات گذشته، اکنون به کلافی سردرگم تبدیل شدهاند و اگرچه جناح معتدل آنها به حمایت از حسن روحانی، به عنوان یکی از گزینههای پیشِرو میاندیشد، ولی اختلاف نظر و ناهماهنگی میان نظرات در این طیف سیاسی موج میزند.
نبود حرف مشترک در جامعه مدرسین و جامعه روحانیت از یکسو، نبود ریشسفید مقبول برای تمامی طیفهای اصولگرایی از سوی دیگر و تندروهای اصولگرا و محمود احمدینژاد از طرف دیگر همهوهمه سبب شده این کلاف روزبهروز پیچیدهتر شود و به نظر میرسد راهحلهایی مانند هجمه به دولت، تخریب رقیب و سیاهنمایی و حمله به برجام و... هیچ کمکی به آنها نخواهد کرد. از طرف دیگر برخی از اعضای این طیف با تأکید بر معرفی کاندیدای شناختهشدهای مانند احمدینژاد یا کاندیدای جدید و ناشناس بازهم مثل احمدینژاد در سال ٨٤، تلاش بر ارائه راهحل برای گشودن این گره دارند. معرفی کاندیدای شناختهشده که تاکنون دوای درد این طیف سیاسی نبوده و در انتخابات مجلس هم این مسئله خود را نشان داد؛ بنابراین میماند گزینه معرفی کاندیدای ناشناس و جدید که این مسئله هم با توجه به تجربه تلخی که از دولت نهم و دهم در اذهان جامعه مانده، بعید است جوابگو باشد؛ بنابراین به نظر میرسد باید اصولگرایان جدید و قدیم دنبال راهحلی تازه باشند، راهحلی که بتواند گره از کار فروبستهشان بگشاید. شاید آن راهحل، سکوت انتخاباتی یا حمایت از حسن روحانی، عضو شورای مرکز جامعه روحانیت مبارز باشد. به نظر میرسد آنان در این دوره از انتخابات، راهحلی بهتر از این نخواهند داشت.
http://www.sharghdaily.ir/News/103833
ش.د9502039