(روزنامه اعتماد ـ 1395/09/16 ـ شماره 3687 ـ صفحه 6)
اول انقلاب بحث اين بود كه چه خطراتي انقلاب را تهديد ميكند. خطراتي مانند «كودتا» وجود داشت كه تهديدكننده انقلاب بود و همه ميگفتند كه ممكن است براي جلوگيري از انقلاب كودتا شود. خب، دوستان ما كه آنجا بودند به بنده ميگفتند كه تو پيش ما و داخل كميته بيا. آن كميته، كميته ويژهاي بود كه داخل ستاد مشترك شكل گرفته بود. هدف هم از تشكيل اين كميته اين بود كه اگر بخواهد كودتايي صورت بگيرد، ستاد مشترك از آن با خبر شود و درصدد جلوگيري برآيد، كمااينكه كودتاي نوژه هم به همين شكل برملا و جلوي آن گرفته شد.
اطلاعاتي كه من درباره انفجار دفتر نخستوزيري تاكنون عنوان كردهام، مربوط به خود امام(ره) است. امام پرونده را خواستند و مطرح كردند كه برخي مسوولان وقت آن را ببينند و اظهارنظر كنند؛ بر همين اساس آقايان رييسي، رضايي و موسوي خوئينيها پيش امام رفتند و به امام گزارشهايي دادند. پس از اين گزارشها امام دستور دادند كه پرونده بسته شود و منع تعقيب بخورد، حتي گفتند افرادي كه دوستان ما را دستگير و اذيت كردند اينها را به بنده معرفي كنيد. اين افراد چه كساني هستند و در حقيقت مشكل اينها هستند. دستخط و يادداشت امام (ره) را ببينيد. برگ آخر پرونده تقرير امام است. ميتوانيد برويد و بپرسيد. حالا آقاي موسوي اردبيلي يا آقاي موسوي خوئينيها را ممكن است كه بگوييد با ما هستند، خوب برويد از آقاي رييسي بپرسيد، ايشان در جريان است. آنچه من در اين مورد مطرح كرده بودم، مستند به سخنان امام است.
من گفتم كه برخي ميخواستند تسويهحساب سياسي بكنند. آقايان موسوي اردبيلي و خوئينيها به اين نتيجه رسيده بودند. حتي من يك بار گفتم كه چرا براي حزب جمهوري پرونده نساختند؟ يعني اين موضوع براي حزب مهم نبود؟ وقتي انفجار در حزب جمهوري به وقوع پيوست، مگر نبايد براي آن پرونده ايجاد شود؟ مگر شاكي نداشت؟ چه كسي گذاشت كلاهي وارد حزب شود؟ چه كسي او را ارتقا داد؟ چه كسي كلاهي را بالا آورد، مگر آنجا بخش تشكيلات و بخش سازماندهي نداشت؟ مگر افراد در حزب كه وارد ميشوند، پرونده ندارند؟ مگر ميشود؟ حالا اسم نميبرم، اما پرونده او چرا بايد خالي باشد؟ اما پرونده... پر است و هنوز هم هر دفعه رو ميكنند و ميگويند پرونده مفتوح است و كتاب چاپ كردهاند از آن! آيا شما چنين چيزي ديدهايد كه پرونده يك فرد مفتوح باشد اما پرونده حزب مسدود؟ اصلا حزب پرونده ندارد، مگر ميشود؟
الان مسير دموكراسي در ايران از صندوق راي ميگذرد و همه دارند به آن استناد ميكنند، حتي جريان مخالف اصلاحات. آنها هم كم و بيش اين مسير را پذيرفتهاند، جز عده قليلي جريان افراطي راست كه مخالف اصلاحات هستند. همانهايي كه ميگويند قانون چيست. مثلا يك هفتهنامهاي را قاضي بسته، اما ميگويند من بالاتر از حكم قاضي هم ميتوانم اقدام كنم. آيا اين حرف قانوني است؟ يا به طرف ميگويند چرا رفتهاي و سفارت را آتش زدهاي؟ پاسخ ميدهد من عصباني شدم يا من حساس شده بودم و متاسفانه برخي تصميمگيران ميگويند خوب حالا چون حساس و عصباني بودهاند، نبايد با اين افراد برخورد كنيم! يكي از اين كارها را اگر يك اصلاحطلب كرده بود، با ما چه كاري ميكردند؟ يا مثلا طرف از جانب خودش به اوباما نامه مينويسد. اگر من به اوباما نامه بنويسم با بنده چه برخوردي خواهند كرد؟ مگر طرف جز يك شهروند عادي بيشتر است؟ شما اگر به اوباما نامه بنويسيد چه برخوردي با شما خواهند كرد؟ چرا، چقدر و مگر ميشود اينقدر يك بام و دو هوا؟ يا برخي ميگويند شايد تبليغات را شروع كردهاند. به چه زباني بايد بگوييم، انتخابات رياستجمهوري چند ماه ديگر برگزار خواهد شد، چرا عدهاي از الان تبليغات ميكنند؟ چه خبر شده است؟ يا ميبينيم كه خراسان براي خودش كشوري جدا شده، طرف ميگويد «تا من اينجا هستم برگزاري كنسرت ممنوع است» انگار خراسان جزو ايران نيست! متاسفانه در حال شنيدن حرفهاي عجيب و غريبي هستيم.
بخش آخر شعار «فتح سنگر به سنگر» يعني «تا رسيدن به سنگر فرماندهي» متعلق به من نيست و من چنين چيزي نگفتهام. عدهاي آن را اضافه كرده و در اين شعار دست بردهاند. «فتح سنگر به سنگر» يعني اينكه از طرق قانوني و از راه صندوق راي اصلاحطلبان ابتدا به شوراها و بعد از آن به رياستجمهوري برسند. بالاخره ما حزب بوديم و حق داشتيم كه اين موضوع را تا رسيدن به هدف پيش ببريم. البته نه فقط ما، بلكه همه حق دارند به اين مساله فكر و براي رسيدن به آن تلاش كنند؛ اصلا قاعده سياسي در تمام دنيا همين است، مگر اين جرم است؟ ما همين الان هم به فكر اين هستيم كه در دوره بعد انتخابات شوراهاو رياستجمهوري را ببريم. اين را به صراحت ميگويم.
جامعه مدني سنگر مستحكمي است و ما به دنبال ايجاد سنگرهاي مستحكم از طريق جامعه مدني هستيم. اگر جامعه مدني نبود، سازمان منافقين تا تهران آمده بود. آنها در شهرها با مردم درگير شدند و لذا اگر جامعه مدني نباشد، قاعدتا سنگري وجود نخواهد داشت.
در پاسخ به تندرو خواندن اصلاحطلبان در دوران اصلاحات: من اين را درست نميدانم. من نميدانم تندروي برنامههاي اصلاحطلبان بود يا قتلهاي زنجيرهاي. آن زمان اتفاقا مردم از ما و جريان اصلاحات شاكي شده بودند كه شما چرا ساكت هستيد. اينها در دوره اصلاحات اتفاق افتاده، اما عامل اين اتفاقات چه كساني بودند؟ اينها بحرانهاي ساختگي در مقابل دولت اصلاحات بود، همانطور كه الان در دولت يازدهم عدهاي بحرانسازي ميكنند. برخي مقابل پاي آقاي روحاني سنگهاي بزرگ مياندازند و بعد ميگويند چرا راه نميروي؟!چرا كارها رو به جلو حركت نميكند. روحاني در مقابل اين اقدامات ميگويد، شما سفارتخانه را آتش زدهايد يا فلان كار و فلان كار را كردهايد؛ چطور انتظار داريد سرمايهگذار خارجي وارد ايران بشود؟
آقاي احمدينژاد در زمان شهرداري پولهاي زيادي بين برخي مداحان خرج كرد كه هنوز پرونده شهرداري ايشان مفتوح است. آنها هم اين طرف و آن طرف رفتند و با پول شهرداري شروع كردند به بيان يكسري مسائل. احمدينژاد هم شروع كرد به شعار و شعار دادن، شعارهايي نظير يارانه و آوردن نفت سر سفرههاي مردم را مطرح كرد. آن موقع هم اتفاقا زماني بود كه قيمت نفت اوج گرفت. به قول دوستان احمدينژاد بشكه نفت بود كه اگر ترمز قيمتش را بكشند، ديگر نميتواند شعار بدهد. اگر پول نفت ١٠، ٢٠ و ٣٠ دلار بود، هيچوقت نميتوانست شعار بدهد و تدليس كند؛ وقتي بنده ميگويم تدليس يك معنياش همين است. مثل چاوز، چاوز چه كار كرد؟ از همين قبيل كارها. چاوز را ببينيد، اقدامات احمدينژاد دقيقا مثل اوست و مو نميزند با كارهايي كه چاوز انجام داد. الان شما ونزوئلا را ببينيد، بدبخت شده، الان ونزوئلا يكسره درگير بحران است و مادورو هم نميتواند از پس اين بحرانها بر بيايد.
يكي از مهمترين مشكلات فعلي انتخابات مجلس اين است كه هر نماينده به فكر رفع مشكلات محلي و حوزه انتخابيه خود است، اما در انتخابات استاني گمان ميكنم نمايندههاي قويتري وارد مجلس ميشوند. در حقيقت كاري كه در حال حاضر نمايندگان ما انجام ميدهند، كاري است كه شوراها وظيفه آن را برعهده دارند. شوراي شهر وظيفهاش انجام كارهاي محلي و رفع مشكلات شهر است، الان دقيقا نمايندگان ما چنين كارهايي انجام ميدهند. در حقيقت نمايندگان ما به اين دليل دنبال رفع مشكلات شهري و حوزه انتخابيه خود ميافتند كه بتوانند براي دوره بعدي نيز راي بياورند.
اگر استانها يك حوزه بشوند، استانها هم كم كم انتخاباتشان حزبي ميشود. حالا فرض كنيد كه كشور يك حوزه بشود، مثل تركيه، مثل خيلي جاها. اگر اين شرايط پيش بيايد، احزاب ميتوانند سهميههايي در مجلس بگيرند، آدمهاي قويتري وارد مجلس ميشوند و به دنبال آن افراد متخصصتر و قويتري وارد كميسيونها خواهند شد. اين اتفاق باعث قويتر شدن قوه مقننه و در حقيقت در راس امور قرار گرفتن مجلس خواهد شد.
ضعيف بودن مجلس باعث شده بود تا آقاي احمدينژاد با خودش بگويد، قانون يعني من. ببينيد كه چقدر قوانين را دور زد. مگر آقاي احمدينژاد قوانين را اجرا كرد؟ مگر به مجلس اجازه نظارت داد؟ و مگر مجلس نظارتي كرد بر احمدينژاد و دولتش؟ اگر نظارت كرده بود كه اين اتفاقات نميافتاد. بابك زنجانيها حاصل همين عدم نظارت و جلوگيري از نظارت بودند.
روحاني تلاش كرد شرايط را عادي كند. حالا يك عده هم هستند كه نميگذارند شرايط عادي شود. مشكل آقاي روحاني اين است. رييسجمهور يك مشكل ديگري كه در پيش رو دارد اين است كه بايد تلاش كند نرخ رشد را بالاي ٢درصد ببرد. يكي از مهمترين عملكردهاي اقتصادي كه منجر به ديده شدن ملموس ساير تغييرات اقتصادي ميشود، نرخ رشد است. يكي از مهمترين كارهايي ديگري كه بايد دولت آن را به سرانجام برساند، نظام جديد قراردادهاي نفتي است كه منجر به جذب سرمايهگذاران بيشتر ميشود.
رساندن ميزان صادرات نفت به ٦ ميليون بشكه، حل كردن مشكل صادرات نفت، گاز و ميعانات نفتي، به سرانجام رساندن قرارداد اخير با آذربايجان و روسيه، تغيير ساختار سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداري و استخدامي كه منجر به شفاف شدن پرداختها ميشود، برطرف كردن فسادهاي مربوط به حقوقهاي بيجا، دولت بزرگ شده و نيروهاي بيكيفيت زيادي دارد كه بايد روحاني نسبت به كوچك كردن دولت اقدام كند، انجام خصوصيسازي واقعي به جاي خصولتيسازي و... از مهمترين اقداماتي است كه به نظر ميرسد رييسجمهور بايد در مدت زمان باقيمانده از عمر دولت آنها را به سرانجام برساند.
معاش مردم برنامه دراز مدت ميطلبد و در حال حاضر هم كسي در كشور جز آقاي روحاني وجود ندارد كه بتواند اين بار را بردارد. شايد هم آقاي روحاني نخواهد دوباره كانديدا بشود به دليل فشارهايي كه هم از داخل و هم از خارج بر او وارد ميشود. شايد البته و من خبري ندارم. همين اخيرا ديديد كه سيد حميد زيارتي (روحاني) به آقاي روحاني گفت شما انگليسي هستيد. چرا بايد بماند؟ آيا كسي با فرد توهينكننده برخورد كرد؟ اين توهين مستقيم به رييسجمهور است و جرم عمومي تلقي ميشود. الان افراد زيادي نظير احمدينژاد، عباسي، سيد حميد روحاني و... آزاد هستند تا هرچه ميتوانند نسبت به رييسجمهور بگويند، آن طرف امريكا و خارجيها شرايط را ميبينند و با خود ميگويند چرا بايد سرمايهگذار خارجي به ايران بياورند. سرمايهگذار خارجي وقتي ميبيند اوضاع به اين صورت است با خود ميگويد چرا بايد به چنين جايي رفت.
آقاي روحاني نبايد دغدغهاي داشته باشد و براي كانديداتوري دوباره بايد ناز كند، خيلي هم دلشان بخواهد كه فردي مثل او دوباره در اين شرايط حاضر باشد كانديدا بشود و عنان كار را در دست بگيرد. من فكر ميكنم روحاني بهترين فرد براي ادامه راه است و كسي جز او نميتواند كار را در شرايط فعلي جمع كند. نه ما (اصلاحطلبان) و نه آنها (اصولگرايان) كسي را براي رياستجمهوري نداريم.
منبع: ديدهبان ايران
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=61716
ش.د9502639