* آنگونه که روند انتخابات ریاست جمهوریهای گذشته در ایران نشان میدهد، جنس انتخابات ریاست جمهوری بعد از پایان دوره اول رؤسای جمهور مستقر، با انتخابات ریاست جمهوری در پایان دوره هشت ساله رئیس جمهوری متفاوت است. چنانکه ما تا سال 88، شاهد رقابتی جدی در انتخاباتهایی نیستیم که پایان چهارساله نخست رؤسای جمهوری برگزار شده است. در انتخابات ریاست جمهوری سال 88، فضای انتخاباتی متفاوت از ادوار پیشین بود و رقابتی جدی شکل گرفت. با توجه به این پیشینه و روند همچنین شرایط سیاسی کشور، رقابت انتخاباتی سال 96 را چگونه میبینید؟
** انتخابات دور دوم ریاست جمهوری ماهیتی متفاوت با دور اول دارد؛ زیرا مردم در دور اول شناخت کافی نسبت به رئیس جمهوری که به وی رأی دادهاند، ندارند. اما دور دوم و بعد از چهار سال، شناختشان خیلی بیشتر شده است. این عمده تفاوت دور اول و دوم است. ضمن این که تجربه نشان داده عموم مردم این تلقی را دارند که 4 سال برای انجام وعدههای یک رئیس جمهوری کافی نیست و وی باید برنامه هایش را در 4 سال بعد تکمیل کند. به عبارتی اگرچه طبق قانون اساسی دوره ریاست جمهوری 4 سال است، اما در منطق مردم این دوره 8 ساله است.
حالا سؤال اینجاست که در سال 96 دوباره این اتفاق میافتد یا نه؟ من معتقدم انتخابات سال آینده با انتخابات دور دوم ریاست جمهوریهای گذشته تفاوتهایی دارد و ممکن است نتیجه مقداری متفاوت باشد. زیرا حسن روحانی رئیس جمهوری فعلی در دور اول با رأی شکنندهای انتخاب شد. در حالی که آرای رؤسای جمهوری پیشین در دور اول این طور نبود. این مسأله میتواند در دور دوم نیز تکرار شود. زیرا هیچ دلیلی نمیبینم کسانی که در انتخابات سال 92 به آقای روحانی رأی ندادهاند، در این دوره متقاعد شده باشند به ایشان رأی بدهند. توجه داشته باشید رأی آقای روحانی، سلبی نبود؛آرای ایجابی خودش بود. از طرف دیگر آرای کسانی که در دور اول به روحانی رأی دادهاند، ریزش پیدا کرده است و با توجه به آرای شکننده وی در دور اول، کافی است تعدادی از کسانی که به روحانی رأی دادند، سال آینده به او رأی ندهند. به خاطر داشته باشید یکی از دلایلی که مردم به روحانی رأی دادند، طرح شعارهایی از جمله توافق هستهای و رفع تحریمها بود.
دیگر نامزدها چنین تعهداتی ندادند و حتی چهرهای مانند سعید جلیلی مخالف ایده روحانی بود. حالا توافق هستهای در چارچوب «برجام» تحقق یافته است، اما بر سر نتایج عینی و عملی آن اختلاف نظر وجود دارد. به اعتقاد من دولت یازدهم، دولت برجام بود. برجام هم دو قسمت دارد؛ یک قسمت مذاکرات است که دولت در آن نمره عالی گرفت.قسمت دوم، دستاوردهاست که محل بحث است. بنده از ابتدا جزو طرفداران مذاکرات هستهای بودم و معتقدم برجام دستاوردهای قابل تأملی برای ما داشت. اما در مقام مقایسه میان چیزی که تصور میکردیم و مرتب از سوی دولت گفته میشد با چیزی که حاصل شد، همچنین امتیازهایی که دادیم و گرفتیم، بحث وجود دارد. همین کافی است که شماری از رأی دهندگان به روحانی، نتایج این مذاکرات و توافق را ناکافی بدانند و به روحانی رأی ندهند.
بر این اساس میتوان ادعا کرد انتخابات سال آینده، حساس و پیچیده است و روحانی برای تداوم مسئولیتش با چالشهای متعددی رو به رو است. البته یکی از مؤلفههای تأثیر گذار در انتخابات آتی، رقیب آقای روحانی است. یکی از موضوعات مهم و قابل توجه این است که مردم اغلب در مقام مقایسه رأی میدهند؛ به عبارت سادهتر بین خوب و خوبتر و گاهی بین بد و بدتر انتخاب میکنند. اگر رقیب روحانی کسی باشد که در نظر مردم شایسته کسوت ریاست جمهوری نیست، ممکن است به روحانی رأی دهند.
* سخن درباره این که آیا براستی «برجام» تنها دستاورد دولت بوده است یا نه، مجال دیگری میطلبد و فعلاً موضوع بحث نیست. این که گفتید آرای حسن روحانی ریزش کرده است، خبر است یا تحلیل؟
** من نمیدانم منظور شما از خبر چیست. اگر منظور شما نظرسنجی است باید گفت اولاً الان زمان مناسبی برای نظرسنجی نیست، چون تا انتخابات ریاست جمهوری فاصله زیادی است. نکته دوم این که سازوکار نظرسنجیها در ایران، چندان قابل استناد نیست. مهمتر این که حتی اگر نهادهای معتبر نظرسنجی در جهان، درباره رفتار انتخاباتی مردم ایران نظرسنجی کنند، ممکن است غافلگیر شوند و در نهایت نتیجهای به دست بیاید که هیچ کدام از نظر سنجیها آن را نشان نمیداد. بنابراین ریزش آرای روحانی، تحلیل است.
* انتخابات سال 92 که مورد اشاره شما بود، نخستین انتخابات ریاست جمهوری بعد از انتخابات پر چالش سال 88 بود و آرای خاکستری اصلاحطلبان پای صندوقهای رأی نیامدند و ما با کاهش مشارکت نسبت به دوره قبل مواجه بودیم. اما در انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی و مجلس خبرگان که همین چند ماه پیش برگزار شد، آرای خاکستری وارد میدان شده و نتیجهای که پیشبینی میشد را تغییر دادند. این در حالی بود که نقدهایی را متوجه روحانی میدانستند و معتقد بودند برخی وعدهها عملی نشده است.
از طرف دیگر شماری از اصولگرایان از جمله سخنگوی جامعه روحانیت مبارز بعد از اعلام نتیجه انتخابات مجلس گفتند که جامعه رأی اصولگرایی پای کار نیامد و ممکن است این موضوع در انتخابات 96 نیز تکرار شود. از طرف دیگر درست است که آرای روحانی اندکی بیش از 50 درصد بود، اما وی سه برابر نامزد دوم رأی آورد. آخر هم این که محمود احمدینژاد در انتخابات دور اول ریاست جمهوریاش در سال 84 نزدیک 6 میلیون رأی آورد و به دور دوم کشیده شد. این مؤلفهها، کجای تحلیل شما قرار دارند؟
** شما چند مطلب را مطرح کردید.می گویید در سال 92 سازمان رأی اصلاحطلبان نیامدند، اما 96 میآیند.
* ممکن است بیایند...
** ممکن است بیایند. نقد دومتان هم درباره فاصله رأی نفر اول و دوم انتخابات است.اما اشاره شما به سخنان آقای مصباحی مقدم، جواب دو مؤلفه قبلی است. قبول دارم در 92 بخشی از آرای اصلاحطلبان - که در زمانهای خاصی مانند 88 به میدان میآیند- نیامدند، اما 94 آمدند.اما این که سال 96 میآیند یا نه، محل تردید است. در ثانی شما قبول کنید همانطور که مصباحی مقدم اشاره داشتند، بخشی از آرای اصولگرایان در انتخابات مجلس اخیر، خاکستری شد و همانهایی که به میدان میآمدند، نیامدند. اما هیچ معلوم نیست در 96 نیایند.
* یعنی میگویید انتخابات 96، رقابت خاکستری هاست؟
** اگر بیایند، رقابت خاکستریها میشود.ممکن است این خاکستریها بیایند و آن خاکستریها نیایند. برای همین گفتم انتخابات 96 نامعلوم و پیچیده است. انتخابات 94 مجلس شورای اسلامی را نیز قیاس نگیرید، زیرا اساس انتخابات مجلس با ریاست جمهوری متفاوت است. در انتخابات مجلس مسائل منطقهای تأثیر گذار است.
* در تهران که موضوع مورد اشاره ماست، مسائل منطقهای و بومی تاثیر گذار نیست.
** انتخابات ریاست جمهوری، ملی است؛ فقط تهران نیست. در انتخابات ریاست جمهوری تهران یک بخش کشور است و بنابراین تأثیر قشر خاکستری- که در انتخابات 94 چهره مجلس را تغییر داد- کم میشود. چون آرای کل کشور ملاک است.اما نکتهای که درباره فاصله رأی روحانی با نفر دوم فهرست اشاره کردید، این بود که روحانی با یک رقیب طرف نبود.با 5 نفر از یک جناح مواجه بود و به همین دلیل آرای رقبایش شکسته شد. اگر آن سوی میدان یک یا دو نفر بودند، فاصله رأی، سه برابر نبود.
* بر پایه این استدلالها، مهمترین مقوله انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، رقیب آقای روحانی است. اصلاحطلبان اعلام کردهاند گزینه اول و آخرشان روحانی است و قاعدتاً رقیب روحانی، از اردوگاه اصولگرایان خواهد بود.
** نمیتوان خیلی محکم گفت؛ شاید از میان اصلاحطلبان باشد.
* با توجه به شرایط گذشته و همین حالا سخن میگوییم. با توجه به شرایط فعلی و تداوم این شرایط، اگر روحانی رقیبی داشته باشد از اردوگاه اصولگرایان خواهد بود. هر چند برخی به دنبال گزینههای بالقوه اصولگرایان برای کاندیداتوری هستند، اما به نظر میآید اصولگرایان با موضوعات اساسی تری مواجه هستند و قبل از انتخاب نامزد، باید به این سؤال پاسخ دهند که در انتخابات 96 به دنبال چه هستند؟ آیا میخواهند با معرفی چهرهای «اصلح» تنها در میدان رقابت حضور داشته باشند؟ میخواهند روی اسب برنده شرطبندی کنند؟می خواهند معامله کنند؟
** این که اصولگرایان دنبال چه هستند و این که اصولگرایان باید دنبال چه باشند، دو موضوع مختلف است. به نظر من اصولگرایان هنوز نتوانستهاند درباره این که باید دنبال چه باشند به وحدت نظر برسند. الان بحث کاندیدا نیست. منظورم وحدت نظر بر این است که در انتخابات ریاست جمهوری آینده چه میخواهیم؟ آیا میخواهیم به عنوان یک منتقد دولت روحانی پا به صحنه بگذاریم یا میخواهیم بگوییم دولت روحانی تا الان وظیفهای داشت و انجام داد و بیشتر از این نمیتواند و بهتر است گام بعدی را ما برداریم. باید مشخص کنیم منتقد دولت روحانی هستیم یا مکمل آن؛ منتقد مذاکره با کشورهای خارجی هستیم یا معتقدیم باید الگوی مذاکره را اصلاح کرد.به اعتقاد بنده طیفهای مختلف اصولگرا هنوز به وحدت نظر درباره این نرسیدهاند که در انتخابات 96 چه میخواهند. اصولگرایان یک جریان خیلی عریض و طویلی هستند و از طیف لاریجانی تا پایداریها را در بر میگیرند و بر این اساس رسیدن به وحدت نظر انتخاباتی، کار سختی است.
امروز افرادی در جامعه روحانیت مبارز وجود دارند که به جد معتقدند بهتر است روحانی دور بعد نیز رئیس جمهوری باشد و افرادی هم ادامه ریاست جمهوری روحانی را مضر برای اداره کشور میدانند. اصولگرایان الان نمیدانند باید با چه ژستی در انتخابات شرکت کنند و به همین دلیل کار سختی پیش رو دارند. اصلاحطلبان هم همین گونه هستند و همین مشکلات را دارند اما در این انتخابات خاص به دلیل این که مجبورند، به آقای روحانی رأی میدهند. اصلاحطلبان در انتخابات 4 سال دیگر وضعیت امروز اصولگرایان را عیناً خواهند داشت. البته این بدان معنا نیست که اصولگرایان به وحدت نظر نمیرسند. زیرا زمان زیادی تا انتخابات ریاست جمهوری مانده است. این در حالی است که رقابت با رئیس جمهوری مستقر، میتواند به عنوان یک مؤلفه تأثیر گذار در وحدت اصولگرایان عمل کند چون عموم اصولگرایان با همه اختلاف دیدگاهشان، تمایل دارند رئیس جمهوری بعدی از اردوگاه آنان انتخاب شود. اما این که اصولگرایان چه باید بکنند موضوع دیگری است که تحلیل شخصی است.
* به نظر شما چه باید بکنند؟
** اصولگرایان باید به متن جامعه نگاه کنند و به جای این که ببینند خود چه میخواهند، ببینند مردم چه میخواهند؟ مشکل مردم چیست؟ از رئیس جمهوری چه توقعی دارند؟ یکی از انتقاداتی که در جریان انتخابات اخیر مجلس به اصولگرایان وارد شد این بود که شما میخواستید در تهران رأی بیاورید اما فهرستی دادید که مطابق نظر مردم تهران نبود؛ مطابق نظر مجموعه اصولگرایان بود. این بحث در همه انتخاباتها و برای همه جناحها هست. اصولگرایان باید بدانند مردم الان یک رئیس جمهوری آرمانگرا میخواهند یا عملگرا.در گام بعد اصولگرایان باید به این وحدت نظر برسند که ملاکشان برای رئیس جمهوری بعدی مخالفت با دولت موجود نباشد.
* چرا؟
** متأسفانه در کشور ما با نقد گذشته میتوان رئیس جمهوری شد نه با برنامه آینده. اما زمانی هست که فقط ملاک را مخالفت بگذاریم؛ مانند آنچه در انتخابات مجلس شورای اسلامی رخ داد. این رویکرد برای مردم قابل قبول نخواهد بود. نمیگویم رویکرد اصولگرایان نباید نقادی عملکرد دولت باشد، بلکه نباید چهرهشان به عنوان صرفاً منتقد دولت مطرح شود. قطعاً انتقاد به دولت طبیعی است و یکی از بحثهای هر کاندیدایی، نقد گذشته است. اما مردم باید ببینند یک یا دو کاندیدایی که از جامعه اصولگرایی معرفی میشوند، توانایی اجرایی خوبی برای اداره کشور دارند.
این که به دولت انتقادهایی هم داشته باشیم با این که صرفاً به خاطر انتقاد از وضع موجود، کاندیدا شویم، تفاوت دارد. ما الان مشکلات جدی اقتصادی داریم؛ در چهارسال گذشته برخی شاخصههای اقتصادی مان التیام پیدا کرد، اما به قیمت این که برخی دیگر از شاخصها بیمارتر شد. واقعیت این است مردم در بخش معیشت و اقتصاد مشکلات جدی دارند. این برای مردم قابل توجه است که کاندیدایی از اصولگرایان بیاید و دنبال آرمانگرایی نباشد؛با شعارهایش مردم را تحمیق نکند؛ ژستش مخالفت با همه چیز نباشد و احساس کنند فردی برای کار کردن و خدمت آمده است.
اگر اصولگرایان چنین رویکردی داشته باشند، ممکن است به فرد یا افرادی برسند که اتفاقاً چهره کمرنگی در اصولگرایان به عنوان اصولگرا دارد.ممکن است او را به عنوان چهره خیلی جدی اصولگرا که سال هاست میشناسند، نشناسند؛ اما این شاخصها را داشته باشد.
* یعنی همان روشی که اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 اتخاذ کردند.
** بله؛ یکی از نقدهایی که در انتخابات 92 به اصلاحطلبان داشتم این بود که اصلاحطلبان از سال 76 بسیار آرمانگرا ظاهر شدند.اما در انتخابات 92 ناگهان همه تئوریهای خودشان را کنار گذاشتند و کاملاً عملگرایانه و واقع گرایانه وارد میدان شدند و حتی حاضر بودند از قالیباف حمایت کنند.به عبارت سادهتر پرنسیب فروشی کردند.
* خب الان همین را برای اصولگرایان پیشنهاد میکنید؟
** نمیگویم پرنسیب فروشی کنند؛ چون اصولگرایان مانند اصلاحطلبان شعارهای آرمانگرایانه مطرح نکردند. شعارهای انتخاباتی اصولگرایان در انتخاباتهای یکی دو دهه گذشته عملگرایانه بود. الان هم منظورم نیست یک فرد غیراصولگرا بیاورند که مخالف آرمانهای کلی اصولگرایان باشد. میگویم با توجه به این شاخصها فرد یا افرادی بیاورند که به لحاظ عملگرایی و اجرایی بتواند مشکلات کشور را حل کند؛ بدون این که ارزشهای کلی اصولگرایان آسیب ببیند. اتفاقاً فریبی که اصولگرایان در انتخابات 84 از چهره احمدینژاد خوردند، دقیقاً همین بود. آقای احمدینژاد کاندیدای اصولگرایان نبود...
* البته در دور اول...
** بله؛ ولی علت این که اصولگرایان در دولت اول ایشان اقبال زیادی به وی کردند این بود که او را فردی مخالف آرمانها و ارزشهای اصولگرا نمیدانستند و بسیار عملگرا، فعال و جدی میدیدند. این که جهت گیری هایش غلط بود، بحث دیگری است. شخص ایشان بسیار فعال و پرتوان بود اما مسیر انحرافی را میرفت و به اعتقاد بنده اتوبوس را با مسافران به ته دره برد. احمدینژاد هیچ سابقهای در اصولگرایان نداشت، اما در دو سالی که شهرداری تهران بود، عمل گرا ظاهر شد. این مثال به این معنا نیست که چهره دیگری مثل احمدینژاد بیاید. آن دوران تمام شد و امیدواریم هیچ گاه بازنگردد.
حرفم این است در انتخابات 96 اصولگرایان باید بیشتر به متن مردم بازگردند و فرد یا افرادی را معرفی کنند که قدرت اجرایی مدیریتی بالایی داشته باشد؛ از حواشی بپرهیزد؛ تلاشش را بیشتر معطوف خدمت به مردم کند؛ به توسعه روابط خارجی کشور توجه جدی کند. تصویری که اصولگرایان از خود میان مردم ساختهاند را اصلاح کند. برای نمونه این تصویر از اصولگرایان ساخته شده که مخالف هر گونه ارتباط و تعامل با غرب هستند. این چهره نیازمند ترمیم است. اصولگرایان باید فردی را بیاورند که مردم احساس کنند میخواهد مشکلات کشور و در رأس همه معیشت و اقتصاد را حل کند؛ نیامده است درهایی را ببندد؛آمده درهای جدیدی را باز کند. رویکرد اصولگرایان باید این باشد و افرادی را با این جهت پیدا کنند، نه کسانی که دوست دارند.کسانی را انتخاب کنند که مردم دوست دارند و اصولگرایان بر آن مهر تأیید مینهند.
* این جا ابهام وجود دارد. یعنی ممکن است غیر اصولگرا باشد؟ گمنام باشد؟ تا الان نامزد نشده باشد؟
** با توجه به شاخصههایی که گفتم افرادی باشند که به عنوان چهره خیلی شاخص اصولگرا مطرح نباشند.در ذهنم هست، اما نمیگویم.
* خب گنگ است...
** مثلا دکتر روحانی.آقای روحانی چهره اصلاحطلب نبود؛ این اواخر مواضعی دارد که به اصلاحطلبان نزدیک است. بیشتر چهرهای بود که مخالف دولت احمدینژاد بود.
* اغلب کاندیداهای 92 مخالف احمدینژاد بودند.
** بله روحانی یکی از آنها بود که اتفاقاً 30 سال سابقه اصولگرایی داشت. درست است اصلاحطلب نبود، اما اصلاحطلبان در شرایطی به وی اقبال کردند. ما نیز به این احتیاج نداریم فردی را معرفی کنیم که چهره شناخته شده به عنوان اصولگرا داشته باشد.شاخصهها را داشته باشد، کافی است. حرفم به این معنا نیست که اصولگرایان حتماً به آن سمت بروند. میگویم میتوانند تا این مرز هم پیش رفته و افرادی انتخاب کنند که چهره مستقلی دارند و مخالف ارزشهای اعتقادی اصولگرایان- که نظام ولایت فقیه است- نباشند.
* همان طور که خود اشاره کردید، نسبت اصلاحطلبان با روحانی بسیار دورتر از نسبت اصولگرایان با وی بود؛ اما در سال 92 معیارهایی تعریف و بر اساس آن از روحانی حمایت کردند. الان شما میگویید اصولگرایان میتوانند از چهره مستقل نیز حمایت کنند اما چگونه میشود که در مصاحبه هایتان تأکید دارید روحانی گزینه اصولگرایان نیست.این در حالی است که برخی اصولگرایان بحث حمایت مشروط از روحانی را مطرح میکنند که میتواند ناظر به تفاهم اصولگرایان با روحانی باشد. به این معنا که مثلاً در بخشهایی از کابینه نقش بیشتری ایفا کنند. به بیان سادهتر روحانی میتواند همین چهرهای باشد که شما گفتید؟
** در این باره چند موضوع وجود دارد.نخست این که در چهار سال گذشته کوتاهی بیشتر از سوی آقای روحانی بوده است تا اصولگرایان. در سه چهارسال گذشته آقای روحانی برخوردهای بسیار تندی با اصولگرایان داشت و با ادبیات نامناسبی از اصولگرایان نام برد. در سطوح مختلف هم ارتباطش با اصولگرایان را کاملاً قطع کرد. متأسفانه تندروها در هر جناحی سر و صدای زیادی دارند، اما من عموم اصولگرایان را چهرههای ملایم و معتدلی میدانم که ضد افراط هستند و ابتدای کار خیلی هم از انتخاب روحانی ناراحت نشدند. چون روحانی را از خودشان میدانستند. این زمینه خوبی بود که روحانی میتوانست از آن استفاده کند؛ حتی اگر چینش کابینه همانی بود که الان هست. خاطرتان هست رئیس دولت اصلاحات در هشت سال دولتش جلسات متعددی با چهرههای مطرح اصولگرا داشت.نتیجهاش خیلی اهمیت نداشت مهم این بود که مینشستند و با هم صحبت میکردند آقای روحانی این ارتباط را قطع کرد.حتی به چهرههای معتدل و موجهی که میتوانستند روحانی را مثلاً در مجلس کمک کنند، میدان نمیداد.
* اما حداقل ، آقای لاریجانی مشمول برداشت شما نیست.
** بله؛ البته ایشان رئیس مجلس هستند. اگر سمت رئیس مجلسی را حذف کنید، شاید با لاریجانی هم همان اتفاق میافتاد.روحانی علاوه بر کم کاری در این زمینه، به انتقادهایی که از دولتش میشد با ادبیات نامناسبی جواب میداد.مثلاً مخالفان مذاکرات هستهای و بعداً برجام را بیسواد، بیاطلاع و کاسبان تحریم نامید.
* منظور روحانی جناح مقابل نبود، رئیس جمهوری منتقدان نامنصف را خطاب قرار دادند...
** وقتی این حرفها را زدند، مردم چه برداشتی داشتند؟ برداشت شان این بود منظور روحانی جناح مقابلش است. در حالی که واقعاً هم این گونه نبود. برجام با رأی بالایی در همان مجلس اصولگرا تصویب شد. عدهای سر و صدا داشتند که اصلاً محل بحث نبودند.اما من نشنیدم ایشان و تیمشان حتی یک جلسه با چهرههای مختلف و متعدد اصولگرا جلسه بگذارد.
* با احزاب اصولگرا جلسه داشت.
** آن جلسه با احزاب بود. در آن جلسه همه احزاب را دعوت کردند.اصولگرایان به صورت ویژه دعوت نشدند. حالا که ارتباط را قطع کرده است، اصولگرایان دلیلی نمیبینند تا در انتخابات آینده از روحانی حمایت کنند. ضمن این که دولت دوم، همیشه دولت سختی است و اگر اصولگرایان از روحانی حمایت کنند، مشکلاتی که در دولت دوم روحانی وجود خواهد داشت گردن آنها میافتد؛ بدون این که منافعی ببرند، مضارش را میبینند. به همین دلیل است شماری از اصلاحطلبان امروز بحث حمایت مشروط از روحانی را مطرح میکنند.اصولگرایان هم در ابتدای دولت دوم احمدینژاد چنین کردند و بعد هم مخالف شدند. روحانی در سه سال گذشته پلی را باز نگذاشته تا اصولگرایان دلیلی برای حمایت از ایشان داشته باشند. فقط ارتباطات فیزیکی و دیدار هم نیست. دولت روحانی به سیاستهایی که اصولگرایان در زمینههای مختلف داشتند و روی آن تأکید میکردند، توجه چندانی نکرد. بنابراین اصولگرایان حداکثر کاری که میکنند این است که سکوت کنند.
* شما همواره مخالف سکوت بودید...
** الان هم همین گونه است؛ من سکوت را در هیچ انتخاباتی و برای هیچ جریان سیاسی فعالی، رویه درستی نمیبینم. اصولگرایان کاندیدا دارند و میتوانند افرادی را از درون جناح خودشان معرفی کنند. زمینه این که با روحانی یک تعاملی داشته باشند و در دولت بعدی از او حمایت کنند، کم است. البته یک بحث هست و آن هم شرایط کشور است. ممکن است شرایط کشور به گونهای باشد که صرفنظر از عقاید و خواستههای یک جریان سیاسی، بهتر باشد که شرایط کشور تداوم پیدا کند. پرهیز از فضای «دو قطبی» که اخیراً رهبر معظم انقلاب اسلامی روی آن تأکید کردند، واقع نگری نسبت به شرایط کشور است. کشور نباید دو قطبی شود.
اگر در انتخابات 96 اصولگرایان به هر شکلی ببینند که دوباره فضا دوقطبی میشود؛ یا شرایط خارجی کشور به گونهای است که ادامه دولت موجود با همه مسائل و نقاط ضعفش بیشتر به مصلحت کشور باشد، بدون قید و شرط از روحانی حمایت میکنند.البته این تنها به عنوان یک تبصره مطرح است.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6331/10/153882/0
ش.د9502505