(روزنامه جمهوري اسلامي – 1395/08/12– شماره 10727 – صفحه 16)
جنگی که در سال 1947(1326ش) شروع شد، آغازی بر درگیریهای مستمر بود ولی در هرحال این واقعیت با اسطوره یهودیان هرگز همساز نشد چرا که ایدئولوژی صهیونیستها با حقایق سیاسی و اجتماعی در تناقص بود.
دلیل این گفته چنین است: «سرزمین مقدسی که جنگ در آن حادث شد، سرزمین بدون ملت نبود و اهالی این سرزمین پاک، صهیونیستها را با گل و هلهله مورد استقبال قرار نداد و کسانی که تبعید شدند و به پناهجو تبدیل شدند نه از دنیا رفتند و نه اینکه فراموش خواهند شد و در واقع به یک حقیقت مسلم تبدیل شدند و به دلیل آشکار مبنی بر سقوط، اسطوره صهیونیستی و شکست طرح آنها مبدل گردیدند.»
منتها وجود فلسطینیها در مراکز سکونتی تعیین شده برای آنها به نمادی برای شکست حمایت از فلسطینیها تبدیل شد و به دنبال آن، سلطه صهیونیستها بر مسجدالاقصی نیز آغاز شد.
واقعیت فوق ما را به یک حقیقت مسلم رهنمون میشود: «بدون حل مشکل پناهجویان فلسطینی هیچ راه حلی برای پایان دادن به درگیری فلسطینی – اسرائیلی وجود نخواهد داشت».
اسرائیلیها بر این باورند که با رخدادهای سال 1948 (27ش) و جنگ 1967(46ش) موضوع پناهجویان به پایان رسیده و واژه بازگشت نیز از فرهنگ لغت یهودیان حذف شده است. در این رابطه فقط قانون ساختگی بازگشت یهودیان به سرزمین موعود مطرح شده است.
فلسطینیها نیز عقیده دارند بدون روشن شدن وضعیت پناهجویان سال 1948 هیچ توافقی میان دو طرف شکل نخواهد گرفت و زمانی توافق حاصل میشود که فلسطینیها به شهرها و روستاهایی که از آن بیرون رانده شدند، باز گردند.
موضع اسرائیلیها در مورد مساله پناهجویان بر 4 محور تمرکز یافته که اساس آن به سال 1948 باز میگردد:
1)موضوع پناهجویان ویژگی خاصی ندارد و نتیجه طبیعی جنگ بوده است. لذا تاریخ نگاران جدید صهیونیست برآن شدهاند که اصولا فلسطینیها و پناهجویان را افرادی حاشیه نشین و تروریست معرفی کنند. بیشتر این تاریخ نگاران، زاده تفکر سالهای پایانی دهه چهل قرن گذشته هستند و «کوهن»، «یوری ملشتاین» و «یوسی امتیای» از برجستگان این تفکر میباشند. اینان و دیگر تاریخ نگاران بر انجام عملیات سازمان یافته اخراج فلسطینیها تاکید جدی دارند.
2)صهیونیستها میگویند، مشکل پناهجویان ساخته دست فرماندهان عربی است که به اسرائیل حمله کردند و آنها بودند که از ساکنان شهرها و روستاها میخواستند که محل سکونت خود را ترک کننند تا اینکه بتوانند به راحتی و بدون تلفات انسانی از فلسطینیها با صهیونیستها بجنگند!
این ادعا و دروغ بزرگ پس از گذشت 60 سال، بطلانش ثابت شد.
«روزماری صایغ» میگوید: رسانههای اسرائیلی در نیویورک این دروغ بزرگ را مطرح ساختند و دستورهای صادره از سوی هیئت عالی عربی در دمشق در آغاز درگیریهای سال 1948 که از رادیو پخش شد (هم اکنون این نوار در آرشیو رادیوی انگلستان محفوظ است) روشن میسازد که رهبران عرب از فلسطینیها خواستار باقی ماندن در خانههایشان شده بود و «الحسینی»، مفتی فلسطینی از مصر درخواست کرد که اجازه نامههای خروج از فلسطین را صادر نکند تا اینکه فلسطینیها در خانههایشان باقی بمانند.
3) صهیونیستها ادعا میکنند که عربها، ادامه مشکل پناهجویان را به عنوان سلاحی در جنگ با اسرائیل مورد استفاده قرار میدهند ولی این نظریه نیز هرگز نمیتواند با واقعیتهای موجود سازگار باشد زیرا صهیونیستها از یک سو بر خلاف قوانین بین الملل از کشورهای همسایه عرب میخواهد با زور و اجبار، فلسطینیها را در کشورهایشان پذیرا شوند و در واقع این خود صهیونیستها هستند که با مخالفت با بازگشت پناهجویان بر مشکلات میافزایند و از سوی دیگر نیز صهیونیستها خواست پناهجویان برای بازگشت به سرزمین مادری، نادیده میگیرند و در این میان آمریکا بیشترین نقش را در عدم بازگشت پناهجویان ایفا میکند.
4) صهیونیستها میگویند، پناهجویان در واقع «عرب» هستند و کشورهای عربی آن قدر دارایی دارند که بتوانند پناهجویان را در محیطی شبیه به محیط قبلی آنها اسکان دهد.
این مقوله از دو جهت، متناقض خواهد بود:
الف: از بعد عربی، کشورهای عربی دارای حاکمیت، هیچ اجباری ندارند که با پذیرائی پناهجویان برای خود مشکل درست کنند زیرا موضوع اصلی و قانونی در حق بازگشت پناهجویان به فلسطین خلاصه میشود و نه در مکلف شدن کشورهای عربی.
ب: حتی اگر کشورهای عربی با این موضوع موافقت اعلام کنند، فلسطین هرگز نخواهد پذیرفت و حالتی شبه اجتماع میان فلسطینیها وجود دارد که بر حق بازگشت تاکید میکند نه در حق یافتن شهروندی در دیگر کشورها.
از سوی دیگر اگر کشورهای عربی با موضوع پذیرفتن پناهجویان فلسطینی موافقت کنند بیهیچ مشکلی تنش و آشوب حرف اول را خواهد زد و در این میان تنها اسرائیل است که برنده واقعی خواهد بود.
«حق بازگشت» طبق قطعنامه 194 و متن بیانیه جهانی حقوق بشر طبق ماده 13 بر موارد زیر تاکید دارد:
-هرانسانی در انتخاب مسکن در چارچوب کشورش کاملا مختار است.
-هر انسانی میتواند از کشورش خارج شود و پس از مدتی به آن بازگردد. اهمیت این مورد در این است که با منشور بینالمللی در مورد حقوق مدنی و سیاسی تائید شده در سال 1966(45ش) که اسرائیل نیز آن را امضا کرده، کاملا منطبق است (اسرائیل این منشور را بهانهای برای بازگشت یهودیان سراسر جهان قرار داده است).
-مجمع عمومی در سال 1974 (53ش) و از طریق قطعنامه مجمع عمومی شماره 3236 بار دیگر بر حق بازگشت فلسطینیها وفق تعیین سرنوشت، تاکید کرد و قطعنامه 194 طی مدت 50 سال حدود ده بار مورد تایید جامعه جهانی قرار گرفت و به قطعنامهای الزامی بدل شد.
-اسرائیل بر عدم اجرای این قطعنامه تاکید میکند و هربار که در این مورد رایگیری میشد، اسرائیل از رای دادن اجتناب میکرد و این در حالی است که سازمان ملل متحد شرط کرده در صورتی قطعنامه اجرایی میشود که اسرائیل به آن اعتراض نکند، منتها موضع اسرائیل پس از توافق اسلو نیز تغییر یافت زیرا این توافقنامه، مشکل پناهجویان را به مشکل میان فلسطینیها و اسرائیلیها تبدیل کرد و آنرا از حالت بینالمللی خارج ساخت.
نکته جالب اینجاست که تا پیش از توافق اسلو، نماینده ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل متحد، در هر نشست لایحهای برای موافقت با قطعنامه 194 ارائه میکرد ولی پس از توافق اسلو تحولی ریشهای صورت گرفت و ایالات متحده آمریکا همانند اسرائیل به مخالفان قطعنامه 194 مبدل شد.
شاید تنها نقطه تمرکز اسرائیل برای مخالفت با قطعنامه 194، موضوع امنیتی و جمعیتی باشد. اسرائیل بر این باور است اگر قطعنامه «حق بازگشت» اجرایی شود، خطری جدی علیه اسرائیل شکل خواهد گرفت یعنی اینکه جمعیت فلسطینیها بیشتر خواهد شد.
بی شک این خطر ادعایی، از سرشت کشور عبری به عنوان کشوری برای یهودیان نشات میگیرد و مشکل اصلی در این «خطر» نیست بلکه در پافشاری اسرائیل خلاصه میشود که به عنوان کشوری غیرطبیعی باشد که بر اسطوره و دین میخواهد شکل گیرد.
منبع: سایت اینترنتی امین
http://jomhourieslami.net/?newsid=111999
ش.د9502776