کسینجر اسلامی! این روزها توپش خیلی پر است و سینه چاک تر از همیشه علیه دولت و حسن روحانی سخن میگوید. بخصوص حالا که تمدید تحریمهای داماتو و البته شکایتهای نهاد ریاست جمهوری از وی ، بهانه خوبی به دست او داده تا بی محاباتر و پرحرارتتر علیه دولت تدبیر و امید سخن بگوید .
نام حسن عباسی همان کسینجر اسلامی! را حتما شنیدهاید ... اگر هم به اسم او را نشناسید چند مورد از کلیپهای بامزه و خنده دار سخنرانیهایش را دیده اید! از ادعایش درباره انگیزه ساخت کارتون "یوگی و دوستان "به قصد توهین به حضرت نوح(ع)! بگیریدتا صهیونیست دانستن کوروش کبیر! همه ازجمله کشفیات این استراتژیست فلسفهدان است!! البته به غیر از لقب استراتژیست و فیلسوف!! همفکران حسن عباسی اصرار دارند که به او نام و لقب استاد و یا دکتر را بدهند .
حسن عباسی پای ثابت محفلهای دلواپسان بوده و هست. او از پیش قراولان مخالفت با مذاکرات هستهای در دولت یازدهم به شمار میآید که همیشه از این تریبون به آن تریبون، وامصیبتا سر میدهد و آن را خیانت و مصیبتی برای کشور تلقی میکند .
اما ماجرا ازاین قرار است که در میان مراسم سخنرانیهای 16 آذر و آدمهای مختلفی که برای ایراد سخنرانی دعوت میشوند او نیز به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران پای گذاشت تا باردیگر افاضات خود را این بار در جمع دانشجویان و البته همفکران خود به منصه ظهور برساند.
آنچه گذشت!
اینجا دانشکده حقوق دانشگاه تهران 16 آذر، روز دانشجو. عباسی این بار زور درگلویش بیشتر از همیشه شده و فریادهایی که میزند مصداق بارز این موضوع است. آن قدر آتش سخنرانی به اصطلاح افشاگرانهاش گر گرفته که کت از تن به درمیآورد و در مقابل چشمان نامحرم، سینه میدرد و یقههای پیراهن خویش باز میکند تا پلاک جنگی خود را نشان دهد و به همه ثابت کند که او یک مبارز انقلابی است و همین الان هم در حال جنگ حق علیه باطل است ... ولی از قرار معلوم، از دیدگاه حسن عباسی، او خود حق است و اصلاحطلبان و اعتدالیون و رئیس جمهور و بقیه دگراندیشان، باطل .
عباسی برجام را لکه ننگ و ترکمانچای میخواند، رئیس جمهور را بیادب و عصبیترین رئیس دولت تاریخ ایران برمیشمرد، داستان مذاکره کنندگان ایرانی با آمریکاییها را داستان روباه و لک لک تعبیر میکند و خلاصه آنکه زمین و زمان را به هم میبافد تا در نبرد حق علیه باطل، پوزه اصلاحات و اعتدال را به خاک بمالد!
پرسش آن دختر دانشجو
اما ناگهان در میانه کلام حسن عباسی ، درست همان وقتی که با آب و تاب از ارزش شهادت مدافعان حرم میگوید، دختری از بین آن جماعت دلواپس همفکر با عباسی"، که مرتب با کف و سوت او را تشویق میکنند"، خلاف جهت امواج آب شنا کرده و ازعباسی میپرسد:" چرا خودت (مثل باقی مدافعان حرم که جان خود را برای ارزشها دادند) به سوریه نمیروی ؟" اینجاست که همان عباسی که داعیه آزادی بیان دارد و لابد از شکستن قلمها در دولت تدبیر و امید ناله و فغانش نیز به پاست! خشمگین شده و جواب میدهد:" به من گفتند جلوی داعشیهای وطنی بایستم! در داخل، ما در جهاد کبیر هستیم، بی آبروکردن خط فکری سریعالقلمها و صادق زیباکلامها (دو چهره اصلاح طلب) 99 است، بیآبرو کردن ابوبکر البغدادی 1 است . "
وی خطاب به سوال دانشجوی مذکور میگوید:"بعد از آنکه ریشه شما لیبرالهای وطنی را خشکاندیم حتما برای شهادت هم میجنگیم."
عباسی بازهم در ارتباط با سوال این دانشجوی دختر ادامه میدهد:" شما یک شهید در جبههتان ندارید، یک مرد در جبهه تان ندارید ، یک آدم بزرگ ندارید! هزار تای آن را ما داریم ، با کمک چهکسی میخواهید به جنگ بروید با کمک زیبا کلام و سریعالقلم و..." این به اصلاح استراتژیست سخنور از سوال این دختر دانشجو آن گونه به ستوه آمده که میگوید:" نوچههای من گوش آمریکا و اسراییل را میگیرند ... شاگردان من شهید میشوند! اما امثال شماها سر از صدای آمریکا درمیآورید."
عباسی باز هم از واژه مجهول داعشیهای وطنی! استفاده کرده و میگوید: " ما داعشیهای وطنی را بی آبرو میکنیم."
این استاد فلسفهدان! یکی از اهداف جریان لیبرالیسم را در ایران رابطه دختر و پسر و حرکت به سمت حرامزادگی توصیف میکند و ادامه میدهد "پیگیری حلال زادگی مبارزه ماست."
از قرار معلوم آنقدر این سوال دختر دانشجو پوست و استخوانش را سوزانده که ادامه میدهد: "اصلاحطلبان و اعتدالیون تا 600 کیلومتری خودشان یک شهید هم ندارند، دغدغه آنها لغو کنسرتهاست، هر وقت یک شهید داشتند بیایند حرف بزنند!"
آن دانشجو حق دارد چون...
اگرچه ادعاهای حسن عباسی از نامیدن چهرههای اصلاح طلب به عنوان داعشیهای وطنی گرفته تا این که این جناح حتی یک شهید نداشتند، بیشتر به گزافهگویی و مهمل بافی شبیه است تا واقعیاتی با مدرک و سند، اما از چه روی حسن عباسی که داعیه تلاش برای احقاق آزادی بیان در کشور را دارد و از فشارهای دولت برخودش مینالد و حسن روحانی را عصبانیترین رئیس جمهور تاریخ ایران مینامد، اینگونه به خاطر یک پرسش دختر دانشجو، آن هم در میان یک جمعیت همفکر با خود، کاسه صبرش لبریز میشود و برافروختهتر از همیشه، هر چه از دهانش در میآید را نثار آن دختر دانشجو و به قولی جناح سیاسی وی میکند؟
مگر نه اینکه ذهن دانشجو پرسشگر است و باید بپرسد آن چه را که باید پرسید؟ به کدامین گناه آن دختر، حسن عباسی، در پاسخ به سوال وی از ماموریت خشکاندن تفکرات این دختر دانشجو و همفکرانش میگوید؟ از سویی دیگر ،سوالی که آن دختر در روز دانشجو در دانشگاه تهران پرسید، شاید سوال خیلیها باشد! به راستی چرا حسن عباسی تنها به این ادعا که شاگردان وی شهید میشوند بسنده میکند!! یعنی واقعا مبارزه با کسی چون زیباکلام!!! (به تعبیر او داعشی وطنی) تا این حد خطرناکتر است که وی فعلا ترجیح داده در سوریه نبرد نکرده و اینجا پشت میکروفونها نطقهای آتشین کند؟ حسن عباسی آدم را به یاد آن سکانس معروف " اخراجیها " میاندازد که وقتی از یک متظاهر به دینداری پرسیدند تو چرا به جبهه نمیروی؟ میگوید: " فعلا سعادتش نصیب ما نشده، هروقت شد ما هم میرویم !"
رفتارهای مشابه عباسی با دانشجویان
اما تاخت و تاز " عباسی" به پرسشهای دانشجویان مسبوق به سابقه است ، درست عین زمانی که در بیستم اردیبهشت امسال در دانشگاه مازندران، وقتی دانشجویی از او پرسید که آقای عباسی! چرا به رای مردم احترام نمیگذارید؟ گفت:" آن شاهرگ گردنت را برای لیبرالیسم هدر نده ! دکتر روحانی دارد به اسلام بی احترامیمیکند، رای مردم زمانی اهمیت دارد که در تعرض با اسلام قرار نگیرد ... آنهایی که مثل تو حرف میزنند الان در VOA کار میکنند. .... ن صد تای روحانی و جناح تو را در جیب میگذارم... !رای مردم رای مردم نکن برای من." وی سپس با لحن تحقیر آمیز " پسرجان !" خطاب به این دانشجوی دانشگاه مازندران میگوید: "یک چیز دیگر هم بگویم به تو پسر جان! چهار قدم آن طرفتر آمل است، احمدی نژاد آمد آنجا، زیر زانوی همه تان سست شد ... پسر جان! برابر سن تو من پشت این تریبون حرف زدم .... "
نحوه برخورد عصبی حسن عباسی خطاب به پرسشهای دانشجویان، در حالی است که او ناراحت از نحوه برخورد دولتیها با خود ش است . اکنون باید این سوال را از عباسی پرسید که اگر وی تا این حد از نبود آزادی بیان در این دولت مینالد پس چرا خودش تا این حد عجیب رفتار میکند.
از این طرز رفتارها پر واضح است ، نقابی که حسن عباسی بر چهره اش زده و خود را به واسطه آن آزادی خواه و حق طلب معرفی کرده چندان زیبنده او نیست . عباسی اگرچه این روزها از چماق به دستان دولتی مینالد، ولی باید خودش خوب بداند که نباید به اسم دین و دلسوزی برای انقلاب، لگد بر اندیشههای مخالف زده و زور در گلوی خود را به هر بهانه ای نثارذهن پرسشگری دانشجویان کند.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=58259
ش.د9502734