(روزنامه شرق – 1395/07/11 – شماره 2695 – صفحه 9)
* خیلیها این پرسش را مطرح میکنند که بعد از انحلال الوفاق چه باید کرد؟ آینده این تشکیلات بهعنوان یک سازمان سیاسی چه خواهد شد؟
** غیبت شیخ علی سلمان و مهاجرت شیخ «حسین الدیهی» به معنای فقدان رأس الوفاق و رهبری آن بود تا اینکه ارتباط رأس را با بدنه این حرکت قطع کنند. بههرحال انحلال این تشکیلات و پراکندگی نیروها بر کارآمدی و پاسخگوییاش نسبت به شرایط اثر خواهد گذاشت. بااینحال اگر نظام حاکم با زندانیان سیاسی گفتوگو کند، نمایندگان الوفاق نیز به پارلمان برخواهند گشت چون هنوز محبوبیت گستردهای در بین بحرینیها دارند. طرفهای خارجی هم راغب هستند که این اتفاق بیفتد.
* آیا این ساختار تشکیلاتی بزرگی که در یکونیم دهه درست شده؛ اعم از ساختار تشکیلاتی، کمیتهها، رهبران و اعضا، دیگر دورانش بهسر رسیده یا یک برنامه دیگری در کار است؟
** وضعیت کنونی، دوران قبل از ظهور جمعیتهای سیاسی را تداعی میکند؛ زمانی که افراد بهجای نهادها کار میکردند و عملیات مخفی تقویت شده بود و بیشتر مسئولیتها بر دوش کسانی میافتاد که در خارج بودند یا روحانیونی که در داخل هستند.
* آیا این تحولات شما را وامیدارد تا در راهکارهای سیاسی خود تجدیدنظر کنید یا شما را بیشتر به سمت افراط یا همان راهحلهای قدیمی سوق میدهد؟
** ما بههرحال وارد یک مرحله جدید شدهایم که راهکارهای مناسب خودش را میطلبد تا بتواند آسیبهای ویرانکنندهای را که نظام حاکم به وجود آورده جبران کند. قطعا در شرایط اضطراری دشوار میشود در چنین مسائلی تجدیدنظر کرد. در سال ٢٠٠٦ سقف آزادیها بلند بود تا آنجا که جنبش «حق» تأسیس و خواستار کنارهگیری نخستوزیر و حق تعیین سرنوشت شد. همین سقف بلند آزادیها بود که اجازه داد جمعیت الوفاق تأسیس شود و در انتخابات سال ٢٠٠٦ بهعنوان بزرگترین فراکسیون در انتخابات مجلس شرکت کند. این مسئله اثبات کرد که نظام بحرین اصلاحشدنی بوده و میشود از داخل آن را تغییر داد. حال اگر مردم از الوفاق دست کشیده یا دیگر خواستار اصلاحات نباشند، چنان شکافی در جامعه به وجود میآید که عواقب وخیمی در آینده خواهد داشت.
* به نظر میرسد واکنشهای بینالمللی به مسئله انحلال الوفاق هرچند متداوم بود، اما تأثیرگذار نیست. آیا جمعیت الوفاق زیادی به روابط خارجیاش دل نبسته بود؟
** نمیگویم تلاش برای ایجاد ارتباط با طرفهای بینالمللی باید کمرنگ شود، اما این مهم است که ارتباط با همه طرفهای داخلی و منطقهای تقویت شود. امکانات سعودیها به ما اجازه میدهد تا به راهحلهای مسالمتآمیزی در داخل برسیم. چون در رابطه با پرونده بحرین، عربستانسعودی نقش مهم و انکارناپذیری دارد. حتی به نظر من عربستان برای ما از آمریکا، اتحادیه اروپا، ایران، روسیه و سازمان ملل متحد هم مهمتر است. من میتوانم پیشبینی کنم که سیاستهای آمریکا نسبت به بحرین به چه سمتی میرود. ما نميتوانیم پیشبینی کنیم که سیاستهای عربستان نسبت به بحرین بهدلیل متغیرهای بسیار و بازیگران مختلف به کجا میرود. برای همین مهم است که ما با هم در ارتباطی بدونانقطاع باشیم و با یکدیگر پیامهایی ردوبدل کنیم. مضمون این پیامها همانی است که شیخ علی سلمان در سخنانش در یکی از کنفرانسهای الوفاق گفت و آن اینکه ما احتیاج داریم تا شورای همکاری بخشی از راهحل در مسئله بحرین باشد نهاینکه بخشی از خود مشکل باشد. ما باید تکرار و تأکید کنیم که ایجاد تغییرات در بحرین برای عربستانسعودی یک فرصت است نه یک تهدید. ازاینرو نیازمند آن هستیم که پیامهای بیشتری در داخل به پادشاه و به بقیه ارکان حکومت بفرستیم. این اما مأموریت آسانی نیست بهخصوص اینکه بخواهی به کسی پیام بدهی که تو را سرکوب میکند و خائن میداند و درها را به رویت میبندد، اما به نظر من این راه، اثرگذاری بیشتری خواهد داشت.
* این نگرانی وجود دارد که انحلال الوفاق راهی برای تشدید افراطگرایی و خشونت شود. آیا چنین نگرانیای به نظر شما واقعی است؟
** بله وارد است و این چیزی است که ما بیشتر از حکومت نسبت به آن نگرانیم. در برابر دولتهای بزرگ، باید اقدامات وسیع و پیوسته باشد تا بتواند ارکان دولت را منهدم کند، اما در یک دولت کوچک در اندازه بحرین، وضعیت متفاوت بوده و یک یا دو حادثه بزرگ برای ازبینبردن امنیت و فراریدادن سرمایهگذاران و گردشگران کافی است و جبران آنها سریع نخواهد بود. بحرین الان در شرایط امنیتی نابسامانی است و ما پیامدهایش را هر لحظه میبینیم؛ یعنی هر لحظه ممکن است بحرین وارد دایره خطر شود. وقتی نظام از بهانههای بیشتر برای سرکوب صحبت میکند، نخستین کسی که ضرر میکند عموم شهروندان هستند و بعد از آن خود ارکان نظام است که آسیب میبیند.
* همزمان با این تحولات، صحبتهایی از تحرکات تازهای میشود که از سوی تکنوکراتها و اقتصاددانان شیعه با رهبران سیاسی در حال انجام است. این تحرکات در چه سطحی است و تا چه حد امکان موفقیتشان وجود دارد؟
** من آرزوی موفقیت برای هرکسی دارم که تمایل دارد مشكل بحران را حل کند. از همه میخواهیم نهایت سعی خودشان را بکنند تا بتوانند صادقانه پادشاه را نصیحت کنند و بگویند کشور را در مسیری هدایت کند که بهجای ظلم و ستم، صلح و آشتی باشد. حتی اگر فرصتهای موفقیت تقریبا ناچیز باشد، همه باید تلاش کرده و نهایت سعی خود را بکنند که کشور از پرتگاه سقوط دور شود.
* شش سال است کسی نتوانسته به راهحلی برای مشکلی برسد که از سال ٢٠١١ تاکنون وجود دارد. آیا – چنانکه بعضی میگویند- باید خردمندان و ریشسفیدان شهرها و روستاها جمع شوند تا این مرحله دشوار پشتسر گذاشته شود؟
** نیازی نیست که عقلا و ریشسفیدان شش سال منتظر بمانند تا دست به تحرکی بزنند. همچنین لازم نیست دراینباره از کسی اجازه گرفته شود. هرکسی پیشنهادی یا راهحلی به نظرش میرسد باید قدم پیش بگذارد.
* آیا این تحولات پیش از موعد راه را بسته و دیگر صحبت از مشارکت یا تحریم انتخابات سال ٢٠١٨ بیمورد است؟ یا اینکه مسیر را بازتر کرده تا بشود بعد از شکست همه راهکارهای دیگر، بهعنوان آخرین راهحل از آن استفاده کرد؟
** از سال ٢٠٠٢ تاکنون بحث مشارکتکردن یا مشارکتنکردن در انتخابات مطرح بوده است. نه مشارکت، ما را به راهحلی نزدیک کرده و نه تحریم، ما را به جایی رسانده است. نباید اینطور تصور شود که هرگونه مشارکتی به معنای زیرپاگذاشتن خون شهداست. همچنین نباید تصور شود مشارکتنکردن به معنای ازدستدادن فرصتهاست. کسی که میگوید شرکت در انتخابات خیانت است بهتر است توجه کند که آیتالله عیسی قاسم در سال ٢٠٠٢ بعد از تغییر قانون اساسی گفت: «نقشی که مجلس نمایندگان میتواند اجرا کند بسیار محدود شد. بااینحال باید جماعت مسلمان بداند که در هر انتخاباتی باید به وظیفهاش عمل کند و در آن حضوری فعال در تمامی زمینهها داشته باشد. باید به کسی رأی داد که دارای شایستگی بالا و دینداری صادقانه باشد نهاینکه به یک فاسق رأی داده شود. باید کاری کرد که منافع مملکت و دین در نظر گرفته شود. هر انسان هوشمندی این را میداند. اگر درک درست اسلامی باشد، این موضوع فهمیده میشود».
کسی هم که میگوید تحریم انتخابات عامل همه مشکلات ما شده، باید به یاد بیاورد که دولت بحرین چه فشارهایی آورد و چه برخورد خشنی داشت و شرایطی توأم با شکنجه را در حق فعالان حقوقبشر و وبلاگنویسان و فعالان سیاسی حاکم کرد. حتی افرادی نظیر دکتر سنقیس را متهم به تلاش برای براندازی نظام بدون سلاح کرد؛ فقط برای اینکه نظرش را اعلام کرده بود. اینها حتی پیش از جریانهای موسوم به بهار عربی و پیش از تحریم اتفاق افتاد.
سؤال مهم درباره مشارکتکردن یا نکردن این است که تا چه حد امکان آن وجود دارد که بشود دستاوردی سیاسی کسب کرد. پادشاه از تعهدات خودش در رابطه با قانون اساسی سر باز زد. پیش از آن میثاقی را که در دهه ٩٠ با فعالان سیاسی امضا شده، زیر پا گذاشت. قبل از آن هم از قانون اساسی سرپیچی کرده بود. مثل اینکه برای بعضی این شیرین است که بحرینیها با سادهاندیشی خودزنی کنند. ما باید همه اینها را در نظر داشته باشیم و ببینیم چهکاری باید بکنیم که دستاوردی داشته یا دستاوردهای گذشته را حفظ کند. بعد از این است که میشود تصمیم گرفت مشارکت کنیم یا تصمیم دیگری بگیریم.
* انحلال الوفاق میتواند منجر به انحلال تشکلهای دیگر هم بشود. آیا اینها به همه بحث و جدلهای گذشته درباره اینکه وجود میانهروها و افراطیها با واقعیت تناسب دارد یا نه، پایان میدهد؟
** من الان هیچ راهحلی مرحلهای در بحرین نمیبینم. بهجز همان راهحلهای فراگیر و مستمر. پذیرفتن راهحلهای جزئی و مرحلهای با واقعیت بیشتر تناسب دارد. مخالفان تاکنون در این چارچوب پیشنهادات زیادی دادهاند. در سال ٢٠١٤ آنها پیشنهاد یک دولت انتقالی دادند. ما نیاز فوری و شدید به راهحلهای مقطعی و جزئی داریم.
درباره جناحهای مختلف نظام حاکم روشن است که تفاوتهایی بین آنها وجود دارد. هرگز حتی دو شخص را نمیتوان یکسان پیدا کرد. هیچکس نیست که در طول دوران زندگیاش یک روند ثابت را داشته باشد. هیچ اطلاعاتی غیرمفید نیست. همه این جزئیات مهم بوده و میتواند به مسیر تغییرات در بحرین کمک کند. مهم این است که پیام ما مستمر باشد و بدونانقطاع به همه طرفهای دستاندرکار منتقل شود. نیاز مبرمی داریم که هر یک از ما نهایت سعی و تلاش خود را بکند تا کشور از این پرتگاه نجات پیدا کند.
* درباره کسانی که میگویند انحلال الوفاق میتواند از جهاتی سودمند باشد چه میگویید؟ آنها میگویند این یک فرصت مناسب برای تجدیدنظر در این جمعیت و بهوجودآوردن یک گفتمان جدید است.
** من چنین اعتقادی ندارم. رهبران الوفاق و کادرهای آن در شرایط سختی هستند. کل بحرین در شرایطی سخت قرار دارد. دولت گمان میکند روحانیون مسئول بحرانیشدن این وضع هستند. چراکه دخالت آنها در سیاست موجب این امر شده و نمیگذارد راهحلهای مسالمتآمیز در پیش گرفته شود. دولت میخواهد نقش روحانیون در سیاست را برگرداند، اما هرکس به منطقه الدراز رفته باشد میبیند روحانیون امروز در صف جلو ایستادهاند. حتی در آنجا کادرهای سیاسی یا بازرگانان، پزشکان، مهندسان و وکلا را نمیبینیم. مردم هرگز حضور روحانیون را در این شرایط سخت فراموش نمیکنند و این به گمان حکومت همان تناقضی است که دارد تحقق پیدا میکند.
* پس چه باید کرد؟
** در ابتدا به کسانی که در الدراز اعتصاب کردهاند میگویم قبل از هر چیز مراقب سلامتی کارشان باشند. تلاش افراد نیکوکار برای پرهیز از پرتگاهها لازم و ضروری است. ما باید پیامهای خودمان را بدوناستثنا و توقف برای همه بفرستیم. گاه ما خودمان را نمیتوانیم در برابر حملات نظام حفظ کنیم. نمیتوانیم خسارتها را از خودمان دور کنیم. گاه مطالباتی داریم که ناچاریم دربارهشان سکوت کنیم، اما کمترین کاری که میتوانیم بکنیم همان نصیحتکردن و بیان صادقانه واقعیتهاست.
http://www.sharghdaily.ir/News/104236
ش.د9502073