(روزنامه آرمان – 1395/01/25 – شماره 3013 – صفحه 7)
* دلايل شكست اصولگرايان در انتخابات هفتم اسفندماه در تهران چه بود؟چرا اصولگرايان همواره در آستانه انتخابات دچار تناقض در رفتارها و چند دستگي سياسي ميشوند؟
** من چنين نتيجهاي را از ماههاي قبل از انتخابات پيشبيني ميكردم. در حالي كه چند هفته به انتخابات هفتم اسفند باقي مانده بود فضاي انتخابات به سمتي گرايش پيدا كرده بود كه بسياري از نخبگان سياسي انتظار واكنش اجتماعي و سياسي مردم را داشتند. مهمترين دليل اين مساله اين بود كه عدهاي در فضاي انتخابات خود را مالك معرفي ميكردند و رقباي سياسي خود را كساني معرفي ميكردند كه با انقلاب بيگانه هستند. برخي كاسه داغتر از آش شده بودند و به شكلي رفتار ميكردند كه تنها ما براي انقلاب دلسوزي ميكنيم و ديگران دلسوز انقلاب نيستند. كار به جايي رسيده بود كه يكي از اصولگرايان در يكي از مصاحبههاي خود عنوان كرد: «هر كسي كه با ما نيست، با نظام نيست».
اين در حالي است كه نظام جمهوري اسلامي متعلق به همه مردم و جريانهاي سياسي است و كسي حق ندارد آن را به نام خود يا يك جريان سياسي خاص مصادره كند. نكته ديگر اينكه برخي جريانهاي سياسي در طول برگزاري انتخابات كمتر به نظر مردم اهميت ميدادند و بيشتر تمايل داشتند اهداف سياسي خود را دنبال كنند. به همين دليل مردم احساس كردند نبايد به كساني كه دغدغه حل كردن مشكلات مردم ندارند اعتماد كنند. با اين وجود كساني كه به نمايندگي مردم انتخاب شدند نبايد گمان كنند به صورت كامل مورد حمايت مردم قرار دارند. دليل اين مساله نيز اين است كه در فضاي دو قطبي انتخابات اغلب مردم براي اينكه يك عده خاص وارد مجلس نشوند از ليست رقيب حمايت كردند.
* شكست اصولگرايان بيشتر به دليل تناقضات وچند دستگي درون گروهي بود يا استراتژي منسجم اصلاحطلبان؟
** به نظر من جريان اصلاحات نيز در انتخابات هفتم اسفند از انسجام زيادي برخوردار نبود و با انشقاق دروني مواجه شده بود. در فضاي انتخابات ما مشاهده كرديم برخي از شخصيتهاي اصلاحطلب نسبت به افرادي كه در ليست اصلاحطلبان قرار گرفته بودند انتقاد داشتند و نوعي افتراق نظر در اردوگاه اصلاحطلبان وجود داشت. از سوي ديگر جريان اصولگرا وجود داشت كه تقريبا در اغلب انتخابات با مشكل چند دستگي و اختلاف نظر در زمينه ارائه ليست روبه رو است. اين وضعيت در انتخابات رياستجمهوري سالهای۸۴، ۸۸ و ۹۲ نيز در بين اصولگرايان وجود داشت. شايد مهمترين دليل اين چند دستگي و افتراق فقدان احزاب سازمان يافته در فضاي سياسي كشور است. هنگامي كه احزاب سازمان يافته وجود نداشته باشد سلايق شخصي جاي خرد جمعي و عقلانيت را ميگيرد وبه همين دليل فضاي انتخابات غيرقابل پيش بيني ميشود.
در آستانه انتخابات برخي از اصولگرايان عنوان كردند شوراي ائتلاف تشكيل شده و چهرههاي سياسي اصولگرا بايد از تصميمات شوراي ائتلاف پيروي كنند. نخستين جلسه اين شورا با چهرههاي سياسي نيز در مسجد«الرحمن» در خيابان سپهبد قرني تهران برگزار شد كه در حدود ۱۵۰ چهره سياسي اصولگرا در آن حضور داشتند. در اين جلسه عنوان شد قرار است از جمع حاضر۳۰ نفر را به عنوان ليست اصولگرايان معرفي كنند و بقيه چهرههاي سياسي به سود ليست واحد اصولگرايان از صحنه انتخابات كنارهگيري كنند. بنده در آن جلسه عنوان كردم سازو كار انتخاب اعضاي شورا بر چه اساسي بوده و چرا شخصيتهاي سياسي بايد از تصميم شورا تمكين كنند. مساله مهم ديگري كه من در اين جلسه مطرح كردم اين بود كه چرا افرادي كه در ليست قرار نميگيرند بايد از صحنه انتخابات انصراف بدهند. استدلال من اين بود كه اين افراد ميتوانند در ليستهاي ديگر حضور داشته باشند و شانس خود را در ليستهاي ديگر يا حتي به صورت مستقل امتحان كنند. در نهايت نيز مشخص شد افراد ليست را از قبل انتخاب كرده بودند و اين جلسات تنها براي انصراف بقيه چهرههاي اصولگرا از انتخابات بود.
* متولي برگزاري اين جلسات چه كساني بودند؟
** حجتالاسلام محمد تقوي و آقاي فدايي از جمعيت ايثارگران سخنرانان اصلي مراسم بودند. البته از شخصيتهاي سياسي ديگر نيز براي سخنراني دعوت شد كه بنده نيز يكي از اين افراد بودم. ارزيابي من از اين جلسات اين بود كه اغلب تصميمگيريها به صورت خام و غيركارشناسي صورت ميگيرد. نكته جالب اين بود كه برخي از دوستان در تيزرهاي تبليغاتي خود از عنوان «تحول خواه» درباره خود استفاده كرده بودند. اين در حالي بود كه همين افراد در گذشته با القابي مانند«آبادگران» و «اصولگرا» در صحنههاي انتخابات حاضر شده بودند. سوال اساسي اينجاست كه چگونه ممكن است يك چهره سياسي كه داراي كارنامه و سابقه است و مردم با افكار وي آشنا هستند در انتخابات مختلف از القاب گوناگون و بعضا متناقض استفاده كند.
* اصولگرايان حاضر نشدند در ليست انتخاباتي خود از چهرههاي افراطي صرف نظر كنند و برخي از اعضاي جبهه پايداري را در ليستهاي خود جاي داده بودند. به نظر ميرسد يكي از دلايل شكست كامل اصولگرايان در تهران نيز همين مساله بود. چرا اصولگرايان چنين ريسك بزرگي را پذيرفتند؟
** يكي از دلايلي كه بنده عنوان كردم اصولگرايان با نظر مردم همراهي نكردند به همين مساله باز ميگردد. از قبل از انتخابات مشخص بود مردم نسبت به كساني كه در مجلس نهم داراي ديدگاه افراطي بودند نظر مساعدي ندارند واز اين افراد حمايت نخواهند كرد. در شرايط كنوني مهمترين مطالبه اجتماعي مردم «آرامش» و نبودن تنش در فضاي سياسي كشور است. در دولتهاي نهم و دهم فضاي سياسي كشور سرشار از تنش و درگيري سياسي بود. اين تنش به صورت همزمان در فضاي داخلي و خارجي كشور وجود داشت و مردم در استرس و التهاب قرار داشتند. مردم ايران به خوبي تفاوت بين انتقاد سازنده و تهمت، افترا و فحاشي را درك ميكنند. اين در حالي است كه برخي از دوستان اصولگرا تا لحظات پاياني انتخابات نيز باور نميكردند شكست خوردهاند و گمان ميكردند در نهايت پيروز خواهند شد.
من به برخي از دوستان عنوان ميكردم عملكرد برخي از اصولگرايان در مجلس نهم به اندازهاي ضعيف بوده كه به هيچ عنوان قابل دفاع نيست و نميتوان از مردم توقع حمايت داشت. بسياري از اتفاقاتي كه در مجلس رخ ميداد و اظهارنظرهايي كه ميشد مورد رضايت مردم نبود و مردم رويكرد افراطي را نميپذيرفتند. از سوي ديگر رفتار نمايندگان در مجلس نهم داراي تنقاض بود. به عنوان مثال در ابتداي تشكيل دولت براي نشان دادن حسن نيت خود به دولت جديد به يكي از گزينههاي وزارت۲۷۰راي دادند كه در تاريخ مجالس ايران بيسابقه بوده است. نكته جالب اينكه پس از مدتي كه مسير دولت هموارترشد نمايندگان براي عقب نماندن از قافله مخالفت با دولت به همين وزير سه كارت زرد نشان دادهاند.
* در فضاي انتخابات زمزمههايي شنيده ميشد كه برخي از بزرگان جريان اصولگرا از چهرههاي مستقل درخواست ميكردند به سود ليست اصولگرايان از صحنه انتخابات كنارهگيري كنند. با اين وجود كمتر چهره مستقلي حاضر شد به سود ليست اصولگرايي صحنه انتخابات را ترك كند. اين مساله به چه ميزان در شكست اصولگرايان نقش داشت؟
** متاسفانه برخي گمان ميكردند مالكيت مجلس را به نام آنها سند زدهاند و تحت هر شرايطي بايد وارد مجلس شوند. اين در حالي است كه اين افراد حتي حاضر نبودند مطالبات مردم را در ميتينگهاي انتخاباتي خود مطرح كنند و برخلاف نظر مردم حركت ميكردند. كسي نميتواند براي مردم تعيين تكليف كند. هر كسي چنين قصدي داشته باشد راه به جايي نخواهد برد. مردم در انتخابات رياستجمهوري سال۹۲ و همچنين انتخابات هفتم اسفند نشان دادند بين كساني كه براي مطالبات آنها اهميت قائل ميشوند و كساني كه به دنبال منافع فردي خود هستند تفكيك قائل ميشوند و حاضر نيستند به هر قيمتي از يك جريان خاص حمايت كنند. ما بايد ياد بگيريم كه براي نظرات مردم اهميت قائل شويم و اجازه دهيم مردم خودشان تصميم نهايي را بگيرند. نكته ديگر كه جاي تامل دارد اين است كه همه جريانهاي سياسي تنها برنامههاي خود را در هفته تبليغات انتخاباتي به مردم عرضه ميكنند و قبل از آن مردم از اهداف و برنامههاي جريانهاي سياسي هيچ گونه اطلاعي ندارند.
* حذف چهرههاي برجسته جريان اصولگرا از مجلس شوراي اسلامي و همچنين مجلس خبرگان هزينههاي سنگيني را به جريان اصولگرا تحميل كرد. بسياري از شخصيتهاي حذف شده داراي مشي معتدل و سابقه خوبي در مديريت كشور بودند. نمونه بارز اين افراد دكتر آل اسحاق يا احمد توكلي بود. به نظر شما اشتباه اصولگرايان در كجا بود كه چنین اتفاقی افتاد؟
** براي تحليل اين مساله بايد به دو نكته مهم توجه كرد. نخست اينكه استراتژي اشتباه اتاق فكر اصولگرايي در آستانه انتخابات و تماميت خواهي آنها سبب شد بسياري از چهرههاي كارآمد و معتدل از خدمت به مردم محروم شوند. اين در حالي است كه مردم نيز به چنين افراد كارآمدي نياز داشتند و در اين زمينه دچار خسران و ضرر شدند. نكته دوم اينكه اصولگرايان با توجه به اتفاقات رخ داده بايد به اين نتيجه برسند كه اگر همچنان بر استراتژي تماميتخواهانه خود پافشاري كنند درآينده نيز اتفاقات هفتم اسفند تكرار خواهد شد و مردم دوباره به آنها اعتماد نخواهند كرد. جريان اصولگرايي بايد در برنامههاي خود تجديدنظر كند و تلاش كند براساس مطالبات مردم برنامههاي خود را تدوين كند. نبايد به دور خود حصار كشيد و سپس بر مبناي آن حصار مسير آينده را مشخص كرد.
انتخابات هفتم اسفند نشان داد تحليل برخي جريانهاي سياسي از وضعيت جامعه با واقعيتهاي جامعه همخواني ندارد و در اين زمينه فاصله ايجاد شده است. در شرايط كنوني مردم از اطلاعات گستردهاي در زمينههاي مختلف برخوردارند و مهمترين اخبار جهان را در ظرف چند ثانيه دريافت ميكنند. در نتيجه اگر اظهارات يك كانديدای انتخابات يا يك جريان سياسي به صورت مصلحت انديشي و با اطلاعات غلط باشد مردم خيلي زود متوجه ميشوند. در انتخابات هفتم اسفند برخي عنوان ميكردند مردم ايران در رفاه هستند و هيچ گونه مشكل معیشتی ندارند و سپس براساس اين قضيه استراتژي انتخاباتي خود را تدوين ميكردند. اين در حالي است كه مردم ايران با مشكلات بسيار بزرگي مانند بيكاري، مسكن وآمار بالاي طلاق روبه رو هستند. اشتباه بزرگي كه در حال اتفاق افتادن است اين است كه در دولت گذشته و همچنين دولت كنوني همهچيز به صورت «چشم بسته» تاييد يا تكذيب ميشود. همه اين مسائل دست به دست هم داد تا خشك وتر با هم بسوزند و مردم از حضور برخي چهرههاي متعهد و خدمتگزار در مجلس شوراي اسلامي محروم شوند.
* نقطه عطف رفتارشناسي سياسي اصولگرايان در هفتم اسفند در رفتار علي لاريجاني تجلي پيدا كرد. لاريجاني حاضر نشد با تندروها در يك ليست انتخاباتي قرار بگيرد. از سوي ديگر اعلام استقلال وي الگويي براي ديگر اصولگرايان معتدل شد كه در نهايت انسجام اردوگاه اصولگرايي را دچار تزلزل كرد. ارزيابي شما ازاين مساله چيست؟
** عملكرد آقاي لاريجاني در مساله برجام به مذاق برخي از اصولگرايان خوش نيامد و از همان زمان تصميم گرفتند آقاي حدادعادل را به رياست مجلس دهم برسانند و اجازه دهند رياست آقاي لاريجاني بر مجلس تكرار شود. در نتيجه اصولگرايان معتدل با مشاهده چنين شرايطي يا اصلا در انتخابات شركت نكردند يا اينكه مانند آقاي كاظم جلالي مسير خود را جدا كردند و در ليست اصلاحطلبان قرار گرفتند. رفتار آقاي لاريجاني در انتخابات رفتار خوبي بود؛ اما نبايد تنها به اينگونه رفتار بسنده كرد. اگر ملاك عمل چهرههاي سياسي نظرات مردم باشد قالبهاي سياسي رنگ ميبازد و مطالبات مردم در اولويت قرار ميگيرد. مقام معظم رهبري از اصطلاح «اصولگراي اصلاحطلب» و «اصلاحطلب اصولگرا» نام بردند كه تعبير بسيار زيبايي است. ما نبايد خود را در يك قالب خاص تعريف كنيم. اگر همواره خود را در يك قالب خاص تعريف كنيم در نهايت دچار جمود فكري خواهيم شد.
* در سالهاي اخير شايعه بازگشت احمدينژاد به قدرت در ايام نوروز مطرح ميشود. با اين وجود اين شايعه درروزهاي اخير با وعده يارانه۲۵۰هزارتوماني به مردم همراه شده است. به نظر شما كه روزي در كابينه احمدينژاد حضور داشتيد وي در چه انديشهاي است؟احمدينژاد به دنبال چيست و از چه راهي قصد دارد به اهداف خود دست پيدا كند؟
** احمدينژاد دوست دارد هميشه در فضاي رسانهاي حضور داشته باشد. اگر ما به عملكرد رسانهاي هشت ساله رياستجمهوري ايشان دقت كنيم متوجه ميشويم كه وي هر هفته يا دوهفته يك بار يك جنجال بزرگ رسانهاي را در داخل يا خارج از كشور به وجود آورده است. در شرايط كنوني نيز وي در پاسخ به سوالات خبرنگاران از پاسخهاي مبهم و سوال برانگيز استفاده ميكند تا افكار عمومي را به دنبال خود بكشاند و افكار عمومي را در يك حالت «خوف و رجاء» نگه دارد. نكته ديگر اينكه قدرت فيالنفسه شيرين است و انسان بالذاته تمايل به حفظ يا به دست آوردن قدرت دارد.
به نظر من با تغيير قانون اساسي ما بايد براي هميشه به اين بحثها پايان بدهيم. بهترين راهحل اين مساله اين است كه ما دوره رياستجمهوري را شش يا هفت ساله كنيم و سپس قانوني را تصويب كنيم كه هيچ رئيسجمهوري امكان نداشته باشد دو دوره به رياستجمهوري برسد. در چنين شرايطي يك رئيسجمهور با اطمينان و فراغت خاطر بيشتري ميتواند برنامههاي خود را اجرا كند و دغدغه دوباره انتخاب شدن توسط مردم را نخواهد داشت. با اين وجود شنيدههاي من اين مساله را تاييد نميكند كه آقاي احمدينژاد به صورت رسمي در جايي عنوان كرده باشد قرار است در دولت آينده خود به مردم يارانه۲۵۰هزارتوماني بدهد. اين مساله بيشتر شايعه است كه برخي به صورت تعمدي براي محك زدن افكار عمومي مطرح ميكنند.
* اگر احمدينژاد قصد داشته باشد در انتخابات رياستجمهوري سال۹۶ كانديدا شود چه شرايطي پيش خواهد آمد؟آيا وي براي به دست آوردن رياستجمهوري رقابت خواهد كرد يا اينكه با علم به شكست احتمالي در مقابل آقاي روحاني صرفا براي تخريب دولت آقاي روحاني وارد کارزار انتخاباتي خواهد شد؟
** به نظر من عملكرد دولت آقاي روحاني در اين زمينه تعيينكننده خواهد بود. نكته ديگر اينكه هيچ دولتي در ايران عليه خود آمار ارائه نميكند و همه دولتها تلاش ميكنند نكات مثبت عملكرد خود را به افكار عمومي معرفي كنند. اين در حالي است كه هر دولتي كه بر سر كار ميآيد آمار دولتهاي قبل از خود را نادرست ميداند و بسياري از مشكلات كشور را به سوءمديريت دولت قبل ارتباط ميدهد. دليل اين مساله نيز اين است كه مراكز ارائهكننده آمار همگي وابسته به دولت هستند و به همين دليل حاضر نيستند مشكلات دولت را براي افكار عمومي بازگو كنند. در نتيجه بايد يك مركز پردازش و تحليلكننده آمار مستقل در كشور تاسيس شود كه هيچ گونه وابستگي به دولت نداشته باشد.
* با مطرح شدن شايعه بازگشت احمدينژاد برخي اصولگرايان نسبت به اين مساله ابراز تمايل كردهاند و به نظر ميرسد از آن استقبال خواهند كرد. آيا حمايت اصولگرايان از احمدينژاد تنها براي شكست روحاني در انتخابات۹۶ است؟
** اگر عملكرد آقاي روحاني در ماههاي باقيمانده از دولت اول خود مناسب باشد ممكن است دليلي براي حضور احمدينژاد در انتخابات نباشد و وي با مشاهده محبوبيت آقاي روحاني در بين مردم اصلا حاضر نباشد ريسك رقابت با آقاي روحاني را بپذيرد. با اين وجود ممكن است تا فرارسيدن انتخابات رياستجمهوري فضاي سياسي ايران دچار تغيير و تحولات زيادي شود و يك فكر و جريان جديد سياسي ظهور كند كه هيچ ارتباطي با احمدينژاد نداشته باشد. نبايد همه فضاي انتخابات را به حضور يا عدم حضور احمدينژاد گره زد. در دو سال گذشته احمدينژاد به ظاهر سكوت اختيار كرده است. اين در حالي است كه چهره جنجالي ايشان براي رسانههاي گروهي جذابيت ايجاد ميكند و به همين دليل سخنرانيها و سفرهاي ايشان در رسانههاي گروهي منعكس ميشود. با تمام اين اوصاف من معتقدم چالشهاي دولت آقاي روحاني تازه شروع شده و در ماههاي پاياني عمر دولت ايشان به اوج خود خواهد رسيد.
* دولت آقاي روحاني در ماههاي باقيمانده از عمر خود با چه چالشهايي مواجه خواهد شد؟
** مهمترين چالش آقاي روحاني در ماههاي آينده چگونگي و كيفيت اجرايي شدن برجام است. به نظر من پس از دولت احمدينژاد هر دولتي كه برسر كار ميآمد ميتوانست برجام را به نتيجه برساند. موضوع به نتيجه رسيدن برجام حتي در دو سال آخر رياستجمهوري احمدينژاد نيز مطرح شده و برخي اقدامات نيز در اين زمينه صورت گرفته بود. با اين وجود اين اتفاق توسط دولت آقاي روحاني و نظارت مقام معظم رهبري به نتيجه رسيد. در شرايط كنوني مهمترين مساله آينده برجام در داخل و خارج از ايران است. اين در حالي است كه در داخل كشور هنوز عدهاي با برجام مخالف هستند و از سوي ديگر اغلب كانديداهاي رياستجمهوري آمريكا در ميتينگهاي انتخاباتي خود رويكرد خوشبينانهاي نسبت به برجام اتخاذ نكردهاند. چالش مهم ديگر كه دولت آقاي روحاني با آن مواجه خواهد بود چالش اقتصادي است. در دو سال گذشته تيم اقتصادي دولت آقاي روحاني تلاش كرد تا حدودي وضعيت اقتصادي كشور را بهبود ببخشد. با اين وجود اتفاق خاصي در اين زمينه صورت نگرفته و مشكلات مهم اقتصادي همچنان در مسير دولت باقي مانده است.
* در شرايط كنوني افكارعمومي به دنبال اين است كه شايعه بازگشت احمدينژاد به چه ميزان صحيح است. شما با توجه به شناختي كه از احمدينژاد داريد گمان ميكنيد وي در انديشه بازگشت به قدرت است؟
** در شرايط كنوني نميتوانم به صورت قطعي در اين باره اظهارنظر كنم. با اين وجود به نظر ميرسد در پايان سال جاري بتوان به اين پرسش پاسخ دقيقي داد. احمدينژاد انسان زرنگ و باهوشي است. در شرايط كنوني احمدينژاد در حال رصد كردن شرايط كشور است كه آيا ميتواند به قدرت بازگردد يا خير. وي در مرحله اول به دنبال نقاط ضعف آقاي روحاني است تا در صورت لزوم در کارزار انتخاباتي از آن استفاده كند. نكته ديگر اينكه احمدينژاد در حال ارزشيابي جايگاه خود در بين افكار عمومي است. به هر حال وي در شرايط كنوني فاقد رسانه مهم و تاثيرگذار است و به همين دليل نميتواند به راحتي و مانند گذشته اهداف و افكار خود را براي مردم تشريح كند.
* در صورت بازگشت احمدينژاد به قدرت چه كساني از وي حمايت خواهند كرد؟
** بدون شك همه اصولگرايان از وي حمايت نخواهند كرد. با اين وجود برخي از اصولگرايان حاضر خواهند بود دوباره روي سياستهاي احمدينژاد سرمايهگذاري كنند. من مسائلي را شنيدهام كه احمدينژاد در دوسال گذشته در حال اصلاح و تعديل برنامههاي خود در صورت بازگشت به قدرت است. شنيدههاي من حاكي از اين است كه احمدينژاد نسبت به برخي از اشتباهات گذشته خود و حمايت از برخي افراد ابراز پشيماني و ندامت كرده است. احمدينژاد در نقل قولهاي خود عنوان كرده در انتخاب نيروهاي خود اشتباه كرده و به برخي از افراد بيش از اندازه اتكا كرده كه بهتر بود اين كار را نميكرده است.
* آيا احمدينژاد از حمايت بيش از اندازه از اسفنديار رحيم مشايي ابراز پشيماني كرده است؟
** در اين زمينه اطلاع دقيقي ندارم. با اين وجود وي در جايي عنوان كرده بيشتر ضرباتي كه من در طول دوران رياستجمهوريام خوردم از برخي از نزديكانم بوده است. به نظر ميرسد ايشان در حال تغيير روش خود براي مديريت كشور و استفاده از شيوه جديدي در اين زمينه است. نكته ديگر اينكه احمدينژاد هنوز در بين اقشار مختلف مردم داراي پايگاه است. در حال حاضر سفرهاي احمدينژاد به نقاط مختلف كشور معنادار و حساب شده است تا واكنش مردم را نسبت به بازگشت خود به قدرت محك بزند. مساله ديگر اينكه وي در حال تشكيل تيم دولت احتمالي خود است و در اين زمينه در حال يارگيري و صحبت با برخي از چهرههاي سياسي است.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/148437
ش.د9503171