ماکروسفالی یا بزرگسری نوعی بیماری است که در آن سر نسبت به سایر اعضای بدن رشد بیشتری داشته و همین امر سبب ضعف و سستی سایر اندامهای بدن میشود. بر این اساس، منظور از ماکروسفالی سیاسی این است که رشد فزاینده سیاست و سیاستزدگی بیش از حد سبب شود از توجه به مسائل اصلی طفره رفته و در برخی موارد، مسائل فرعی جای مسائل اصلی را بگیرد[...]
یادداشت: ماکروسفالی
یا بزرگسری نوعی بیماری است که در آن سر نسبت به سایر اعضای بدن رشد
بیشتری داشته و همین امر سبب ضعف و سستی سایر اندامهای بدن میشود. بر این
اساس، منظور از ماکروسفالی سیاسی این است که رشد فزاینده سیاست و
سیاستزدگی بیش از حد سبب شود از توجه به مسائل اصلی طفره رفته و در برخی
موارد، مسائل فرعی جای مسائل اصلی را بگیرد. با وجود تلخ بودن باید به این
واقعیت اعتراف کرد که بازی سیاست در کشور ما آلوده به این عارضه است؛ به
این معنا که همواره طیف خاصی از نیروهای سیاسی کشور که در کارنامه آنها
غائلهآفرینی، فتنهانگیزی و اقدام علیه امنیت ملی وجود دارد، سعی میکنند
فضای کشور را به شدت سیاستزده کنند.
نمونه این ماکروسفالی سیاسی را در
حادثه دردناک ساختمان پلاسکو در روزهای اخیر شاهد بودیم که در آن رسانهها و
شخصیتهای وابسته به طیف مذکور، همصدا با رسانههای بیگانه، به جای آنکه
به فکر چارهای برای حل این معضل و التیام دردهای مردم و به ویژه
بازماندگان شهدای قهرمان آتشنشان باشند، سعی کردند از این وضعیت برای
تخریب و حمله به رقبای سیاسی خود، به ویژه مدیریت شهر استفاده کنند. هر چند
از رسانههای بیگانه انتظاری بیش از این نیست، اما بر رسانهها و
شخصیتهای داخلی فرض است تا در میدان بازی سیاست، آزادمردی و انصاف را بر
رقابت و همچنین خویشتنداری و تعادل را بر عبور از خطوط قرمز اخلاقی و
سیاسی ترجیح دهند. در واقع، گرفتاری اینان به ماکروسفالی سیاسی سبب شده است
به جای آنکه به مسائل اساسی کشور توجه کنند و برای حل و رفع آنها
چارهای بیندیشند. همواره به حاشیهها و مسائل جنجالآفرین توجه کنند.
میتوان گفت، این طیفها که توان لازم را برای کارآمدی و پاسخگویی به مسائل
کشور و چالشهای پیشروی مردم ندارند، میکوشند با سوءاستفاده از چنین
فضاهایی اهداف خود را دنبال کنند. حال آنکه همین نوع نگاهها پاشنهآشیلی
اساسی برای برداشته شدن موانع پیشروی نظام و مردم است. به تعبیر دیگر،
نتیجه این نوع نگاه این است که سیاست (در واقع سیاستزدگی این طیفها) بیش
از آنکه تدبیرکننده امور باشد، خود مانعی برای تمشیت امور و تدبیر مسائل
است.