تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۴  ، 
کد خبر : ۲۹۸۹۶۹
دان اسميت، مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم در پاسخ به «اعتماد»:

اروپا در برجام، مسير مستقل از آمريكا را طي مي‌كند

پایگاه بصیرت / محمدابراهيم ترقي‌نژاد

(روزنامه اعتماد ـ 1395/11/06 ـ شماره 3729 ـ صفحه 10)

شوراي راهبردي روابط خارجي ايران روز گذشته، پذيراي دان اسميت، مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم (سيپري) كه سابقه عضويت چهار ساله در كميته صلح‌سازي سازمان ملل متحد و رياست دو ساله آن را دارد، بود. مهماني سرشناس از انديشكده‌اي معتبر كه موضوع سخنراني‌اش «آينده اروپا و روابط فراآتلانتيك» بود. با اين وجود، اسميت سخنراني خود را معطوف به روي كار آمدن دونالد ترامپ، رييس‌جمهور جديد امريكا كرد و آينده اروپا را از زاويه روابط احتمالي اتحاديه اروپا و امريكا مورد بررسي قرار داد. او در اين باره، به مولفه‌هاي اثرگذار در اين روابط همچون نحوه برخورد دولت ترامپ با توافق هسته‌اي، نزديكي احتمالي مسكو و واشنگتن، آينده ناتو و روابط احتمالي امريكا و چين هم پرداخت. همچنين او گريزي هم به مساله برگزيت و روابط احتمالي لندن و واشنگتن زد و اثرات آن را در خصوص آينده حفظ يا فروپاشي اتحاديه اروپا مورد بررسي قرار داد. مشروح اين سخنراني به شرح زير است:

ترامپ خود را به چارچوب‌هاي سامان داده شده مقيد‌نمي‌داند

موضوع اين سخنراني، آينده اروپا و روابط فراآتلانتيك است كه تا حدود بسيار زيادي تحت‌تاثير رياست‌جمهوري دونالد ترامپ است. اين موضوع بسيار پيچيده‌ و جدي است كه بسياري از افراد درباره آن فكر مي‌كنند. شايد بسياري از حرف‌ها مبتني بر تحليل و گمانه‌زني باشند و به معناي آن نيست كه واقعا آن اتفاقات رخ بدهد و واقعيت باشد؛ مثلا اينكه ترامپ مي‌گويد از ورود مسلمانان به امريكا جلوگيري مي‌كند، به معناي آن نيست كه آنها براي ورود به امريكا منع شوند يا حرف‌هايي كه درباره توافقنامه تغييرات اقليمي زده يا سخناني كه درخصوص چيني‌ها مطرح كرده است. ترامپ سخناني را در كارزارهاي انتخاباتي مطرح كرده است، برخي از آنها را رد كرده و گفته است كه من آنها را نگفته‌ام و ما نمي‌دانيم او چه چيزهايي را مي‌خواهد عملي كند. البته نكاتي درباره دولت ترامپ واضح و روشن است و مشخص است كه او براساس آن چارچوب‌ها عمل خواهد كرد. با اين وجود بايد زمان بدهيم تا رويكردهاي ترامپ واضح‌تر از گذشته بشوند. مثلا ترامپ توافق تجاري ترانس پاسفيك (تي.‌پي.‌پي) را روز دوشنبه لغو كرد و بايد منتظر بود كه اين اقدام چه تبعاتي را براي امريكا به همراه خواهد داشت. رويكرد و تعامل ترامپ درخصوص موسسات و توافقنامه‌هاي سياسي – تجاري قابل پيش‌بيني بود. او فرد اهل معامله و تجارتي است و خود را به چارچوب‌هاي سامان داده شده مقيد نمي‌داند و سعي مي‌كند آن چارچوب‌ها را ناديده بگيرد و از آنها عبور كند.

ترامپ تجارت را فرآيندي برد – برد نمي‌داند

اينكه ترامپ فرد تاجر و اهل معامله‌گري است تا آنكه به صورت نهادينه وارد سياست شود، مساله قابل توجهي است. او از قراردادها و تعهداتي كه براساس منافع امريكا نباشند، عبور خواهد كرد. به نظر مي‌آيد ترامپ تجارت را فرآيندي برد – برد نمي‌داند و به دنبال افزايش تجارت جهاني نيست بلكه بر افزايش صادرات كالاهاي امريكايي و سود شركت‌هاي امريكايي فراتر از تعاملاتي كه با كشورها و بلوك‌هاي قدرت دارد عمل خواهد كرد و اين يك رويكرد متفاوت است. بنابراين مشاهده مي‌كنيم يكي از اقدامات مشخص او در دو، سه روز گذشته آن است كه پس از به دست گرفتن رسمي قدرت، قرارداد تي‌.‌پي.‌پي را مسكوت گذاشته است.

ترامپ سياست‌هاي كوتاه‌مدت با نتايج فوري را دنبال مي‌كند

قابل پيش‌بيني بود كه سياست‌هاي كوتاه‌مدت با نتايج فوري براي ترامپ قابل توجه و مهم باشد تا آنكه او به دنبال الگوها و استراتژي‌هايي قابل پيش‌بيني و بلندمدت براي حل مشكلات برود. من فكر مي‌كنم ما بايد از ترامپ اقداماتي تاكتيكي با نتايج كوتاه‌مدت را در مسائل سياسي و اقتصادي انتظار داشته باشيم تا سياست‌هايي راهبردي. او سياست‌هاي كوتاه‌مدت كه نتايج فوري داشته باشد را دنبال مي‌كند. شخصيت سياسي در اين چارچوب مهم است.

سخنان اوباما فلسفي بود

تعهد ترامپ براي استفاده از توييتر براي صحبت با مردم بسيار قابل توجه است. استفاده ترامپ از توييتر و استفاده از حداكثر ١٨٠ كاراكتر براي ايجاد ارتباط مستقيم با مردم به نظر مي‌آيد به اين دليل باشد كه ترامپ مي‌خواهد اين پيام را برساند كه موضوعات سياسي را مي‌توان در همين حد حل‌و‌فصل كرد. او اين پيام را مي‌دهد كه با نظرات كوتاه مي‌توان موضوعات سياسي را پوشش داده و بايد در همين حد كوتاه به آن پرداخت؛ به عبارت ديگر، او حل مسائل سياسي را در حد يك بله يا خير مي‌داند. اين رويكرد ترامپ كاملا متفاوت از رويكرد اوباما است. شما بايد سخنراني باراك اوباما در دانشگاه قاهره در سال ٢٠٠٩ را به ياد داشته باشيد يا سخنراني‌اي كه او در پراگ انجام داد يا در هنگام پذيرش جايزه صلح نوبل كه وارد بحث‌هاي فلسفي مي‌شد و از يك جنگ عادلانه و منصفانه صحبت مي‌كرد كه مبتني بر يك ديدگاه فلسفي است. اين چيزي است كه در ترامپ كمتر آن را مشاهده مي‌كنيم. از نظر ترامپ سخنراني بايد كوتاه و همراه با نتايج مشخص باشد. او در نظرات كوتاه و سخنراني‌هاي خود سريعا به سراغ اصل مطلب مي‌رود و جان كلام حرف‌هايش را بيان مي‌كند.

ترامپ فشارها به چين را افزايش مي‌دهد

به نظر مي‌آيد كه او از قدرت چانه‌زني امريكا استفاده خواهد كرد و اين استفاده سخت‌گيرانه خواهد بود تا سياست‌هايش را در چارچوبي كه خود مدنظر دارد، پيگيري كند. در حوزه سياست خارجي سه يا چهار مساله و حوزه مهم پيش ‌روي دولت امريكا است كه من مي‌خواهم به آنها بپردازم. نخستين مساله، چين است. به نظر مي‌آيد چين و تعامل با اين كشور به لحاظ سياسي و اقتصادي از مهم‌ترين آنها باشد. ترامپ گفته است كه بر كالاهاي چيني تعرفه‌هاي ٣٠ تا ٤٠ درصدي خواهد بست كه البته اقتصاددانان مي‌گويند اين كار شدني نيست و آثار زيان‌باري براي اقتصاد بين‌المللي خواهد داشت. با اين حال، موضوع بازبيني در روابط تجاري با چين، اتفاقي است كه خواهد افتاد و در موضوعاتي مانند وضعيت حقوق بشر و سياست در درياي چين ادامه پيدا كند. درراستاي تعامل با چين، همه منتظر هستند كه ببينند سياست‌هاي ترامپ در قبال روسيه چيست؟ براي من سخت است تا تفسيري دراين‌باره ارايه بدهم ولي انتظار حمايت‌هاي بيشتري را از رييس‌جمهور ترامپ نسبت به روسيه خواهيم داشت برخلاف آنچه از سوي اوباما نسبت به مواضع رييس‌جمهور پوتين شاهد بوديم. تعامل روسيه و امريكا درباره اوكراين آنقدر كه روشن است، من مطمئن نيستم درباره سوريه هم اين شفافيت وجود داشته باشد.

برجام به حمايت‌هاي زيادي نياز دارد

مساله سوم، ايران و برجام خواهد بود. در رابطه با ايران و برجام احتمالا فشارهاي ترامپ بيشتر خواهد شد اما اينكه فشارها و اقداماتي كه در اين چارچوب مي‌خواهد صورت گيرد، چطور، از كجا و در چه حدي باشد، قابل پيش‌بيني نيست با اين حال خردمندانه است كه تمامي طرف‌هاي برجام به‌طور جدي از اين توافق دفاع كنند. برجام، توافقي است كه چه در داخل ايران و چه در پايتخت‌هاي كشورهاي اروپايي، چين و روسيه و حتي امريكا به حمايت‌هاي زيادي نياز دارد و البته از همه طرف هم به آن حمله مي‌شود. حتي در ايران كساني هستند كه برجام را توافق خوبي نمي‌دانند و اگر امريكايي‌ها ببينند در ايران انتقادها به برجام زياد است و صداهايي از ايران مبني بر مخالفت با برجام وجود دارد، آنها هم پيش خود مي‌گويند ما هم از اين توافق خوش‌مان نمي‌آيد و راحت مي‌توانند آن را كنار بگذارند. سفر نخست‌وزير بريتانيا به واشنگتن بسيار مهم است. اين نخستين سفر يك مقام عاليرتبه به امريكا در دوران ترامپ است. بسياري از حرف‌ها در اين ديدار رد و بدل مي‌شود و نشان مي‌دهد كه ترامپ به چه دركي در اين خصوص رسيده است. فدريكا موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا مواضع مشخصي را درباره برجام داشته است و به صورت محكم و جدي از برجام و اجراي آن حمايت كرده است.

رويكرد عقبگرد از اروپا در دوران ترامپ دنبال مي‌شود

مساله تغييرات آب و هوايي هم موضوعي است كه به نسل ما و نسل بعد از ما مربوط مي‌شود و ما بايد به آن توجه داشته باشيم. ترامپ دراين‌باره رويكرد مفعولانه‌اي را اتخاذ كرده است و تصور مي‌شود كه امريكا در اين باره ديگر پيشقدم نباشد بلكه انتظار داريم يك نوع ائتلاف از كشورهاي ذي‌ربط در اين باره از روسيه تا عربستان و چين شكل بگيرد. از نظر اروپايي‌ها، دولت ترامپ هم مخالف ناتو و هم مخالف اتحاديه اروپا است. ترامپ از خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا استقبال و پيش‌بيني كرد كه اتحاديه اروپا در حال فروپاشي است. اظهارنظر او درباره ناتو مبتني بر اين است كه كشورها خودشان بايد به فكر خودشان باشند و امنيت خود را تامين كنند و كشوري مانند امريكا نبايد هزينه آن كشورها را بپردازد. بنابراين مي‌توانيم بگوييم كه رويكرد عقبگرد از اتحاديه اروپا و ائتلاف‌هايي كه تاكنون به اين شكل شاهد بوديم در حال گسترش است. اگر امريكا از ناتو خارج شود، ديگر امريكا آن نقش سازنده را ايفا نخواهد كرد و نگراني جدي اروپاي غربي نيز همين است.

درDNA   اتحاديه اروپا، اتحاد با آمريكا منعقد است

همه احتمالات درباره ترامپ مبتني بر اين است كه او كاملا مخالف مواضع و منافع اتحاديه اروپا است. همه كشورهاي اروپايي نظرات‌شان مبتني بر مخالفت با ترامپ است. البته سياست‌هاي آنها مبتني بر مخالفت با بريتانيا هم هست. مشاهده هم مي‌كنيم كه بريتانيا آماده خروج از اتحاديه اروپا است. با اين حال هنوز مشخص نيست كه واكنش اتحاديه اروپا به رويكردهاي احتمالي ترامپ چه خواهد بود. البته اين واكنش‌ها وابسته به انتخابات فرانسه، هلند، آلمان و... است. اگر در انتخابات فرانسه و آلمان افراطيون و راستگراها پيروز شوند، نتايج آن به معناي پايان نقش‌آفريني اروپا به عنوان يك بازيگر واحد است. روابط اروپا و امريكا در دوران ترامپ و راهي كه او درخصوص اروپايي‌ها طي مي‌كند، مساله مهمي است كه بايد به آن فكر شود. اروپايي‌ها در چنين شرايطي دو راه بيشتر ندارند. اگر آنها مي‌خواهند متحد باقي بمانند، قطعا برگزيت موجب متحدتر شدن آنها خواهد شد. آنها براي تقويت اتحاديه اروپايي مي‌توانند از امريكا فاصله بگيرند مثل آنچه در دوران بوش اتفاق افتاد و آنها اين كار را كردند. آنها بايد موضوعات خودشان را مشخص و موضوعات‌شان را اولويت‌بندي بكنند مثلا آنها مي‌توانند به سمت يكپارچه‌سازي در برابر تحولاتي از جمله تروريسم و حملات سايبري حركت كنند. اگر ميان اروپا و امريكا فاصله ايجاد و خود را از امريكايي‌ها جدا كنيد، شما مي‌توانيد وضعيت بهتري براي ايجاد اجماع درخصوص امريكا پيدا كنيد. البته اتحاديه اروپا هنوز بزرگ‌ترين بازار و بلوك تجاري دنيا با بيش از ٤٥٠ ميليون جمعيت به جز بريتانيا است و يك موتور محرك قوي مثل آلمان را به لحاظ قطب صنعتي بودن در اختيار دارد. اين طرح جالبي است ولي آسان نيست ولي اتحاديه اروپا مي‌تواند وارد رابطه جديدي با چين بشود. البته اين كار و جدايي از امريكا براي اروپا سخت است زيرا در DNA اتحاديه اروپا اين مساله وارد شده است كه آنها متحد امريكا باشند.

نخستين سابقه همكاري در اروپا كه براي آنها به مدلي تبديل شد، توسط امريكا طرح‌ريزي و ديكته شد و آن، طرح كمك‌هاي مالي مارشال بود. اتحاديه اروپا هم با رهبري امريكا شكل گرفت ولي اكنون سوال آن است كه اتحاديه اروپا مي‌خواهد اين وحدت را امريكا شكل بدهد و آن را حفظ كند يا خير؟ اگر اين تمايل براي حفظ وحدت و پلتفرم وجود دارد، چگونه مي‌خواهد آن را حفظ كند؟ با اين وجود معتقد هستم اتحاديه اروپا نبايد اختلاف نظر جدي را با جريان اصلي در امريكا تا سال ٢٠٢٠ ايجاد كند و خود را نبايد به عنوان قطب متخاصم امريكا معرفي كند تا بتواند با نامزدهاي رقيب در ارتباط باشد.

با اين وجود، قطعا پيش‌بيني درباره ترامپ كار سختي است و نمي‌توان پيش‌بيني دقيقي داشت ولي با توجه به خطوط مشخص شده كه براساس آنها سياستگذاري صورت مي‌گيرد، به نظر مي‌رسد آينده پيش‌رو، آينده‌ پرچالشي براي اروپا و امريكا باشد.

برجام، بهترين توافق ممكن است

پس از پايان سخنان دان اسميت، او پذيراي سوالات شركت‌كنندگان بود. نخستين سوال از سوي خبرنگار اعتماد مطرح شد. خبرنگار اعتماد پرسيد دونالد ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتي خود بارها به توافق هسته‌اي حمله كرد و در هفته‌هاي گذشته نيز آن را توافقي ابلهانه خواند. با اين وجود، مقامات اروپايي به‌شدت از برجام دفاع كرده‌اند. اگر امريكا برجام را نقض كند، واكنش اروپايي‌ها چه خواهد بود؟‌ با توجه به رويكردهاي اروپاستيزانه ترامپ، آيا ما بايد شاهد روابط دوستانه و به نوعي متحدانه تهران و بروكسل باشيم؟ مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم در پاسخ به اين سوال گفت: در اين باره لازم است به نظر خانم موگريني اشاره كنم كه او حمايت‌هايي جدي از توافق هسته‌اي ‌كرده است. همچنين خانم ترزا مي، نخست‌وزير بريتانيا قرار است روز جمعه به واشنگتن برود و درباره اهميت برجام با ترامپ صحبت كند. موضع اروپا درباره برجام مشخص است. موگريني بارها گفته است كه توافق هسته‌اي، توافق خوبي است. حتما در اين توافق، مصالحه‌هايي ميان طرفين شكل گرفته است. برجام، هرچند توافق ايده‌آلي نيست ولي بهترين توافق ممكن است كه توانستيم به آن برسيم و امريكا هم در شكل‌گيري آن نقش داشت.

بايد شاهد تقابل‌هاي جدي اروپا و آمريكا باشيم

او با بيان اينكه توافق هسته‌اي از سوي همه كشورها به جز اسراييل مورد حمايت و تاييد قرار گرفته است، اظهار داشت: اتحاديه اروپا مي‌خواهد اين توافق حفظ شود و به حمايت‌هاي خود از اين توافق ادامه داده است. اتحاديه اروپا تا به امروز همراهي كرده است و مشكلي در برداشتن تحريم‌ها نبوده است. تحريم‌ها برداشته‌ شده‌اند و در روابط تجاري و روابط بانكي با ايران تسهيلاتي ايجاد كرده و تاكنون نيز مشكلي وجود نداشته است. اسميت ادامه داد: ترامپ مي‌داند اگر بخواهد توافق هسته‌اي را كنار بگذارد، از سوي متحدان خود مورد انتقاد جدي قرار خواهد گرفت و بايد او اين مسائل را مدنظر قرار دهد ولي اگر او عليه برجام حركت كند و تحريم‌ها را عليه ايران برندارد، اتحاديه اروپا چه مي‌كند؟ آيا اين اقدام را قبول خواهد كرد و همراه با واشنگتن خواهد شد يا آنكه همچنان به حمايت‌هايش ادامه مي‌دهد و كار خود را انجام مي‌دهد. من فكر مي‌كنم، اتحاديه اروپا كار دوم را انجام خواهد داد. اتحاديه اروپا سعي خواهد كرد كار خودش را انجام دهد و امريكايي‌ها هم كار خودشان را. بحث تفاوت در اصول است. بايد به اين توافق كه نهايي شده است، احترام گذاشت. اتحاديه اروپا تحت تسلط امريكا نبوده و نيست و ما بايد شاهد تقابل‌هاي جدي باشيم. البته هنوز زود است كه شاهد نوع جديدي از تعامل ميان امريكا و اروپا باشيم.

برگزيت موجب نزديكي لندن و واشنگتن مي‌شود

مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم در پاسخ به اين سوال كه اتحاديه اروپا تا چه اندازه حاضر است با سياست‌هاي امنيتي ترامپ درخصوص خاورميانه همراهي كند؟ تصريح كرد: به موضوع ناشناخته‌اي اشاره كرديد. براي اتحاديه اروپا سخت بوده است كه سياست واحدي درخصوص موضوعات خاص داشته باشد. ما شاهد تفاوت‌هايي جدي ميان اتحاديه اروپا و امريكا در يك‌سال نخست بهار عربي و همچنين در ارتباط با مصر و روي كار آمدن السيسي بوديم. تقابل‌هايي جدي درخصوص حقوق بشر و كشورهاي منطقه ميان اروپا و امريكا بوده است. اين اختلافات در زمان بوش هم وجود داشت. پس ما شاهد تفاوت‌هايي در داخل اتحاديه اروپا و تفاوت‌هايي ميان اتحاديه اروپا و امريكا خواهيم بود.

اسميت با اشاره به برگزيت خاطرنشان كرد: عقب‌نشيني بريتانيا از اتحاديه اروپا به اين معنا است كه سياست‌هاي لندن به واشنگتن نزديك‌تر مي‌شود ولي اين امكان وجود دارد كه بريتانيا بخواهد سياست مستقلي را داشته باشد. هنوز زود است كه درباره موضوعات مهمي مثل برجام، خاورميانه، تغييرات اقليمي و... فكر كنيم. بريتانيا و امريكا با يكديگر هم‌نظر هستند. او افزود: درخصوص شهرك‌سازي‌هاي اسراييل، شاهد راي منفي به اسراييل بوديم و اين موضع، موضع راضي‌كننده‌اي براي دولت ترامپ نبود. اينكه در مورد سياست‌هاي امريكا تا چه حد و اندازه‌اي اتحاديه اروپا با دولت ترامپ آماده همكاري است، پاسخ جدي به اين سوال وجود ندارد.

رياست‌ جمهوري ترامپ موجب تقويت جهان چندقطبي مي‌شود

مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم در پاسخ به اين سوال كه آيا راي آوردن ترامپ و به قدرت رسيدن او، جهان چند قطبي را تقويت مي‌كند؟ ابراز داشت: من فكر مي‌كنم رياست‌جمهوري ترامپ حركت به سمت جهان چندقطبي را تقويت مي‌كند. رشد و قدرت‌گيري چين، تاثير بحران سقوط اقتصاد در سال ٢٠٠٨ و ظهور صداهايي تاثيرگذار از سوي روسيه در دوران پوتين و... ما را به سمت نظام چندقطبي حركت مي‌دهد. ترامپ به صورت مشخص تاكيد كرده است عليه چين و متمايل به مسكو حركت مي‌كند.

در چند سال آينده شاهد افزايش ناامني هستيم

اسميت در پاسخ به اين سوال كه آيا جهان چندقطبي امن‌تر از جهان تك‌قطبي يا دوقطبي است؟ يادآور شد: خير. البته اين ناامني به دليل چندقطبي بودن نيست. صلح و امنيت موضوعات جدي هستند كه به همه قدرت‌هاي جهاني برمي‌گردد. بايد به چند مولفه كه موجب صلح يا ناامني مي‌شوند، توجه كرد: مولفه نخست، رشد نابرابري در كشورهاي سراسر دنيا است. در اين جوامع كمتر عدالت يافت مي‌شود. مولفه دوم، تاثيرات تغييرات اقليمي است كه موجب جابه‌جايي افراد از يك نقطه به نقطه ديگر مي‌شود. اين تاثيرات موجب عدم ثبات و صلح مي‌شود. در سال‌هاي آينده بايد شاهد باشيم كه مصر براي مواد غذايي يارانه اختصاص بدهد. كشورها از سيل يا خشكسالي تاثير مي‌گيرند. مولفه سوم، محدوديت منابع طبيعي است. برخي از كشورها غني‌تر و برخي فقيرتر مي‌شوند. هم‌اينك هفت ميليارد انسان در كره زمين زندگي مي‌كنند و اين تعداد در سال‌هاي آينده به ٩ ميليارد و خرده‌اي خواهد رسيد. اكثريت افراد در شهرها زندگي مي‌كنند. شاهد افزايش مصرف منابع طبيعي هستيم. متاسفانه پس از چند دهه، شاهد گسترش ناامني و كشتارهستيم و از ١٩٩٠ تا ٢٠١٠ افراد بسياري در مناقشات كشته شده‌اند. من معتقد هستم در چند سال آينده شاهد افزايش ناامني هستيم كه لزوما چندقطبي شدن، عامل آن نيست.

واقعيت، جايگزيني غير از خودش ندارد

شركت‌كننده‌اي پرسيد كه در دوران رياست‌جمهوري ترامپ، نقش انديشكده‌هاي امريكايي در سياستگذاري‌هاي اين كشور چگونه خواهد شد؟ كه مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم پاسخ داد: بدون شك انديشكده‌ها، موسسات و اتاق‌هاي فكر چه در زمان اوباما و چه اكنون موثر هستند. آنها ايجادكننده نظر درخصوص بسياري از مسائل مانند چين و تغييرات اقليمي هستند. آنها در چند سال‌ گذشته هم نقش‌هاي مهمي را ايفا كرده‌اند. من نقش‌هايي را مشاهده مي‌كنم كه در دوران ترامپ آنها را ايفا كرده و بر نكاتي تاكيداتي خواهند داشت. در ايران هم كساني هستند كه در كنار هم جمع شوند و درخصوص مسائلي تاكيداتي داشته باشند و بر موضعي تاكيد كنند. با اين حال، ما نبايد قبول كنيم كه در دوران فراواقعيت زندگي مي‌كنيم، چراكه واقعيت خودش، خودش را به ما نشان مي‌دهد و به راحتي از در وارد مي‌شود. ما بايد به واقعيت احترام بگذاريم. ما مشاهده كرديم كه ترامپ درخصوص افرادي كه در مراسم تحليف رياست‌جمهوري‌اش حضور يافته بودند، سخناني را مطرح كرد. او واقعيت مربوط و مطلوب خودش را جايگزين واقعيت موجود كرد ولي مشاهده كرديم رسانه‌ها عكس‌هايي را منتشر كردند و اظهارات او را تكذيب كردند. بنابراين مي‌بينيم واقعيت، جايگزيني غير از خودش ندارد. واقعيت، واقعيت است. واقعيت بايد مورد احترام و قبول همه باشد. اين تصور كه واقعيت موجود چون مطلوب و براساس خواست ما نيست، بايد مورد جايگزيني قرار بگيرد و ما به دنبال يك واقعيت ديگر باشيم، تصور بسيار خطرناكي است. اگر ما بتوانيم واقعيت را از چيزهايي كه مي‌خواهند خود را شبيه واقعيت نشان دهند، جدا كنيم مي‌توانيم بهتر عمل كنيم.

خداحافظ اوباما و سلام آنگلا مركل

او در پاسخ به اين سوال كه آيا اين ظرفيت در فرانسه وجود دارد كه در انتخابات آتي اين كشور شاهد يك ژاك‌شيراك و دومينيك دو ويلپن دومي باشيم كه در مقابل امريكا بايستد؟ بيان كرد: در فضاي توييتر، جوكي مطرح شده بود مبني بر اينكه مراسم تحليف ترامپ، جشن بي‌نظيري بود چون بدون آن نقش رهبر جهان آزاد تغيير مي‌كرد: خداحافظ اوباما و سلام آنگلا مركل. من فكر نمي‌كنم براي فرانسه امكان شكل‌گيري رهبر قدرتمندي براي اروپا وجود داشته باشد. البته فرانسه كشور قدرتمندي بوده و است ولي مباني اجتماعي در فرانسه تضعيف شده است چون عملكرد اقتصادي فرانسه هم در سال‌هاي گذشته خوب نبوده و رشدي نداشته است.

صداي مستقل اروپا از آلمان خواهد بود و نه از فرانسه

مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم با اشاره به قدرت آلمان عنوان كرد: آلمان بخش اقتصادي اروپا است. اين كشور در ٢٠، ٣٠ سال گذشته خيز قوي و بلندي برداشته است. آلمان دو رهبر قدرتمند داشته است: هلموت كهل در شكل‌گيري اتحاديه اروپا و آنگلا مركل در حفظ اتحاديه اروپا. شايد برخي‌ها نسبت به اين دو رهبر، مخالفت‌هايي داشته باشند ولي هر دو رهبر، تاثيرگذار بوده‌اند. دوران ژاك شيراك به پايان رسيده و هم‌اكنون، دوران ساركوزي‌ است. نقش سياسي و اقتصادي آلمان تقويت يافته و اگر قرار باشد در سال‌هاي آينده صداي مستقلي از اروپا بلند شود، اين صدا از آلمان خواهد بود و نه از فرانسه.

ناسيوناليسم اقتصادي، رشد كرده است

اسميت در پاسخ به اين سوال كه آيا امريكا در دوران دونالد ترامپ، به انزواگرايي روي خواهد آورد و مديريت امور در خاورميانه را به روسيه واگذار مي‌كند؟ گفت: در سال‌هاي اخير، ناسيوناليسم اقتصادي، رشد كرده و در حال ظهور آن هستيم و حتي خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا بخشي از اين روند است. جالب است كه بدانيد ترزا مي‌در روزهاي گذشته به استراتژي‌هاي صنعتي اشاره كرده است در حالي كه اين مساله دولت‌هاي محافظه‌كار نيست: استراتژي‌هايي مبتني بر تكيه به صنايع داخلي و اولويت دادن به صنعت. اينها رويكردهايي هستند كه موجب ناسيوناليسم اقتصادي مي‌شوند. ترامپ هم سخناني درخصوص تاكيد بر توجه به صنايع داخلي داشته و قرارداد ترانس پاسفيك را رد كرده است. او درباره چين و شركت‌هايي همچون بي‌ام‌دبليو حرف‌هايي زده كه آن حرف‌ها و اقدامات هم بخشي از آن روند است اما ناسيوناليسم اقتصادي مشكلي بزرگ دارد و آن درهم‌تنيدگي اقتصاد جهاني است. مثلا اپل، در امريكا طراحي مي‌شود، در چين ساخته و از سئول توزيع مي‌شود. شايد شما خودرويي مانند مرسدس بنز بخريد و فكر كنيد يك اتومبيل آلماني خريده‌ايد ولي بخش‌هاي مختلف اين اتومبيل در كشورهاي مختلف ساخته شده است و اين نشان از درهم‌تنيدگي اقتصاد جهاني است كه كار را براي ناسيوناليسم اقتصادي دشوار مي‌كند اما اميدي كه شايد دولت‌ دونالد ترامپ و ترزا مي‌به گسترش اين ناسيوناليسم دارند اين است كه جهاني‌شدن هنوز آنقدر عمق پيدا نكرده است.

ترامپ آمريكا را از نظر اقتصادي منزوي نمي‌كند

او اضافه كرد: شايد امريكا بخواهد از نظر فرهنگ و سياسي به درون خود بازگردد ولي فكر نمي‌كنم اين كشور بخواهد خود را به لحاظ اقتصادي به سرعت منزوي كند چراكه امريكا اساسا كشوري است كه براي نقش‌آفريني جهاني طراحي شده است. مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استهكلم تاكيد كرد: من فكر مي‌كنم نقش درون‌گرايي امريكا در عرصه سياسي در دوران ترامپ، اين تصور را ايجاد كرده است كه واشنگتن مي‌خواهد مديريت امور خاورميانه را به مسكو بدهد. فكر مي‌كنم در اين باره بايد صبر كرد و اين حرف‌ها عملياتي شوند. در دوران اوباما اين تلاش صورت گرفت تا تنش‌هاي متعلق به دوران بوش را كاهش دهد. اكنون اين سوال مطرح است كه ترامپ كدام فكر را انتخاب خواهد كرد.

چين محتمل‌ترين خطر براي آمريكاست

اسميت درباره مهم‌ترين تهديد از نظر ترامپ اظهار داشت: من فكر مي‌كنم از نظر ترامپ، چين محتمل‌ترين خطر براي امريكا باشد چون بيشترين بحث‌هاي او هم درخصوص چين بوده است ولي مسائلي چون درياي چين، حقوق بشر و مسائلش با فيليپين و... هيچ كدام چالش‌هايي بنيادين براي صلح جهاني ايجاد نخواهند كرد و من فكر مي‌كنم اين چالش‌ها در ظاهر باقي خواهند ماند. آيا ترامپ در بطن اين مسائل مي‌رود؟ اين بستگي به مواضع اتخاذ شده از سوي او در آينده دارد.

چه مسائلي در روابط آمريكا با ايران موثر است؟

او با اشاره به رويكرد ترامپ به موضوعات مربوط به ايران و برجام تصريح كرد: سياست‌هاي امريكا درباره ايران به مولفه‌هاي ديگري همچون سياست امريكا در خاورميانه و روابط اين كشور با همسايگان ايران بستگي دارد. اين مساله به روابط اسراييل و امريكا بستگي دارد. ما طي روزهاي گذشته شاهد گفت‌وگوي ترامپ و نتانياهو بوده‌ايم و با توجه به اينكه ترامپ گفته است فهم خوبي نسبت به سياست‌هاي نتانياهو دارد. لابي‌هايي اسراييلي در امريكا نقش عمده‌اي را ايفا مي‌كنند و قوي هستند و از سويي گروه‌ها، كشورها و افرادي هستند كه از لابي اسراييل حمايت مي‌كنند. اين لابي‌ها نقش عمده‌اي عليه ايران و توافق هسته‌اي داشته و دارند. اين مساله در سياست‌هاي ترامپ نسبت به ايران موثر است. گزارش‌هاي سازمان‌هاي اطلاعاتي درباره ايران مهم است.

ايران تهديد بالقوه‌اي براي مردم آمريكا نيست

مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم با بيان اينكه ايران تهديد بالقوه‌اي براي مردم امريكا نيست، خاطرنشان كرد: ايران نه براي خاورميانه و نه براي دنيا، تهديد نيست. تروريسم در خاورميانه وجود دارد ولي اين تروريسم ضربه چنداني به امريكا نزده و اثرات و صدمات آن متوجه اروپا بوده است.

جهاني شدن متوقف نمي‌شود

اسميت در پايان و در پاسخ به اين سوال كه آينده جهاني شدن در دوران ترامپ چگونه خواهد شد؟ ابراز كرد: من فكر مي‌كنم اگر جهاني‌سازي تضعيف بشود و قراردادهايي همچون تي. پي. پي و تي‌.‌اي. تي. پي از بين مي‌روند، الزاما نبايد فكر كنيم يك ناسيوناليسم مجددي به صورت بنيادين شكل مي‌گيرد. اين دو توافق، محصولات جهاني شدن هستند و نه مويد و شكل‌دهنده آن. ايده قرارداد ترانس پاسفيك (تي. پي. پي) از سوي اوباما آن بود كه كشورهاي عضو مي‌توانند از مزاياي اين قرارداد استفاده بكنند. حال، ترامپ مي‌گويد زيان‌هاي اين قرارداد از منافع آن بيشتر بوده و آن را لغو مي‌كند ولي اين مساله نمي‌تواند خللي در جهاني شدن ايجاد كند.

او با يادآوري ديدگاه‌هاي حاميان برگزيت بيان كرد: افرادي هستند كه مخالفت خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا بودند و معتقد بودند خروج لندن از اتحاديه اروپا مي‌تواند فرآيند قدرتمند شدن اين كشور را طولاني‌تر بكند ولي بسياري هم معتقد هستند كه بريتانيا بدون اتحاديه اروپا هم مي‌تواند قدرت اقتصادي در دنيا باشد و خود قطبي باشد. ابعادي ازاين چند قطبي در حال رشد كردن است ولي اتفاقي كه افتاده، آن است كه اگر اتحاديه اروپا هم از بين برود، بلوك‌هاي تجاري خاصي شكل مي‌گيرند و يك شريك آنها مي‌تواند چين باشد. اروپايي‌ها معتقد هستند كه خوب است بلوك‌هاي تجاري شكل بگيرد ولي چالش بزرگ براي كشوري مانند ايران آن است كه ايران چگونه مي‌خواهد با اين دنياي رقابتي، خود را تطبيق بدهد. آيا ايران خود را با رقابت‌ها همراه مي‌كند يا مي‌خواهد بلوك خاص خود را شكل بدهد؟ اين كار راحت نيست و نيازمند زمان، تخصص و هزينه زياي است.

مدير موسسه تحقيقات صلح بين‌المللي استكهلم با بيان اينكه اگر اتحاديه اروپا سقوط كند نابساماني اقتصادي شكل مي‌گيرد، عنوان كرد: مساله‌اي كه سرمايه‌گذاران بزرگ به دنبال‌ آن هستند كه آيا چارچوب‌هاي امني شكل مي‌گيرد؟ اگر اين حوزه‌هاي نابسامان شكل بگيرند، آنگاه ناآرامي‌هاي اقتصادي بيشتر خواهد شد. اين براي اتحاديه اروپا وضعيت بغرنجي را ايجاد مي‌كند ولي منتهي به ادامه نيافتن جهاني شدن نمي‌شود.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=66401

ش.د9503581

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات