فرهنگی >>  فیلم وسریال >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۵ - ۰۰:۱۵  ، 
کد خبر : ۲۹۶۲۳۴

دختر شینا در رسانه ملی

ساخت سریال های به یادماندنی چون «گل پامچال»، «نبردی دیگر»، «سفر به چزابه»، «بهترین تابستان من»، «بازگشت پرستوها»، «سیمرغ»، «رقص پرواز»، «خاک سرخ»، «در چشم باد»، «شوق پرواز» و «کیمیا» و اخیراً شروع ساخت سریالی بر اساس زندگی همسر شهید ستار ابراهیمی نشان می دهد گفتنی های جنگ همچنان باقیست و این هنر اهالی رسانه ملی است، که آن را در قالبی متفاوت برای مخاطبان نسل ها و دوره های بعد به نمایش درآورند.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/ فهیمه عشرتی خلیل آباد
ثبت و ضبط حوادث تلخ و شیرین دفاع مقدس که امروز ایران اسلامی به برکت آن در اوج عزت قرار دارد، از مهم ترین راه کارهای ماندگاری ارزش های این دوران محسوب می شود. این مسئله به ویژه در زمانه ای که دشمن با تمام ابزارها و تلاش خود در صدد کم رنگ ساختن رشادت های بزرگ مردان دفاع مقدس است و نسل جوان نسبت به وقایع کم نظیری که در این دوران اتفاق افتاده بی اطلاعند؛ از اهمیت بیشتری برخوردار است. اما آنچه این شرایط، برای انعکاس زیبایی ها و شکوه جنگ تحمیلی می طلبد، توجه به تکرار و یادآوری مستمر وقایع آن دوران است. از این زاویه، رسالت صدا و سیما به عنوان مهم ترین ابزار در جهت حفظ ارزش های دفاع مقدس و آشنایی نسل جوان با این دوره مهم تاریخی، تداوم در ساخت سریال ‌هایی درباره جنگ تحمیلی، مقدمات و تبعات آن بوده است. 
ساخت سریال های به یادماندنی چون «گل پامچال»، «نبردی دیگر»، «سفر به چزابه»، «بهترین تابستان من»، «بازگشت پرستوها»، «سیمرغ»، «رقص پرواز»، «خاک سرخ»، «در چشم باد»، «شوق پرواز» و «کیمیا» و اخیراً شروع ساخت سریالی بر اساس زندگی همسر شهید ستار ابراهیمی نشان می دهد گفتنی های جنگ همچنان باقیست و این هنر اهالی رسانه ملی است، که آن را در قالبی متفاوت برای مخاطبان نسل ها و دوره های بعد به نمایش درآورند. قالبی که این بار در عرصه رسانه ملی تکیه خود را بر نقش همسران شهدا قرار داده است. نقشی که به فرموده مقام معظم رهبری اگر به درستی ایفا نمی شد: «مردان اراده و انگیزة رفتن به جنگ را پیدا نمی کردند و خیل عظیم بسیجی ها به سمت جبهه روانه نمی شد.»
پیش از این، از زندگی این همسر شهید کتاب «دختر شینا» نوشته شده است و پیش تولید سریال آن که بناست برداشت آزادی از زندگی همسر شهید ابراهیمی باشد، به تهیه کنندگی محمد حسین قاسمی و کارگردانی نرگس آبیار در آذر ماه آغاز می شود. نرگس آبیار که در کارنامه خود کارگردانی سینمایی «شیار 143» را دارد، در مصاحبه با آی فیلم می گوید: «در واقع یک نگاه زنانه در میان فیلم‌ ها کم بود و من سعی کردم آن را بسازم که شاید در سینمای ایران کم سابقه بوده و در ایران سینمای زنانه بسیار کم داریم که در شیار ۱۴۳ این اتفاق می ‌افتد و تفاوت ‌اش با دیگر فیلم‌ های دفاع مقدسی زنانه بودن آن است.» 
انتخاب رمان دختر شینا نیز بدون تأثیر از نگاه زنانه نرگس آبیار به موضوع دفاع مقدس نیست؛ که قرار است در آن عبادت و ایمان به خدا، نجابت، پایبندی به خانواده، از خود گذشتگی، تربیت صحیح فرزندان در شرایط سخت و همچنین صرفه‌ جویی توسط قهرمان داستان «دختر شینا»؛ به تصویر کشیده شود. در این داستان شاهد صبوری یک همسر هستیم که در طول جنگ در نبود شوهرش، خانه ای را با 5 فرزند کوچک، کند، یا برف بروبد یا پیت نفت به دست بگیرد.
همچنین باید گفت علاقه آبیار به مسائل اجتماعی و غلبه جنبه های اجتماعی در نخستین تجربه تلویزیونی او نیز حاکم خواهد بود. در دختر شینا بیش از چند خاطره، حرف زیادی از جبهه نمی شنویم و تماما در خانه شهید مانده‌ایم و حاج ستار را از رفتارش کنار خانواده میشناسیم. از هدیه خریدن های مکرر برای دلجویی به خاطر تاخیر در بازگشت از جبهه یا گریه کردن های یک سردار به خاطر سختی های متحمل شده بر خانواده و یا برنامه ریزی عجله ای همسر برای تفریح اندک خانواده اش و رفتن به فضای سبزی کنار پادگان.
این نویسنده و کارگردان در جای دیگر توضیح می دهد: «دفاع مقدس ما تاریخ مصرف ندارد، چون این جنگ پر از عاطفه و لحظه ‌های انسانی است. می توان ظرفیت‌ های بین المللی آن را هم فعال کرد.» از این رو انتظار می رود موفقیت و نوآوری های شیار 143 در سریال جدید نرگس آبیار تداوم یابد. این مهم با توجه به پیام داستان دختر شینا یعنی عشق و محبت در اوج سختی قابل تحقق خواهد بود، چنانکه بخش‌های پایانی این اثر می‌خوانیم:
 «... کمی بعد با پنج بچه قد و نیم ‌قد نشسته بودم سرخاکش باورم نمی ‌شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم. نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می‌ آمدند. از خاطراتشان با صمد می‌ گفتند. هیچکس را نمی‌ دیدم هیچ صدایی نمی‌ شنیدم. باورم نمی ‌شد صمد من آن کسی باشد که آن ‌ها می ‌گفتند. دلم می‌ خواست سریعتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه‌ ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم. بچه هایم را بو کنم. آن‌ ها بوی صمد را می ‌دادند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدی سه ساله مرد خانه ما شد....»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات