مالاندوزی، خوی اَشرافیگری و پرهیز از سادهزیستی یکی از بدترین آفتهایی است که نهتنها شخصیت و موقعیت دولتمردان را در معرض خطر قرار میدهد، بلکه امکان درک شرایط عمومی و بهخصوص قشر محروم جامعه را سخت و عدالت را تحتالشعاع قرار داده و زمینه بدبینی مردم به اصل نظام را سبب میشود.
تجارب سنوات گذشته انقلاب اسلامی از ابتدا تاکنون، بیانگر این نکته است که؛ متأسفانه گاهی رؤسای جمهور منتخب مردم گرفتار عجب و غرور ناشی از آرایی شدهاند که در جریان انتخابات کسب کردهاند، این ناهنجاری هنگامی رخ مینمایاند که افرد منتخب فراموش میکنند، که مقبولیت خود را مدیون نظام اسلامی و اعتماد مردم به وعدها و شاخصههایی هستند که خود را متعهد به اجرای آنها اعلام نمودهاند.
این فراموشی نقطه شروع انحراف و آغاز بروز و ظهور آفتهایی است که بهتدریج شخصیت رئیس جمهور را در برگرفته و از وی تصویری نامطلوب و شاید نفرتانگیز ارائه میدهد.
برخی از مهمترین این آفتها عبارتند از:
عُجب و غرور بیجا: اگرچه بخشی از این ناهنجاری ناشی از برداشت غلط فرد منتخب از حمایت مردم است، اما در پارهای از موارد، افراد منتخب با اتکاء به نتیجه برخی از اقدامات خود، چنان گرفتار عجب و غرور و خودبزرگبینی میشوند که سهم نصرت الهی و همدلی و همراهی مردم و سایر مسئولین ودستگاهها در توفیقات کسب شده را از یاد میبرند و خود را بینیاز از مساعدت دیگران میپندارند.
خودکامگی و خودمحوری: این ناهنجاری خود معلول عوامل مختلف از جمله؛ غرور بیجاست و معمولاً به گریز از ولایتمداری و کمتوجهی به منویات رهبری یا قانونگریزی و زیر پاگذاشتن اسناد بالادستی و یا نادیده انگاشتن اصول و ارزشهای انقلابی و اسلامی و در واقع عبور از خطوط قرمز نظام منجر میشود و درست از همینجاست که زمینه انحراف در مسیر انجام وظایف ایجاد میشود.
فراموش کردن اهداف و آرمانهای انقلاب: گاهی عملکرد رؤسای جمهور بهگونهای بوده که گویا اصلاً انقلابی صورت نگرفته و فقط قرار بوده تغییرات مختصری در ارکان حکومت انجام و مسئولیتها دست به دست شود، در این مواقع معمولاً پرونده انقلاب مختومه اعلام میگردد و فرآیند بازگشت به شرایط قبل و حتی بدتر از آن کلید میخورد.
اَشرافیگری: مالاندوزی، خوی اَشرافیگری و پرهیز از سادهزیستی یکی از بدترین آفتهایی است که نهتنها شخصیت و موقعیت دولتمردان را در معرض خطر قرار میدهد، بلکه امکان درک شرایط عمومی و بهخصوص قشر محروم جامعه را سخت و عدالت را تحتالشعاع قرار داده و زمینه بدبینی مردم به اصل نظام را سبب میشود.
فاصله گرفتن از مردم: بدیهی است که یک دولت موفق، دولتی است که نه فقط به هنگام انتخابات، بلکه در تمام طول مدت مسئولیت خود، بهطور مستمر در ارتباط با جامعه و در میان مردم باشد و ضمن دیدن و شنیدن مستقیم مشکلات آنها، هرگز نقش اثرگذار مردم در اداره کشور و کسب موفقیتهای احتمالی و همچنین انتظارات و توقعات مشروع و منطقی آنها را فراموش ننماید.
رابطهبازی: نگاه حزبی و جناحی و یا رفیقبازی و فامیلبازی و جایگزینی ضابطه بهجای رابطه، یکی از بدترین و رنجآورترین اَعمال دولتمردان در نزد افکار عمومی است، چرا که رانتخواری، پارتیبازی و اولویت یافتن منافع شخصی و حزبی نسبت به منافع و مصالح عمومی و نیز دهها مفسده دیگر را در پی خواهد داشت و عمدتاً به عدم شایستهسالاری و بیعدالتی در ابعاد مختلف آن منجر میگردد.
غربزدگی و عدم خودباوری: این پدیده نامیمون که معمولاً ریشه در وادادگی سیاسی و ترس درونی دارد، هنگامی آشکار میشود که به جای توکل به خدا و اتکاء به نیروهای درونزا، اراده و خواسته کدخدا محور اقدامات و فعالیتها قرار گیرد و پیشرفت کشور را به شکل مطلق منوط به کمک بیگانگان بدانیم و این مشکل نیز هنگامی تشدید میشود که فرد مورد نظر اسیر هوای نفس بوده و یا ذاتاً مستعد انحراف اخلاقی باشد و ذرق و برق و ظواهر مادی دنیای غرب و شرق، وی را فریفته و مجذوب خود نماید.
عدم توجه به اصل همافزایی: بدیهی است که استفاده بهینه از منابع و امکانات مادی و معنوی موجود و قابل دسترس داخلی یا خارجی، مستلزم هماهنگی، همکاری و تعامل سازنده با سایر قوا و ارکان حکومت است و هرگاه این اصل نادیده انگاشته شود، طبیعتاً امکان استفاده بهینه از ظرفیتهای موجود و قابل دسترس بهشدت کاهش یافته و متقابلاً موازیکاری و یا تداخل کاری تشدید میگردد.
عدم استفاده بهینه از توان متخصصین: یکی از رموز موفقیت دولتها را باید در استفاده از توان فکری و ذهنی افراد متخصص، مجرب و متعهد و مشورت با افراد واجدشرایط جستجو نمود، چرا که هیچ فردی نمیتواند خود را متخصص مطلق در همه امور بداند، اصولاً ثبات و پایداری تصمیمات و نتایج اقدامات، مستلزم استفاده از همکاری دیگران و در نظرگرفتن منافع و مصالح همه افراد حقیقی و حقوقی ذیربط و ذینفع و توجه همزمان به نتایج کار در درازمدت و کوتاهمدت است.
سطحینگری و نگاه مقطعی به امور: آفت دیگری که نتایج کار دولتها را در معرض خطر قرار میدهد، سطحینگری و بسنده نمودن به انجام کارهای کوتاه مدت و مقطعی است، در واقع نگاه سطحی و مقطعی به مسائل، در بسیاری از موارد باعث غفلت از انجام اقدامات ریشهای و بنیادین گشته و نهتنها روند رشد و پیشرفت کشور را کند و متوقف نموده، بلکه باعث تشدید مشکلات گردیده است.
تأثیرپذیری از اطرافیان و جریانهای سیاسی و غیرسیاسی؛ این معضل میتواند رئیس جمهور را به سان یک مهره شطرنج، بازیچه دست جریانهای سیاسی و صاحبان ثروت و قدرت یا ابزار دست دوستان، بستگان و سایر افراد نفوذی تبدیل نموده و روند فعالیتهای دولت و حتی شخصیت شخص رئیس جمهور را تحتالشعاع خود قرار دهد.
کمتوجهی به اصل کنترل و نظارت: با اینکه بسیاری از تخلفات و جرائم ریشه در ضعف قوانین و نواقص ساختاری و سیستمی دارد، اما بیتوجهی و حتیکمتوجهی به اصل پیشگیری از طریق کنترل و نظارت، به راحتی میتواند، زمینه بدبینی مردم و در نهایت زمینه سقوط دولتها را به دنبال داشته باشد و این موضوع آفت دیگری است که در بسیاری از موارد مورد کمتوجهی مسئولین قرار گرفته است.
بیشک مجموع این عوامل سلب اعتماد از مسئولین را در پی داشته و خواسته یا ناخواسته و البته به اشتباه، چهرهای مخدوش از کارآمدی نظام اسلامی را به تصویر میکشد و درست به همین دلیل است که مسئولین دولت دوازدهم باید بیش از پیش این نکات را مورد توجه قرار دهند.
*کارشناس ارشد مدیریت
-/ی