نظریهپرداز روابط بینالملل که در اجلاس والدای روسیه شرکت کرده، میگوید برای پایان بحران سوریه، آمریکا چارهای جز پذیرش بقای دولت بشار اسد ندارد، هرچند بعید است چنین اتفاقی به سادگی رخ دهد.
جان مرشایمر، از مشهورترین نظریهپردازان آمریکایی روابط بینالملل، هفته گذشته در اجلاس سالانه موسسه والدای، وابسته به وزارت امور خارجه روسیه شرکت کرد و اظهاراتی را در خصوص رقابت قدرتهای بزرگ و بالاخص روابط روسیه و آمریکا ایراد کرد.
مرشایمر که نظریهپرداز اصلی «نوواقعگرایی تهاجمی» محسوب میشود، در پاسخ به سوالی در خصوص احتمال درگرفتن جنگی بزرگ بین قدرتهای بینالمللی تصریح کرد: به خاطر وجود سلاحهای اتمی دیگر جنگی مانند جنگ جهانی اول و دوم قابل تکرار نیست. در این دو جنگ، شکست قطعی وجود داشت، آلمان در جنگ جهانی اول و آلمان و ژاپن در جنگ دوم جهانی بهطور قطعی مغلوب شدند اما اکنون دیگر این امکان وجود ندارد که آمریکا کشوری چون روسیه و چین را بهطور قطعی شکست دهد. اگر جنگی صورت گیرد، جنگ محدود خواهد بود، در غیر این صورت از آنجا که هر دو طرف سلاحهای هستهای خود را استفاده میکنند، هر دو طرف نابود میشوند.
جنگ آمریکا و چین، محتملترین جنگ آینده
مرشایمر همچنین به عنوان نکته دوم افزود: علیرغم شرایط نامساعد بین روسیه و آمریکا، قابل تصور نیست که محتملترین درگیری، درگیری بین این دو کشور باشد بلکه محتملترین درگیری، درگیری بین آمریکا و چین است. علت آن است که در نهایت امر، روسیه تهدید بزرگی برای آمریکا نیست. سیاستی که آمریکا از سال 1379 به بعد در قبال روسیه دنبال کرده، سیاستی ابلهانه بوده است. از این دیدگاه، آمریکا و غرب، اصلیترین مسئولین ایجاد بحران اوکراین هستند. با این حال، نه آمریکاییها و نه روسها، دلایل موجه چندانی ندارند که بخواهند بهشکل جدی با یکدیگر رقابت کنند، بلکه آمریکاییها باید علیه چین، با روسها همکاری کنند. چین به صورت بالقوه، کشور بسیار قدرتمندی است و یک «رقیب همآورد» (Peer Competitor) برای آمریکا محسوب میشود. همانطور که آمریکا توانسته است که بر نیمکره غربی استیلا یابد، چین نیز در صورت ادامه رشد، میرود تا بر آسیا مسلط شود.
این نظریهپرداز سرشناس سیاست بینالملل در ادامه به وعده هیلاری کلینتون در سال 1390 مبنی بر «چرخش به سوی آسیا» (Pivot to Asia) اشاره کرد و افزود: این تصمیم عاقلانهای بود. آمریکا باید به سمت آسیا چرخش کرده و اروپا را رها کند. چون اروپا دیگر چندان برای آمریکا مهم نیست چرا که دیگر هیچ کشوری در اروپا وجود ندارد – از جمله روسیه و آلمان – که بتواند تهدیدی جدی برای منافع آمریکا باشد؛ در مقایسه، کشوری در آسیا وجود دارد که میتواند یک تهدید جدی برای آمریکا باشد، و آن کشور چین است.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: اگر در آینده جنگی بین قدرتهای بینالمللی صورت پذیرد، اولا جنگی تمامعیار نیست و ثانیا چین در آن مشارکت خواهد داشت، نه روسیه.
تسلط بر جهان
مرشایمر در بخش دیگری از سخنان خود، به سیاست خارجی آمریکا پس از پایان جنگ سرد اشاره کرد و گفت: آمریکاییها پس از جنگ سرد به دنبال «تسلط بر جهان» (Global Domination) بودهاند. تقریبا تمام اشخاص دخیل در سیاست خارجی آمریکا بر این باورند که این کشور، کشوری غیرقابل انکار است و از همه کشورهای دیگر قد بلندتری دارد و در جایگاه بالاتری قرار میگیرد. بر این اساس، آنها باور دارند اگر شرایطی ایجاد شود که در آن آمریکا جهان را اداره کند، جهان آرامتری خواهیم داشت.
سیاست خارجی آمریکا چه از سوی دموکراتها اداره شود و چه از سوی جمهوریخواهان، عمیقا به تسلط بر جهان متعهد است و این در واقع یک سیاست خارجی کاملا لیبرال و برآمده از طرز فکر لیبرال در خصوص جهان است، گسترش دموکراسی، گسترش سرمایهداری، تکیه بر نهادهای بهوجود آمده در دوران جنگ سرد و گسترش آنها در این تفکر مطالبه میشوند. به شرایط اروپا که منجر به بحران اوکراین شد، نگاهی بیندازیم، غرب تلاش میکرد بر نهادهایی نظیر ناتو و اتحادیه اروپا که در جریان جنگ سرد بر اروپای غربی مسلط بودند تکیه کرده و آنها را به سمت شرق و تا مرزهای روسیه تسری دهد و ناتو را به پشت مرزهای روسیه بکشاند.
وی توسعه ناتو را بخشی از توسعه نظم لیبرال دانست و تصریح کرد که در فرآیند اجرای این توسعه، جنگهای جدیدی رخ دادهاند. آمریکا پس از جنگ سرد، 7 جنگ داشته است که هفتمین آن، جنگ علیه داعش است. در هر 3 سالی که از پایان جنگ سرد سپری شده، آمریکا 2 سال را به جنگ گذرانده است و اینها همه از هژمونی لیبرال برمیآید.
به گفته مرشایمر، هستند کسانی در آمریکا – که یکی از آنها استفان والت است – که این روند را ابلهانه میدانند. چرا که ما تقریبا همه این جنگها را میبازیم و بحران ایجاد میکنیم، همچون بحران اوکراین. این از نظر من، یک سیاست خارجی شکستخورده است. آنچه من و والت میخواهیم این است که آمریکا قدرتمندترین کشور جهان باقی بماند، اما نه از طریق تسلط بر همه جهان بلکه با رویکردی محدودتر.
در غیر اینصورت نمیتوان بقای یک آمریکای قدرتمند را تضمین و حتی تامین کرد.
به ترامپ رای نمیدهم
وی به نظرات دونالد ترامپ، کاندیدای جمهوری خواهان در انتخابات ریاستجمهوری 1395 نیز اشاره کرد و اظهار داشت که ترامپ با رویکرد تسلط بر جهان مخالف است و رویکرد محدودتری را در سیاست خارجی دنبال میکند. از این رو بین آنچه وی میاندیشد و آنچه امثال والت فکر میکنند، تشابهاتی هست. اما باید بگویم نه من و نه واستفان والت، به ترامپ رای نخواهیم داد. بین نظرات ما و ترامپ در سیاست خارجی تشابهاتی وجود دارد اما مشکل آنجاست که او دیدگاههای ما را بدنام میکند. چرا که بسیاری از افراد دخیل در سیاست خارجی با هرچه که او میگوید مخالفند و این به نظرات ما هم منتقل میشود.
مرشایمر در خصوص احتمال تغییر در سیاست خارجی آمریکا در آینده نیز گفت که همه چیز به چین بستگی دارد. اگر چین به رشد خود ادامه دهد، آمریکا مجبور میشود که بر آن تمرکز کند، در این صورت ادامه رویکرد تسلط بر جهان، ادامه جنگ در خاورمیانه و ادامه ایجاد تنش با روسیه برای آمریکا بسیار دشوارتر خواهد بود. اما اگر پکن به رشد خود ادامه ندهد یا روند رو به کاهش را طی کند، آنگاه آمریکا نسبت به تمام رقبای خود از آنچه که امروز هم هست، در سال 1429 قویتر خواهد بود، بنابراین به سیاست تسلط بر جهان ادامه خواهد داد.
استاد و نظریهپرداز روابط بینالملل در ادامه و در پاسخ به سوالی این دیدگاه را مطرح کرد که جهان در آینده [نزدیک] بهسوی یک دوقطبی پیش نمیرود بلکه در آینده، نظام بینالمللی نظامی چندقطبی خواهد بود.
اشتباه غرب روسیه را به چین نزدیک کرد
وی بار دیگر به قضیه چین پرداخت و تصریح کرد که سیاستهای اشتباه غرب باعث شده که روسها هم به چینیها نزدیک شوند. اکر قرار باشد چین به قدرتمندتر شدن ادامه دهد، آمریکا به روسیه به عنوان یک متحد نیاز دارد و نباید به بهبود روابط چین و روسیه کمک کند. به باور مرشایمر، به مرور زمان، روابط آمریکا و روسیه رو به بهبودی میگذارد اما روابط روسیه با چین رو به تیرگی میرود. چرا که چین برای روسیه هم تهدیدی جدی خواهد بود.
مجری برنامه سوالی در خصوص تصور آمریکا از تلاش روسیه برای تسلط بر کشورهای جدا شده از شوروی سابق پرسید و مرشایمر پاسخ داد که پیش از بحران اوکراین، هیچکس در غرب به این فکر نبود که روسیه تهدیدی محسوب میشود و به دنبال تسلط بر قلمرو دیگر کشورها در مرزهای غربی خود است. آنها که به دنبال افزایش نفوذ در سرزمینهای سابق شوروی بودند، آمریکا و دوستان اروپائیش بودند. وی به توسعه ناتو در سالهای 1378 و 1383 اشاره کرد و افزود که این روسیه نبود که به سوی غرب حرکت میکرد، بلکه این غرب بود که حرکت به سوی شرق را در پیش گرفته بود.
این نظریهپرداز روابط بینالملل همچنین تصمیم غرب برای پیوستن اوکراین و گرجستان به ناتو را اشتباهی بزرگ دانست و اضافه کرد، همین امر اصلیترین علت بهوجود آمدن بحران کنونی بود.
هژمونی مرگ در خاورمیانه
مرشایمر در ادامه، به خاورمیانه هم پرداخت. به گفته وی، خاورمیانه تنوعی از کشورهای مختلف را در برمیگیرد و آمریکا نیز از سال 1380 بر خاورمیانه تمرکز کرده است. اگر به آنچه آمریکا در عراق انجام داد، نقشی که در درهم شکستن سوریه داد، نقشی که در لیبی و افغانستان داشت نگاه کنیم، به سابقهای غمانگیز برمیخوریم که فاجعه آمیز است. حضور آمریکا در خاورمیانه به صلح و رفاه منجر نشده بلکه هژمونی مرگ و تخریب ایجاد کرده است.
وی ادامه داد: بهترین راه برای آمریکا بیرون ماندن از خاورمیانه است. مردم آن منطقه خودشان باید سیاستشان را اداره کند. آمریکا میخواهد مطمئن شود که نفت در کنترل کسی نباشد و این هدف را باید داشته باشد. ما باید نیروهای خود را خارج نگه داریم و در شرایط اضطرار [با هدف تامین امنیت نفت] آنها را وارد میدان کرده و سپس خارج کنیم. ما نباید چیزی شبیه دکترین بوش را در خاورمیانه دنبال کنیم.
جان مرشایمر در پاسخ به یک خبرنگار در خصوص اینکه تغییر در رهبران کشورها تا چه حد بر روابط روسیه و آمریکا تاثیر میگذارد، اظهار داشت: من فکر میکنم رهبران تاثیرگذارند اما نه خیلی زیاد. چه پوتین رئیسجمهور روسیه باشد، چه مدودوف و چه هر شخص دیگری، روسیه نسبت به گسترش ناتو حساس خواهد بود. گورباچف و یلتسین هم در خصوص توسعه ناتو در دهه 70 معترض بودند. من با این نظر که اگر پوتین رئیسجمهور روسیه نبود، بحران اوکراین رخ نمیداد مخالفم.... در آمریکا هم جمهوریخواه بر سر کار باشد یا دموکرات، تغییر زیادی ایجاد نمیشود. چرا که این دو حزب تفاوت زیادی در سیاست خارجی ندارند. حتی اگر ترامپ برنده انتخابات شود – که نمیشود – محدود و ملزم به حفظ ساختار سیاست خارجی آمریکا خواهد بود و تقریبا به همان جهتی خواهد رفت که کلینتون میرود.
این استاد دانشگاه شیکاگو در بخشی از پاسخ خود به سوالی دیگر گفت: روسیه در برابر آمریکا ایستاد. این برای «کشور غیر قابل انکار» قابل پیشبینی نیست. در آمریکا این تفکر وجود دارد که هر چه ما بگوییم باید گوش کنند و اگر نکنند ما عصبانی میشویم. نکته دیگر این بود که روسها در به چالش کشیدن آمریکا موفق بودند، نظیر آنچه در سوریه رخ داد. به نظر میرسد روسها در سوریه خوب عمل میکنند و بر نفوذ خود در خاورمیانه میافزایند، این آمریکا را عصبانی میکند.
اسد رفتنی نیست
به باور مرشایمر، آمریکا هیچ منفعت راهبردی در سوریه ندارد، سوریه نه نفت دارد و نه قدرت زیادی دارد. سوریه تهدیدی برای آمریکا نیست. آمریکا نقش مهمی به همراه سعودیها، قطر و ترکیه در تلاش برای سرنگون کردن حکومت سوریه داشت. آمریکا شکست خورد و الان این روسیه است که همراه با ایران و حزبالله در حال دفاع از حکومت سوریه است و اسد هیچکجا نمیرود!
با این حال، مرشایمر معتقد است که شرایط سوریه بهتر نمیشود مگر آنکه آمریکا بپذیرد اسد میماند و به خاطر دلایل انسانی با روسها همکاری کند تا اسد را تقویت کنند و جنگ را پایان دهند، هر چند این همکاری دردناک باشد. نه تنها باید در همکاری با روسیه و دولت اسد، داعش تحت تعقیب قرار گیرد، بلکه سایر تروریستها هم باید تحت تعقیب گیرند.
وی افزود: هیلاری کلینتون در خصوص سوریه از اوباما تندروتر است و اطرافش را هم تندروها گرفتهاند. من فکر نمیکنم در دوره کلینتون همکاری با روسیه محقق شود.
نشست والدای که از چند روز پیش در مسکو آغاز شده، میزبان شمار زیادی از کارشناسان بینالمللی بوده است. در نشست امسال، بحران سوریه و عراق همچنان در صدر موضوعات مورد بحث قرار داشت.
http://jomhourieslami.net/?newsid=112586
ش.د9502977