(روزنامه اعتماد ـ 1396/01/30 ـ شماره 3786 ـ صفحه 6)
* اهميت اين دوره از انتخابات رياستجمهوري در چيست؟
** فرآيند انتخابات رياستجمهوري فرصتي است براي «سازماندهي»، «ارتباط با مردم»، «آموزش سياسي در حين فعاليت»، «شناسايي نيروهاي پرتوان و مستعد»، نتيجه انتخابات نيز يعني غلبه يك خطمشي بر قوه مجريه كشور، خطمشياي كه ميتواند فاجعهآفرين يا نجاتبخش باشد.
* با ثبتنام حداكثري نامزدهاي انتخابات رياستجمهوري آرايش سياسي تا حد زيادي مشخص شده است. فكر ميكنيد رقابت اصلي بين چه كساني باشد؟
** اگر همه چهرههاي شناخته شده تاييدصلاحيت شوند، سه جريان و يك باند با هم رقابت خواهند كرد. همانطور كه قبلا هم گفتهام در عرصه سياسي ايران امروز جريانهاي مختلف فكري سياسي فعالاند (به طور عمده چهار جريان: راست راديكال، راست محافظهكار، راستمدرن و چپ مدرن) . اين جريانها اولا افراد و مصاديق متعدد دارند و ثانيا از نوعي گفتمان فكري و سياسي برخوردارند. البته همه آنها به صورت طيف هستند و در يك سر اصولگرايان هر جريان و در سر ديگر عملگرايان هر جريان قرار دارند. در كنار اين جريانها باندهاي سياسي نيز در كشور فعالند.
* منظورتان از باند چيست؟
** منظورم از باند جمعي از افراد است كه ديدگاهها و برنامههاي خود را پنهان ميكنند و فاقد تكيهگاه و پايه اجتماعي معيني هستند. با اين توضيح بايد عرض كنم رقابت اصلي ميان سه جريان و يك باند خواهد بود. يك جريان، راست راديكال است كه آقاي رييسي طيف اصولگرا و آقاي قاليباف طيف عملگرا آن را نمايندگي ميكنند. جريان دوم، راست محافظهكار است كه مثل آقاي ميرسليم آن را نمايندگي ميكند. جريان سوم اعتدالگرايانند كه در شرايط فعلي از همراهي و حمايت اصلاحطلبان نيز برخوردارند. آقايان روحاني و جهانگيري نماينده اين جريان هستند. باند احمدينژاد نيز در صورت تاييد در اين رقابت حضور خواهد داشت. البته در نهايت هر كدام يك نفر را در رقابت اصلي خواهند داشت.
* در صورت تاييد صلاحيت احمدينژاد انتخابات چه شكل و شمايلي پيدا ميكند؟
** آقاي احمدينژاد ديگر نماينده يك جريان فكري - سياسي نيست بلكه نماينده يك باند سياسي است. باندها تكيهگاه و پايگاه اجتماعي مشخصي ندارند از اين رو از راي ثابت و پايدار برخوردار نيستند. اما در جوامعي كه مردم سازمان يافته و متشكل نيستند، اين امكان وجود دارد كه در مقاطعي بتوانند حمايت بخشهايي از جامعه را به دست آورند. اما گمان نميكنم در حال حاضر چنين فرصتي براي ايشان وجود داشته باشد. بالا آمدن احمدينژاد حاصل حمايت يك جريان سازمانيافته و قدرتمند از ايشان بود كه در حال حاضر ديگر آن حمايت وجود ندارد.
* در صورت پيروزي هر يك از چهرهها؛ رييسي، روحاني، قاليباف و احمدينژاد كشور به چه سمت و سويي خواهد رفت؟
** جريان راست راديكال نمايندگانش مشوق حضور بيشتر نيروهاي نظامي و شبهنظامي در اداره امور هستند. در سياست خارجي به سوي افزايش تنش با قدرتهاي منطقهاي و جهاني حركت ميكنند، سعي در همراهي و همسويي با نهادهاي غيرانتخابي خواهند داشت، فضاي فرهنگي را كنترل شده و تحت نظارت ميخواهند و كم و بيش خط مشيهاي خيريهاي و عامهپسند را در كشور به اجرا درميآورند. آنها اگرچه از حمايت رسانهاي خوبي برخوردار خواهند بود اما با نهادهاي مدني و احزاب برخوردي محدودكننده خواهند داشت. باند احمدينژاد در صورت دستيابي به قدرت مجريه، همان سياستهاي گذشته را ادامه خواهند داد. با اين تفاوت كه اينبار از حمايت نهادهاي غيرانتخابي و نيروهاي نظامي و شبهنظامي برخوردار نخواهد بود و با مجلس نيز همسو نخواهند بود. احساس موقت بودن، ميتواند اين باند را به تصميمگيريهاي خطرناك براي كشور سوق دهد. تخريب كانال نظام اداري، اجراي سياستهاي اقتصادي جنجالي اما غيرقابلدوام (مثلا افزايش بسيار در پرداخت يارانه نقدي) و حتي ميل به يارگيري در ميان قدرتهاي خارجي براي برقراري توازن با مخالفان داخلي و... از جمله اقدامات خطرناكي است كه ممكن است توسط باندي كه خود را بيآينده ميبيند انجام شود.
جريان اعتدالي نيز سياستهاي فعلي را البته موثرتر ادامه خواهد داد. به گمانم مديريت خود را تقويت خواهد كرد و تا حدودي اولويت رشد و رونق بيشتر را جايگزين كنترل تورم فعلي خواهد كرد. خروج كشور از حالت بحراني و عادي شدن بيشتر جريان امور ميتواند به تقويت فعاليتهاي حزبي و فرهنگي در كشور منجر شود.
* كانديداتوري محمد هاشمي را چطور ارزيابي ميكنيد؟ پيام ورود ايشان به صحنه انتخابات براي افكار عمومي چيست؟
** آقاي محمد هاشمي در حال حاضر نماينده يك جريان سياسي نيستند. از اين رو بايد نامزدي ايشان را بيشتر براساس انگيزهها و تحليلهاي شخصي ارزيابي كرد. حضور مجدد در صحنه ايدهها كه به گمان ايشان مهم هستند و... ميتوانند دلايل چنين حضوري باشند.
* مفروض بر اينكه انتخابات ٩٦ با حضور بيش از ٨ كانديدا برگزار شود، فكر ميكنيد پيروز انتخابات چه كسي خواهد بود؟ آيا شما همچون ديگر اصلاحطلبان فكر ميكنيدآقاي روحاني براي پيروزي كار سختي را پيش رو ندارد؟
** دلايلي كه باعث شد مردم در سال ٩٢ به آقاي روحاني راي دهند، هنوز به قوت خود باقي است. اگر برخورد مردم با انتخابات حسابگرانه و بر مبناي مقايسه گزينههاي مختلف و به ويژه پايداري و تثبيت وضعيت كشور باشد، شانس آقاي روحاني براي پيروزي از همه بيشتر است. اما با وضعيت قطبيشدهاي كه احيانا پيش خواهد آمد، دستيابي به پيروزي انتخاباتي چندان هم ساده نخواهد بود. خنثي كردن قدرتهاي پنهان و قانع كردن بخشهايي از مردم براي حضور در انتخابات كاريست دشوار و محتاج تلاش بسيار. هرچقدر ميزان مشاركت در انتخابات افزايش يابد شانس روحاني براي پيروزي بيشتر ميشود.
* اصلاحطلبان از كانديداتوري احمدينژاد و بقايي بايد استقبال كنند يا خير؟
** ما بايد از اينكه همه گرايشهاي موجود دركشور نمايندگان خود را در رقابتهاي انتخاباتي داشته باشند حمايت و استقبال كنيم.
* وضعيت جناحها و آينده آنها چقدر وابسته به پيروزيشان در اين انتخابات است؟
** جناحهاي اصلي كشور، چه در اين انتخابات ببازند و چه برنده شوند به حيات خويش ادامه ميدهند. اما پيروزي يا شكست ميتواند در به آزمون گذاشته شدن خطمشيهاي پيشنهادي آنها در اداره امور عمومي نقش بازي كند. چه كسي ميتواند مشكلات كشور را با هزينه كمتر حل كند؟پاسخ به اين سوال در اقبال يا ادبار مردم به جريانات سياسي اهميت زيادي دارد و انتخابات فرصتي است براي نشان دادن تواناييهاي خود در اين زمينه.
* ارزيابيتان از كانديداتوري جهانگيري چيست؟آيا حضور او يك استراتژي انتخاباتي از سوي اصلاحطلبان است و اين استراتژي چيست؟
** در مورد نامزد شدن آقاي جهانگيري به گمان من توجه به چند نكته ضروري است. نكته اول اينكه آقاي جهانگيري هيچگاه رقيب انتخاباتي آقاي روحاني در اين انتخابات نخواهد شد.
براي اين ادعا بايد هم خصوصيات اخلاقي آقاي جهانگيري را مورد توجه قرار داد و هم تحليل و ديدگاههاي ايشان و جرياني كه ايشان آن را نمايندگي ميكنند. نكته دوم، اگر انتخابات فعلي و حضور آقاي روحاني را در نظر بگيريم، آقاي جهانگيري از ويژگيهاي خوب و بالايي برخوردار است كه ايشان را در اندازه يك رييسجمهور قرار ميدهد. آشنايي با مسائل و مشكلات كشور، قدرت مديريت و اداره كارآمد امور، تجربه طولاني كار اجرايي، سلامت اخلاقي و مالي و ورود كمتر به تنازعات و درگيريهاي سياسي باعث ميشود كه ايشان شرايط يك رييسجمهور مناسب را مستقل از شرايط فعلي كشور و انتخابات سال ٩٦ داشته باشند. بنابراين نبايد ايشان را صرفا به صورت فردي در حاشيه در نظر گرفت. اين نشاندهنده توانايي يك جريان سياسي است كه به طور همزمان ميتواند نيروهايي با ظرفيت و توانايي بالا را براي اداره كشور پيشنهاد كند. نكته سوم: حضور آقاي جهانگيري ميتواند تنها دفاعي و به عنوان ضربهگير نباشد. آقاي روحاني علاوه بر جريان راست مدرن، بخش عملگراي راست محافظهكار را نيز نمايندگي ميكنند. اين نمايندگي اگرچه تكيهگاه ايشان را گسترش ميدهد اما الزاماتي را نيز در زمينه طرح خواستهها به ايشان تحميل ميكند. آقاي روحاني بايد خواستههايي را طرح و نمايندگي كنند كه همه گرايشهاي حامي ايشان با آنها موافق و همسو باشند. در چنين شرايطي به گمانم آقاي جهانگيري ميتواند نقش فعالي در جريان رقابتهاي انتخاباتي بر عهده گيرد. ايشان ميتواند خواستههايي را مطرح كند كه فراتر از تلاش براي بازگرداندن كشور به ريل اداره عادي امور است.
آقاي روحاني به طور عمده بر خارج كردن كشور از بحرانهاي ايجاد شده تاكيد دارد، در حالي كه همراه ايشان ميتواند افقهاي دورتري را نيز در معرض نگاه مردم قرار دهد. با طرح پرسشهاي تازه ميتوان به ارتقاي مباحث مطرح در جريان رقابتهاي انتخاباتي افزود. طرح برخي از دغدغهها در ميان مردم اگرچه ممكن است در برنامه دولت بعد نگنجد اما ميتواند ديد مردم را وسعت و به آنها نوعي نگاه بلندمدت ببخشد. به علاوه آقاي جهانگيري به دليل معاون اول بودن، تنگناهاي اجرايي كشور را از نزديك برخورد روزمره دارد. بيان اين تنگناها براي مردم به واقعبيني آنها كمك بسيار خواهد كرد. نكته چهارم: نهادهاي نظارتي در كشور ما، متاسفانه امتحان خوبي در زمينه انصاف و بيطرفي پس ندادهاند. از اينرو هميشه بايد براي بدترين وضعيتها نيز برنامه مناسب داشت. در چنين شرايطي به گمانم اگر به حضور آقاي جهانگيري در انتخابات به عنوان يك تاكتيك و نه يك استراتژي نگاه كنيم نكات فوق براي درك بهتر آن كافي باشد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=72706
ش.د9600391