(روزنامه آرمان ـ 1394/11/26 ـ شماره 2976 ـ صفحه 7)
** درهيچ مسالهاي قطعيتي وجود ندارد. تجربه الهه راستگو به راستي تجربه تلخي بود. اصلاحطلبان از هواداران و نيروهايهاي اجتماعي خود خواستند كه به وي راي دهند و ايشان نيز با راي اصلاحطلبان به شوراي شهر راه پيدا كرد و عملا پس از ورود به شوراي شهر با اصولگرايان بيعت كرد. علت اين مساله هم روشن است زيرا آنها نفوذ و قدرت داشتند و ايشان ميتوانست در شهرداري تهران از قدرت مانور برخوردار شود. بنابراين ميتوان به خوبي فهميد كه چرا ايشان به اصلاحطلبان راي نداد. درباره نامزدها و چهرههايي كه اصلاحطلبان با آنها بيعت خواهند كرد ممكن است اصولگرايان معتدل يا ميانه باشند يا خط و ربط سياسي چندان آشكاري نداشته باشند. هر دو گروه ممكن است كه آن انتظارات مورد توجه اصلاحطلبان را برآورده نكنند. آنچه مسلم است نقش همه افرادي است كه ما با آنها بيعت ميكنيم، اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، نه به طور صد در صد مطابق ميل اصلاحطلبان در مجلس عمل خواهند کرد و نه حتي كاملا به اصلاحطلبان پشت میکنند. علاوه براين نميتوان گفت كه در نهايت همه آنها راه راستگو را در پيش خواهند گرفت.
آمار ميگويد درصدي به ما اصلاحطلبان پشت میکنند و در نهايت راستگو خواهند شد و درصدي هم به خاطر تعهد اخلاقي خود در كنار اصلاحطلبان باقي خواهند ماند. درصدي از آنها هم بعدا مشخص ميشود كه اساسا چهره سياسي نيستند و به سمت هيچ كدام از دو جريان شاخص كشور متمايل نخواهند بود، بلكه بيشتر ممكن است اين چهرهها تكنوكرات باشند. با گذر زمان به اين نتيجه میرسيم كه برخي از آنها نه تكنوكرات هستند و نه نیروی سياسي. بنابراين بايد همه اين واقعيتها را در نظر گرفت. اما در عين حال ما گزينه ديگري هم نداريم. در حقيقت سوالي كه اصلاحطلبان بايد از خود بپرسند اين است كه انتخابمان ميان خوب و بد و اصلاحطلب و اصولگرا يا ميان نامزد مستقل و يك نامزد وابسته به اصولگرا نيست بلكه اصلاحطلبان در بسياري از موارد به ويژه زندگي سياسي در ايران انتخاب شان بسيار محدود است. در برخي از مواقع انتخاب ميان بد و بدتر است. در چنين شرايطي طبيعي است كه بايد بد را انتخاب كرد. بنابراين در شرايط فعلي كه نيروهاي اصلاحطلب رد صلاحيت شدند چارهاي وجود ندارد جز اينكه ميان يك اصولگراي تندرو و ميانه رو يكي را انتخاب كنيم. قطعا بايد كمك كرد تا اصولگراي ميانه رو و معتدل به مجلس دهم راه پيدا كند. زيرا حضور اصولگراهاي معتدل و ميانه رو راه را براي اصلاحطلبان هموار خواهد كرد تا در جهت اهداف سياسي و اجتماعي خود پيشرفت كنند.
* پس از سال ۷۶ كه رئيس دولت اصلاحات راي آورد مجلس ششم را داشتيم، اكنون با اين تعداد نيروهاي باقي مانده ميتوان در شهرهاي بزرگ افرادي را در ليست گنجاند كه اصلاحطلب هستند، چرا به جاي ائتلاف با اصولگراها نبايد اين كار را نكرد؟
** طبيعي است كه وقتي در يك حوزه انتخابيه به اندازه كافي نيروي اصلاحطلب شناخته شده داريم به سمت نامزد ناشناخته يا نامزد اصولگراي ديگري نخواهيم رفت. به هر رو اكنون به شرايطي ميانديشم كه به طور مثال در حوزه انتخابيه تهران شش يا پنج تن از نامزدها بايد انتخاب شوند و ما اصلا نامزد اصلاحطلب يا نزديك به اين جريان هم نداريم، چراكه حتي نامزدهاي نزديك به جريان اصلاحطلب هم رد صلاحيت شدند. در اين شرايط ميتوان از ميان كانديداهاي اصولگرا نامزدهاي معقولتر و ميانهروتر برگزيد. يا حتي نامزدهايي كه اصولگرا نبوده اما ميتوانند در آينده يك نيروي اصولگرا باشند. ميتوان از اين افراد در حوزههاي مختلف انتخابيه كه نامزد اصلاحطلب نيستند، در ليست استفاده كرده و از بدنه اجتماعي بخواهيم كه به اين افراد راي دهند. به عبارتي اين استراتژي بهتر از اين است كه به مردم بگوييم در فلان حوزه انتخابيه چون اصلاحطلبان هيچ نامزدي ندارند شما هم راي ندهيد. اين قطعا شيوه صحيحي نيست.
* اصلاحطلبان در اين دوره از اقبال خوبي برخوردارند، چه الزامي وجود دارد كه از اصولگرايان ميانه رو در شهرهاي بزرگ استفاده كنيم؟
** در تهران از ميان مجموع داوطلباني كه تاييد صلاحيت شدند حتي ميتوان گفت كه اصلاحطلبان بيش از ۳۰ نامزد هم در تهران دارند، بنابراين ليست اصلاحطلبان در تهران به استثناي دكتر علي مطهري ليست كاملا اصلاحطلب خواهد بود. چهرههايي نيز مانند خانم جلودار زاده، محجوب وكواكبيان در ائتلاف اصلاحطلبان قرار دارند. بنابراين مساله گنجاندن نام اصولگرايان ميانه رو در شرايطي است كه اصلاحطلبان هيچ نامزدي در آن حوزه انتخابيه ندارند. در يك چنين حوزههايي اصلاحطلبان بايد گزينهاي داشته باشند، مثلا در حوزه انتخابيه رشت در صورتي كه هيچ نامزد اصلاحطلبي وجود نداشته باشد، اصلاحطلبان بايد چه كار كنند؟ آيا بايد به هواداران خود در اين شهر بگويند كه در انتخابات شركت نكنيد يا بايد به دنبال يك جايگزين باشند؟ بر اين اساس بايد در همان حوزه رشت هم از بدنه اجتماعي خود بخواهيم كه در انتخابات شركت كنند و به نامزدهايي كه شوراي راهبردي اصلاحات ميگويند راي دهند.
* بهنظر شما مهمترین برنامه اصلاح طلبان پس از ورود به مجلس چه خواهد بود؟
** قطعا اصلاحطلبان برنامهاي براي ورود به قدرت دارند. نخستين و مهمترين برنامه اصلاحطلبان، در کنار برنامه های دیگری که خواهند داشت، ولو اگر يك نماينده اصلاحطلب در مجلس دهم راه پيدا كند تلاش اين جريان در جهت اصلاح قانون انتخابات است. بنابراين يكي از فوريترين برنامه اصلاحطلبان در مجلس آينده اصلاح قانون انتخابات است. چرا كه در مجلس دهم هيچ نماينده اصلاحطلبي را نميتوان سراغ گرفت كه نسبت به اصلاح قانون انتخابات بياعتنا باشد.
* بخشي از جامعه همواره نه سمت و سوي اصلاحطلبي داشته و نه اصولگرايي، چگونه ميتوان اين آراي خاموش و تعيينكننده را به سمت و سوي راي به اصلاحطلبان متمايل ساخت؟
** اين آراي خاموش تنها در ايران وجود ندارد، بلكه وجود اين آراي خاموش را در همه كشورها حتي در آمريكا و اروپا نيز ميتوان مشاهده نمود. بر اين اساس چنین آرايي هستند که تا دقايق آخر مشخص نیست به کدام نامزد تعلق میگیرد. به عنوان مثال با نگاهي به انتخابات در آمريكا با توجه به اينكه در سال آينده اين كشور انتخابات رياست جمهوري هم در پيش دارد. بدين صورت نيست كه همه يا طرفدار حزب جمهوريخواه باشند يا حزب دموكرات، بلكه يك حزب سومي تحت عنوان تصميم نگرفته وجود دارد. از همان ماه پاياني انتخابات تا روز نهايي كه بايد در پاي صندوقهاي راي حاضر شوند، ممكن است به يكي از دو جريان جمهوريخواه و دموكرات راي دهند. اين آرا در همه كشورها وجود دارد كه تحت عناوين مختلف خاكستري، خاموش و غير مصمم از آنها ياد ميشود. در ايران عنصر ديگري هم به اين عناوين مبني بر تصميم نگرفتهها به آن اضافه ميشود. زيرا آنها اساسا مطمئن نيستند كه ميخواهند در انتخابات شركت كنند. در ايران افراد مصمم هم بديهي است كه به يكي از اين دو جريان اصلاحطلبان يا اصولگرايان گرايش دارند و افرادي كه مطمئن نيستند كه ميخواهند در انتخابات شركت كنند، معمولا به سمت اصلاحطلبان گرايش دارند. بنابراين از اين جهت نگراني چنداني وجود ندارد، تنها بايد تلاش شود كه آراي خاكستري را به سمت جريان اصلاحطلب متمايل ساخت تا آنها تصميم به راي بگيرند؛ چراكه اگر آنها تصميم به حضور و مشاركت در انتخابات داشته باشند قطعا راي آنها در سبد اصلاحطلبان خواهد بود. همانطور كه بدان اشاره شد حاميان جريان اصولگرا مصمم و قاطع بوده و به پاي صندوق راي خواهند رفت.
* فضاي سياسي كشور و مجلس به خاطر حضور تندروها تا اندازهاي نيز دچار آسيب شده است، آيا حضور اعتداليون در مجلس آتي ميتواند انعطاف لازم را در آن ايجاد كند؟
** طيف ميانه رو معمولا طيف خاموش و آرامي هستند. با اندكي دقت ميتوان دريافت كه جريانهاي خبرسازدر ايران تندروهاي اصولگرا و افراطيهاي اصلاحطلب هستند. طي دو سال و نيم گذشته كه از تشكيل دولت روحاني ميگذرد جبهه پايداري و هواداران احمدينژاد بودند كه با رفتارهاي خاص خود خبرساز بودند. بنابراين اگر درمجلس دهم طيف ميانهروي آن سنگينتر از مجلس نهم شود، نتيجه آن كاهش حملات نسبت به دولت خواهد بود. زيرا همانطور كه اشاره شد تندروها به طور كل طبيعتشان در اين است كه پي در پي به دولت هجمه وارد كنند. ميانهروها در صورت انتقاد به دولت روحاني نيز مخالفت و انتقادشان آرام و به دور از جنجال است. بنابراين با حضور اكثريت ميانه روها و اعتدالگراها در مجلس دهم ما شاهد پارلماني آرام و عاري از جنجال خواهيم بود و كمتر حملات تند و راديكالي نسبت به دولت انجام خواهد گرفت.
* در صورتي كه اقبال عمومي با جريان اصلاحطلب و اعتدالگراهاي دولتي نباشد، در آن صورت فضا براي اين دو جريان در آينده چگونه خواهد بود؟
** اين مساله كه مخالفت مجلس دهم نسبت به دولت از مجلس نهم بيشتر شود، احتمالش بسيار اندك است. زيرا دولت دكتر روحاني نسبتا موفق عمل كرده است. گرچه در عرصه سياست خارجه و حل و فصل پرونده هستهاي از موفقيت بيشتري نسبت به مساله اقتصادي برخوردار بوده است. اما در عين حال تصور ميشود كه ميزان رضايت مندي از دولت يازدهم نسبتا مطلوب است. در حقيقت تا اندازهاي كه طيف قابل توجهي از رايدهندگان نگاه مثبتي به دولت دارند، بعيد به نظر ميرسد شاهد تكرار فضاي سياسي تند مجلس نهم باشيم. از اين رو اعتقادم بر اين است كه دولت روحاني اكنون گردنه را در رابطه با مخالفت مجلس پشت سر گذاشته است و مجلس دهم يقينا از مجلس نهم نسبت به دولت دكتر روحاني مخالفتر نخواهد بود.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/143863
ش.د9405945