(روزنامه شرق ـ 1395/12/04 ـ شماره 2810 ـ صفحه 7)
** اظهارات اردوغان در بحرين و چاووش اوغلو در مونيخ نمونه فرافکني است، چون سياستهاي اخير ترکيه تحت رهبري اردوغان مصداق بارز حمايت از تروريسم بوده و هست. ترکيه مهمترين عامل ناامني در سوريه و عراق است. حمايت از گروههاي تروريستي و به طور مشخص داعش، مورد اعتراف متحدان غربي ترکيه هم بوده است. به طور کلي نگاه ترکيه به ايران، در خوشبينانهترين تحليل، نگاه يک رقيب است. ترکيه با نگاه حذفي و سلبي که نسبت به ايران دارد سياستهايي را در منطقه پيگيري ميکند که بيش از آنکه از آن صلح و دوستي برآيد، موجب گسترش بحران و جنگ خواهد شد. ترکيه انتظار دارد ايران، زمين بازي در عراق و سوريه را به اين کشور واگذار کند. ترکيه با سقوط صدام خود را بازنده تحولات منطقه ارزيابي کرده و يکي از دلايل سياستهاي تخريبي اين کشور در سوريه، جبران رهيافت راهبردي در عراق است. البته رقابتها و نگاه حذفي در موضوع انرژي، نقشي راهبردي در سياستهاي سلبي ترکيه در عراق و سوريه داشته و دارد. ترکيه ميخواهد هاب انرژي منطقه باشد و ناامنشدن مسير جايگزين سوريه و عراق و لبنان ميتواند بخشي از اهداف اين کشور را تأمين کند.
پنج هزار نفر از اتباع ترکيه عضو داعش هستند اما گزارشي از اينکه داعش پنج عضو ايراني داشته باشد، بسيار کم است. ترکيه از زمان جنگ افغانستان تا امروز نقشي چندوجهي و پيچيده با طالبان، القاعده و داعش داشته و در تمام اين سالها از گروههاي افراطي تکفيري عليه سوريه و در بغداد و به شکلی کلانتر عليه ايران استفاده ميکند. تروريسم بخشي از راهبرد کلان ترکيه بوده و هست.متأسفانه زبان مقامات ترکيه، در شأن دوستي ديرينه روابط ايران و ترکيه نبوده و نيست. در اين ميان جاي تعجب است که ادبيات به کار گرفتهشده در سخنان چاووش اوغلو، وزير خارجه ترکيه با جايگاه و مقام ايشان، به عنوان مسئول کنترل بحران و بهعنوان کسي که بايد در مواقع بحراني نقش تعديلکننده داشته باشد، همخواني ندارد. نه زبان اردوغان نه زبان چاووش اوغلو، زبان صلح و دوستي نيست. جاي تأسف است که ترکيه کنار مرتجعترين کشورهاي منطقه قرار گرفته و عمق اين تأسف زماني بيشتر خواهد شد که درک کنيم اردوغان جاي آتاتورکي نشسته است که ميخواست ترکيه را کشوري توسعهيافته با استانداردهاي روز غربي کند.
* شما از رقابت ترکيه و ايران صحبت کرديد، رقابتي که سالهاست وجود دارد. اگر جاي يک کارشناس ترکيهاي باشيد، آيا با صحنه سياسي موجود در منطقه باز همين مواضع را خواهيد داشت؟ آيا عمق نفوذ ايران در عراق و سوريه نميتواند ترکيه را نگران کند؟
** اگر از نگاه ترکيه هم نگاه کنيم، به نظر ميرسد ترکيهايها در ظاهر با دموکراسي و استانداردهاي روز در توسعه سياسي آشنا هستند؛ اما در صحنه عمل ترکيه به دموکراسي مردمي عراق که نتيجه آن برتري عددي شيعيان عراق است، نه ميگويد. در عراق قانوني اساسي تدوين شده و انتخابات برگزار و در ساختار قدرت براي شيعيان جايگاه خاصي قائل شد؛ اما ترکيه اين تغيير را نپذيرفت. معمولا در تمام سخنان مقامات ترک بهجاي تأكيد بر دموکراسي در عراق، بر اين تأكيد ميشود که بايد در عراق دولتي فراگير باشد؛ دولت فراگير اصطلاحي است که آن دموکراسي عددي را رد کند. براي قانونمندي، روابط بينالملل، اداره امور بينالملل و منطقهاي بايد ميزان و معياري قائل باشيم؛ اما ميزاني که مدنظر ترکهاست، بيشتر منافع خاص قومي و مذهبي خودشان را شامل ميشود. ترکيه معتقد است با رويکارآمدن شيعيان در عراق، اين کشور از نظر استراتژيک و ژپوپلیتيک بازنده شده؛ بنابراین بايد با سياست سلبي اين نظم را برهم بزند. البته ترکيه توانست در بخشي بين شيعيان و کردها افتراق ايجاد کند.
همچنين با پناهدادن الهاشمي، عناصر بعثي و مديريت سقوط موصل، توانست به اين هدف برسد. ترکيه توانست شرايط عراق را ناامن کند تا از شرايط نسبتا مطلوبي که براي ايران و شيعيان داشت، خارج شود؛ اما خود ترکيه در حال پرداخت بهاي اين ناامني است.
نگاه کلان ايران در سوريه هم گفتوگوي سياسي است. در گفتوگوي سياسي حتما اقليت علوي به اندازه قابليتش در مديريت سوريه در قدرت سهم خواهد داشت و بروز خواهد يافت؛ اما ترکيه دنبال چيز ديگري است. سياستهاي ترکيه نمود عيني نفاق درونياش است.
* اما با همه اين اختلافات، ما به اظهارات مقامات ترکيه، پاسخهاي ديپلماتيک ميدهيم و با آنها در آستانه، پاي ميز مذاکره نشستهايم. چرا؟
** بيش از آنکه عربستان و ترکيه و ديگر کشورها برايمان اهميت داشته باشند، دغدغههاي جهاني برايمان اهميت دارد. علت برخي از اين موضعگيريها از سوي مقامات ترکيه، تغييرات صورتگرفته در آمريکا و تلاش براي تخريب فضا عليه ايران است. البته در نگاه کلانتر بايد بگويم که ادبيات مقامات ترکيه، منبعث از نقش تاريخي اين کشور در منطقه است که عناصري نظامي بودند و در مقابل، ايرانيها زبان شعر داشتند. ما يک دولتمداري دوهزارو ٥٠٠ساله داريم و اين دولتمداري ايراني متأثر از فرهنگ فاخر ايراني و فرهنگ اسلامي، موجب ميشود که آقاي روحاني و آقاي ظريف پاسخهايي در شأن خودشان به اينگونه اظهارات بدهند. از همه مهمتر اينکه جمهوري اسلامي ايران با توجه به بازي بزرگي که در منطقه در جريان است، در اين نوع موارد موضعگيري ميکند؛ اما اين درجه خويشتنداري ميتواند حدي داشته باشد.
* به نظر ميرسد بيش از همه، آنچه در صحنه ميدان ميگذرد براي ما اهميت دارد.
** قرار بود مقامات ترکيه دوماهه کار اسد را تمام کنند و در مسجد جامع اموي نماز بخوانند؛ اما الان بحران سوريه ششساله شده و ترکيه به اهداف خود نرسيده است. در اين بين ما بيشتر اهل نتيجه بوديم تا اينکه حرفي بزنيم که در ميدان نشود آن را عملياتي کرد. روشنتر بگويم ما بهجاي حرفزدن، در عرصه ميداني عمل کرديم. بخشي از اظهارات ضدايراني مقامات ترکيه به دليل موفقيتهاي ما در ميدان نبرد بوده و هست.
http://www.sharghdaily.ir/News/115732
ش.د9504004