(روزنامه رسالت ـ 1395/08/23 ـ شماره 8803 ـ صفحه 1)
تغييرات کابينه همچنان محل تأمل اهل نظر است، چرا که، بيگمان، منشأ هزينههاي مستمر در آينده خواهد بود. هم مواضع رئيس جمهور در اطراف موضوع نگراني ايجاد ميکند، و هم مواضع گزينههاي منتخب. بنا به دلايل متعدد، اين تغييرات براي کشور عوارض ايجاد خواهد کرد. رئيس جمهور، 6 ماه مانده به انتخابات، ميخواهند تغييراتي ايجاد کنند، ولي، به نظر نميرسد که نتيجه، آن شود که ميخواهند. رئيس جمهور در اين چند ماه آخر، ميخواهند براي اخذ يک نگرش کاملاً متفاوت در دولتي که نگرشهاي پيشيناش نامؤثر از آب در آمدهاند، دست به کار شوند، در حالي که بايد خيلي زودتر، آن طور که منتقدان مشفق تقاضا داشتند، در مسير اقتصادي دست به کار ميشدند. خيلي شنيدهايد. واقعاً چند بار شنيدهايد که فردي (يک سياستمدار، يک روزنامه نگار، يا يک فعال اجتماعي) در مورد ضرورت عاجل تغيير صحبت کند؟ بسيار. آنها ميخواهند با حرکات تند و مقاومتناپذير از بنبستهاي خودساخته رها شوند. آنها ميخواهند از همه حرفهاي پوچ و حالات منفي که رجال فعال را آزار ميدهند و جلوي پيشرفت را ميگيرد، رها شوند. ولي، معمولاً، نتيجه نميگيرند. واقعاً چند وقت يک بار تغييرات بلند مدت و قابل توجه را مشاهده کردهايد؟ زياد نه. حرکت به سمت تغيير، مقدمات و مقارناتي احتياج دارد، و دشوار بتوان بدون تدارک اين مقدمات، آن هم از طريق معکوس روند صحيح، به نتيجه رسيد.
مطلب 2.
مسير دولت، بر عکس، به نظر ميرسد، با سياستهايي که عيناً حرکت در مسير نقاط ضعف و زوال دولت اصلاحات است. از شواهد چنين بر ميآيد که دولت و حاميانش با يک محاسبه اشتباه، ميکوشند تا از فرهنگ به عنوان يک برگ انتخاباتي استفاده کنند، و اين، يعني، پا گذاشتن جاي پاي دولت اصلاحات، که نه تنها براي اسلاف اصلاحطلب کامکاري انتخاباتي به همراه نياورد، بلکه به فرهنگ کشور نيز آسيبهاي جبرانناپذير وارد آورد.
از عصر اصلاحات تا کنون، سالهاست که کشور، هزينههاي هنگفتي را صرف بازيهاي فرهنگي ميپردازد، بدون آن که اين بازيها ربط روشني به مسائل جامعه ما داشته باشند. دولت و همراهانش، انبوه مسائل کشور را رها کردند و به وزارتخانههاي فرهنگي كه حاشيههاي عجيب و غريب پيدا کرده بودند، چسبيدند. درست وقتي که کشور به توجه رئيس جمهور به مسائل حاد اقتصادي احتياج دارد، رئيس جمهور، مهره چيني مجدد وزيران فرهنگي خود را صورت داد. اينها علامت خوبي نيستند، و لازم است رئيس جمهور، توجه خود را به بهبود رويهها و قابليتهايي معطوف کنند که قاطبه مردم، وي را مأمور آن کردهاند؛ اين، تنها راه ترميم وجهه ايشان است.
مطلب 3.
خب؛ سخت است، ولي، ناگزير بايد گفت که مسئله اصلي حرکات اخير دولت، حتي، فرهنگ هم نيست، بلکه موضوع، بيشتر انتخاباتي است، و اين تأسف را بيشتر ميسازد. در واقع، متاسفانه، مقدورات و فرصتهاي دولت، در حال صرف شدن براي مقاصد انتخاباتي هستند و اين «خوب» نيست.
دولت ميخواست صد روزه اوضاع را سر و سامان دهد. آنها 159 وعده اقتصادي به مردم سپردند (الف/ خبر شماره 405997)، و امروز، براي مبارزات انتخاباتي آينده، چنان دستي خالي دارند که وارد اين فاز از جنگ رواني براي مبارزات انتخاباتي شدهاند، که عملاً سه وزارتخانه حساس و فرهنگي را دستخوش گردبادهاي سهمگين و پيچيده خواهد کرد.
اين موضوع، براي کشور و فرهنگ آن عوارض بلند مدت درست خواهد کرد. انتلکتولها، همان بلايي را که بر سر دولت اصلاحات آوردند، بر سر اين دولت نيز خواهند آورد؛ آنها بدجوري فاصله دستگاه حکمراني از مردم را افزايش ميدهند. سبک مديريتي انتلکتول زده دولت يازدهم، فاصله زيادي با مردم و خواستههاي آنان دارد، و در انتخابات آينده بايد دولت به مردم بازگردد.
نکته مهمي که پيش از انتخابات آتي بايد بدانيم، اين است که ناکامي دولت در وعدههاي صد روزه خود، باز ميگشت به همين دکترين ناموفق ناظر بر مديريت کشور و اين ضعف بايد در دولت آتي اصلاح شود.
مطلب 4.
دکتر سيد رضا صالحي اميري (فلاح)، وزير جديد فرهنگ و ارشاد اسلامي، در جلسه رأي اعتماد، از عزم خود براي راهاندازي «صنعت فرهنگ» گفت. او، به عنوان کسي که ميگويد يک گروه پژوهشهاي فرهنگي را در جايي راهاندازي کرده است، از «صنعت فرهنگ» سخن گفت، و اگر او واقعاً اهل پژوهشهاي فرهنگي باشد، بعيد است نداند که اين مفهوم چه دلالت ضمني منفياي براي اهل پژوهشهاي فرهنگي دارد. او احتمالاً ميداند، مفهوم «صنعت فرهنگ»، مشخصاً دلالت به دستکاري فرهنگ توسط مراکز سرمايهداري به هدف از کار انداختن وجه آگاهيبخش و رهاييدهنده فرهنگ دارد. اگر يک وزير، با چنين ذهنيتي سر وقت فرهنگ برود، چه بايد انديشيد؟
فرهنگ، هويت اساسي خود را دارد؛ هويتي که بيانگر ماهيت نحوه تعامل مردم و همکاري آنها با يکديگر در يک بستر تاريخي ديرپاست. گر چه، فرهنگ يک موجوديت پيچيده است که از طريق تغييرات تدريجي باقي ميماند و رشد ميکند. فرهنگ، الگوي متکي به خود در رفتار مردم است که تعيين ميکند چگونه مسائل انجام ميشود.
به رغم سياستهاي «صنعت فرهنگ» که با عجله و 6 ماه مانده به «انتخابات»، «ديکته» ميشوند، فرهنگ نميتواند کپي شود يا به آساني جا بيفتد. زمينههاي فرهنگي، دائماً خود را تجديد ميکنند و به آرامي تغيير مييابند و شاخ و برگ ميدهند. آنچه مردم احساس ميکنند، فکر ميکنند و باور دارند در مسيري که در رفتار سياسي خود در پيش ميگيرند منعکس شده و شکل مييابد، و آنچه برنامه ريزان رقابتهاي انتخاباتي دولت را به طمع ديکته سياستهاي «صنعت انتخاباتي فرهنگ» به دستگاههاي فرهنگي ميافکند، دقيقاً همين خاصيت فرهنگ است. اما، نکته اينجاست که اين زمينههاي فرهنگي قبلاً مورد سوء استفاده سياسي انتلکتولهاي اصلاح طلبي که تا کنون چند بار جهت خود را عوض کردهاند و اقبال و ادبار را با هم درآميختهاند، قرار گرفته است، و سرمايه اعتماد را از کف دادهاند.
مطلب 5.
پس از تجربه شکست اصلاحات، يک درس به دست آمد. اين که سياستمداران، فرهنگ را نبايد به عنوان موضوع تغييرات سياسي وعده بدهند، بلکه سياست، علي الاصول بايد فرهنگ را به عنوان زمينه مفروض بپذيرد و با آن کار کند و البته، ميتواند بذر تغييرات بلندمدت را بيفشاند، ولي، هيچ گاه نبايد به مخيله خود راه دهد که دستکاري فرهنگي را به کالاي سياسي قابل فروش تبديل کند؛ تعبيري شبيه آنچه وزير فرهنگ جديد استعمال کرد: «صنعت فرهنگ».فرهنگ، فقط محل بذرافشاني است، و ميوه دادن آن ابداً در طول يک دولت دست نخواهد داد. از اين قرار، شايد حق با فرنگيها باشد که براي فرهنگ، از لفظ Culture استفاده ميکنند که اشاره به زراعت و بذر افشاندن دارد. حيطه فرهنگ، قلمرو «صنعت» نيست. کار باغبان صبوري است که به ثمر دهي بيست و سي ساله چشم دارد. باغبان بيحوصله، آن هم 6 ماهه نداريم، و وزراي فرهنگي اخير دولت، همان 6 ماهههايي هستند که در هر مأموريتي که دارند، کامياب نخواهند شد، چرا که، اين، رسم باغباني نيست.يک سازمان يا وزارتخانه، نميتواند 6 ماه مانده به «انتخابات»، فرهنگ را به راحتي با يک فرهنگ تازه معاوضه کنند. تا حد زيادي، موقعيت فرهنگي همان است که هست، و اجزايي را شامل ميشود که مزيتهاي طبيعي براي سياستي معين و بومي ايجاد نمايد، يا بر عکس، اجزايي که ممکن است به عنوان مانع عمل کند. حکمراني صحيح آن است که اين زمينهها را درک کند و بر آنها سوار شود، نه آن که عبث، بکوشد آنها را فوراً عوض و بدل کند.براي کار کردن مؤثر با فرهنگ، بايد آن را درک کنيد، تشخيص دهيد که کدام ويژگيها مقدمتر و ثابتتر هستند، و اين که تمييز دهيد اين ويژگيها يک کمک هستند يا يک مانع، و اگر مانع هستند، اين سياستهاي شماست که بايد تغيير کند.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=244155
ش.د9503269