احمدی نژاد و یارانش روند ابراز خود در عرصه سیاست را این روزها با قوّت ادامه می دهند و گفتمان خود را ناجی وضع موجود قلمداد می کنند.آنها سعی دارند معضل هویتی خود را به فراموشی بسپارند و از آن به سرعت عبور کرده و در عین حال با نقد شدید وضع موجود و رفتارهای نمایشی به خود روحیه دهند، حال آنکه نمی توان بین بود و نمود این جریان فاصله انداخت.
دکتر محمود احمدی نژاد، اسفندیار رحیم مشایی و حمید بقایی، اسفندماه پُر سر و صدایی را آغاز کردند. در هفته اول این ماه، علیرضا احمدی نژاد، پسر رئیس جمهور سابق در تویتر نوشت: یک شنبه 15 اسفند به یاد ماندنی خواهد شد، منتظر باشید!
با فرارسیدن روز 15 اسفند، خبری که پسر احمدی نژاد وعده داده بود، منتشر شد و آن اعلام نامزدی حمید بقایی در انتخابات ریاست جمهوری 96 بود. با اعلام این خبر، برخی بار دیگر تاکتیک های روانی جریان احمدی نژاد را به یاد آورند؛ اعلام این که خبر مهمی خواهد شد، اما در ادامه مشخص می شود که چیز خاصی نبوده است.
از آنجا که احمدی نژاد، به توصیه رهبر انقلاب صلاح نمی داند در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نامزد شود، با معرفی گزینه خود در انتخابات، یعنی حمید بقایی، معاون معاون اجرایی رئیس جمهور در دولت های نهم و دهم، نشان داد که عدم نامزدی وی در انتخابات به معنای خداحافظی از عرصه قدرت و سیاست نیست و قصد دارد به شکل جدّی در این عرصه ورود کند.
احمدی نژاد، مشایی و بقایی در روزهای بعد به مناسبت هفته درخت کاری، نهالی را نشاندند و با انتشار تصاویری خود را آماده ورود به عرصه سیاسی نشان دادند. آن ها یک نهال سه شاخه ای را غرص کردند که می تواند پیام مشخصی داشته باشد؛ پیامی مبنی بر اتحاد محکم بین این سه نفر و این که هر سه یک ایده و آرمان را دنبال می کنند.
اعلام خبر نامزدی حمید بقایی، واکنش های منفی زیادی را در بین اصلاح طلبان برانگیخت و آنان سعی کردند این موضوع را یک شوخی و فاجعه معرفی کنند و عدم تأیید صلاحیت بقایی را پیش بینی کردند. اصولگرایان نیز در این زمینه تا حد زیادی بی نظر بودند و سعی کردند این مسئله را به فراموشی بسپارند.
با اعلام رسمی نامزدی بقایی در انتخابات، احمدی نژاد، مشایی و بقایی، هر یک اقدامات مختلفی را جهت حضور در عرصه انتخابات دنبال کردند و دیگر افراد وابسته به این طیف همچون عبدالرضا داوری و علی اکبر جوانفکر نیز در حمایت از بقایی سخن گفتند.
محمود احمدی نژاد با انتشار سه بیانیه، ادعاهای رئیس جمهور روحانی درباره خالی بودن خزانه (بیانیه اول) و خالی بودن انبارهای کالاهای اساسی (بیانیه دوم) و ادعای بدهکاری سنگین دولت دهم (بیانیه سوم) را پاسخ داد؛ پاسخ هایی که البته بسیار جای نقد و ارزیابی دارد و کارشناسان مربوطه باید در باره آنها اظهار نظر کنند. در این بیانیه ها واژه کذب خطاب به دولت روحانی پُررنگ است و گویا نویسنده قصد دارد دولت موجود را تحت این مفهوم تعریف کند.
بقایی اما در روزهای بعد با ارئه سخنرانی هایی در نقد شدید وضع موجود و ارائه برنامه هایی، خود را در قامت فردی صاحب برنامه جایگزین معرفی کرد. وی بیشتر روی طرح های ناکام احمدی نژاد همانند، افزایش یارانه ها مانور داد و اعلام کرد یارانه نقدی مردم را در سه گام به 250 هزار تومان می رساند؛ یارانه افرادی که قطع شده را برقرار خواهد کرد و طرح بیمه بازنشستگی زنان خانه دار را اجرا خواهد کرد.
اقدام مهم دیگر از سوی این جریان، نامه مشایی به رئیس جمهور اسبق، محمد خاتمی بود. در روزهای پایانی اسفند ماه، مشایی با نوشتن نامه مفصلی به سیدمحمد خاتمی، نگاه ها را به خود جذب کرد. نامه مشایی در ظاهر دارای فرازهای تأمل برانگیزی است، اما به نظر می رسد مقصود و انگیزه نویسنده مهم تر از گزاره های آن باشد. این نامه در حالی که سخنانی مطرح می کند که می تواند علایق اصلاح طلبان را برانگیزد، بازتاب خاصی در رسانه های اصلاح طلب نداشت، تا جایی که محمدمهدی میرزایی پور، یادداشت نویس سایت دولت بهار- ارگان رسانه ای جریان احمدی نژاد در فضای مجازی- در این باره نوشت: «عکسالعمل سیاسیون و از جمله سران جریان اصلاحات اهمیت خاصی در پیگیری این روند ندارد. و حتی از سانسور گسترده این نامه در رسانههای اصلاحطلب به خوبی میتوان به نافذ بودن آن پی برد. عکسالعملهای هیستریک آنها تنها به منزویتر شدنشان در دراز مدت خواهد انجامید و صداقت احمدینژاد بعد از پیروزی در اعطای آزادی و رعایت حقوق جریانها و اشخاص به زودی روشن خواهد شد و به این ترتیب آنها که با حربه لجبازی و در حقیقت برای حفظ منافع باندی خویش جوانان را فریفتهاند حاق جریان خود را به تاریخ خواهند نمایاند. ...»
در مجموع احمدی نژاد و یارانش روند ابراز خود در عرصه سیاست را این روزها با قوّت ادامه می دهند و نیروهای خود را بسیج کرده تا با انواع تحلیل ها و گفتارها، وضع موجود را شکست خورده و گفتمان خود را ناجی این وضعیت قلمداد کنند. اما آیا مسئله به همین سادگی است؟ یعنی هجمه گسترده جریان احمدی نژاد به وضع موجود و ارائه انواعی از تحلیل ها که اغلب حول همان مفاهیم و ادعاهای معیشتی مورد نظر احمدی نژاد در جریان است، در قامت یک گفتمان ناجی مطرح می شود؟ یا مقاصد دیگری مدّ نظر جریان احمدی نژاد است؟
در این زمینه نکاتی قابل ذکر است:
1- حلقه احمدی نژاد احساس می کند و بلکه معتقد است، از یک بدنه اجتماعی وفاداری برخوردار است و در بین مردم جذِابیت لازم جهت حضور در عرصه قدرت را دارد. تصویر این جریان از هواداران انبوه احمدی نژاد در سفرهای استانی بر نظر آنان سایه سنگینی انداخته و گمان می کنند اگر احمدی نژاد یا نماینده او وارد عرصه عمومی شوند، همان جمعیت انبوه طرفدار به استقبالشان خواهد آمد. این حرکات نشان داد که جریان احمدی نزاد با ایفای نقش فعال، محمود احمدی نژاد، قصد جدّی برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری 96 را دارد و البته از اعتماد به نفس زیادی برخوردار است و رفتارهایی را از خود بروز می دهد که گویا مردم منتظر آمدن گزینه مورد نظر احمدی نژاد هستند.
این موضوع از جهت گیری سخنان احمدی نژاد و یارانش قابل دریافت است و به شکل مشخص در نامه مشایی به رئیس جمهور اسبق، سیدمحمد خاتمی، فرازهای مهمی در این زمینه وجود دارد. مشایی در این نامه سعی دارد جریان متبوعش را یک جریان مردمی خالص معرفی کند که از «اشرافیت سیاسی» و «کاسب گری سیاسی» به دور است و بر مسئولیت پذیری نسبت به جامعه تأکید می کند. در پایان این نامه با عنوان جان کلام آمده است: «اگر در امتحان مسئولیت پذیری نسبت به جامعه، بر خود سخت نگیریم و بر سادهزیستی سیاسی اصرار نورزیم، در این صورت امر مشتبه شده و از «آشتی ملی»، توافق قدرت مداران جناح ها و نشست مشترک آنان به عنوان صاحبان انقلاب بر سر «سفره» اراده می شود. در این صورت معادله حاکمیت از تنها متغیر اصیل و حقیقی یعنی مردم، مستقل می شود. در این حال کاسبان سیاسی و اقتصادی جدید در سایه توجهات اشراف اقتصادی و سیاسی بر اریکه قدرت تکیه زده، «جوله» خواهند داد و یا «السابقون السابقون» روال موجود را برای خود «فضل خدا» خوانده و منوال را دوام دهند...»
فرازهای این نامه گویاست. جریان احمدی نژاد خود را یک جریان مردمی می داند و این نکته را امتیاز بزرگ خود در مقابل اصولگرایان تلقی می کند. اساسا نامه مشایی به خاتمی را می توان رونمایی از تعریف این جریان از هویت سیاسی خود تلقی کرد. جریان احمدی نژاد طی سال هایی که در قدرت بود با ادبیات پراکنده، انتقادی و اغلب اقتصادی، هویت سیاسی خود را تعریف می کرد، اما نامه اخیر مشایی با ادبیاتی منسجم و ایجابی بخش های مهمی از درک این جریان نسبت به هویت سیاسی اش را برون می اندازد. این نامه جای بحث زیادی ندارد، اما چند نکته مهم در آن خودنمایی می کند.
نکته اول این که در این نامه، حلقه احمدی نژاد خود را در کنار جریان اصلاحات، به عنوان دو جریان واقعی سیاسی تعریف می کند و دیگر جریان های سیاسی و به ویژه اصولگرایان را جریانی نخبه گرا و دور از عرصه عمومی قلمداد می کند. مشایی در نامه خود، اقبال مردم به احمدی نژاد در انتخابات 84 و 88 را نشانه تمایل آن ها به رویکرد اصلاح گرایانه می داند که به اعتقاد او این تمایل را با رأی به احمدی نژاد ابراز کردند. خطاب های مشایی که نسبت به خاتمی بسیار دوستانه و عاطفی است، خلاف ادبیات تندی است که از سوی دولت احمدی نژاد علیه منتقدان اصلاح طلبش و نیروهای وابسته به مرحوم هاشمی رفسنجانی منتشر می شد. در ادبیات مشایی خطاب به خاتمی گویا طرح دوستی ریخته می شود؛ دوستی که با بی اعتنایی اصلاح طلبان مواجه است.
مشایی سعی کرده است رقابت جریان احمدی نژاد با اصلاح طلبان را یک رقابت سیاسی واقعی که در بند بند جامعه ریشه دارد، تعریف کرده و شعار مردمی بودن را همچنان در کانون گفتمان این جریان، زنده نگه دارد. مردمی دانستن و رفتن به دل توده های مردم یک اعتقاد بنیادین در بین رهبران این جریان است. دکتر احمدی نژاد از آغاز دوره ریاست جمهوری خود با طرح ابتکاری سفرهای استانی، سعی کرد موانع ساختاری بین دولت و مردم را کنار زند و مستقیما با مردم مواجه شود. وی چنین رویکردی را توجیهی جهت نقد شدید ساختار سیاسی کشور از ابتدای انقلاب تا زمان خودش قرار می داد و همواره رؤسای جمهور و دولت های قبل را در وضعیتی نخبه گرایانه و بی توجه به مردم توصیف می کرد. منتقدان احمدی نژاد در آن زمان از این رویکرد شدیدا انتقاد می کردند و آن را پوپولیستی می نامیدند. بعدها مشخص شد که این رویکرد تا چه اندازه سبب پوشیده شدن اشتباهات احمدی نژاد شد و همچون سرپوشی بر اقدامات بی برنامه، عجولانه و نمایشی دولت احمدی نژاد اجازه نمی داد که خطرات اقدامات نمایشی احمدی نژاد دیده شود. این رویکرد، غبار شدیدی بر اقدامات دولت احمدی نژاد انداخت و انبوه جمعیت در سفرهای استانی احمدی نژاد، وسیله مهمی برای رئیس جمهور سابق بود تا منتقدانش را ساکت کند و جمعیتی که برای تحویل نامه های خود به استقبال وی آمده بودند را دلیلی بر درستی اقداماتش قلمداد کند. در حالی که هزینه کرد بی برنامه و نمایشی بودجه، تنها در دو طرح، یعنی مسکن مهر و هدفمندسازی یارانه ها، هزینه سنگینی بر مردم طی سال های اخیر تحمیل کرد که آثار و تبعات آن همچنان دردسرساز است. مسئله اصلی در اینجا نقد اقدامات دولت احمدی نژاد نیست، بلکه مسئله اصلی رفتارهای احمدی نژاد و یارانش است که مشخصا با هدف تصویرسازی دنبال می شود. این موضوع نکته دوم درباره نامه مشایی است.
مشایی در نامه خود سعی می کند با زیرکی، هویت نسبتا مبهم جریان یا حلقه متبوعش را در کنار هویت مشخص اصلاح طلبان، قرار دهد و از این طریق آن را جریانی شفاف و مشخص معرفی کند. این موضوع بسیار جای تأمل دارد. احمدی نژاد و یارانش طی سال های در قدرت، در حالی که خود را انقلابی و مردمی معرفی می کردند، ارزش هایی همچون توسل به امام زمان، انتظار فرج، حمایت از مستضعفین و حتی دیدن هاله ای از نور را در ارائه تصویر سیاسی از خود به کار می گرفتند و بعد از این که با اتهام انحرافی بودن مواجه شدند، چالش مهمی پیش روی خود جهت استفاده از این مفاهیم دیدند، اما ضمن این که سعی کردند این مفاهیم را – که در بین مردم از جذابیت برخودار است- حفظ کنند، به مفاهیم زیباشناختی همچون دولت بهار، روی آورند و اکنون سه دسته مفهوم، یعنی مفاهیم سیاسی انقلابی بودن و مردمی بودن، مفاهیم ارزشی انتظار فرج و مفاهیم زیباشناختی دولت بهار، از سوی این افراد تکرار می شود. دکتر احمدی نژاد همچنان در بیانیه هایی که صادر می کند مفاهیم گفته شده را به کار می گیرد. رئیس جمهور سابق مجموعه ای از مفاهیم را به کار می گیرد که هویت مردمی این جریان را همچنان با مفاهیم ارزشی انتظار گره می زند. سه بیانیه اخیر احمدی نژاد با این جمله آغاز می شود: « بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیرانصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه. ملت بزرگوار ایران: با سلام و تحیات الهی، آرزومند سلامت و عزت برای شما ، همه موحدان، صالحان، عدالت طلبان و آزادیخواهان جهان هستم» و در پایان رئیس جمهور سابق خود را خادم ملت ایران معرفی کرده است.
این موضوع در حالی است که نامه اخیر مشایی تا حدّی این قاعده را می شکند و سعی دارد جریان احمدی نژاد را بیشتر به عنوان یک جریان سیاسی مردمی معرفی کند و در آن ادبیات انتظار فرج جایی ندارد. به عبارتی ادبیات احمدی نژاد بیشتر وجهی رازورانه و ایدئولوژیک به این جریان می دهد و ادبیات مشایی وجهی دنیایی و غیرایدئولوژیک. با این همه بسیار زود است که ادبیات مشایی در نامه اخیرش را به معنای تغییر گفتمانی جریان احمدی نژاد قلمداد کنیم، بلکه بیشتر نشان دهنده معضل این جریان در تعریف هویت سیاسی خویش است و البته طی این سال ها سعی در پوشاندن این معضل داشته است، ولی نامه اخیر مشایی و سعی جهت نشاندن جریان متبوعش در کنار اصلاح طلبان به عنوان دو جریان مشخص و رقیب، این معضل را نشان می دهد. طی این سال ها جریان احمدی نژاد سعی کرده تصویری رازورانه از خود ارائه دهد و این موضوع البته همچنان ادامه دارد. احمدی نژاد در اولین توئیت هایی که چند هفته قبل در حساب تویتر خود نوشت، پس از انتشار فیلمی از خود، نوشت: «چاوز زنده است تا زمانی که انسانیت، آزادی و حقیقت زنده است. او بازمیگردد همانطور که آزادی و عدالت باز خواهد گشت.»
2- ابهام هویتی جریان احمدی نژاد و سعی مشایی جهت رفع آن، تیغ دولبه ای است که در هر حال آینده این جریان را با مشکل مواجه می کند. اگر مشایی به آنچه احمدی نژاد می گوید اعتقاد داشته باشد، مسئله ابهام همچنان تداوم دارد و پاشنه آشیل این جریان باقی خواهد ماند و اگر معتقد نباشد، می تواند زمینه ای جهت رخ دادن شکاف در این جریان باشد. و البته گزینه اول محتمل تر است. احمدی نژاد، مشایی و بقایی خود را ید واحد می دانند و با مجموعه ای مفاهیم بی ارتباط سعی دارند، حیات سیاسی خود را زنده و فعال نشان دهند. آنها سعی می کنندمعضل هویتی خود را به فراموشی بسپارند و از آن به سرعت عبور کرده و آن را با نقد شدید وضع موجود می پوشانند و با رفتارهای نمایشی به خود روحیه می دهند، حال آنکه بین بود و نمود این جریان نمی توان فاصله انداخت. نمود این جریان، بودش را معرفی می کند. رفتارهای این سه مرد طی هفته های اخیر، نمایش وجود واقعی این جریان است و چیزی پشت پرده نیست. ادبیات رازورانه احمدی نژاد به معنای رازی در پشت صحنه نیست و بیشتر یک اقدام نمایشی است و سعی مشایی جهت ارائه هویتی مردمی و دوستانه از این جریان در نامه اش، نمی تواند تناقضات این هویت را با زبان و رفتار دولت احمدی نژاد در مقابل منتقدان اصولگرا و به ویژه اصلاح طلب حل کند. از همین رو جدّی گرفته نمی شود. ادبیات انتقادی بقایی و تلاش برای ارائه طرح های جایگزین هم، چیزی بیش از طرح های معیشتی دولت احمدی نژاد نیست که ناموفق و خطرناک از آزمون بیرون آمده اند.
این جریان هر مقدار سعی کند، یک هویت زیبا، مردمی و نجات دهنده از خود نمایش دهد و چنین القا کند که مبتنی بر راز و سخنان ناشنیده ای به دنبال ایجاد دوره ای جدید در سرنوشت مردم ایران است، این ادعاها را باید در رفتارهایش به سنجش گرفت و در این میان کارنامه دولت احمدی نژاد، روشن ترین نمود رفتاری این جریان است.
3- به اعتقاد برخی از تحلیلگران، تلاش جریان احمدی نژاد جهت القاء تصویری زیبا و نجات دهنده از خود، یک تلاش هدفمند است و با هدف مطرح شدن و معروف شدن دنبال می شود و رهبران این جریان بر این تصورند که هر سخنی در تمجید یا تخریب آن ها گفته شود، کمکی برای مطرح شدن آنهاست و اساسا برخی از منتقدین از طیف های اصلاح طلب و اصولگرا بر همین اساس سعی در بایکوت خبری این جریان دارند. به نظر می رسد این موضع گیری نمی تواند سنجیده باشد، چرا که هرگونه بایکوت خبری سبب طرح ابهامات و مسائل پیرامون جریان احمدی نژاد می شود و رازورانه بودنش را در نظر مردم بالا می برد و این خواست این جریان است که البته خود سبب فریب خوردن مردم می شود. جریان احمدی نژاد رازی در پرده نیست و نشان دادن کارنامه دولت احمدی نژاد و آسیب هایی که به کشور زد در نزد بسیاری از مردم روشن است. اگر تنها پیام های چند خبر مربوط به این جریان را در اخبار فضای مجازی دنبال کنیم، درصد بسیار بالایی از این پیام ها مردم از خطرناک بودن این جریان برای آینده کشور سخن می گویند./