سخن من یک مقدمه دارد، یک توضیح و یک نتیجه. نکته مقدماتی این است که امروزه متأسفانه خشونت از نوع و به نام دین، سایر اقسام خشونت را تحتالشعاع قرار داده و دغدغه بقاء و امنیت، دیگر دغدغههای رهایی بخش را به دور افکنده و اصطلاحا فریز کرده است. چنین روندی، به نفع ارتقای کیفیت زندگی و حیات مولد نیست و موجب ایجاد نهادها و تولید ساختارهایی خواهد شد که به نظرم ذخایر نسلی را نابود خواهد کرد. نکته مقدماتی دیگر این که طی پنج سال اخیر که اصطلاحاتی نظیر خلافت اسلامی، انتحار یا استشهاد، سلفیسم جهادی، قلمروگشایی و بیعت با خلیفه، هجرت و … رواج پیدا کرده، یک باره متوجه شدیم متأسفانه جامعه دانشگاهی و حتی حوزوی ما، کاری جدی در این زمینه تولید نکرده است.
به عبارت دیگر، میزان آشنایی جامعه دانشگاهی – حوزوی ما با مباحث و روندهای اطراف ایران به مراتب کمتر از غربشناسی و مسائل غربیهاست. غالب روشنفکران، عربی نمیدانند و نمیخوانند، غالب حوزویان هم غرب را اصلی ترین نیروی مهاجم قلمداد کرده، از تمرکز عمیق روی خارج نزدیک طفره رفتهاند. حال که دانشگاه به حد شگفت آوری توسعه کمییافته، حوزهها نیز رشد خوبی داشتهاند انتظار این است که به زمینههای موجده و مقوم خشونت در همین نزدیکی توجه و تعمق بیشتری بشود.
من قصد ندارم در تشریح آینده خشونت در منطقه خودمان، دوباره تاریخ را توصیف کنم، بنابراین روی پنج کتاب و توصیههای اساسی آنها تمرکز میکنم. به نظرم نکاتی هست که حداقل خود من از آنها غافل بودم. کتبی که از آنها اسم میبرم، سالها پیش منتشر شدهاند و غالب اینها در ایران هم ترجمه نشدهاند تا وجدان ما، اندک آشنایی با روندهای جاری پیدا کند. به همین خاطر وقتی خبری درباره ترور سفیر روسیه در آنکارا میشنویم یا عملیات انتحاری دختر ۹ ساله را میبینیم متعجب میشویم. این تعجب، محصول اطلاع اندک از فکر خشونت است که فصل خشونت بار را تکریم و حتی تقدیس میکند.
کتاب اداره التوحش، سال ۲۰۱۱ در ۱۱۳ صفحه به قلم یکی از تئوریسنهای سرشناس جریان سلفی تکفیری نگاشته شده است. این کتاب، رهنامه قابل توجهی را پیش چشم و پای گروههای رادیکال قرار داده است. این کتاب در پنج مبحث تنظیم شده و مسأله مرکزی آن این است که با در هم ریختن مرزهای مقرر بین دولتهای مقیم شامات و بین النهرین چگونه میتوان این هرج و مرج را سامان داده، خلافت اسلامیرا تأسیس کرد. نخستین مبحث کتاب به توضیح این میپردازد که عبارت اداره التوحش (وضعیتی که دولتها به خاطر جنگ داخلی مستأصل شده اند و مردم در شرایط اسفناکی از حیث امنیت و درمان و رفاه به سر میبرند) چیست و سوابق تاریخی آن کدامند. در مبحثهای چهارگانه دیگر هم، ابی بکر ناجی از اقدام قاطع، برق آسا، نمایش و اعمال خشونت در حد اعلا علیه متمردین، کفار، مرتدین و جواسیس دفاع کرده، با استناد به قطعاتی از حدیث و نقلها همه نوع اعمال خشونت علیه گروههای مزبور را موجه میداند.
در این بخش درباره سازوکار مدیریت متصرفات، شرایط مدیران، قواعد عضوگیری دیگران (اخیار و اغیار)، خیانت خودیها، تعلیم و تربیت به سیاق صدر اسلام، مشکلات پیش روی خلافت اسلامیو امثالهم نیز راهنمایی میکند. مبحثی از کتاب به شیوههای مطیع سازی (طریق التمکین) مردم در متصرفات اختصاص دارد. در آن جا با تجویزهای مهمیدر مورد عربستان و یمن و پاکستان و دیگر بلاد اسلامی، توضیح میدهد که حکومت و حکمرانی حتماً از آن مؤمنان است و به همین خاطر آموزشهای دینی و تسلط بر قواعد مدیریت اسلامی، نخستین شرط در مدیریت سرزمینهایی است که به دست نیروهای افراطگرای اسلامی افتاده است. کلمه «شدت» صدها بار در کتاب تکرار شده است و روح حاکم بر کتاب، نفی هر گونه مدارا با ساکنان مناطق مفتوحه است.
کتاب دوم، المذکره الأستراتیجیه (نکتههای استراتژیک) نوشته عبدالله بن محمد در سال ۲۰۱۱ است. کتاب دوم « نکتهها یا یادداشتهای استراتژیک» است. این کتاب از سوی مؤسسه ماسده الاعلامیه (ارگان شبکه شیوخ الأسلام) در سال ۲۰۱۱ یعنی سه سال قبل از اعلام رسمیدولت اسلامیدر مسجد موصل منتشر شده و چهار نکته یا تجویز استراتژیک داد. این چهار نکته، نقطه به نقطه از سوی افراطگرایان دینی مورد توجه و غالباً عمل واقع شده است. نخستین نکته یا توصیه استراتژیک عبداللهبن محمد این است که همان گونه که در صدر اسلام دعوت و تلاش از مدینه آغاز و این شهر به پایگاه و نقطه عزیمت اسلام شد، دولت اسلامینیز ضرورت دارد با بهرهگیری از قیام مردم علیه حکام عرب و سرنگونی بن علی در تونس و حسنی مبارک در مصر، باید در سرزمینهای اسلامی قیام کنند تا خلافت اسلامیتشکیل شود و دشمنان به تعبیر عبدالله بن محمد، جنگهای صلیبی نتوانند سرزمینهای اسلامی را چندپاره کنند.
دومین توجیه استراتژیک عبدالله بن محمد، نامشروع بودن نظام سیاسی سایکس پیکو و ضرورت برچیدن مرزها [قبل از دولتهای مرکزی] است. عبدالله، سایکس پیکو را محصول معامله بین آتاتورک – انگلیس در سال ۱۹۲۳ میشمارد و الغای خلافت را سرآغاز تفرقه بین امت مینامد. به باور عبدالله بن محمد، حرکت اسلامیافغانستان در سال ۱۹۹۶ (مقصود وی طالبان است)، چچن (۱۹۹۶)، سومالی و عراق (۲۰۰۶) و بسیاری دیگر نشان گر تلاش اسلام گرایان برای اعاده خلافت است اما لازم است سلفیهای جهادی با کنار زدن اسلام گرایانی چون اخوان المسلمین، حماس و امثالهم زمینه را برای تحقق دولت و خلافت اسلامیمهیا کنند. به عبارت دیگر، بعد از فروریزی مرزها و متلاشی کردن دولتهای حاکم (غیر اسلامیو وابسته به صلیبیها) دو منطقه شامات و یمن باید به عنوان دو رکن و بازوی خلافت تصاحب شوند و با بیدارسازی ولایتهای دیگر نظیر ولایت مغرب ، ولایت خراسان و چچن و سینا، شبکه ای از حامیان خلافت اسلامیفعالیت خود را هماهنگ کنند.
سومین توصیه استراتژیک عبدالله بن محمد تشریح امتیازات ولایاتی است که قرار است پایگاه اقدام علیه دشمن شوند. او پنج دلیل ذکر میکند تا اثبات کند سلفیون جهادی در خوشههای متعدد اسلامی، شرایط مساعدی دارند. به باور او حمله آمریکا به افغانستان و عراق، حجت را برای قیام و سازماندهی علیه این شرایط مهیا کرده است و سلفیون جهادی میتوانند و باید با شناسایی امکانات خود و دشمن، منسجمتر شوند. او شناسایی و تخریب کلیه تأسیسات نفتی [برای مثال زمینگیر کردن آمریکا و حکومتهای وابسته] و نیز مسدودسازی تنگههای باب المندب و سوئز را مورد تأکید قرار میدهد تا در هنگامه جنگ، دشمن نتواند به تردد امن پیشین ادامه دهد. در کنار این تدبیر، در جوار سرزمین خلافت، پیراستن خلافت اسلامی از غیر مسلمانان نیز مورد توجه و تأکید است که در قالب آن کلیه کفار [شامل صلیبیها و شیعه و …] باید اسلام بیاورند یا به اجبار کوچ کنند.
چهارمین توصیه استراتژیک عبدالله بن محمد، مجموعه ای از برنامههای عملی است که به باور نویسنده، برای تثبیت حضور سلفیون جهادی و تحکیم خلافت ضروری هستند:
- مجموعه کارهای اولیه برای استقرار در نواحی مشخص شده
- مجموعه تدابیر دسته دوم در شعاعی وسیعتر
- مجموعه اقدامات استراتژیک از قبیل مسدودسازی سوئز و کنترل شدید بابالمندب و کوچاندن (تهجیر) اجباری با تأسی به خیانت یهودیها به پیامیر (ص) در مدینه منوره.
در پایان این مرحله، عبداللهبن محمد سال ۱۹۹۰ نقطه عطفی در تاریخ مجاهدین و بحث تنظیم قاعده جهاد، واپسین بحث این کتاب بسیار مهم است که با توصیف افتخارآمیز ماجرای ۱۱ سپتامبر، حمله به تمام تأسیسات آمریکا و وابستگان آنها در کلیه نقاط عالم را مجاز اعلام کرده، توصیه معروف بن لادن را تکریم و تحسین میکند که در آن بن لادن به خداوند قسم میخورد که آمریکا و مافیها را مورد حمله قرار خواهد داد و اشغال گران را از فلسطین و سرزمین محمد (ص) اخراج خواهد کرد.
کتاب دیگری که عمیقاً مورد وثوق افراطیون اسلام گرا باقی مانده الجهاد، فریضه الغائبه، کتاب معروفی است که عبدالسلام فرج در سال ۱۹۸۱ یعنی قبل از این که سادات ترور شود، نگاشته است. فرج در این کتاب از برپایی دولت اسلامییاد کرده است. عبدالسلام فرج به صورتی عریان و بدون مقدمه چینی فقهی و استدلالهای مبتنی بر تجارب سیاسی، تصریح میکند که «بر مسلمانان فرض است که دولت اسلامیرا برپای دارند و گرنه به جاهلیت میمیرند و البته هر کس از این حکم خداوندی عدول کند از کافران است. بحثهای او در این رساله مواردی را در بر میگیرد که در حال حاضر فوق العاده مورد تأکید افراطیون است.
حکام غاصب، مشابهتهای حکام مغول و معاصر، فواید و کاربردهای فتاوای ابن تیمیه در جهان امروز، حکم یاغیان و خائنان، احکام هجرت، خروج علیه حاکم، عدو قریب و عدو بعید، رد رأی کسانی که صرفاً جهاد را دفاعی میدانند، آیه شمشیر (سوره توبه آیه ۵)، مراتب و نه مراحل جهاد، تفاوت قتال و مرگ، عقوبت ترک جهاد، تکنیکهای قتال در اسلام، تقیه در قبال دشمن، دعوت قبل از قتال، رحم به پیران، زنان و کودکان در جهاد، یاری جستن از مشرکان، سازماندهی بین نیروهای مسلمین و جواز قطع درختان کفار و آتش زدن آنها.
چهارمین کتاب مسائل من فقه الجهاد، ابو عبدالله المهاجر است. این مفصلترین کتابی است که به صورتی بسیار تحقیقی در ۵۶۹ صفحه و به قلم یکی از صریحاللهجهترین تئوریسینهای خشونت افراطگرایانه به رشته تحریر درآمده است. این کتاب به آیات قرآن مجید ارجاع مکرری دارد و لبریز از توجیه حکم با استناد به احادیث فقهای سنی است. به عنوان مثال، نخستین بحث کتاب ابوعبدالله مهاجر دارالحرب است که در ابتدای بحث، ۱۷ آیه از قرآن مجید نقل و پس از آن بحثی با عنوان «سنت نبوی» درج شده است که طی آن از کتبی مانند آثار البخاری، مسلم، صحیح مسلم، ابی المسعود، ابن کثیر، ابوداوود، الترمذی و دهها اثر و نظر دیگر نقل میشود تا تصریح شود که غرب کنونی دارالحرب است.
بحثهای تفصیلی کتاب، در واقع قانون اساسی و نقشه راه گروههایی مانند داعش است. فقط کافی است عناوین و فهرست بحث المهاجر را مرور کنیم و با مرور این احکام، عمیقاً اقدامات داعش به ذهن مخاطب خطور میکند. مشروعیت رمیکفار، مشروعیت غارت اموال و املاک کفار، مشروعیت ترور کفار، مشروعیت بریدن سر کفار، احکام مثله کردن، احکام تنبیه جاسوسان، احکام برخورد با اسیران، عملیات انتحاری و بسیاری موضوعات دیگر که در واقع، سیاستنامه داعش به شمار میآید.
سخن آخر این که همان گونه که در ابتدای بحث بیان کردم توجه مضاعف و مکرر به اتفاقات و عقبه فکری خشونت، بسیار ضروری است و به نظر میرسد اصلی ترین اولویت برای یکایک ما دانشگاهیان و نیز حوزویان، پرداختن به متون و روندهای فکری است نه دویدن پی حوادث.
يادداشت:
* متن سخنرانی در نشست «آموزهها و آینده داعش» به بهانه رونمایی از کتاب «داعش حقیقی و حقیقت داعش»
منبع: دیپلماسی ایرانی
http://mardomsalari.com/4219/page/7/5022
ش.د9503422