(روزنامه شرق ـ 1395/09/24 ـ شماره 2751 ـ صفحه 6)
ابطحی توضیح واضحی درباره نقشآفرینی مجمع در انتخابات ٩٦ ارائه نکرده بود، اما بعدا با توضیحات موسویتبریزی، دبیرکل مجمع محققین و مدرسین روشن شد که یکی از موضوعات آن نشست، انتخابات ٩٦ بوده است.
مجمع یک بار پیش از این تابوشکنی کرده است؛ آن هنگام که در انتخابات ریاستجمهوری ٩٢ و زمانی که هنوز هاشمیرفسنجانی رد صلاحیت نشده بود، در بیانیهای بلندبالا، از نامزدی او حمایت کرده بود؛ حمایت مجمع روحانیون مبارز از یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز. حالا در ماههای مانده به انتخابات ریاستجمهوری ٩٦، به نظر میرسد مجمع روحانيون یک بار دیگر از یک عضو «روحانيت» حمایت خواهد کرد. جریان اصلاحات متفقالقول بر حمایت خود از نامزدی مجدد روحانی تأکید کردهاند و در این فضا طبیعتا مجمع روحانیون هم در راستای همین سیاست عمل خواهد کرد. این در شرایطی است که با اتفاق دیگری مواجه نباشیم. با صرفنظرکردن از احتمالات، روحانی درحالحاضر تنها گزینهای است که جریان اصلاحات تلاش خود را بر حمایت از او متمرکز کرده یا خواهد کرد و طبیعتا در این مجموعه، مجمع روحانیون هم به عنوان باسابقهترين تشكل جریان چپ از این مجموعه جدا نخواهد بود.
این حمایت «یونی» از یک عضو «یتی»، البته نه در خرداد ٩٢ باعث شد آن اختلافات قدیمی و کهنه بین جامعه روحانیت و مجمع روحانیون رنگ ببازد و نه احتمالا حمایت از حسن روحانی باعث ترمیم این روابط خواهد شد؛ چرا كه برخی از اعضای جامعه روحانیت مبارز، هماکنون از منتقدان سیاستهای حسن روحانی- عضو تشکل متبوع خودشان- به شمار میروند و پیشتر هم بارها مخالفتهای خود را با هاشمیرفسنجانی ابراز کردهاند. بااینحال با وجود تغییراتی که به مرور زمان در برخي ديدگاههاي هاشمیرفسنجانی و حسن روحانی رخ داده، اما هیچگاه هم به طور رسمي از جامعه روحانیت جدا نشدند.
اما در این تغییر مواضع، هیچگاه اختلافات اساسی مجمعیها و جامعهایها رفع نشد، بلکه آن اختلافات به مرور زمان رنگولعاب دیگری به خود گرفت. اما منشأ آن اختلافات چه بود؟ چه شد که جامعه روحانیت تقریبا ١٠ سال بعد از اعلام موجودیت خود، دو پاره شد؟
از آغاز، جامعه روحانیت بود
فردای پیروزی انقلاب بود که روحانیتی که عمدتا از چهرههای مبارز یا ایدئولوژیک سالهای مبارزه بودند، اعلان رسمی موجودیت تشكل خود را در روزنامه اطلاعات به چاپ رساندند. این در حالی بود که از یک سال قبل از آن تصمیم گرفته بودند فعالیت خود را شکل دهند و سازماندهی کنند. تشکلی که در سالهای انشعاب و انحلال احزاب در دهه ٦٠، به گفته مرحوم مهدویکنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، چنان اعتمادسازي كرده بود که به صورت ماهانه مقرری از امام دریافت کنند. علت همه آن انشعابها و انحلالها هم به دیدگاههای چپ و راست انقلابیون، بهویژه در اقتصاد بازمیگشت و همین اختلافات، شعاع دایره خود را به نخستوزیر وقت هم گسترده بود. اگرچه به نظر میرسید انشعاب در جامعه روحانیت به دلیل نحوه بستن فهرست انتخاباتی، برای انتخابات مجلس سوم بود، اما در واقعیت اینگونه بود که نوع نگاه حاکم بین اعضای جامعه روحانیت مبارز هم از همین جنس یادشده بود و البته خود را در بزنگاه نهاییشدن فهرستها عیان کرد. مهدویکنی هم در کتاب خاطرات خود جنس این اختلافات را از جنس همان نگاه چپی و راستی به سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد دانسته است.
منشأ اختلافات و آن ٩٩ نفر
مجید انصاری، عضو مجمع روحانيون مبارز، در مصاحبه با ماهنامه «نسیم بیداری» دراینباره بیشتر توضیح داده: «یکی از ایراداتی که به جریان راست و طرفدار اقتصاد سنتی گرفته میشد، همین بود که آنها مخالف این سیاست بودند، اما در برابر سؤالات جدی پاسخی نداشتند، حتی به یاد دارم این جریان در بسیاری از مجامع و روزنامهها، علیه دولت آقای مهندس موسوی انتقادات و اتهاماتی را وارد میکردند و وزرای ایشان را به کمونیستیبودن متهم میکردند. امام در دفاع از دولت برآمده و فرمودند: آقایانی که این بحثها را میکنند توانایی اداره یک نانوایی را ندارند؛ بنابراین با توجه به فضای فکری و شرایط خاص آن زمان این تقسیمبندی بر اساس بینش اقتصادی راست و چپ در درون خط امام شکل گرفت. بهتدریج که پیش رفتیم این اختلاف بینش اقتصادی تبدیل به تقسیمبندی و جناحبندی سیاسی شد؛ چون خودبهخود جریان طرفدار اقتصاد بازار سعی میکرد حضور خود را در مراکز قدرت مثل قوه مجریه و مجلس افزایش دهد تا بتواند در سیاستهای کلی کشور تأثیرگذار شود. طبعا جریان چپ هم سعی داشت طرفداران خود را داشته باشد. این کشمکش دو جریان درون نظام، در مجلس دوم حاد شد... بالاخره در معرفی مجدد آقای مهندس موسوی به مجلس به عنوان نخستوزیر، این اختلافات به اوج خود رسید. البته مجلس دوم که در جریان راست سنتی نسبتا قدرتمند بود، چندان تمایلي به مهندس موسوی نداشت. حضرت امام در پیغامی که در صحیفه نور هم آمده است به نمایندگان فرموده: من مداخله نمیکنم و نمایندگان آزاد هستند اما با توجه به شرایطی که کشور دارد مصلحت نمیدانم آقای موسوی نخستوزیر نباشند. درعینحال در همان نامه امام فرمودند: اختیار با نمایندگان مجلس است. اما بر خلاف نامه امام و موضع آشکار امام، متأسفانه در مجلس، ۹۹ نفر با نظر امام مخالفت کردند و تعبیرات نامناسبی را نیز به کار بردند».
اختلاف از مجلس دوم
بههمیندلیل، اختلاف بر سر حذف نام هادی غفاری، فخرالدین حجازی و سیدمحمود دعایی باعث شد تا همه آن اختلافدیدگاهها خود را به رخ بکشاند. اگرچه از قبل از آن، اختلاف به نطقهای پیش از دستور مجلس دوم رسيده بود؛ آنجا که صادق خلخالی، عضو طيف چپ جامعه روحانیت، از برگزاری جلسات سری در جامعه روحانیت و نهاییکردن فهرستهای انتخاباتی گلایه کرد و بعد هم البته با پاسخ ناطقنوری، دیگر عضو جامعه، مواجه شد. خلخالی در آن نطق گفته بود: «... یک وقتی ملاحظه کنند و ببینند یک لیست انتخاباتی بیرون دادند و اسم دو نفر منبابمثال اسم آقای هاشمی و آقای کروبی را در بالای آن نوشتهاند برای گمکردن اذهان مردم، یک عدهای را از همان افرادی که همیشه برای این مجلس و برای این ملت مزاحمت ایجاد کردهاند کاندیدا اعلام کنند خواسته این ملت آن نیست...».
ناطقنوری اما در نطق پیش از دستور خود آن سخنان را بیپاسخ نگذاشت و اساسا موضوع جدایی در این دو تشکل را بر زبان آورد. ناطق گفته بود: «... بعد از آن اما اینکه گفته میشود جلسات پنهانی تشکیل میدهند، خلاف است. شاید مراد آقایان جلسه هیأت اجرائی باشد. اینکه گفته شده لیستی تهیه شده قطعا خلاف است یا خلاف به عرض آقایان رساندهاند. اینکه گفته شده اسامی آقایان هاشمی و کروبی را بالای لیست میگذارند و بقیه را از افراد هیچوپوچ میگذارند توهین به دیگران و خلاف شرع است. برادران! چرا جو میسازید؟... البته شما میتوانید بهجای تخریب دیگران، جمعیتی تحت هر عنوان دیگری راه بیندازید کسی جلو شما را نمیگیرد، لکن هم روحانیون محترم تهران و سایر بلاد و هم مردم شریف تهران بدانند که این تشکلهای مخفی و غیرمخفی تحت عناوین مختلف مثل جمعی از روحانیون مبارز تهران یا هر چیز دیگری که احتمالا به وجود خواهد آمد، ربطی به جامعه روحانیت مبارز تهران ندارد و زیر نظر جامعه روحانیت تهران نیست. عنوان ما جامعه روحانیت مبارز تهران است و بس و نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر».
اختلاف بر سر ٣ نام
زمانی که فهرست جامعه روحانیت برای انتخابات مجلس سوم قطعی و معلوم شد نام سه گزینه یادشده در فهرست نیست، مهدی کروبی به این موضوع معترض شد. مرحوم عمید زنجانی دراینباره گفته بود: «آقای کروبی آن را به این معنا گرفت که جامعه روحانیت از مسیر اصلی خود که حمایت از انقلاب و انقلابیون اصیل است دست برداشته و کسانی را که سابقه چندانی در انقلاب ندارند، بر کسانی که کاملا سابقه دارند و در جریانهای قبل از پیروزی انقلاب هستند، ترجیح میدهد». اشاره عمید به حذف نام دعایی از این فهرست و تأکید کروبی بر این حذف بوده است.
طیف مرحوم مهدویکنی معتقد بودند که آنچه طیف کروبی و موسویخویینیها بر آن اصرار دارند؛ یعنی حضور آن سه نفر در فهرست در شرایطی است که این چهرهها خصوصیت لازم را برای نامزدی ندارند. مرحوم مهدويكني بعدها به نشریه «یادآور» گفت: «واقعا بعضی مسائل را نمیشود گفت. هرچه بود یکی اختلافسلیقهها بود و یکی عدماعتماد. ما به بعضیها اعتماد دینی نداشتیم. معنایش این نیست که آنها را بیدین میدانستیم، ولی میگفتیم هرکسی که آمد و شعار تندی داد، دلیل دینداری او نمیشود و نمیتوانیم تأییدش کنیم؛ علیالخصوص با رفتارهایی که عدهای از آنها در سالهای اولیه انقلاب داشتند. ما میگفتیم در جامعه روحانیت وظیفه ما این است که خطوط را حفظ کنیم و تأیید بعضی از افراد، شکستن این مرزهاست».
انتخابات مجلس سوم و انشعاب
همین نگاه و دوطیفشدن در جامعه روحانیت بود که مقدمات انشعاب را فراهم میکرد. انتخابات مجلس سوم فروردین سال ٦٧ برگزار شد، اما پیش از برگزاری آن؛ یعنی اسفند ٦٦ بیانیه انشعاب در رسانههای مکتوب آن زمان منتشر شد و بعد هم مورد تأیید امام قرار گرفت. فکر انشعاب را ظاهرا سیدمحمد خاتمی و موسویخویینیها با مهدی کروبی مطرح کردند. سیدعلیاکبر محتشمیپور (از اعضای برجسته مجمع روحانیون) نقل کرده است: «در این زمان آقای سیدمحمد خاتمی و موسویخويینیها به دیدن آقای کروبی رفته و با توجه به جمعبندیهای بهعملآمده درمورد عملکرد جامعه روحانیت مبارز پیشنهاد انشعاب و تأسیس یک تشکیلات روحانی مستقل از جامعه روحانیت مبارز مطرح شد، ازاینرو تصمیم بر این شد که آقای کروبی و موسویخويينيها در مورد تشکیل این تشکیلات جدید با امام صحبت کنند و نظر موافق ایشان را جلب نمایند و با توجه به آنکه در آن زمان آقای کروبی در بیمارستان بستری بود آقای خويينيها بهتنهایی در اسفندماه سال ١٣٦٦ با امام ملاقات کرد و برخلاف آنچه برخی تصور میکردند امام با ایجاد انشعاب در جامعه روحانیت موافقت کردند».
در ابتدا آقایان کروبی، دعایی و جلالیخمینی از جامعه جدا شدند سپس شورای مرکزی به دبیرکلی آقای کروبی به اين شرح تشکیل شد: «محمد موسویخويينيها، محمدرضا توسلی، مهدی کروبی، حسن صانعی، امامجمارانی، جلالیخمینی، سیدمحمد خاتمی، صادق خلخالی، رسول منتجبنیا، اسدالله بیات، سیدمحمد هاشمی، محمدعلی انصاری، محمدعلي صدوقی، محمدعلی رحمانی، سراجالدین موسوی، عبدالواحد موسویلاری، علیاکبر آشتیانی، محمدعلی نظامزاده، محمدعلی ابطحی، هادی غفاری، اسدالله کیانارثی، سیدحمید روحانی، محمود دعایی، سیدتقی درچهای، عیسی ولایی».
اسلام ناب محمدی
بیانیه انشعاب در آستانه نوروز؛ یعنی ٢٩ اسفند سال ٦٦ منتشر شد. در بیانیه انشعاب چند محور مورد تأکید قرار گرفت که البته به طور آشکاری دفاع از سیاستهای چپمحورانه بود. از جمله آن محورها میتوان به «دفاع از محرومان و مستضعفان، پشتیبانی از نهادهای اجرائی پیرو خط امام و اقتداردادن به مجلس با انتخاب صحیح نمايندگان» اشاره کرد. بیانیه زمانی منتشر شد که روزنامهها در تعطیلات نوروزی بهسر میبردند، اما بااینحال روزنامههایی چون کیهان و اطلاعات که مدیریت آنها در دست محمد خاتمی و سیدمحمود دعایی بود، به انتشار ویژهنامههایی پرداختند تا فلسفه انشعاب را توضیح دهند.
بعد از اعلام انشعاب، اعضای تشکل تازهتأسیس نامهاي به امام نوشتند كه در بخشي از آن آمده بود: «خطمشی ما از اصولی است که به طور جامع در «پیام حج» سال گذشته که بهحق «منشور انقلاب» نام گرفت، میباشد. خطمشیای که در نامهها و پیامهای پس از آن بهویژه در تبیین اسلام ناب محمدی ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ و بیان مرزها و تفکیک آن از اسلام آمریکایی آمده است، ترسیم فرمودهاید و امید و اطمینان داریم که با این میثاق الهی و در این تشکل جدید بهتر به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم و دِینی که به انقلاب و اسلام و ملت فداکار و مجاهد ایران و شهدای عزیز داریم، ادا نماییم. لزوما به استحضار میرساند که قبل از هر اقدامی در این باب تلاش فراوانی توسط بعضی از برادران ما برای نزدیککردن نقطهنظرات در چهارچوب اصول و موازین مورد قبول با دیگر روحانیون محترمی که سالها با آنان فعالیت مشترک داشتند، صورت گرفت که متأسفانه به علت پافشاری آن آقایان بر روی مسائل و مواردی که آنها را برخلاف مصلحت و موازین تشخیص میدادیم، به نتیجه نرسید لذا به نظر رسید که جمع ما در تشکل جدید بیشتر و بهتر میتواند خدمتگزار انقلاب اسلامی باشد».
تأييد امام
امام در پاسخ به آن نامه به تاریخ ٢٥ فروردین ٦٧ چنین نوشت: «حضرات حجج اسلام، روحانیون مبارز تهران - دامت افاضاتهم
سیر قضیه به همین صورتی است که در نامه آوردهاید، انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف نیست؛ اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هرکس برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که بحمدالله، با شناختی که من از روحانیون دستاندرکار انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت. من به شما و همه کسانی که دلشان برای اسلام عزیز میتپد دعا میکنم و توفیق آقایان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمه الله». با موافقت امام، تشکل جدید رسمیت پیدا کرد و همین موضوع در انتخابات دوره سوم مجلس اثرگذار بود. از آنجا که تا آن مقطع زمانی این تشکلهای سنتی بودند که فهرستهای انتخاباتی را تهیه میکردند، بر همین اساس مباحث مطرحشده درباره مجمع و جامعه بر آرای انتخاباتی اثرگذار بود، تا آنجا که برخی از اعضای جامعه روحانیت نظیر ناطقنوری به دور دوم رفتند و ماحصل آن انتخابات،کسب اکثریت کرسیهای مجلس به نفع جریان چپ بود.
ناراحتی مهدویکنی از اسلام آمریکایی
مرحوم مهدویکنی درباره آن تأییدیه امام بر نامه مجمع روحانیون در کتاب خاطرات خود چنین نوشته است: «من خدمت امام شرفیاب شدم و قبل از اینکه نامه را تقدیم کنم، شفاهی عرض کردم که ما نمیدانستیم که بعد از ٦٠ سال طلبگی و مبارزه در راه اسلام و انقلاب، آمریکایی شدهایم؛ ولی حالا فهمیدهایم که ما با مهر تأیید جنابعالی، آمریکایی از آب درآمدهایم و شما اتهام آمریکاییبودن ما را تأیید میفرمایید. گفتم اگر واقعا جنابعالی به عنوان امام و رهبر ما، ما را آمریکایی میدانید، قاعدهاش این است که ما را از صفحه وجود محو بفرمایید. مگر ممکن است در ایران اسلامی و انقلابی، گروهی آمریکایی در لباس روحانیت باقی بمانند؟ قاعدهاش این است که دستور بفرمایید ما را داخل دریاچه ساوه بریزند و در جامعه روحانیت را ببندند و کرکرهاش را پایین بکشند. ما تابهحال فکر نمیکردیم اسلاممان اسلام آمریکایی است، زیرا ما معارفمان را در حوزه علمیه از مجالس درس فقه و اصول و اخلاق شما فراگرفتهایم... تا من گفتم اگر ما آمریکایی هستیم پس ما را به دریاچه ساوه بریزید، ایشان سریع سرشان را بلند کردند و گفتند نخیر، من کی چنین حرفی را زدم؟ من چنین حرفی نزدم. من به شماها علاقه دارم! خیر، چنین چیزی نیست، اصلا من چنین حرفی نزدهام، من چنین چیزی را تأیید نکردهام!... فرمودند که من به شما علاقه دارم و باید جبران کنم و این نسبت و تهمت را برطرف کنم. من تا دیدم ایشان گفتند باید جبران کنم، گفتم پس اجازه بدهید بنده سؤالی بنویسم و به شما بدهم. شما هم چیزی مرقوم بفرمایید که این اتهام را رفع کند... ایشان فرمودند خیر، الان من چیزی نمینویسم؛ ولی بعد از انتخابات بیایید و هرچه شما برای رفع این تهمت بنویسید من آن را تأیید میکنم. بنده خداحافظی کردم، منتها کمی دلم شکست، برای اینکه فکر نمیکردم امام اینطور برخورد کند. بالاخره قلبا مقداری ناراحت شدم؛ ولی ابراز نکردم و مسئله را به خداوند متعال واگذار کردم». بعد از آن امام در نامهای که به منشور برادری معروف شد و گویی برای بعد از فوت خود نوشته است، جامعه روحانیت را از اسلام آمریکایی مبرا اعلام کرد. پس از شکلگیری مجمع روحانیون و پیروزی قطعی آنها در مجلس سوم، هاشمیرفسنجانی در سال ١٣٦٨ به ریاستجمهوری میرسد.
انصاری در گفتوگو با نسیم بیداری درباره تعامل دولت هاشمی و مجلس سوم چنین گفته است: «تعامل مجلس سوم با دولت در عمل تعامل خوبی بود؛ البته برخی از افراد وابسته به جریان چپ بعضا نطقهای تندی علیه برخی اقدامات دولت داشتند بهخصوص بعد از پایان جنگ که سیاست تعدیل اقتصادی که جناب آقای هاشمی اعلام کرد و برخی سیاستهای دیگر، مخالفتهایی را در داخل مجلس و بیرون مجلس در پی داشت و به نوعی میتوان گفت یک آرایش و ترکیب جدید درخصوص مسائل اقتصادی در حال شکلگیری بود و از همین زاویه، هم در داخل و هم خارج مجلس مخالفتهایی با سیاستهای تعدیل اقتصادی جناب آقای هاشمی بروز میکرد بهخصوص بیشتر این مخالفتها در بخشی از اردوگاه سنتی جریان راست بود... . به یاد دارم در همان روزهای اول که جناب آقای هاشمی به ریاستجمهوری انتخاب شد و با اینکه آقای هاشمی عضو جامعه روحانیت مبارز بودند؛ ولی مجمع روحانیون مبارز در انتخابات ریاستجمهوری اول ایشان از آقای هاشمی حمایت کردند و مجمع از میان اعضاي خود کاندیدای دیگری معرفی نکرد. مجمع روحانیون مبارز در دور دوم ریاستجمهوری آقای هاشمی اعلام بیطرفی کرد و از کاندیدای خاصی حمایت نکرد و اعضا را آزاد گذاشت از هرکس خواستند حمایت کنند. اتفاقا همان موقع هم ١٠ نفر از اعضاي مجمع با ذکر نام شخصی از ایشان اعلام حمایت کردند؛ بنابراین اتفاق تازهای در تعامل مجلس با دولت رخ نداد؛ ولی در فضای مطبوعاتی و بیرون و در برخی از دانشگاهها و جریانات تند چپ آن زمان، نسبت به آقای هاشمی زاویه پیدا شد و تندرویهایی هم شد».
انتخابات چهارم؛ تغییر شرایط و قهر
تا قبل از سال ٦٨ و رحلت امام، جناح چپ و مجمع روحانیون با توجه به حضور تعداد قابلتوجهی از روحانیون نزدیک به حضرت امام(ره) و همچنین با دراختیارداشتن اکثریت مجلس سوم و دولت مهندس موسوی، در حقیقت جناح حاکم به شمار میرفت؛ اگرچه جناح راست و جامعه روحانیت مبارز نیز چیزی از یکجناح حاکم کم نداشتند و با دراختیارداشتن بسیاری از بنیادها و نهادها و نیز با روابط نزدیکی که با محافل سنتی بازار داشتند، یک پای جدی نظام سیاسی و مدیریتی کشور به شمار میرفتند. درعینحال، در سالهای پیش از رحلت بنیانگذار انقلاب، شرایط سیاسی خاص کشور نظیر جنگ و شرایط دشوار پایان آن، پذیرش قطعنامه و وضعیت اقتصادی بحرانی سالهای ٦٧ و ٦٨، دیگر مجالی برای بروز رقابتهای سیاسی و جناحی باقی نگذاشته بود. با وجود این، دوگانگیها و اختلافنظرها در همین سالها نیز کموبیش ادامه داشت و پس از درگذشت امام(ره)، رنگوبوی جدیدی نیز به خود گرفت. انتخاب آیتالله هاشمیرفسنجانی به ریاستجمهوری و کمی بعد تغییر رئيس قوه قضائیه، آرایش قوای سهگانه را به سمت تغییر برد اما دو سال طول کشید تا این تغییر در انتخابات مجلسچهارم در ابتدای سال٧٠ کامل شود. این انتخابات با ردصلاحیت بخش بزرگي از جناح چپ همراه شد. این مسئله با اعمال نوع جدیدی از نظارت که بعدها به نظارت استصوابی مشهور شد، اتفاق افتاد. نحوه ردصلاحیتها که اعتراض مجمع روحانیون را برانگیخته بود، سبب شد تا این تشکل در نامهای اعتراض خود را نسبت به بروز این اتفاق، اعلام کند.
جناح راست در قالب جامعه روحانیت مبارز با بهرهمندی از فضای بدون رقیب و محرومیت جناح چپ با شعار پیروی از خط امام، اطاعت از رهبری و حمایت از هاشمی، به صحنه انتخابات آمد و فهرستی را در انتخابات مجلس چهارم ارائه کرد که مورد حمایت تشکلهای همسو با جامعه روحانیت مبارز مانند جامعه اسلامی فرهنگیان، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه زینب(س)، جامعه اصناف و بازار و جمعیت مؤتلفه نیز واقع شد. این گروهها چندی بعد، با نام «تشکلهای اسلامی همسو» در صحنه سیاسی کشور شناخته شدند. پس از اعلام نتایج انتخابات مجلس چهارم، مجمع روحانیون فعالیت سیاسی خود را تا ایجاد شرایط مساعد تعطیل کرد. فضای بیعملی در میان چهرههای شاخص جریان چپ و مجمع روحانیون تا جایی پیش میرود که سیدمحمد خاتمی در سال ٧١ از وزارت فرهنگ و ارشاد دولت هاشمی استعفا کرد، مهدی کروبی هم از ریاست بنیاد شهید و موسویخویینیها از ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری. در همین سالهای محدوديت سیاستورزی بود که مجمع روحانیون با روزنامه سلام مهمترین بازوی چپ و منتقد سیاستهای هاشمیرفسنجانی شد. در طرف دیگر حلقه ماهنامه بیان و هفتهنامه مبین با انتقاد از وضعیت حاکم بر فرهنگ به بیان مسائل نو در عرصه دینی روی آوردند که در سالهای بعد مقدمات مباحث روشنفکری دینی و تغییر در فضای سیاسی کشور را کلید زد.
غیبت طولانیمدت مجمع روحانیون مبارز تا برگزاری پنجمین دوره انتخابات مجلس ادامه پیدا کرد و بهاینترتیب، برای چهار سال، فقط جناح راست در فضای سیاسی کشور فعالیت داشت. اما در آستانه انتخابات مجلس پنجم «کارگزاران سازندگی» با ابراز نگرانی از تداوم تکصدایی در کشور اعلام موجودیت کرد. مهدی کروبی، دبیرکل مجمع، اما با حمایت از کارگزاران در مصاحبهای از این گروه با عنوان نیروهای انقلابی معتقد به نظام و خدمتگزار به مردم نام برد. مجمع روحانیون همچنان در همين شرايط بود که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بعد از انحلال در سال ٦٥، بار دیگر با حضور چهرههای چپ سازمان از جمله محسن آرمین، بهزاد نبوی و محمد سلامتی بار دیگر پا به عرصه فعالیت سیاسی گذاشت. در کنار سازمان مجاهدین، گروههای دیگری از جمله دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی معلمان، انجمن اسلامی مدرسان، انجمن اسلامی جامعه پزشکیان و... در ائتلاف نیروهای خط امام و رهبری توانستند اقلیت قدرتمندی را در مجلس پنجم تشکیل دهند.
پیروزی در خرداد ٧٦
در این فضا که همچنان مجمع با تابلوی خود یعنی روزنامه سلام از فعالیت سیاسی کنارهگیری کرده بود و عرصه برای گروههای خط امامی باز شده بود، بزنگاه ٧٦ سر رسید. این بزنگاه بزرگترین و مهمترین رويارويي جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون بود؛ وقتی که کاندیدای هر دو تشکل مهمترین و بالقوهترین بخت ریاستجمهوری آن سال بودند. مهدویکنی در رأس تشکل جامعه روحانیت مبارز در تلاش برای رأیآوری ناطقنوری، عضو دیگر این تشکیلات، هیچ فروگذاری نکرد. بااینحال، خاتمی با ٢٠ میلیون رأی از جانب تشکلی که فعالیتهای خود را نزدیک به هشت سال به حالت تعلیق برده بود، سکان اداره کشور را برعهده گرفت. آمدن خاتمی فضا را برای فعالیت تشکلها و احزاب بهقدری باز کرد که جریانهای جدیدی از جمله جبهه مشارکت ایران اسلامی پا به عرصه گذاشتند. مجمع روحانیون در کنار نیروهای جدیدی که ملقب به دومخردادی بودند، دیگر نقش پدر معنوی را ایفا میکرد و عرصه را به دیگر احزاب همسو با خود سپرده بود. پیش از انتخابات مجلس ششم عبدالله نوری روحانی همسو با مجمع روحانیون که البته هیچگاه بهطور رسمی به عضویت این تشکل در نیامد با رأی بالا به نخستین شورای شهر پایتخت راه یافته بود. از عبدالله نوری بهعنوان یکی از شانسهای اصلی نشستن بر صندلی ریاست مجلس بعدی نامبرده میشد. اما محکومیت او در دادگاه، وزیر کشور سابق دولتهای هاشمی رفسنجانی و اصلاحات را از رفتن به مجلس بازداشت.
مجلس ششم
اما انتخابات مجلس ششم در شرایطی
برگزار شد که همهچیز در فضای سیاسی با گذشته تفاوت داشت. جناح چپ در کنار مجمع
روحانیون که طیف سنتی این جناح محسوب میشد، کارگزاران را بهعنوان تکنوکراتهای
میانهرو و جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین و دفتر تحکیم را نیز بهعنوان مثلث پیشرو
خود به جامعه عرضه میکرد. جبهه مشارکت ایران اسلامی که مجوز فعالیت رسمی خود را
در سال ٧٧ دریافت کرده بود، سال ٧٨ با شعار ایران برای همه ایرانیان و معنویت،
عدالت و آزادی وارد عرصه انتخابات شد. همزمان با مشارکت، سایر گروههای جناح چپ
هم در قالب ائتلاف دوم خرداد در صحنه انتخابات حاضر شدند و در نهایت یک فهرست
٢٥نفره مشترک را منتشر کردند.
اما در آنسو، جامعه روحانیت مبارز بهعنوان مهمترین گروه جناحی که پس از آن زمان جناح محافظهکار نامیده میشد، برخلاف ادوار گذشته مجلس از ارائه فهرست برای شهرستانها خودداری کرد. تشکلهای همسو با این جناح نیز که اینبار با نام ائتلاف گروههای خط امام و رهبری به میدان آمده بودند، تا آخرین روز پیش از رأیگیری از انتشار فهرست انتخاباتی خودداری کردند. اما یک تغییر آرایش دیگر نیز در این انتخابات رخ داد که زمینه را برای تحولات بعدی فراهم کرد؛ جناح محافظهکار که تا پیشازاین ازجمله منتقدان کارگزاران به شمار میرفتند، در آستانه انتخابات حمایت خود را از آیتالله هاشمی که پس از دوران ریاستجمهوریاش برای نمایندگی مجلس از حوزه تهران کاندیدا شده بود، اعلام کرد. این حمایت در حالی انجام میشد که در ماههای قبل از انتخابات، هاشمی بهشدت از سوی بخشی از گروهها و مطبوعات دومخرداد مورد انتقاد و حتی تخریب قرار گرفته بود و در نهایت هم در فهرست گروههای اصلاحطلب قرار نگرفت.
در آن مقطع زمانی، علاوه بر حمایت
جریان محافظهکار از آیتالله هاشمی، کارگزاران نیز به حمایت قاطع از وی پرداخت.
این البته نقطه آغاز اختلافات بود؛ چراکه بهجز مسئله حضورداشتن یا حضورنداشتن
هاشمی در فهرست که محل اختلاف کارگزاران با گروههای ١٦گانه دومخردادی بود، گروههای
دیگر نظیر مجمع روحانیون هم رفتار مشارکتیها را برنمیتابیدند؛ مشارکتي که رسانهها
و چهرههایش فضای عمومی را به خود اختصاص داده بودند. اینگونه بود که فهرستهای
مختلف انتخاباتی از سوی مشارکت، کارگزاران و مجمع روحانیون منتشر شد و تقریبا همه
چهرههای مشترک این فهرستها و البته چهرههای اختصاصی مشارکتیها توانستند اکثریت
مجلس را در دست بگیرند. هرچند پیروزی گسترده در انتخابات مجلس ششم، مانع دیدهشدن
اختلافات گسترده در میان گروههای اصلاحطلب شد، اما اختلافها در بستن فهرستهای
انتخاباتی، میراثی بود که از این انتخابات به بعد، همواره برای اصلاحطلبان مشکلساز
شد.
روزنامه رسالت، سوم بهمن سال٧٨ و در آستانه انتخابات مجلس هشتم از قول محمدرضا خاتمی، دبیرکل مشارکت نوشت: «اختلافات در جبهه دوم خرداد به خاطر تندرویها و سهمخواهیهاست». در همان روز، سیدهادی خامنهای در اظهارنظری دیگر گفت: «به دلیل مخالفت با سیاستهای پدرسالارانه احزاب کارگزاران و جبهه مشارکت، ١٠ گروه دومخردادی ائتلاف جدیدی تشکیل دادهاند و در فهرست این ائتلاف نام رضا خاتمی، محسن میردامادی، اکبر هاشمیرفسنجانی و محمد غرضی را به عنوان سران مشارکت و کارگزاران از فهرست خود حذف کردهاند».با وجود همه آن اختلافات و با آنکه رضا خاتمی نماینده اول تهران بود، اما با وساطت سیدمحمد خاتمی، باز هم ریاست مجلس ششم نصیب یک روحانی شد و مهدی کروبی بر بالاترین کرسی مجلس تکیه زد. بااینحال نحوه مدیریت مجلس در ماجرای تغییر قانون مطبوعات و ماجرای حکم حکومتی هرچه بیشتر بین پدر و آنها فاصله انداخته بود.
ارائه فهرست در مجلس هفتم
انتخابات مجلس هفتم که در زمان برگزاری آن، تنها یکسالواندی از آخرین دوره ریاستجمهوری محمد خاتمی باقی مانده بود، زنگ پایان دوران اصلاحات و بازگشت راست را به صدا درآورد. همانطور هم که انتظار میرفت، نگرانیها درخصوص رد صلاحیت گسترده نمایندگان مجلس ششم به واقعیت پیوست و انتخابات در حالی برگزار شد که دهها نماینده اصلاحطلب مجلسششم، در اعتراض به ردصلاحیتها استعفا داده و در صحن مجلس تحصن کرده بودند. مجمع روحانیون مبارز در انتخابات مجلس هفتم بدون حضور چپهای راديكال، در تهران لیست ٢٦نفرهای ارائه کرد که هیچکدام امكان ورود به مجلس را نیافتند. مهدی کروبی، مجید انصاری، رسول منتجبنیا، سیدمحمود دعایی، محمد اشرفیاصفهانی، الیاس حضرتی، جمیله کدیور، علیرضا محجوب، سهیلا جلودارزاده و علی هاشمیرفسنجانی از شاخصترین افراد لیست مجمع روحانیون در این میدان بودند.
اصلاحطلبان اگرچه برای انتخابات مجلس هشتم فهرستهایی با عنوان یاران خاتمی و ائتلاف اصلاحطلبان را منتشر کردند، اما همچنان میراث اختلافات گذشته که در نامگذاری این فهرستها نمود پیدا کرده بود، در کنار آغاز سیر صعودی جریان تازهرویکارآمده جناح راست در قامت دولت احمدینژاد، منجر به ناکامی اصلاحطلبان در این انتخابات شد.
٨٤ و جدایی کروبی
انتخابات ٨٤ اما تغییرات جدیدی را در مجمع روحانیون ایجاد کرد. این انتخابات اوج بیمهري جریانهای جدید اصلاحطلب به پدرهاي معنوي خود بود. مجمع تا آن سال به دبیرکلی مهدی کروبی به حیات كمفروغ خود ادامه داده بود؛ اما انتخابات ٨٤ و تعدد کاندیدهای جریان اصلاحات نهتنها همه آرزوهای دوران اصلاحطلبان را بر باد داد، بلکه به قهر کروبی و جدایی از مجمع هم منجر شد. آنجا که هیچیک از کاندیداهای جریان اصلاحطلبی حاضر به کنارهگیری نشدند و سبب شد تا مهدی کروبی نهتنها از مجمع روحانیون قهر کند، بلکه بعد از انتخابات ٨٤ حزب متبوع خود یعنی اعتماد ملی را تأسیس کند. حزبی که دارای ارگان مطبوعاتی به همان نام هم بود و البته کروبی به دنبال تأسیس تلویزیون خصوصی هم بود که نتوانست به آرزوی خود برسد. بعد از قهر کروبی از مجمع، سیدمحمد موسویخویینیها به دبیرکلی مجمع انتخاب شد و سیدمحمد خاتمی هم رئيس شورای مرکزی شد.
٨٨ و تداوم اختلافات
این اختلافات اما بار دیگر در آستانه انتخابات ٨٨ سر باز کرد. در انتخابات ٨٨ بار دیگر اختلافات بدنه مجمع روحانیون سر باز کرد و آن هنگامی بود که سیدمحمد خاتمی به نفع نامزدی میرحسین موسوی از انتخابات کنارهگیری کرد، اما با وجود تجربه تلخ ٨٤ و تعدد نامزدها در آن عرصه، مهدی کروبی به عنوان نامزد حزب اعتماد ملی در این انتخابات حاضر شد. بااینحال، مجمع روحانیون مبارز در این انتخابات وارد فاز جدی تحرکات سیاسی شد. در این انتخابات، علیاکبر محتشمیپور، از اعضای باسابقه مجمع به عنوان رئیس کمیته صیانت از آرا انتخاب شد. مجمع در مقطع انتخابات ٨٨، بعد از انتخابات در بیانیههای متعددی خواستار شفافیت در ماجرای بعد از انتخابات شده بود. از آن جمله میتوان به بیانیه ٢٥ خرداد مجمع توجه کرد و البته بیانیه حمایت از نماز جمعه هاشمیرفسنجانی. بااینحال بسیاری از چهرههای جریان راست که در خانه احزاب حضور داشتند، تلاش کردند تا با استناد به بیانیهها و تحرکات، مجمع روحانیون را هم منحل اعلام کنند، اتفاقی که رخ نداد. در جریان انتخابات مجلس نهم، جریان اصلاحطلب با صندوقهای رأی قهر کرد. دراینمیان، اما سیدمحمد خاتمی رأی خود را در حوزه انتخابیه دماوند به صندوق ریخت. بعد از آن دیگر نامی از مجمع نبود تا انتخابات سال ٩٢.
حمایت از هاشمی
در جریان نامزدی هاشمیرفسنجانی برای این انتخابات، پیش از آن که رد صلاحیت شود، مجمع مانند دوره اول ریاستجمهوری هاشمی در دهه ٦٠ در بیانیهای از نامزدی او حمایت کرد؛ حمایت مجمع روحانیون از یک عضو جامعه روحانیت. البته حمایت از هاشمی در سالهای دهه ٦٠ را نمیتوان حمایتی از جنس حمایت مجمع روحانیون از یک عضو جامعه روحانیت دانست؛ چراکه هاشمی در آن سالها مناصب مختلفی را برعهده گرفته بود و مورد وثوق همه جناحها بود. حالا یک بار دیگر در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ٩٦، مجمع روحانیون اندكاندك فعال ميشود. جلسات متعدد و تقریبا منظمی را در این سالها برگزار کرده است و تصاویر آن هم در صفحه اینستاگرام محمدعلی ابطحی منتشر میشود. جلساتی که مقر آن همان ساختمان بلوار کاوه است. همه چهرههای قدیمی چپ هرازگاهی گرد هم جمع میشوند. حالا اما مجمع گویا بنا دارد تا حضور جدیتری در عرصه رقابتهای ریاستجمهوری سال ٩٦ داشته باشد. حضوری از همان جنس سالهای دهه ٦٠. از آنجا که جریان اصلاحطلب تابهحال تمامقد پشت نامزدی مجدد روحانی ایستاده است، مجمع هم همین خط را در پیش خواهد گرفت؛ بهویژه آنکه برخی چهرههای آن در دولت اعتدال هم حضور دارند. در این صورت، این سومین باری خواهد بود که مجمع روحانیون از یک عضو جامعه روحانیت حمایت خواهد کرد. عضوی که به نظر میرسد در دگرديسيهاي سالهای گذشته قرابت بیشتری با «یونیها» دارد و از «یتیها» فاصله گرفته است. هرچند همان روحیه محافظهکارانه مانع از آن شده است تا بخواهد رسما از جمع روحانیت فاصله بگیرد.
http://www.sharghdaily.ir/News/109967
ش.د9502880